فلسفه
ملیحه خدابنده؛ فاطمه رجائی؛ علی جلینی؛ مصطفی مومنی
چکیده
مقاصد شریعت اغراضی هستند که در وضع احکام شریعت برای جلب مصالح اخروی و دنیوی و تحقق خیرات برای انسانها و دفع مفاسد و شرور از آنها، از ناحیه شارع دنبال شده است؛ هدف این تحقیق بررسی اهداف و مقاصد شریعت از دیدگاه فلاسفه اسلامی است و بنابراین مسأله آن عبارت است: از دیدگاه ابنسینا و ملاصدرا، به عنوان دو فیلسوف مسلمان، مقاصد شریعت و نقش ...
بیشتر
مقاصد شریعت اغراضی هستند که در وضع احکام شریعت برای جلب مصالح اخروی و دنیوی و تحقق خیرات برای انسانها و دفع مفاسد و شرور از آنها، از ناحیه شارع دنبال شده است؛ هدف این تحقیق بررسی اهداف و مقاصد شریعت از دیدگاه فلاسفه اسلامی است و بنابراین مسأله آن عبارت است: از دیدگاه ابنسینا و ملاصدرا، به عنوان دو فیلسوف مسلمان، مقاصد شریعت و نقش آن در تنظیم و تکامل دانش فقه و نیز تثبیت و تعمیق رویکردهایی مانند فقه حکومتی چگونه تبیین شده است؟ این پژوهش با روش تحلیلی–توصیفی و بر مبنای مطالعات کتابخانهای انجام شده است. بر حسب یافتههای تحقیق، این دو فیلسوف با روششناسی عقلی خویش به تحلیل و تقسیم مقاصدالشریعه پرداختهاند؛ مبانی آنها، به خاطر نزدیکی با فقه حکومتی در غایت(اداره اجتماع) پشتوانه محکمی برای فلسفه فقه حکومتی محسوب میشود. در نتیجه از این دیدگاه تقرب الهی و متذکر شدن انسان به ذکر الله مهمترین مقصد وضع احکام عبادی، تشکیل حکومت و اجرای سیاست الهی در جهت هدایت و راهنمایی و تکامل اجتماع بهسوی خداوند و تنظیم و اداره معاش جامعه توسط انبیا مهمترین مقصد در وضع احکام سیاسی و حفظ جان، نسل و مال بهعنوان اصلیترین قواعد بنیادین در کشف مقاصدالشریعه در حوزه قواعد حقوقی شریعت هستند.
فلسفه
مهدی سعادتمند؛ علی بابایی
چکیده
اهمیت سنجش میان «تقدم و تأخر» با مقابل آن یعنی «معیت»، در بازنمایی رابطه معروضات آنهاست. این مفاهیم، عارض بر موضوعات اساسی و متفاوت هر یک از رویکردهای مشهور فلسفی میگردند. مسأله مقاله این است که: با تغییر در نگاه فلسفی از رویکرد ماهوی تا اصالت و وحدت تشکیکی وجود و سپس وحدت شخصیه وجود، رابطه تقدم و تأخر با معیت چه نسبتی مییابد؟ به ...
بیشتر
اهمیت سنجش میان «تقدم و تأخر» با مقابل آن یعنی «معیت»، در بازنمایی رابطه معروضات آنهاست. این مفاهیم، عارض بر موضوعات اساسی و متفاوت هر یک از رویکردهای مشهور فلسفی میگردند. مسأله مقاله این است که: با تغییر در نگاه فلسفی از رویکرد ماهوی تا اصالت و وحدت تشکیکی وجود و سپس وحدت شخصیه وجود، رابطه تقدم و تأخر با معیت چه نسبتی مییابد؟ به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی، با هدف کشف ارتباط مذکور، ما را به این یافتهها میرساند که وحدت، کثرت و تشکیک از شاخصههای تعیین کننده این نسبت هستند. در سیر ماهوی، متناسب با کثرت و تشکیک تفاضلی ماهوی، اصل با تقدم و تأخر در انواع متعدد است، اما در سیر وجودی با چرخشی کامل و در تلازم با اصالت و وحدت وجود، معیت وجودی اصالت مییابد. در سیر دوم، با تشکیک در وجود، تقدم و تأخر در ضمن معیت مراتب وجودی معنا میشود، در حالی که در وحدت شخصیه تنها در بین تجلیات حق، تشکیک ظهوری اتفاق میافتد. نتیجه این پژوهش نشان میدهد: ساحت سیر سوم، تجلی وحدت محض وجود است که معیت قیومی نامیده میشود و در اثر همین ویژگی تقدم و تأخر جای خود را به معیت میدهد.
فلسفه
محمد حسن یعقوبیان
چکیده
شناخت حکمت متعالیه، مرهون توجه به اضلاع ثلاثه آن یعنی حکیم، هندسه معرفتی حکمت متعالیه و تعین فرهنگی-اجتماعی آن است. مسئله اصلی این پژوهش: ضلع سوم یعنی تعین فرهنگی-اجتماعی حکمت متعالیه است که شامل زمینه و زمانه شکلگیری حکمت متعالیه و کنش فلسفی صدرا نسبت به آنهاست. روش: به شکل توصیفی-تحلیلی است تا ضمن بررسی توصیفیِ پیشینه، پسینه و حالِ ...
بیشتر
شناخت حکمت متعالیه، مرهون توجه به اضلاع ثلاثه آن یعنی حکیم، هندسه معرفتی حکمت متعالیه و تعین فرهنگی-اجتماعی آن است. مسئله اصلی این پژوهش: ضلع سوم یعنی تعین فرهنگی-اجتماعی حکمت متعالیه است که شامل زمینه و زمانه شکلگیری حکمت متعالیه و کنش فلسفی صدرا نسبت به آنهاست. روش: به شکل توصیفی-تحلیلی است تا ضمن بررسی توصیفیِ پیشینه، پسینه و حالِ در گذشته حکمت متعالیه و تحلیل کنش معرفتی او در آن شرائط، فهم واضحتری از وضع کنونی ما به دست آید.یافتهها: حاکی از آن است که پیشینه این نظام فلسفی از مدرسه حلّه و سنّت حکمی شیراز تا سیاست انسجامگرایی در وحدت سرزمینی و رویکرد شیعی در فرهنگ صفویه است. پسینه آن نیز تا رسیدن به سنت حکمی تهران و قم و سایر فرهنگها، بازخوانی حِکمی و انسجامگرای صدرائی از تنوعات معرفتیِ درونفرهنگی و رویکرد دینی به علم را نشان میدهد.نتیجه: عدم تلقی آخرتگرایانه صرف به علم و توجه به نظام بازتر آموزشی،رویکرد تطبیقی،زمان این-جهانی و مکان و موقعیّت سرزمینی و التفات موازی به زندگی انضمامی در کنار ابعاد الهیاتی، از جمله مولفههای مهم در فهم و ترمیم طرحواره صدرائی و نسبت آن با وضعیت معاصر ماست که میتواند رهگشای صیرورت و تکامل فلسفی ما باشد.
فلسفه
علی فتحی
چکیده
حکمت متعالیة صدرالمتألهین بر مبانی و مضامینی چون اصالت وجود، وحدت وجود و تشکیک مراتب آن استوار است و این مبانی در تبیین معرفتشناسی او نقش اساسی دارند. صدرا با طرح نظریه مساوقت علم و وجود، تفسیری وجودی از معرفت ارائه داده که در آن علم نه صرفاً امری ذهنی، بلکه نحوی از تحقق وجودی است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که چگونه تبیین ...
بیشتر
حکمت متعالیة صدرالمتألهین بر مبانی و مضامینی چون اصالت وجود، وحدت وجود و تشکیک مراتب آن استوار است و این مبانی در تبیین معرفتشناسی او نقش اساسی دارند. صدرا با طرح نظریه مساوقت علم و وجود، تفسیری وجودی از معرفت ارائه داده که در آن علم نه صرفاً امری ذهنی، بلکه نحوی از تحقق وجودی است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که چگونه تبیین وجودی از علم در اندیشه صدرا میتواند توجیهی برای معرفت در معنای عام آن و نظریه مطابقت فراهم آورد؟این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و از طریق بازخوانی آثار صدرا و برخی شارحان او، این مسئله را مورد مطالعه قرار داده است. یافتههای پژوهش نشان میدهند که معرفت در فلسفه صدرا در یک پیوستار تشکیکی از مراتب وجودی قرار میگیرد که در آن علم حصولی، بالمآل به علم حضوری بازمیگردد. در این راستا، صدرا «نظریه انشاء» را جایگزین «نظریه انطباع» کرده و معتقد است که ذهن، نه صرفاً دریافتکننده منفعل صور، بلکه خالق وجودات علمی در ساحت معرفتی خود است. از این منظر، نظریه مطابقت نیز نه به معنای انطباق صورت ذهنی با شیء خارجی، بلکه به معنای «حمل حقیقت بر رقیقت» در مراتب وجودی تعریف میشود. بدین ترتیب، فلسفه صدرا امکان ارائه «تبیینی وجودشناختی» از معرفت را فراهم میآورد که در آن دوگانگی میان ذهن و عین به نحوی بنیادین برطرف میشود.
فلسفه
حسین اترک
چکیده
یکی از داستانهای مورد مناقشه در قرآن که مربوط به بحث عصمت انبیاء است، داستان حضرت آدم است. فارغ از مناقشاتی که در مورد واقعی یا نمادین بودن این داستان وجود دارد، ظاهر این آیات دلالت بر نافرمانی حضرت آدم از دستور الهی دارند. دستهای از متکلمان اسلامی که قائل به عصمت مطلق انبیاء هستند، این نافرمانی آدم را گناه ندانسته و درصدد توجیه نافرمانی ...
بیشتر
یکی از داستانهای مورد مناقشه در قرآن که مربوط به بحث عصمت انبیاء است، داستان حضرت آدم است. فارغ از مناقشاتی که در مورد واقعی یا نمادین بودن این داستان وجود دارد، ظاهر این آیات دلالت بر نافرمانی حضرت آدم از دستور الهی دارند. دستهای از متکلمان اسلامی که قائل به عصمت مطلق انبیاء هستند، این نافرمانی آدم را گناه ندانسته و درصدد توجیه نافرمانی او برآمدهاند که مهمترین توجیه ایشان، حمل نهی الهی به کراهتی یا ارشادی بودن و عمل آدم به ترک أولی است. هدف این مقاله بررسی اتقان و استحکام این توجیه است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی ضمن بیان این توجیه و تحلیل استدلال مربوط به آن، به نقد این توجیه پرداخته است. با توجه به مباحث علم اصول در ظهور اَوّلی صیغة نهی در حرمت و خلاف اصل بودن حمل نهی به کراهتی و ارشادی به نظر میرسد گریزی جز مولوی دانستن دستور الهی به آدم نیست. علاوه بر اینکه الفاظی چون عصیان، غوایت و ظلم که در قرآن دربارة عمل آدم بکار رفته ظهور اوّلی در ارتکاب معصیت و نهی مولوی است. از سوی دیگر، بر فرض پذیرش توجیه ترک أولی در خصوص نافرمانی آدم، به نظر میرسد این توجیه همچنان با نظریة عصمت مطلق انبیاء در کلام شیعه ناسازگار است؛ چرا که پذیرش ترک أولی بودن عمل آدم به معنای پذیرش ارتکاب خطا توسط او و تحت وسوسة شیطان قرار گرفتن اوست که دلایل عصمت در کلام شیعه مخالف با هر دو است. نتیجه اینکه توجیه متکلمان اسلامی دربارة عمل آدم که آن را ترک أولی و ارتکاب نهی ارشادی خدا دانستهاند، قابل قبول نیست.
فلسفه
سیده زینب حسینی؛ ابراهیم نوئی؛ محسن جاهد
چکیده
تعیین چرایی تشریع عبادات و نقش آنها در سایر شؤون انسانی مجال برداشتهایی مانند مقصودیت بالذات، شأن سلبی ویا منزلت ایجابی و إعدادی عبادات را فراهم میآورد. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این مسأله است که در نگاه صدرالمتألّهین شیرازی عبادات در پیدایش، تکامل یا ظهور احوال و معارف انسان از چه منزلتی برخوردارند؟ هدف این تحقیق نیز کشف کارکردهای ...
بیشتر
تعیین چرایی تشریع عبادات و نقش آنها در سایر شؤون انسانی مجال برداشتهایی مانند مقصودیت بالذات، شأن سلبی ویا منزلت ایجابی و إعدادی عبادات را فراهم میآورد. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این مسأله است که در نگاه صدرالمتألّهین شیرازی عبادات در پیدایش، تکامل یا ظهور احوال و معارف انسان از چه منزلتی برخوردارند؟ هدف این تحقیق نیز کشف کارکردهای عبادات در این فرآیند است که با روش توصیفی- تحلیلی دنبال میشود. صدرا احکام را تابع ملاکات نفسالأمری میداند و مقصود از تشریع أحکام را رساندن نفعی عام و مصلحتی کلی به انسانها میشمارد. براساس یافتههای این پژوهش در تبیین رابطهی میان اعمال، احوال و معارف باید وجود ملاکات واقعی برای عبادات را پذیرفت و بر تعامل میان شؤون انسانی و فرآیند دو قوس صعودی و نزولیِ سیر اختیاری انسان متمرکز شد. از نظر صدرا مقامات سهگانه مزبور رابطهی طرفینی و چند جانبه دارند و کشف این رابطه از طریق شناخت حرکت تعاملی بین نفس و بدن و تبیین واقعیت جمعی و تشکیکی انسان میسّر است. توجه به رابطه تعاملی و تعاکس إیجابی- إعدادی میان نفس و بدن و تنازل و تصاعد یافتن مواطن هیأت آن دو، نشان میدهد أعمال در قوس صعود شأن عدمی، إعدادی و مقدمهای و در قوس نزول شأن وجودی و ثمری و ظهوری دارند.
فلسفه
رضا اسکندری؛ روح الله سوری
چکیده
مسئله پژوهش پیشرو کالبد شکافی و بازشناسی دوگونه تبیین از وحدت نفهته در تشکیک وجود بوده و در صدد نقد برداشت سنخی از آنف در مسئله تشکیک است؛ مصباحیزدی طبق تبیین سنخی از وحدت، تحقق خارجی برای او نمیبیند و وحدت را به وجودی بالقوه و بدون مابازاء خارجی، تقلیل میدهد؛ بهگونهای که تنها در ذهن مستقر بوده و صدق حقیقیای بر خارج ندارد. ...
بیشتر
مسئله پژوهش پیشرو کالبد شکافی و بازشناسی دوگونه تبیین از وحدت نفهته در تشکیک وجود بوده و در صدد نقد برداشت سنخی از آنف در مسئله تشکیک است؛ مصباحیزدی طبق تبیین سنخی از وحدت، تحقق خارجی برای او نمیبیند و وحدت را به وجودی بالقوه و بدون مابازاء خارجی، تقلیل میدهد؛ بهگونهای که تنها در ذهن مستقر بوده و صدق حقیقیای بر خارج ندارد. اما آقاعلی مدرس به وحدت سریانی گرایش دارد و درنتیجه تحقق بالفعل وحدت، در خارج را میپذیرد. هستی از نگاه او فعل خداوند است که با وحدت سِعی و بهگونه تشکیکی سریان مییابد. بنابراین کثرات در متن همین وجود منبسط پدید میآیند و درون همان میآرمند. پژوهش پیشرو با روش تحلیلی- انتقادی نخست به تبیین ایندو دیدگاه پرداخته و سپس وحدت سنخی را برپایه وحدت سریانی نقد میکند. یافتههای اصلی این پژوهش عبارتند از: 1. وحدت مفهوم وجود، به وحدت خارجی آن میانجامد که تنها بهگونه سریانی تصورپذیر است. 2. اصرار بر وحدت سنخی، به تباین وجودها خواهد انجامید. 3. وحدت سنخی، ویژه ماهیتهاست و نمیتواند وصف ذاتی وجود باشد. 4. وحدت سنخی، به تجافی در عالم میانجامد که با نگاه میانیاندیشیِ حکمت متعالیه سازگار نیست. 5. وحدت سنخی، امکان جریان در تمایز تشکیکی را نداشته و انگارهای خودمتناقض است. 6. وحدت سنخی با اصالت وجود سازگاری ندارد. در نتیجه، به نظر میآید نمیتوان زیر بار معنای سنخی از وحدت رفته و تشکیک در وجود را وحدت سنخی معنا کنیم.
فلسفه
مائده رحمانی؛ حسین اردلانی
چکیده
تطور مفهوم محاکات از فلسفه یونان تا فارابی و نسبت محاکات با هنر در اندیشه فارابی مسأله اصلی مقاله پیش رو است. مفهوم میمِسیس در فلسفه یونان نقشی کلیدی در تبیین افکار افلاطون و ارسطو پیرامون مباحث هنری داشته است. همین نقش کلیدی را میتوان در فلسفه هنر فارابی پی گرفت. چرا که میمِسیس با ورود به مباحث فلسفه اسلامی به محاکات ترجمه شد و ذیل ...
بیشتر
تطور مفهوم محاکات از فلسفه یونان تا فارابی و نسبت محاکات با هنر در اندیشه فارابی مسأله اصلی مقاله پیش رو است. مفهوم میمِسیس در فلسفه یونان نقشی کلیدی در تبیین افکار افلاطون و ارسطو پیرامون مباحث هنری داشته است. همین نقش کلیدی را میتوان در فلسفه هنر فارابی پی گرفت. چرا که میمِسیس با ورود به مباحث فلسفه اسلامی به محاکات ترجمه شد و ذیل همین عنوان نقشی قابل توجه در تبیین نحوه شکلگیری آثار هنری و تأثیرات آن ایفا نمود. مسأله این است که مفهوم محاکات در فلسفه فارابی چگونه نسبت به میمِسیس در فلسفه یونان تطور یافت و چه تفاوتی در تبیین فارابی نسبت به آثار هنری ایجاد کرد؟ روش تحقیق این مقاله توصیفی-تحلیلی است: پرسش اصلی را به متون فارابی ارائه کردیم و در جستجوی پاسخ آن از لابلای سطور وی برآمدیم و تفسیرهای مرتبطی را که در این راستا به ذهن می رسید ارایه نمودیم. پس از بررسی مساله حول متون فارابی این نتیجه حاصل شد که تبیین فارابی از محاکات واجد مختصاتی جدید و منحصر به فلسفه اوست. این مختصات و ویژگیهای جدید مشخصاً در مفهوم محاکات از معقول خودنمایی میکند. به دیگر سخن در فلسفه فارابی، علاوه بر محاکات از محسوسات و مخیلات، محاکات از معقولات نیز به میان آمده است که در ارتقای سطح آثار هنری مدینه فاضله تأثیر عمیقی به دنبال دارد.
فلسفه
اسدالله فلاحی
چکیده
در مقالة دیگری نشان دادهام که ابنسینا گزارههای حملی را «متفاوت» و «نااینهمان» اما «همارز» با گزارههای شرطی میداند. مسئلة این مقاله آن است که منطقدانان مسلمان پس از ابنسینا دربارۀ اینکه گزارههای حملی و شرطی «اینهمان» هستند یا صرفا «همارز»، چه نظراتی دادهاند. با بررسی آثار بسیاری از ...
بیشتر
در مقالة دیگری نشان دادهام که ابنسینا گزارههای حملی را «متفاوت» و «نااینهمان» اما «همارز» با گزارههای شرطی میداند. مسئلة این مقاله آن است که منطقدانان مسلمان پس از ابنسینا دربارۀ اینکه گزارههای حملی و شرطی «اینهمان» هستند یا صرفا «همارز»، چه نظراتی دادهاند. با بررسی آثار بسیاری از منطقدانان پیرو ابنسینا، این نتایج به دست آمد: (1) سهروردی، فخر رازی، خواجه نصیر و قطب الدین رازی بر خلاف نظر ابنسینا به «اینهمانی» حملی و شرطی گرویدند؛ (2) خونجی، سمرقندی، میرداماد و ملاصدرا با رد نظریة «اینهمانی» از نظریة «همارزی» ابنسینا دفاع کردند؛ (3) در کنار این مباحث منطقی، ادیبانی مانند سکاکی، و به پیروی از اوتفتازانی، تقریر جدیدی از نظریة «اینهمانی» میان حملی و شرطی ارائه کردند و مقدم شرطی را بخشی از محمولِ تالی و قیدی از قیود آن دانستند.
فلسفه
زهرا صادقی منش؛ سید محمد کاظم علوی؛ محمدکاظم علمی سولا
چکیده
مرجعیت معرفتی یا اعتماد و رجوع به دیگری/دیگران در کسب معرفت، از دیرباز مورد توجه فیلسوفان بودهاست. اما در دوره مدرن با محوریت خودآیینی در عقلانیت، به مسئله چالشبرانگیزی تبدیل گشت و مورد نقد قرار گرفت؛ لیندا زگزبسکی فیلسوف فضیلتاندیش معاصر، از کسانیست که به کاوش در این حوزه و بررسی نسبت آن با عقلانیت وخودآیینی میپردازد. کوشش ...
بیشتر
مرجعیت معرفتی یا اعتماد و رجوع به دیگری/دیگران در کسب معرفت، از دیرباز مورد توجه فیلسوفان بودهاست. اما در دوره مدرن با محوریت خودآیینی در عقلانیت، به مسئله چالشبرانگیزی تبدیل گشت و مورد نقد قرار گرفت؛ لیندا زگزبسکی فیلسوف فضیلتاندیش معاصر، از کسانیست که به کاوش در این حوزه و بررسی نسبت آن با عقلانیت وخودآیینی میپردازد. کوشش او در تدقیق مفهوم خودآیینی و سپس توجیه نسبت آن با مرجعیت معرفتی از اهمیتی والا در سیر معرفتشناسی برخوردار است. از سوی دیگر در تأملات حکیم سهروردی موسس حکمت اشراق، عناصری مشترک با اندیشههای زگزبسکی مییابیم که در رویکرد کلی میتواند روشنگر وجوهی از عقلانیت در پذیرش مرجعیت معرفتی و ایجاد چشماندازی سودمند در کسب معرفت باشد. نتایجی که از این پژوهش بهدست میآید، نشان میدهد مولفههای «دروننگری خودآگاهانه»، «حجیت اعتماد معرفتی» و «الگوی معرفتی» از ارکان مرجعیت معرفتی نزد زگزبسکی است و با مولفههای «معرفت نفس»، «اعتماد معرفتی برای احیای حکمت ازلی» و «الگوی حکیم متالّه» در تأملات سهروردی همخوانی دارد. رابطه معرفت وعقلانیت در این دو رویکرد، حقیقتجویی را در فرایندی حاصل از فضیلت، خودآگاهی و حکمت قرار میدهد، این امر به تکامل باورهای وحدتساز در فرهنگهای متفاوت کمک میکند.
فلسفه
مرتضی متولی؛ مهدی عظیمی
چکیده
یکی از نظریههای ادراک حسّی نگرهی ظهور است که بر اساس آن به هنگام ادراک حسّیْ اشیاء خارجی برای ما ظهور مییابند. اما همچون دیگر نظریههای واقعگروی مستقیم نگرهی ظهور نیز با چالشهای متعدّدی روبروست، که مهمترینشان چالش خطا و توهّم حسّی و چالش تأخیر زمانیاند. آلستون، که از برجستهترین مدافعان متأخر نگرهی ظهور است، تااندازهای ...
بیشتر
یکی از نظریههای ادراک حسّی نگرهی ظهور است که بر اساس آن به هنگام ادراک حسّیْ اشیاء خارجی برای ما ظهور مییابند. اما همچون دیگر نظریههای واقعگروی مستقیم نگرهی ظهور نیز با چالشهای متعدّدی روبروست، که مهمترینشان چالش خطا و توهّم حسّی و چالش تأخیر زمانیاند. آلستون، که از برجستهترین مدافعان متأخر نگرهی ظهور است، تااندازهای چالش نخست را مهار میکند. در این مقاله، با تحلیل فلسفی، از جمله تحلیل زبانی، نشان میدهیم که میتوان همچنان تقریر بهتری از این دیدگاه پیش کشید. در این مقاله با الهام از مینو [=ایده]های وجود رابط و رابطی و دو گونهی وجود رابط دو گونه ظهور به میان آورده میشود. افزون بر این، نشان داده میشود که درست همانگونه که در ظهور عوامل ذهنی فاعل دخیلاند، تمامیت محیط_شامل خودِ شیء، آب/هوا/غیر اینها، نور با درجات و رنگهای مختلفاش، و منظر و زاویهی دید_میتواند ظهورهای گوناگونِ عینی را رقم زند. به این ترتیب، هم دو چالش پیشگفته بسیار قدرتمندتر تبیین خواهند شد هم معرفتزایی حواسّ.
فلسفه
حسین شمس
چکیده
این مقاله به بررسی تطبیقی روششناسی شناخت در فلسفه ابن عربی و سورن کیرکگور میپردازد. ابن عربی در چارچوب عرفان اسلامی، معرفت حقیقی را از طریق تجربههای شهودی و کشف باطنی میداند، در حالی که کیرکگور در الهیات مسیحی، حقیقت را امری شخصی و ذهنی معرفی کرده و بر جهش ایمانی تأکید دارد. این پژوهش با روش تحلیل تطبیقی، وجوه اشتراک و افتراق ...
بیشتر
این مقاله به بررسی تطبیقی روششناسی شناخت در فلسفه ابن عربی و سورن کیرکگور میپردازد. ابن عربی در چارچوب عرفان اسلامی، معرفت حقیقی را از طریق تجربههای شهودی و کشف باطنی میداند، در حالی که کیرکگور در الهیات مسیحی، حقیقت را امری شخصی و ذهنی معرفی کرده و بر جهش ایمانی تأکید دارد. این پژوهش با روش تحلیل تطبیقی، وجوه اشتراک و افتراق این دو فیلسوف را بررسی کرده است. نتایج نشان میدهد که هر دو فیلسوف بر تجربه شخصی و فراتر رفتن از عقل برای شناخت حقیقت تأکید دارند. ابن عربی فرآیند معرفت را تدریجی و مبتنی بر سلوک عرفانی میبیند، در حالی که کیرکگور آن را تجربهای ناگهانی و مبتنی بر ایمان میداند. ابن عربی حقیقت را با وحدت وجود و کیرکگور آن را به عنوان تجربهای فردی و رابطهای شخصی با خداوند مطرح میکند. با وجود تفاوتهای فرهنگی و دینی، هر دو فیلسوف به نقش تجربه فردی و محدودیت عقل در شناخت حقیقت تأکید دارند. این پژوهش نشان میدهد که ایمان و تجربههای معنوی از ارکان مشترک در هر دو سیستم فکری هستند.
فلسفه
فاطمه سلیمانی دره باغی
چکیده
یکی از عوامل مؤثر در صدور عمل انسانی «خلق» است. از منظر فیلسوفان اسلامی خلق، ملکهای نفسانی است که موجب میشود از انسان رفتارهایی به سهولت و بدون تأمل و درنگ صادر شود. اساس و پایه انواع خلقیات وضعیت استیلاء یا انقیاد عقل عملی نسبت به دیگر قوای ادراکی و تحریکی نفس حیوانی است. مسئله اصلی پژوهش: از نگاه ملاصدرا جایگاه وجود شناسی ...
بیشتر
یکی از عوامل مؤثر در صدور عمل انسانی «خلق» است. از منظر فیلسوفان اسلامی خلق، ملکهای نفسانی است که موجب میشود از انسان رفتارهایی به سهولت و بدون تأمل و درنگ صادر شود. اساس و پایه انواع خلقیات وضعیت استیلاء یا انقیاد عقل عملی نسبت به دیگر قوای ادراکی و تحریکی نفس حیوانی است. مسئله اصلی پژوهش: از نگاه ملاصدرا جایگاه وجود شناسی خُلق در صدور عمل انسانی چیست؟روش پژوهش: توصیفی-تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای بر روی آثار ملاصدرا.نتیجه گیری نهایی: در نظر صدرا اگر نفس انسانی در جهت گیری های خود، در طول یک دورهای از زمان، یک جهت خاص را انتخاب کند، یعنی به شکل خاصی بیاندیشد و در همان راستا شوق پیدا کرده و اراده کند، این آثار و حالات موقت مستحکم شده و به ملکه تبدیل می شود. در چنین وضعیتی نفس، صورت جوهری جدیدی پیدا می کند که این صورت نفسانی جدید با قوای ادراکی و تحریکی قوی تر، منشأ اعمالی از جنس خود خواهد شد و این اعمال را بدون تامل و عملیات فکری به سرعت انجام می دهد. بدین ترتیب هویت و شخصیت انسان ها در قالب خلق و خو هایی در طول زندگی دنیوی توسط اعمال ایشان شکل می گیرد که منشاء شکل گیری حیات اخروی آنها نیز خواهد بود.
فلسفه
مهدی اسدی
چکیده
گرچه این مسأله که «آیا با ملاکهای فلسفی زمان میتواند به تندى و کندى متصفشود؟» یکی از مسائل مهم فیزیک و فلسفهی فیزیک در دنیای معاصر است، در طول تاریخ نیز برخی از فیلسوفان – گرچه بهصورت سلبی – بدان پرداختهاند: آنها معمولاً تعدد و تندى و کندى زمان را بهعنوان یک احتمال مطرح کرده و سپس با ادلهی گوناگون به نقد آن ...
بیشتر
گرچه این مسأله که «آیا با ملاکهای فلسفی زمان میتواند به تندى و کندى متصفشود؟» یکی از مسائل مهم فیزیک و فلسفهی فیزیک در دنیای معاصر است، در طول تاریخ نیز برخی از فیلسوفان – گرچه بهصورت سلبی – بدان پرداختهاند: آنها معمولاً تعدد و تندى و کندى زمان را بهعنوان یک احتمال مطرح کرده و سپس با ادلهی گوناگون به نقد آن پرداختهاند. در برابر، بهویژه برخی از فیلسوفان نوصدرایی تصریح کردهاند به شمارهی حرکتهای موجود زمانهای گوناگون وجود دارد. این زمانها – بهروشی متفاوت از فیزیک نسبیت – به تندی و کندی نیز متصفمیشوند: هرچه حرکت تندتر باشد زمان نیز تندتر است. ما ادلهی فلسفی این دو دیدگاه رقیب را به روش تاریخی گردآورده و به روش عقلی و با ابزارهای منطقی آنها را تحلیل کرده و سنجیدهایم. نتیجه و یافتهی پژوهش این است که ادلهی گوناگون مخالفان برجستهی تعدد و تندى و کندى زمان – از جمله ارسطو، فلوطین، ابنسینا، ابوالبرکات بغدادی و فخررازی – از قوت چندانی برخوردار نبوده و در نهایت پذیرفتنی نیست. ولی از نظر فلسفی ادعای موافقان قابل بازسازی و تقویت است: چون زمان مقدار حرکت و حرکت نیز متعدد و تند/کند است، پس زمان نیز بهتبع حرکت به تعدد و تندی/کندی متصفمیشود.
فلسفه
مرتضی حاجیحسینی؛ محمد حسین اسفندیاری
چکیده
منطق کلاسیک با این پیشفرض فلسفی که یک زبان غیرصوری وجود دارد که زبان صوری درصدد ارائه آن است تأسیس شده است. در این منطق، اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث، قضیه به شمار میآیند و برهان دارند. مرتضی حاجحسینی در کتاب طرحی نو از اصول و مبانی منطق، با این پیشفرض فلسفی که یک زبان غیرصوری وجود دارد که زبان صوری درصدد ارائه آن است و تشریح ...
بیشتر
منطق کلاسیک با این پیشفرض فلسفی که یک زبان غیرصوری وجود دارد که زبان صوری درصدد ارائه آن است تأسیس شده است. در این منطق، اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث، قضیه به شمار میآیند و برهان دارند. مرتضی حاجحسینی در کتاب طرحی نو از اصول و مبانی منطق، با این پیشفرض فلسفی که یک زبان غیرصوری وجود دارد که زبان صوری درصدد ارائه آن است و تشریح پیامدهای آن به تأسیس دو نظام تابعارزشی و غیرتابعارزشی پرداخته است. در این منطق، اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث، در حکم قاعدهای هستند که هر سطر از برهان بر اساس آن ها نوشته میشود و به همین اعتبار اثباتناپذیر تلقی میشوند. اسدالله فلاحی بیآنکه موضع خود را در قبال پیشفرض یا عدم پیشفرض زبان غیرصوری مشخص کند، در مقالهای که با عنوان «مبانی فلسفی نظامهای حاجحسینی» در شمارهٔ دوم دوره 14نشریهٔ حکمت معاصر در شمارهٔ پاییز و زمستان ۱۴۰۲منتشر شده است، مبانی فلسفی نظامهای تابعارزشی و غیرتابعارزشی و از جمله دیدگاه نویسنده در مورد اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث و پیامدهای آن را نقد نموده است. در این مقاله ابتدا به تشریح مبانی فلسفی و معرفتشناختی نظامهای منطقی و مقایسهٔ این نظامها با یکدیگر در ارتباط با این مبانی میپردازیم و سپس به نقدهای فلاحی پاسخ میدهیم.
فلسفه
حسن محمدزاده؛ منصور ایمانپور
چکیده
«نظریه فیض» از ابداعات فلوطین و پاسخی بر مسألهی صدور کثرات از واحد بود. از دیرباز تاکنون تبیینهای متعددی از فیض، توسط حکما صورت پذیرفته است، اما تفسیر ابنعربی بسیار متفاوت است. پژوهشِ حاضر میکوشد مسألهی: مختصات معناییِ نظام فیض را با موازنهی آرای افلوطین و ابنعربی و با بهرهگیری از روشِ: توصیف و تحلیلِ ارسطویی بررسی ...
بیشتر
«نظریه فیض» از ابداعات فلوطین و پاسخی بر مسألهی صدور کثرات از واحد بود. از دیرباز تاکنون تبیینهای متعددی از فیض، توسط حکما صورت پذیرفته است، اما تفسیر ابنعربی بسیار متفاوت است. پژوهشِ حاضر میکوشد مسألهی: مختصات معناییِ نظام فیض را با موازنهی آرای افلوطین و ابنعربی و با بهرهگیری از روشِ: توصیف و تحلیلِ ارسطویی بررسی کرده و آن را در دو سطحِ مؤلفهها و مبانی، تطبیق و ارزیابی کند. هدف از انجام این پژوهش: کشف و استنباط مؤلفههای نظام فیض در دو دستگاه معرفتیِ فلوطین و ابنعربی است، به-طوری که ارتباط مبانی و آرای این دو نشان داده شود. یافتههای تحقیق: حاکی از آن است که نظام فیضِ فلوطین و ابنعربی از نظر مبنا و بِنا تفاوتهای بنیادین و ساختاریِ عمیقی دارند، بهاین صورت که ابنعربی توانسته است با طرح نظریهی فیض در بستر وحدتِ شخصیِ وجود، تحلیل دقیقتر و جامعتری از آن ارائه دهد. مهمترین دستاورد و شاخصهی فیضِ ابنعربی را میتوان در گذرِ او از کثرات هستی و تبیین عمیق از ربط حق با خلق، و میزانِ حضور و فاعلیتِ حق دانست.
فلسفه
عرفان غلامی؛ نادیا مفتونی
چکیده
مسئله استکمال نفس و رسیدن انسان به سعادت از مباحثی بوده است که در بین فلاسفهی اسلامی از جمله ابن طفیل و شیخ اشراق حائز اهمیت فراوانی بوده است. این فیلسوفان در باب استکمال نفس، مراحل و شرایط و مقدماتی را ذکر نمودهاند. همین امر نشان از توجه فیلسوفان اسلامی به بحث سلوک و عرفان عملی دارد. از آنجا که تحقیق درباره نفس و غایت و کمال او تاثیر ...
بیشتر
مسئله استکمال نفس و رسیدن انسان به سعادت از مباحثی بوده است که در بین فلاسفهی اسلامی از جمله ابن طفیل و شیخ اشراق حائز اهمیت فراوانی بوده است. این فیلسوفان در باب استکمال نفس، مراحل و شرایط و مقدماتی را ذکر نمودهاند. همین امر نشان از توجه فیلسوفان اسلامی به بحث سلوک و عرفان عملی دارد. از آنجا که تحقیق درباره نفس و غایت و کمال او تاثیر عمدهای بر نگرش انسان به زندگی دارد و موجب اصلاح رفتار و اعمال انسانها میگردد، در این پژوهش با روش توصیفی_تحلیلی بدنبال مقایسه میان نظر ابن طفیل و سهروردی در باب استکمال نفس و نحوه رسیدن به سعادت حقیقی هستیم. بر اساس یافتههای این پژوهش، طبق دیدگاه ابن طفیل و شیخ اشراق، استکمال نفس انسانی در گرو گذر از سه مرحله است که در برخی از آنها مشابهتهایی یافت میگردد. هرچند وجوه افتراق نیز دیده میشود. بر این اساس مرحله اول به زعم هر دو فیلسوف خودآگاهی میباشد. اما مرحله دوم از نظر ابن طفیل تشبه به اجسام سماوی و نفوس فلکی است که یکی از مراحل استکمال نفس و رسیدن به سعادت است، همچنین مرحله دوم از نظر سهروردی مراجعه به طبیب روحانی است. اما مرحله سوم نزد ابن طفیل ارتباط مستقیم با واجب الوجود معرفی شده است در حالیکه این مرحله نزد شیخ اشراق اتصال به آفتاب جهان افروز معرفی شده که هم قابل تحلیل به عقل فعال است و هم واجب الوجود. نهایتا بررسی نظر این دو فیلسوف ما را به این نتیجه میرساند که سعادت در گرو علم و عمل توأمان میباشد که از علم به خود شروع و با وصول به ماورا طبیعت ختم میشود.
فلسفه
سیروس علیپور؛ حسین کلباسی اشتری
چکیده
رمزگرایی از دیرباز در دین، عرفان و فلسفه بهکار بستهشده است. شیخ اشراق با زبان رمزآگین، درونمایههای متعالیِ ناگشوده به زبان متعارف و عقل استدلالگر را به تصویر میکشد. او سنت پیشاارسطویی، بهخصوص افلاطون را نمایندۀ غربی خمیرۀ ازلی حکمت میشمارد. مسئلۀ بنیادی مقاله، واکاوی نقش نگاه رمزاندیشانۀ سهروردی در تعبیر حکمت افلاطونی ...
بیشتر
رمزگرایی از دیرباز در دین، عرفان و فلسفه بهکار بستهشده است. شیخ اشراق با زبان رمزآگین، درونمایههای متعالیِ ناگشوده به زبان متعارف و عقل استدلالگر را به تصویر میکشد. او سنت پیشاارسطویی، بهخصوص افلاطون را نمایندۀ غربی خمیرۀ ازلی حکمت میشمارد. مسئلۀ بنیادی مقاله، واکاوی نقش نگاه رمزاندیشانۀ سهروردی در تعبیر حکمت افلاطونی از قِبَل خمیرۀ ازلی است. با رویکردی توصیفی-تحلیلی و تطبیقی و ضمن ارجاع به آثار دو حکیم، خصوصیات زبان رمزی و پیوندش با حقایق متعالی، خمیرۀ ازلی و آموزههایی نظیر تزکیۀ نفس، القای الهی، کشف و شهود بررسی میشود. نتایج نشان میدهد: نخست، رمز با حقایق متعالی پیوند دارد. دوم، خمیرۀ ازلی حکمت دو وجه جهانشمول (تاریخی) و الهی (فراتاریخی) دارد. سوم، فهم حقایق و بنیاد مشترک الهی، با تجرید نفس و بصیرت امکانپذیر است. چهارم، زبان رمزی پای در وادی ذوق و شهود مینهد. پنجم، افلاطون، بهمثابه حکیمی الهی، اهل ذوق، شهود و تجرید است و حکمتش سرشار از حقایق متعالی. ششم، بیان رمزی، شیوۀ افلاطون- و دیگر حکما- است. بدینسان، سهروردی با افلاطون مواجههای رمزگرایانه از قِبَل خمیرۀ ازلی بهکار میبندد. او با این مواجهه، به انتقال معانی اشراقی میپردازد و در خوانش خود، حکمت را نه در بطن تاریخ، که در فراسوی تاریخ میجوید.
فلسفه
لیلا کیانخواه
چکیده
بحث از خدا به عنوان مبدأ عالم از جمله محوریترین مباحث فلسفة فارابی است. فارابی در احصاء العلوم جزء سوم علم الهی را مختص بحث از خدا و موجودات غیر جسمانی و صفات آنها و اثبات وجود آنها میداند. بنابراین، از دیدگاه فارابی وجود خدا بدیهی نیست و یکی از مسائل علم الهی (مابعدالطبیعه) محسوب میشود و باید برای اثبات آن برهان اقامه شود. اما مراجعه ...
بیشتر
بحث از خدا به عنوان مبدأ عالم از جمله محوریترین مباحث فلسفة فارابی است. فارابی در احصاء العلوم جزء سوم علم الهی را مختص بحث از خدا و موجودات غیر جسمانی و صفات آنها و اثبات وجود آنها میداند. بنابراین، از دیدگاه فارابی وجود خدا بدیهی نیست و یکی از مسائل علم الهی (مابعدالطبیعه) محسوب میشود و باید برای اثبات آن برهان اقامه شود. اما مراجعه به آثار مشهور فارابی نشان میدهد که او در این آثار بخش خاصی را به این برهان اختصاص نداده و برهانی با صورتبندی مشخص بر وجود خدا اقامه نکرده است. بنابراین، مسألة این پژوهش این است که چرا با وجودی که فارابی در احصاء العلوم اقامة چنین برهانی را ضروری دانسته ولی جایگاه مشخصی را در اکثر آثار خود به آن اختصاص نداده است. بر اساس یافتههای این پژوهش، بر خلاف آثار قطعی الإنتساب، برخی از آثاری که به فارابی منسوبند حاوی برهان واضح و روشنی بر اثبات وجود خدا هستند که بر اساس تمایز وجود از ماهیت و تمایز واجب از ممکن اقامه شده است (برهان وجوب و امکان). ابتناء این برهان بر این دو اصل اساسی که فارابی در آثار قطعیِ خود به آنها دست نیافته و لذا آرای مابعدالطبیعیاش بر آنها بنا نشده است، و نیز برخی شواهد موجود دیگر در متن این آثار، فرضیة عدم انتساب آنهارا به فارابی تقویت میکند. از یافتههای دیگر این پژوهش این است که هرچند فارابی در آثار قطعی الإنتساب برهان واضح و روشنی بر اثبات خدا اقامه نکرده اما نمیتوان گفت که او هیچ اهتمامی به اثبات وجود خدا نداشته؛ چرا که برخی بیانات او در تشریح مراحل کسب علوم نظری دربردارندة نوعی برهان علیت بر اثبات موجود اوّل هستند. بنابراین میتوان طریق او را در اثبات وجود خدا برهان علیت دانست. علاوه بر این، عبارتی در کتاب آراء اهل المدینة الفاضلة وجود دارد که به نظر میرسد فارابی در آن از طریق تحلیل ذات موجود اوّل به اثبات وجود او میرسد. از جمله نتایج و دستاوردهای این مقاله میتوان به ارائة گزارش و تحلیلی دقیق از مواجهة فارابی با اثبات وجود خدا در تمام آثار منسوب به وی و نیز بررسی قرائن و شواهدی اشاره داشت که فرضیة عدم انتساب سه رسالة عیون المسائل، الدعاوی القلبیة و شرح رسالة زینون کبیر به فارابی را تقویت میکند و در نتیجه بر اساس آنها با قطعیت میتوان گفت که فارابی به هیچ وجه برهان امکان و وجوب را بر وجود خدا اقامه نکرده است.
فلسفه
فاطمه صادق زاده قمصری
چکیده
فیلسوفان مسلمان در آثار الهیاتی خود پس از اثبات واجب الوجود، معمولاً یگانگی و سایر صفات او را تبیین میکنند. آنها در این نوع مباحث، ذات را با همراهی صفات مورد بررسی قرار میدهند و در باره ذات بدون ملاحظه صفات سکوت میکنند. ابنسینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی در برخی از آثار خود به چرایی سکوت در این باره اشاره دارند. شیخ الرئیس بر ...
بیشتر
فیلسوفان مسلمان در آثار الهیاتی خود پس از اثبات واجب الوجود، معمولاً یگانگی و سایر صفات او را تبیین میکنند. آنها در این نوع مباحث، ذات را با همراهی صفات مورد بررسی قرار میدهند و در باره ذات بدون ملاحظه صفات سکوت میکنند. ابنسینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی در برخی از آثار خود به چرایی سکوت در این باره اشاره دارند. شیخ الرئیس بر مبنای اصل بساطت و تنزه ذات از هر نوع ترکیب و کثرت، به نظریه اتحاد مفهومی صفات میرسد و صفات ذاتی چون علم و قدرت را به عنوان لوازم ذات و متأخر از ذات به شمار میآورد. از دیدگاه صدرالمتألهین، همه تعینات در ذات احدی فانی هستند و صفات، اسماء و مظاهر آنها در مرتبه واحدیت به صورت جمعی حضور دارند. علامه طباطبایی هر یک از صفات کمالی خدا را شامل کمالات دیگر میداند. طباطبایی با تکیه بر اطلاق ذات، و نیز تفکیک دو مقام احدی و واحدی، اسماء و صفات را متأخر از مقام ذات میداند. بر اساس توصیف ناپذیری ذات، هر گونه سخنگفتن در باره ذات احدی ناشدنی است. نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی سعی دارد با واکاوی اندیشههای ابنسینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی، سکوت حکیمانه در مواجهه با ذات احدی را مورد بررسی قرار دهد.
فلسفه
اسدالله فلاحی
چکیده
مرتضی حاجحسینی بر پایة مبانی فلسفی ویژهای، در دو ویراست کتاب خویش «طرحی نو از اصول و مبانی منطق»، دست به کار تدوین نظامهای منطقی غیر استانداردی شده است که برخی ویژگیهای آن هیچ پیشینهای در آثار منطقدانان گذشته ندارد. برخی از مبانی فلسفی این نظامهای منطقی اینها است: 1. تمایز اصول موضوعه و اصول متعارف؛ 2. انحصار اصول ...
بیشتر
مرتضی حاجحسینی بر پایة مبانی فلسفی ویژهای، در دو ویراست کتاب خویش «طرحی نو از اصول و مبانی منطق»، دست به کار تدوین نظامهای منطقی غیر استانداردی شده است که برخی ویژگیهای آن هیچ پیشینهای در آثار منطقدانان گذشته ندارد. برخی از مبانی فلسفی این نظامهای منطقی اینها است: 1. تمایز اصول موضوعه و اصول متعارف؛ 2. انحصار اصول متعارف در دو اصل؛ 3. معنا و مفهوم شرطی خلافواقع، 4. مفهوم «علیت» به عنوان مبنای تحلیل «استلزام»؛ 5. ملاک معناداری؛ 6. لزوم سازگاری مقدم و تالی شرطی؛ 7. اعتماد به شهود طبیعی؛ 8. اعتماد به زبان طبیعی؛ 9. اعتماد به منطق قدیم؛ 10. معقولیت و مصداقیت. در این مقاله، به ارزیابی مبانیِ فلسفی حاجحسینی برای تأسیس نظامهای غیر کلاسیکاش میپردازیم و نشان میدهیم که بیشتر این مبانی فلسفی قابل دفاع نیستند.
فلسفه
مرتضی متولی؛ مهدی عظیمی
چکیده
با اینکه ما بسیاری از آگاهیها و معرفتهای خود را از گواهی گرفتهایم، آن هیچگاه به صورت جدّی در معرفت-شناسی مطرح نبوده است مگر در چند دههی اخیر. اما در جهان اسلام گواهی بهضرورت بیشتر محلّ توجّه بوده است، و در این میان سهروردی باز هم به ضرورت بیشتر به آن پرداخته است. او در سه موضع از گواهی سخن گفته است: در منطق (شامل معرفتشناسی ...
بیشتر
با اینکه ما بسیاری از آگاهیها و معرفتهای خود را از گواهی گرفتهایم، آن هیچگاه به صورت جدّی در معرفت-شناسی مطرح نبوده است مگر در چند دههی اخیر. اما در جهان اسلام گواهی بهضرورت بیشتر محلّ توجّه بوده است، و در این میان سهروردی باز هم به ضرورت بیشتر به آن پرداخته است. او در سه موضع از گواهی سخن گفته است: در منطق (شامل معرفتشناسی گذشتگان)، در اصول فقه، و در الهیات. در این جستار، با دو رویکرد تحلیلی و تاریخی مساهمت سهروردی در این بحث را نشان خواهیم داد. در منطق، او بر شانهی فارابی و ابنسینا ایستاده است، اما تفاوتهای جدّی با آنها دارد و توگویی میخواهد یقین را در متواترات برآمده از تراکم ظنون بداند. در اصول فقه، سراسر از غزالی متأثّر است و این تأثیر به منطق او نیز راه یافته است. در الهیات، اما، نوآورانه و برای نخستین بار بحث از گواهی را پیش میکشد تا ارزش معرفتشناختی تجربهی دینی برای غیرتجربهگر را اثبات کند.
فلسفه
فاطمه سلیمانی دره باغی
چکیده
عمل رفتاری بیرونی است که در اثر تعامل شناخت، گرایشات و کشش های درونی شکل گرفته و توسط اراده تحقق یافته است.بنابراین عمل در یک فرایند معرفتی از یک تصور و تصدیق آغاز می شود و به تصمیم گیری و اراده کردن منتهی میگردد. در این میان، عوامل متعددی در شکل گیری عمل اختیاری موثرند که عبارتند از.: قوه خیال ، قوه عقل نظری و عملی، قوه شوقیه و اراده. ...
بیشتر
عمل رفتاری بیرونی است که در اثر تعامل شناخت، گرایشات و کشش های درونی شکل گرفته و توسط اراده تحقق یافته است.بنابراین عمل در یک فرایند معرفتی از یک تصور و تصدیق آغاز می شود و به تصمیم گیری و اراده کردن منتهی میگردد. در این میان، عوامل متعددی در شکل گیری عمل اختیاری موثرند که عبارتند از.: قوه خیال ، قوه عقل نظری و عملی، قوه شوقیه و اراده. بنابر این به تناسب ترتیب عملکرد و شدت و قوت این قوا، انواع مختلف فعل انسانی شکل می گیرد که می توان برای هریک طرحواره یا الگویی را مشخص کرد؛ در تمامی این الگوها سیر از مبدء شناختی تا عزم و اراده و صدور عمل ظاهری وجود دارد. تا کنون هیچ پژوهشی در خصوص معرفی الگوهای مختلفی که انسان ها در اعمال خود دنبال می کنند صورت نگرفته است. از این رو در پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی بر روی منابع ملاصدرا ، درصدد کشف الگوی بنیادین و اصلی عمل انسانی و الگوهای فرعی منشعب از آن و همچنین مشخص کردن تفاوت این الگو با الگوی عمل در حیوانات هستیم. در همین راستا به بررسی جایگاه خُلق در الگوی عمل انسانی و نقشی که در سهولت صدور عمل دارد، پرداخته می شود.
فلسفه
کرامت ورزدار؛ فاطمه سادات کتابچی
چکیده
مسئلهی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفتگانهی ابنسینا در ردّ اینهمانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابنسینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کردهاست. ...
بیشتر
مسئلهی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفتگانهی ابنسینا در ردّ اینهمانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابنسینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کردهاست. بر اساسِ این براهین مزاج به ترتیب با 1) جامع و حافظِ آن؛ 2) علّتِ فاعلی و غاییِ آن؛ 3) مبدأ حرکاتِ جانداران در جهاتِ متفاوت؛ 4) مقوّمِ جوهریِ انواعِ جاندارن؛ 5) مُدرِک ادراکاتِ حسّی؛ 6) مُدرِک ادراکاتِ عقلی و 7) مُدرِک خودآگاهیِ انسانی، نااینهمان است و از آنجا که نامزدی برای این امورِ هفتگانه جز نفس وجود ندارد؛ مزاج نااینهمانِ با نفس به مثابه تنها مصداقِ این امور است. بر اساسِ یافتههای این پژوهش سه برهان اوّل بر اساسِ ابتنا بر مبانیِ فیزیکیِ باطلشده، در اثباتِ مدّعا تامّ نیست و برهانِ چهارم نیز دچار مغالطهی مصادره به مطلوب است. برهان پنجم، ششم، هفتم تامّ و قابلِ دفاع هستند؛ امّا این براهین به دلیلِ تکیه بر تغایر «مزاج» با «مبدأ ادراکات»، صرفاً تواناییِ نشان دادنِ تغایر «مزاج» و نفسِ حیوانی و انسانی را دارند؛ در نتیجه مجموعهی براهینِ هفتگانهی بوعلی، تواناییِ اثباتِ تغایرِ «مزاج» و «نفسِ گیاهی» را ندارد.
فلسفه
داود حسینی
چکیده
چکیده: صدرا در أسفار استدلالی را علیه موجودیت وجود به سهروردی نسبت میدهد که از این قرار است: «موجود» یعنی دارای وجود؛ حال اگر وجود موجود باشد دارای وجود است و از تکرار این استدلال، تسلسل وجودها لازم میآید؛ پس وجود موجود نیست. حامیان حکمت متعالیه پس از صدرا و تقریباً همه معاصران این استدلال را به تبع صدرا به سهروردی نسبت دادهاند. ...
بیشتر
چکیده: صدرا در أسفار استدلالی را علیه موجودیت وجود به سهروردی نسبت میدهد که از این قرار است: «موجود» یعنی دارای وجود؛ حال اگر وجود موجود باشد دارای وجود است و از تکرار این استدلال، تسلسل وجودها لازم میآید؛ پس وجود موجود نیست. حامیان حکمت متعالیه پس از صدرا و تقریباً همه معاصران این استدلال را به تبع صدرا به سهروردی نسبت دادهاند. دلایلی تاریخی میآورم که این استدلال از آنِ سهروردی نیست. مشخصاً سهروردی نسخههای متفاوت این استدلال را به مخالفان اتباع مشائیان و خصوصاً ابن سهلان نسبت میدهد. بیش از این، او اظهار میکند که اتباع مشائیان به این استدلالها پاسخهای درخور دادهاند. شواهدی ارائه میکنم این انتسابهای سهروردی مقرون به صحت هستند. همچنین با تحلیل استدلالهای تسلسل سهروردی نشان میدهم که هیچکدام از استدلالهای تسلسلی که سهروردی بر آن صحه گذاشته است، مبتنی بر مقدمهای درباره مفهوم «موجود» نیستند. به جای آن این استدلالها همگی دارای مقدمههای متافیزیکی اصیلی هستند. از این یافتهها نتیجه میگیرم که استدلال تسلسل یاده شده تفسیر نادرستی از متن سهروردی در حکمة الإشراق است. ریشه این تفسیر نادرست را میتوان تا شرح قطب رازی ردیابی کرد. در ادامه تفسیر مطلوبی از استدلال او در حکمة الإشراق ارائه میکنم. دلایلی اقامه میکنم که این استدلال دشوارتر از آن است که از ابتدا به نظر میرسیده است: به نظر میرسد که این استدلال تسلسل راه گریز سادهای جز قائل شدن به وحدت شخصی وجود برای حامی موجودیت وجود باقی نمیگذارد.