علمی-پژوهشی
مهدی اسدی
چکیده
میدانیم فلسفهی صدرایی حافظه را مجرد و غیرمادی بهشمار میآورد و از این جهت در برابر فلسفههای پیش از خود و نیز دانشهای امروزی قرار میگیرد. در این نوشتار درصددیم بهنوعی به داوری میان این دو دیدگاه مخالف بپردازیم. بدین منظور نخست به گزارش ادلهی فلسفهی صدرایی پیرامون تجرد حافظه میپردازیم – خواه در فلسفهی خود صدرا ...
بیشتر
میدانیم فلسفهی صدرایی حافظه را مجرد و غیرمادی بهشمار میآورد و از این جهت در برابر فلسفههای پیش از خود و نیز دانشهای امروزی قرار میگیرد. در این نوشتار درصددیم بهنوعی به داوری میان این دو دیدگاه مخالف بپردازیم. بدین منظور نخست به گزارش ادلهی فلسفهی صدرایی پیرامون تجرد حافظه میپردازیم – خواه در فلسفهی خود صدرا خواه در فلسفهی شارحان او. پس از گزارش ادلهی تجرد حافظه، نشان خواهیم داد دیدگاه علمی رایج در مورد حافظه و چگونگی بقای صورتهای حسی و خیالی بر تجرد صدرایی ترجیح فراوان دارد و پذیرفتنیتر است. پس با پیشنهادن یک تبیین مادی سادهی بدیل به نقد ادلهی پیروان فلسفهی صدرایی در این زمینه پرداخته و مغالطههای آن ادله را نشان خواهیم داد. همچنین نشان خواهیم داد که اشکال خطای حافظه اشکالی است که حافظهی مجرد و حضوری بودن یادآوری را بهجد بهچالشمیکشد. در پایان خواهیم دید خود صدرا و برخی از شارحان او نیز همواره به لوازم تجرد این امور پایبند نماندهاند. بدینسان به روش عقلی و با ابزارهای منطقی دیدگاهها را تحلیل کرده و سنجیدهایم و هر از گاهی به دستاوردهای دانشهای امروزی نیز استناد کردهایم.
علمی-پژوهشی
مریم اسدیان؛ الیاس نورایی
چکیده
افضلالدّین کاشانی از جمله فیلسوفانی است که بر سیاق حکمای اشراقی، به دو عالم جسمانی و روحانی قائل است و برای هر نوعی از انواع در این عالم جسمانی، یک صورت نوعی بهعنوان کلّی مطلق در عالم نفسانی برمیشمارد. فلاسفۀ اسلامی - بهویژه اشراقیون –ربالنّوع انسانی را برابر میدانند با «عقل دهم» یا همان «روحالقدس» (جبرئیل) ...
بیشتر
افضلالدّین کاشانی از جمله فیلسوفانی است که بر سیاق حکمای اشراقی، به دو عالم جسمانی و روحانی قائل است و برای هر نوعی از انواع در این عالم جسمانی، یک صورت نوعی بهعنوان کلّی مطلق در عالم نفسانی برمیشمارد. فلاسفۀ اسلامی - بهویژه اشراقیون –ربالنّوع انسانی را برابر میدانند با «عقل دهم» یا همان «روحالقدس» (جبرئیل) که واسطۀ فیض حقّ است. مسئلۀ اصلی مقالۀ حاضر آن است که افضلالدّین کاشانی چه دیدگاهی درباب ربالنّوع انسانی دارد و حقیقت نفس آدمی را بهعنوان اصل برین او چگونه تعریف میکند؟ روش تحقیق در این مقاله، روش تحلیلی- توصیفی، بر مبنای مطالعات کتابخانهای است. دادههای تحقیق نشان میدهد که باباافضل کاشانی برخلاف دیگر فلاسفه، حقیقت نفس انسانی و ربالنّوع او را فرشتۀ مرگ (عزرائیل) معرفی میکند. تاکنون پژوهندگانی که دربارۀ آثار باباافضل تحقیق کردهاند به این وجه تمایز دیدگاه او و دیگر فلاسفه درباب ربّالنّوع انسانی اشارهای نکردهاند. نتایج تحقیق آن است که با بررسی دیدگاه این فیلسوف، پیوند میان فلسفۀ اسلامی با حکمت و عرفان را روشن خواهد شد، چراکه باباافضل با طرح عزرائیل بهعنوان ربّالنّوع انسانی، حاصل کار نفس را مرگ اختیاری یا مقام فنا میداند.
علمی-پژوهشی
فلسفه
مهدی بنیاسدی باغمیرانی؛ سید بهشید حسینی؛ آزاده شاهچراغی
چکیده
مباحث معرفتی در معماری وامدار حرکت افراد در فضاست. ادراک با عنایت به مفهوم فلسفی حرکت و نظریه حرکت جوهری ملاصدرا، اشاره به دریافت تدریجی افراد از فضاهای معماری دارد. بر همین اساس، ادراک عمیق و جامع از فضاهای مسجد_مدرسه، بدون حرکت امکانپذیر نمیباشد(به دلیل تنوع حرکتی در قالب دو کاربری نیایشی و آموزشی). برای دستیابی به درکی عمیق ...
بیشتر
مباحث معرفتی در معماری وامدار حرکت افراد در فضاست. ادراک با عنایت به مفهوم فلسفی حرکت و نظریه حرکت جوهری ملاصدرا، اشاره به دریافت تدریجی افراد از فضاهای معماری دارد. بر همین اساس، ادراک عمیق و جامع از فضاهای مسجد_مدرسه، بدون حرکت امکانپذیر نمیباشد(به دلیل تنوع حرکتی در قالب دو کاربری نیایشی و آموزشی). برای دستیابی به درکی عمیق از این فضاها، میبایست ناظر در فضا حرکت کند، و پس از تجربه کردن حرکتهای فیزیکی و ذهنی، مرتبه ادراکی خود را ارتقاء دهد. سئوال کلیدی این پژوهش، در قالب مورد پژوهی این است که، با توجه به تنوع دسترسیها در مسجد_مدرسه آقا بزرگ کاشان؛ حرکت چگونه باعث ارتقا ادراک از مرتبه مادی به معنوی میشود؟ روش این پژوهش، توصیفی_تحلیلی و مورد پژوهی است، و نتایج آن نشان میدهد که، با وجود مسیرهای مجزا(برای کاربری نیایشی و آموزشی) در فضاهای مسجد_مدرسه، ناظر با حرکت در هر کدام از این مسیرها، سه نوع حرکتی(بصری، فیزیکی و ذهنی) را تجربه میکند، که در قالب چهار رکن در مسجد و سه رکن در مدرسه، ادراک ناظر را(همراستا با مراتب ادراکی ملاصدرا)، از مرتبه حسی به خیالی، و سپس مرتبه عقلی هدایت میکند.
علمی-پژوهشی
فهیمه شریعتی؛ محمدرضا اکبرزاده توتونچی
چکیده
هوشمندی طیفی وسیع دارد که می توان درجات هوشمندی را بر اساس هوشمندی های اولیه و ثانویه تقسیم کرد. بررسی واژه هوش با الفاظ متنوع تقریبا مترادف در حکمت متعالیه از جمله عقل، علم، حکمت و ....نشان می دهد هوشمندی انسان نیز وابسته به هوشمندی بالاتری است بطوریکه کسب علم و فهم معانی و علوم بواسطه فیض رسانی عقل فعال است و در نتیجه ثانوی می باشد. ...
بیشتر
هوشمندی طیفی وسیع دارد که می توان درجات هوشمندی را بر اساس هوشمندی های اولیه و ثانویه تقسیم کرد. بررسی واژه هوش با الفاظ متنوع تقریبا مترادف در حکمت متعالیه از جمله عقل، علم، حکمت و ....نشان می دهد هوشمندی انسان نیز وابسته به هوشمندی بالاتری است بطوریکه کسب علم و فهم معانی و علوم بواسطه فیض رسانی عقل فعال است و در نتیجه ثانوی می باشد. هوش مصنوعی که دستاورد هوشمندی انسان است عملکردهای بسیار دقیقی همچون یادگیری، بهینه سازی، تعمیم پذیری دارد. در هوشمندی ثانوی امکان دارد عملکردهای بسیار قوی به منصه ظهور برسد اما به دلیل واسطه های بیشتر و ضعف در علوم می توان آگاهی یا علم ثانوی را تنها شبحی از علم دانست چنان که مشاهده می شود در هوش مصنوعی نرم افزار و سخت افزار کاملا مغایر یکدیگر هستند. با توصیف و تحلیل و قیاس ماشین هوشمند با انسان می توان فاصله آگاهی انسان با آگاهی علل اولی و ورود کثرت و مغایرت در عالم مادی را با عوالم بالاتر بهتر فهمید. اگرچه به نظر می رسد مراتبی از هوشمندی انسان به نحوه عملکرد در زمینه اخلاق و افعال اختیاری باز می گردد اما نظر به درصد قابل اعتنای تاثیرات شرایط بیرونی و یا قبلی بر اعمال اختیاری انسان، تفاوتها میان این دو نوع هوشمندی ثانوی( هوش انسان و هوش مصنوعی) به حد پایین تری نازل می شود. بدون توجه به عواطف، حالات درونی یا علوم حضوری حتی در خصوص اراده نیز تمایز اصیلی در هوشمندی انسان و هوش مصنوعی نمی توان یافت.
علمی-پژوهشی
مهدی عظیمی؛ جواد صوفی
چکیده
مشائیان بجز ماده و صورت جسمیه، صورت نوعیه را نیز برای اجسام اثبات می کنند اما سهروردی با رد دلائلشان، وجود آن را نمی پذیرد، ملاصدرا به دفاع از مشاء پرداخته و اشکالات سهروردی را جواب می دهد. این مقاله، با تحلیل و نقد استدلالهای هر سه گروه به این نتیجه رسیده که دلائل مذکور برای اثبات صورت نوعیه کافی نیستند زیرا همه، برهان إنی هستند که ...
بیشتر
مشائیان بجز ماده و صورت جسمیه، صورت نوعیه را نیز برای اجسام اثبات می کنند اما سهروردی با رد دلائلشان، وجود آن را نمی پذیرد، ملاصدرا به دفاع از مشاء پرداخته و اشکالات سهروردی را جواب می دهد. این مقاله، با تحلیل و نقد استدلالهای هر سه گروه به این نتیجه رسیده که دلائل مذکور برای اثبات صورت نوعیه کافی نیستند زیرا همه، برهان إنی هستند که نمی تواند ماهیت شئ را ثابت کند، همچنین دلیل اول و دوم مبتنی بر ترکیب جسم از ماده و صورت است که ترکیبی تحلیلی است نه خارجی و با کشفیات علوم طبیعی امروز نمی سازد و اقسام مذکور در آن، منحصر به اقسام مفروض در دو دلیل نیست. دلیل سوم براساس مشاهدات عرفی است که نمی توان آن را مبنای مسائل فلسفی قرار داد و از پیش وجود صورت را مفروص گرفته است. دلیل چهارم، گرفتار اشکال سهروردی است.
علمی-پژوهشی
فلسفه
مریم طهماسبی؛ سید عباس ذهبی؛ احمد بهشتی
چکیده
شهاب الدین سهروردی (587-549) فیلسوف اشراقی در تبیین آراء معرفتی خود دیدگاه جدیدی مشهور به «اضافۀ اشراقیه» را طرح کرده است و از این رهگذر حصول بسیاری از ادراکات از جمله ابصار را به علم اشراقی حضوری میداند. پژوهش حاضر از منظری متفاوت به بازخوانی علم حضوری اشراقی وی در مرتبۀ ابصار میپردازد و مسئله: ماهیت علم حضوری در فرایند ابصار ...
بیشتر
شهاب الدین سهروردی (587-549) فیلسوف اشراقی در تبیین آراء معرفتی خود دیدگاه جدیدی مشهور به «اضافۀ اشراقیه» را طرح کرده است و از این رهگذر حصول بسیاری از ادراکات از جمله ابصار را به علم اشراقی حضوری میداند. پژوهش حاضر از منظری متفاوت به بازخوانی علم حضوری اشراقی وی در مرتبۀ ابصار میپردازد و مسئله: ماهیت علم حضوری در فرایند ابصار از نظر سهروردی است. پرسش این است که آیا وی در مرحله ابصار و نیز دیگر مراتب ادراک معنای واحدی از علم حضوری در نظر داشته است یا خیر؟ در مرحلۀ بعد با توجه به الگوی معرفتی سهروردی، میتوان او را در دسته فیلسوفان پدیدارشناس قلمداد کرد؟ در نگارش مقاله حاضر روش: مطالعات کتابخانه ای، گردآوری اطلاعات و تحلیل و توصیف دادهها است. بنابر مطالعات انجام شده یافته های پژوهش: این است که اولاً مقصود سهروردی از علم اشراقی حضوری در بحث ابصار معنای رایج و مصطلح آن که قسیم علم حصولی است نمی تواند باشد بلکه در معنایی متفاوت از دیگر مراتب ادراک به کار رفته است و بنابراین تنها یک اشتراک لفظ است که این ادعا از دو جنبۀ سلبی و ایجابی بررسی شده است. ثانیاً الگوی معرفت شناسی او در مبحث ابصار پدیدارشناسانه است.
علمی-پژوهشی
محمد اسماعیل عبداللهی
چکیده
مساله «وجود شناسی» عموما و چگونگی تحقق جهان کثرت و رابطه آن با جهان وحدت خصوصا از بنیادیترین مسائلی است که بر دیگر مباحث نظام هستیشناختی در فلسفه و عرفان اثر میگذارد. برخی رابطه جهان کثرت با جهان وحدت را از نوع وحدت سنخی وجود میدانند، برخی دیگر نیز وحدت حقه سریانی را مطرح میکنند و عدهای دیگر از جمله عارفان مسلمان، رابطه ...
بیشتر
مساله «وجود شناسی» عموما و چگونگی تحقق جهان کثرت و رابطه آن با جهان وحدت خصوصا از بنیادیترین مسائلی است که بر دیگر مباحث نظام هستیشناختی در فلسفه و عرفان اثر میگذارد. برخی رابطه جهان کثرت با جهان وحدت را از نوع وحدت سنخی وجود میدانند، برخی دیگر نیز وحدت حقه سریانی را مطرح میکنند و عدهای دیگر از جمله عارفان مسلمان، رابطه جهان کثرت با واجب متعال را از نوع وحدت شخصی وجود دانسته و آن را برگرفته از عقل و وحی میدانند. هدف این تحقیق، بررسی استنادی وحدت شخصی وجود در قرآن کریم است. با کنکاش بر روی این مساله، بر اساس روش تحقیق کتابخانهای، به دست آمد که آیات زیادی برای اثبات رویکرد عرفانی در ارتباط جهان کثرت با جهان وحدت وجود دارد. با تحلیل عرفانی صورت گرفته بر روی آیات مرتبط، گزاره راهبردی«وجود در واجب متعال منحصر است و عالم ممکنات به منزله تجلیات، ظهورات و شئونات او هستند»، استخراج شد که میتواند مبنای پژوهشهای بعدی پیرامون نظام مسائل عرفان قرآنی باشد.
علمی-پژوهشی
شبنم فرجی؛ حسین فلاحی اصل؛ فاطمه احمدی
چکیده
بانو امین که مشرب صدرایی دارد، در مواضعی مانند تقسیمبندی قوای نفس انسان، نظریه عقول و... تفاوتهایی با پیشینیانش دارد. در «نظریه عقول»، او ضمن انتقاد به نظریات پیشین، «نظریهی روح محمدی» را مطرح میکند. مسئله پژوهش حاضر بررسی نوع مواجهه او با نظریه عقول و ارزیابی نظریه روح محمدی است. بر اساس یافتههای پژوهش، بانو امین ...
بیشتر
بانو امین که مشرب صدرایی دارد، در مواضعی مانند تقسیمبندی قوای نفس انسان، نظریه عقول و... تفاوتهایی با پیشینیانش دارد. در «نظریه عقول»، او ضمن انتقاد به نظریات پیشین، «نظریهی روح محمدی» را مطرح میکند. مسئله پژوهش حاضر بررسی نوع مواجهه او با نظریه عقول و ارزیابی نظریه روح محمدی است. بر اساس یافتههای پژوهش، بانو امین به هشت اشکال پیرامون نظریه عقول پاسخ میگوید: دو اشکال بر تجرد و قدم عقل، پنج اشکال بر مادی بودن عقل و یک اشکال بر ترتیب طولی و عدد عقول است. او از سویی دلایل عقلیِ تجرد عقول را قبول میکند و از سوی دیگر بنا بر ادله نقلی و ایرادات قاعده الواحد، مادی بودن عقول را به طور کلی مردود نمیداند؛ بلکه آن را «جایز» میداند و برای تبیین ربط واحد به کثیر از نظریه روح محمدی استفاده میکند. او گاهی روح محمدیه را معادل عقل اول میداند و گاهی با مادی دانستن عقل اول و مجرد دانستن روح محمدیه آنها را غیر از هم میداند. بنابراین با نقد نظریات موجود در باب عقول، از هر دو نظریهی مادی بودن و تجرد عقول قسمتهایی را میپذیرد و قسمتهایی را نمیپذیرد و سرانجام نظریهی جدیدی بیان میکند. ترجیح دلایل نقلی و بحث از نظرگاههای مختلف، موجب نظریه جدیدی در آراء بانو امین شده است. روش این پژوهش تحلیلیـانتقادی است.
علمی-پژوهشی
اسدالله فلاحی
چکیده
شمس الدین سمرقندی کتابی دارد در منطق به نام قسطاس الأفکار و شرحی بر آن نگاشته است به نام شرح القسطاس فی المنطق. نسخههای خطی هر کدام از این دو اثر در مبحث قضایای حقیقیه و خارجیه دو تحریر دارند که به نظر میرسد ناشی از تغییر آرای منطقی سمرقندی دربارة قضایای خارجیه، حقیقیه و ذهنیه است. در تحریر اول این دو اثر، نسبت میان این قضایا در همة ...
بیشتر
شمس الدین سمرقندی کتابی دارد در منطق به نام قسطاس الأفکار و شرحی بر آن نگاشته است به نام شرح القسطاس فی المنطق. نسخههای خطی هر کدام از این دو اثر در مبحث قضایای حقیقیه و خارجیه دو تحریر دارند که به نظر میرسد ناشی از تغییر آرای منطقی سمرقندی دربارة قضایای خارجیه، حقیقیه و ذهنیه است. در تحریر اول این دو اثر، نسبت میان این قضایا در همة محصورات «عموم و خصوص مطلق» است؛ اما در تحریر دوم، این نسبت برای برخی محصورهها به «عموم و خصوص من وجه» تغییر میکند. همچنین، در تحریر نخست، یک قاعدة کلی (ضابط) برای نتیجهگیری در اختلاط قضایای خارجیه، حقیقیه و ذهنیه ارائه میشود و در تحریر دوم قاعدة کلی دیگری به جای آن معرفی میگردد. در واقع، تحریر دوم را میتوان تصحیح برخی خطاهای تحریر اول در نظر گرفت. در این مقاله نشان خواهیم داد که این تلاش سمرقندی هرچند برخی مشکلات تحریر اول را بر طرف کرده اما همچنان برخی ایرادهای وارد بر آن را بیپاسخ گذاشته است. افزون بر این، بر تحریر دوم ایرادهای جدیدی وارد است که به تحریر اول وارد نمیشد. بنابراین، هیچ کدام از تحریرهای اول و دوم تحلیل درست و کاملی از اختلاط قضیههای سهگانه را ارائه نمیدهند.
علمی-پژوهشی
لیلا کیانخواه
چکیده
یکی از مهمترین مسائل فلسفة فارابی، بحث از خدا و صفات او و بررسی رابطة او با سایر موجودات است. فارابی خدا را مبدأ وجود همة موجودات میداند و او را «اوّل»، «موجود اوّل» و «سبب اوّل» میخواند. موجود اوّل در اندیشة فارابی نه تنها موجودی است که سایر موجودات در وجود به او وابستهاند؛ بلکه موجودات تنها به جهت ارتباطی که ...
بیشتر
یکی از مهمترین مسائل فلسفة فارابی، بحث از خدا و صفات او و بررسی رابطة او با سایر موجودات است. فارابی خدا را مبدأ وجود همة موجودات میداند و او را «اوّل»، «موجود اوّل» و «سبب اوّل» میخواند. موجود اوّل در اندیشة فارابی نه تنها موجودی است که سایر موجودات در وجود به او وابستهاند؛ بلکه موجودات تنها به جهت ارتباطی که با او دارند صلاحیت بررسی در مابعدالطبیعه را اخذ میکنند. لذا شناخت دقیق موجود اول و ویژیگیهای او و ارتباط او با سایر موجودات، از جمله مهمترین و محوریترین مسائل پژوهشی در حوزة فارابیشناسی است. از آنجایی که برخی از آثار منسوب به فارابی قطعی الانتساب نیستند و چارچوب فکری متمایزی از آثار قطعی فارابی دارند، در این مقاله کوشش می شود تا با توجه به این امر، آراء اصیل فارابی استخراج شده و گزارش و تحلیل دقیقی از آنها ارائه شود. بر اساس آثار قطعی الانتساب، فارابی خدا را واجب الوجود نمیخواند و نظریة فیض را که برای تبیین رابطة موجود اوّل با سایر موجودات طرح کرده، بر اساس وجوب و امکان داتی بنا نمیکند. همچنین با توجه به اینکه فارابی در آثار قطعیاش برهان مشخصی در اثبات موجود اوّل ندارد، در این مقاله کوشش میشود تا موضع فارابی نسبت به اثبات موجود اوّل در خلال عبارات و بیاناتش بررسی شود. تعمق در آثار او نشان میدهد که نوعی برهان علیت از بیانات او قابل استخراج است.
علمی-پژوهشی
زهرا یحییپور؛ نعیمه پورمحمدی؛ مالک حسینی
چکیده
چکیدهمسئلۀ دیرپای شر، که خود شامل مجموعهای از مسائل است، به طور کلی، به سه طریق تقریر شده است: 1. مسئلۀ منطقی شر (ناسازگاری منطقی وجود خدا و صفات او با وجود شر)؛ 2. مسئلۀ شاهدمحور شر (قرینه دانستن شر علیه معقولیت خداباوری)؛ 3. مسئلۀ اگزیستانسیال شر (ناسازگاری باورهای دینی با تجربۀ زیستۀ شخص). مهمترین دفاعیههای فلسفۀ اسلامی معاصر، که ...
بیشتر
چکیدهمسئلۀ دیرپای شر، که خود شامل مجموعهای از مسائل است، به طور کلی، به سه طریق تقریر شده است: 1. مسئلۀ منطقی شر (ناسازگاری منطقی وجود خدا و صفات او با وجود شر)؛ 2. مسئلۀ شاهدمحور شر (قرینه دانستن شر علیه معقولیت خداباوری)؛ 3. مسئلۀ اگزیستانسیال شر (ناسازگاری باورهای دینی با تجربۀ زیستۀ شخص). مهمترین دفاعیههای فلسفۀ اسلامی معاصر، که در پاسخ به مسئلۀ منطقی شر مطرح شده است، عبارتاند از 1. موهوم بودن شر؛ 2. عدمی بودن شر؛ 3. نسبی بودن شر؛ 4. ضرورت وجود موجودی که خیر آن بیش از شرش است (ضرورت شر قلیل در برابر خیر کثیر)؛ 5. ماده، منشأ اثر؛ 6. ضرورت شر برای تحقق خیر؛ 7. ضرورت شر برای درک خیر؛ 8. شر، حاصل جزءنگری؛ 9. شر، حاصل دیدگاه انسان؛ 10. شر، حاصل اختیار. از نظر فلسفۀ دین مدرن نقدهایی گفتمانی به دفاعیهها و تئودیسههای سنتی وارد شده است که فلسفۀ اسلامی را نیز در بر میگیرد. نقدهای گفتمانی همچون: 1. از جهت شخص دفاعیهپرداز و تئودیسهپرداز: نظری، سوژهمحور، و غیرتاریخی؛ 2. از جهت ماهیت شرور: انتزاعی، ذاتگرایانه، ناظرمحور، و درجه دوم؛ 3. از جهت زبان دفاعیه و تئودیسه: غیرتراژیک؛ 4. از جهت عمل دفاعیهپردازی و تئودیسهپردازی: در پی حرفهایسازی و نظاممندی؛ و ... . از این رو، پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و انتقادی، و با رویکردی متفاوت به بررسی پاسخهای علامه طباطبایی و شهید مطهری به مسئلۀ شر، و تحلیل و ارزیابی انتقادات پیشگفته میپردازد. بررسی این انتقادات لزوم اصلاح، تکمیل، ابداع و ارائۀ گونههای جدیدی از دفاعیهها در فلسفۀ اسلامی را ضروری میسازد که به طور خاص به جنبۀ عملی شر نیز توجه داشته باشد.
علمی-پژوهشی
کرامت ورزدار؛ فاطمه کتابچی
چکیده
چکیده: مسئلهی اصلیِ این پژوهش، روشنساختنِ جایگاهِ عقلِ عملی در فرآیندِ صدورِ عمل، و هدفِ آن، کشفِ کارکردهای «عقلِ عملی» در این فرآیند، در حکمتِ متعالیه به روشِ توصیفی-تحلیلی است. بر اساسِ یافتههای این پژوهش، صدرالمتألّهین بینِ «عمل» و «فعلِ ارادی» تمایز قائل میشود. از نظرِ وی «عمل» فعلی است که محصولِ ارادهی ...
بیشتر
چکیده: مسئلهی اصلیِ این پژوهش، روشنساختنِ جایگاهِ عقلِ عملی در فرآیندِ صدورِ عمل، و هدفِ آن، کشفِ کارکردهای «عقلِ عملی» در این فرآیند، در حکمتِ متعالیه به روشِ توصیفی-تحلیلی است. بر اساسِ یافتههای این پژوهش، صدرالمتألّهین بینِ «عمل» و «فعلِ ارادی» تمایز قائل میشود. از نظرِ وی «عمل» فعلی است که محصولِ ارادهی همراه با «آگاهیِ مرتبهدومِ عامل» به غرضِ فعل است. عنصر «آگاهیِ مرتبهدوم» عنصری است که با افزودهشدنِ «عقلِ عملی» به مبادیِ فعل حاصل میشود؛ بنابراین «عمل» فعلی است ارادی که «عقلِ عملی» در فرآیندِ آن نقشآفرینی میکند. از نظرِ صدرالمتألّهین «عقلِ عملی» بهعنوانِ عُنصر آگاهیساز در فرآیندِ صدورِ عمل سه کارکرد دارد. اوّلین کارکرد، تصوّرِ عملِ عقلانی و تصدیق به فایدهی آن است؛ در این کارکرد «عقلِ عملی» در جایگاهِ مبدأ تصوّری و تصدیقیِ عمل و در کنارِ متصرّفه قرار میگیرد. دومین و سومین کارکرد «عقل عملی» به مدیریّتِ قُوای ادراکی و تحریکی باز میگردد. هرگاه «عقلِ عملی»، در فرآیندِ صدورِ یک فعل، دستِکم یکی از این سهنقش را ایفا کند، فعل، مُبدّل به «عمل» میشود. در این پژوهش آشکار میشود عقلِ عملی برخلافِ نظر سایر پژوهشگران، تواناییِ توأمانِ ادراکاتِ کلّی و جزئی را داراست. همچنین نظریّهی «وحدت نفس و قُوا» تأثیری در بحثِ فرآیندِ صدورِ عمل و کارکردِ عقلِ عملی ندارد و تفسیرِ «عقلِ عملی» به «مرتبهی عقلانیِ نفس» یا «تعیّنِ عقلانیِ نفس» صرفاً منجر به تغییرِ ادبیّاتِ بحث میگردد.