فلسفه
داود حسینی
چکیده
چکیده: صدرا در أسفار استدلالی را علیه موجودیت وجود به سهروردی نسبت میدهد که از این قرار است: «موجود» یعنی دارای وجود؛ حال اگر وجود موجود باشد دارای وجود است و از تکرار این استدلال، تسلسل وجودها لازم میآید؛ پس وجود موجود نیست. حامیان حکمت متعالیه پس از صدرا و تقریباً همه معاصران این استدلال را به تبع صدرا به سهروردی نسبت دادهاند. ...
بیشتر
چکیده: صدرا در أسفار استدلالی را علیه موجودیت وجود به سهروردی نسبت میدهد که از این قرار است: «موجود» یعنی دارای وجود؛ حال اگر وجود موجود باشد دارای وجود است و از تکرار این استدلال، تسلسل وجودها لازم میآید؛ پس وجود موجود نیست. حامیان حکمت متعالیه پس از صدرا و تقریباً همه معاصران این استدلال را به تبع صدرا به سهروردی نسبت دادهاند. دلایلی تاریخی میآورم که این استدلال از آنِ سهروردی نیست. مشخصاً سهروردی نسخههای متفاوت این استدلال را به مخالفان اتباع مشائیان و خصوصاً ابن سهلان نسبت میدهد. بیش از این، او اظهار میکند که اتباع مشائیان به این استدلالها پاسخهای درخور دادهاند. شواهدی ارائه میکنم این انتسابهای سهروردی مقرون به صحت هستند. همچنین با تحلیل استدلالهای تسلسل سهروردی نشان میدهم که هیچکدام از استدلالهای تسلسلی که سهروردی بر آن صحه گذاشته است، مبتنی بر مقدمهای درباره مفهوم «موجود» نیستند. به جای آن این استدلالها همگی دارای مقدمههای متافیزیکی اصیلی هستند. از این یافتهها نتیجه میگیرم که استدلال تسلسل یاده شده تفسیر نادرستی از متن سهروردی در حکمة الإشراق است. ریشه این تفسیر نادرست را میتوان تا شرح قطب رازی ردیابی کرد. در ادامه تفسیر مطلوبی از استدلال او در حکمة الإشراق ارائه میکنم. دلایلی اقامه میکنم که این استدلال دشوارتر از آن است که از ابتدا به نظر میرسیده است: به نظر میرسد که این استدلال تسلسل راه گریز سادهای جز قائل شدن به وحدت شخصی وجود برای حامی موجودیت وجود باقی نمیگذارد.
مریم عباس آبادی عربی؛ علی حقی؛ علیرضا کهنسال
چکیده
صدرالمتالهین حیات را مبدا «ادراک» و «فعل» می داند و با توجه به اصول فلسفه خود مثل اصل اصالت، بساطت و تشکیک وجود ثابت کرد که حیات، حقیقتی تشکیکی است که در همه مراتب وجود سریان دارد. بنابراین طبق فلسفه ملاصدرا همه موجودات زنده هستند. در حالی که طبق فلسفههای پیش از ملاصدرا در عالم طبیعت صرفاً حیوانات و انسانها دارای حیات ...
بیشتر
صدرالمتالهین حیات را مبدا «ادراک» و «فعل» می داند و با توجه به اصول فلسفه خود مثل اصل اصالت، بساطت و تشکیک وجود ثابت کرد که حیات، حقیقتی تشکیکی است که در همه مراتب وجود سریان دارد. بنابراین طبق فلسفه ملاصدرا همه موجودات زنده هستند. در حالی که طبق فلسفههای پیش از ملاصدرا در عالم طبیعت صرفاً حیوانات و انسانها دارای حیات دانسته میشدند چراکه فقط این دو دسته دارای قوای مدرکه و محرکه بودند و گیاهان و جمادات فاقد این قوا بودند و در نتیجه طبق اینفلسفهها فاقد حیات دانسته میشدند. این دیدگاه با آیات قرآن و مبانی فلسفه ملاصدرا قابل پذیرش نیست. در بسیاری از آیات قرآن به تسبیح عمومی همه موجودات اشاره میکند، تسبیحی که برای انسان قابل فهم نیست. محتوای این آیات نشاندهندهی این است که همه موجودات دارای آگاهی و حیات هستند. آگاهی و حیاتی که ملاصدرا توانست آن را با اصول فلسفه خود اثبات کند.
وحید خادم زاده
چکیده
زبان شناسان شناختی از دو ابزار «طرح واره تصویری» و «استعاره مفهومی» جهت تبیین فرایند شناخت در انسان بهره می برند. طرح واره تصویری ساختاری ذهنی است که حاصل مواجهه انسان با پدیده های تکرارشونده حسی است. استعاره مفهومی نیز این طرح واره تصویری را به صورت نظام مند به مفاهیم انتزاعی و غیر محسوس تعمیم می دهد. مواجهه روزمره انسان ...
بیشتر
زبان شناسان شناختی از دو ابزار «طرح واره تصویری» و «استعاره مفهومی» جهت تبیین فرایند شناخت در انسان بهره می برند. طرح واره تصویری ساختاری ذهنی است که حاصل مواجهه انسان با پدیده های تکرارشونده حسی است. استعاره مفهومی نیز این طرح واره تصویری را به صورت نظام مند به مفاهیم انتزاعی و غیر محسوس تعمیم می دهد. مواجهه روزمره انسان با ظرف های فیزیکی همانند بدن انسانی، خانه و وسایل نقلیه، طرح واره جهتی داخل – خارج (ظرف) را در ذهن انسان ایجاد می کند و انسان با توسل به استعاره های مفهومی از این طرح واره جهت فهم مفاهیم انتزاعی به مثابه ظرف بهره می برد. ملاصدرا جهت توصیف مفاهیم متافیزیکی وجود، ماهیت و عدم از الفاظی همانند «ظرف»، «وعاء»، «دار»، «بقعه» بهره می برد. او همچنین از ورود و خروج به ظرف وجود یا عدم سخن به میان می آورد. از وجود خارجی در تقابل با وجود ذهنی استفاده می کند. این شواهد در چارچوب طرح واره تصویری ظرف و استعاره های مفهومی مبتنی بر این طرح واره قابل فهم است.
حسین سهیلی؛ قدرت الله خیاطیان؛ عظیم حمزئیان؛ حمید مسجد سرایی
چکیده
میرزا جواد تهرانی از بزرگترین منتقدان نظریه اصالت وجود در دوره معاصر به شمار میرود. او در مجموع، یازده برهان اصالت وجود را نقد کرده است. این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی در پی ارزیابی دیدگاه انتقادی او در مواجهه با این براهین است.بررسیها نشان میدهد که میرزا جواد در نقد براهین اصالت وجود دو رویکرد عمده به کار گرفته است: نخست، ...
بیشتر
میرزا جواد تهرانی از بزرگترین منتقدان نظریه اصالت وجود در دوره معاصر به شمار میرود. او در مجموع، یازده برهان اصالت وجود را نقد کرده است. این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی در پی ارزیابی دیدگاه انتقادی او در مواجهه با این براهین است.بررسیها نشان میدهد که میرزا جواد در نقد براهین اصالت وجود دو رویکرد عمده به کار گرفته است: نخست، ابطال ادله اصالت وجود از طریق اثبات به کارگیری دور و مصادره به مطلوب در آنها. پس از ارزیابیها معلوم میشود که این رویکرد در هشت برهان موثر واقع شده است. دوم، ابطال ادله اصالت وجود از راه تلقی ماهیت من حیث هی به عنوان مفهوم ماهیت. به همین جهت، در سه برهان مرتکب اشتباه شده است. بنابراین، برخلاف دیدگاه رایج، بسیاری از ادلهای که برای اثبات اصالت وجود اقامه شدهاند، برهان به معنای واقعی آن نیستند.
وحید خادمزاده
چکیده
براساس نظریۀ شناختی استعاره، فهم مفاهیم انتزاعیازطریق استعارههای مفهومی میسر میشود، بهگونهایکهایناستعارههابخشیازفرایندشناختمحسوب میشوندوباحذفآنها بخشی از معنای مفاهیمنیزازدست میرود. استعارۀ موجود حقیقیبهمثابۀ امر ثابت رافلاسفۀیونانی و مسلمان همانند پارمینیدس، افلاطون، ارسطو، ابنسینا، و ملاصدرا بهطورگستردهبهکاربردهاند. ...
بیشتر
براساس نظریۀ شناختی استعاره، فهم مفاهیم انتزاعیازطریق استعارههای مفهومی میسر میشود، بهگونهایکهایناستعارههابخشیازفرایندشناختمحسوب میشوندوباحذفآنها بخشی از معنای مفاهیمنیزازدست میرود. استعارۀ موجود حقیقیبهمثابۀ امر ثابت رافلاسفۀیونانی و مسلمان همانند پارمینیدس، افلاطون، ارسطو، ابنسینا، و ملاصدرا بهطورگستردهبهکاربردهاند. هرکدام از این فلاسفه از موجود حقیقیتعبیر خاص خود را آوردهاند، اما در تمام این موارد یکی از مهمترین صفاتی که برایتوصیفموجودحقیقی بهکار رفتهاست ثبات و عدم تغییر است. در آثار فلاسفۀ مسلمان، واژگان حقیقت، تقرر، و قوام ازحیثلغویبهمعنایثبوتاند. این واژگان در چهارچوب استعاره برایمفهومسازی موجود حقیقی بهکار رفتهاند. در فلسفۀ سینوی، هرکدام از وجود و ماهیتبهصورت مستقل به ثبوت، حقیقت، تقرر، و قوام متصف شدهاند،درحالیکه در فلسفۀصدرایی تنها وجود استحقاق اتصاف به این صفات را دارد.
داود حسینی
چکیده
در ادبیات معاصر درباره در ـ جهان بودن یا در ـ ذهن بودن ماهیت ازمنظر صدرا اختلاف نظر وجود دارد. در این نوشتار قصد داریم که دلایلی اقامه کنیم مبنیبر اینکه ازمنظر صدرا ماهیت امری در ـ جهان است. برای این منظور، استدلال خواهد شد که برخی از تعابیر کلیدی صدرا درباره ماهیت (انتزاعی بودن ماهیت و صادق بودن ماهیت بر وجود)، در حضور نظر خاص صدرا ...
بیشتر
در ادبیات معاصر درباره در ـ جهان بودن یا در ـ ذهن بودن ماهیت ازمنظر صدرا اختلاف نظر وجود دارد. در این نوشتار قصد داریم که دلایلی اقامه کنیم مبنیبر اینکه ازمنظر صدرا ماهیت امری در ـ جهان است. برای این منظور، استدلال خواهد شد که برخی از تعابیر کلیدی صدرا درباره ماهیت (انتزاعی بودن ماهیت و صادق بودن ماهیت بر وجود)، در حضور نظر خاص صدرا درباب انتزاع و صدق نتیجه میدهند که ماهیت در ـ جهان است، گرچه ماهیت فقط بالعرض موجود باشد. با این نتیجه، مسئله دیگری مطرح خواهد شد: چه تفاوتی بین موجودیت بالذات وجود و موجودیت بالعرض ماهیت است؛ اگر هر دو در ـ جهان بودن را درپی دارند، پیشنهاد میشود که موجودیت بالذات و موجودیت بالعرض و در ـ جهان بودن را میتوان در نسبت با منشأ اثر بودن و استقلال از اذهان توضیح داد. شواهد متنیای از صدرا ارائه خواهد شد که تعابیر صدرا دور از این پیشنهاد نیست.
امیرحسین پورنامدار سرچشمه؛ مهدی عظیمی
دوره 7، شماره 3 ، آذر 1395، ، صفحه 61-80
چکیده
تقریباً قاطبة فلاسفة اسلامی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به مسئلة «تشخّص» پرداخته و پاسخهایی را ارائه داشتهاند و ازین رو، سرگذشت این بحث به طور کلّی در سنّت فلسفی اسلام قابل مطالعة جدّی و تدقیقات همهجانبه است، امّا در اینجا قصد ما پرداختن به جنبهای از نقش فارابی در تطوّر و تکامل این سیر تاریخی است، تا از این طریق پرتوهایی ...
بیشتر
تقریباً قاطبة فلاسفة اسلامی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به مسئلة «تشخّص» پرداخته و پاسخهایی را ارائه داشتهاند و ازین رو، سرگذشت این بحث به طور کلّی در سنّت فلسفی اسلام قابل مطالعة جدّی و تدقیقات همهجانبه است، امّا در اینجا قصد ما پرداختن به جنبهای از نقش فارابی در تطوّر و تکامل این سیر تاریخی است، تا از این طریق پرتوهایی بر زوایای مغفول و ناشناختهتر سنّت عقلانی مسلمانان افکنده شود. یکی از کسانی که این بحث را بسی بیش از پیش محلّ توجّه متفکّران قرار داد، ملّاصدراست که به تبع فلسفة اصالت وجود خویش، مطالب بدیعی را در باب تشخّص ابراز نمود. یکی از نکات اصلی ملّاصدرا این است که مساوقت «تشخّص» و «وجود» را به فارابی نسبت میدهد. در نزد اندیشمندان دورة قدیم یا حتّی دوره معاصر، هیچگاه تردیدی یا مطالعهای در باب صحّت این انتساب صورت نگرفته است. این مقاله بر آن است تا انتساب تقریباً به رسمیّت شناخته شده به فارابی را که از سوی ملّاصدرا صورت گرفته است مطمحنظر قرار داده و از رهگذر برخی مستندات متنی و تاریخی نشان دهد که این انتساب میتواند تا حدّ زیادی محلّ مناقشه باشد، و حتّی اساساً این مطلب که فارابی بحثی ذیل عنوان «تشخّص» داشته است خود بسیار متزلزل به نظر میرسد.
مرتضی جعفریان؛ احد فرامرز قراملکی
دوره 7، شماره 3 ، آذر 1395، ، صفحه 81-105
چکیده
میرداماد برای اولین بار مفاهیم معقول دوم را به نحوی تعریف یا تفسیر می کند که با ویژگیهای مفاهیم فلسفی سازگار بوده و آنها را در بگیرد. در تعریف میرداماد، معقولهای اول مفاهیمی هستند که به امور متمایز و عینی در عالم واقع دلالت دارند و در مقابل معقولهای دوم منطقی و فلسفی مابه ازایی در عالم واقع ندارند و به هیچ امر عینی مستقل و متمایزی ...
بیشتر
میرداماد برای اولین بار مفاهیم معقول دوم را به نحوی تعریف یا تفسیر می کند که با ویژگیهای مفاهیم فلسفی سازگار بوده و آنها را در بگیرد. در تعریف میرداماد، معقولهای اول مفاهیمی هستند که به امور متمایز و عینی در عالم واقع دلالت دارند و در مقابل معقولهای دوم منطقی و فلسفی مابه ازایی در عالم واقع ندارند و به هیچ امر عینی مستقل و متمایزی اشاره نمیکنند. در نظریه میرداماد معقول دوم بودن یک مفهوم معادل اعتباری بودن و مابهازای عینی نداشتن و معقول اول بودن معادل اصیل بودن و عینی بودن مدلول آن است. از دیدگاه او مفاهیم ماهوی و نسبتها و لوازم سلبی و ثبوتی آنها معقول اول و مفهوم وجود هم معقول دوم شمرده میشود. در واقع اعتباری بودن وجود به معنای معقول دوم بودن مفهوم وجود و اصالت ماهیت به معنای معقول اول بودن مفاهیم ماهوی است. تعریف میرداماد از معقول های دوم با تعریفی از معقول دوم که بر اساس تقدم دلالت بر امر عینی و بالذات خارجی صورت گرفته، شباهت بسیاری دارد. نظریه میرداماد با دشواریهایی در زمینه مواجه است که ناشی از عدم توجه به معانی و اعتبارات گوناگون وجود و معقول دوم شمردن همه آنها است. نظریه او در مورد توجیه امکان حمل وجود به واجب الوجود نیز با تعارضاتی مواجه است.
داود حسینی
دوره 7، شماره 1 ، خرداد 1395، ، صفحه 85-106
چکیده
یکی از استدلالهای صدرا (که تنها یک مقدمه دارد) برای نظریهای که امروزه تحت عنوان «اصالت وجود» نامیده میشود چنین است: چون حقیقت هر چیز همان وجودش است که بواسطهی آن وجود احکام و آثار آن چیز بر آن حمل میشود، پس وجود نسبت به آن چیز اولی به تحقق است. این نوشتار قصد دارد تنها مقدمه این استدلال را در بستری تاریخی واکاوی کند. شواهدی ...
بیشتر
یکی از استدلالهای صدرا (که تنها یک مقدمه دارد) برای نظریهای که امروزه تحت عنوان «اصالت وجود» نامیده میشود چنین است: چون حقیقت هر چیز همان وجودش است که بواسطهی آن وجود احکام و آثار آن چیز بر آن حمل میشود، پس وجود نسبت به آن چیز اولی به تحقق است. این نوشتار قصد دارد تنها مقدمه این استدلال را در بستری تاریخی واکاوی کند. شواهدی ارائه خواهد شد که چگونه این مقدمه در تقابل با نظر میرداماد در باب وجود مطرح شده است. بنا بر نظر میرداماد وجود موخر از تقرر ماهیت است. در مقابل برای صدرا وجود مقدم بر ماهیت است.
روحالله کریمی
دوره 6، شماره 3 ، مهر 1394، ، صفحه 51-74
چکیده
هدف اصلی این پژوهش تحلیل «وجود» نزد کانت با کمکگرفتن از دیدگاه ولف، هیوم، و فلاسفۀ اسلامی دربارۀ وجود است. با توجه به اینکه کانت در نقد عقل محض در دو موضع به تحلیل «وجود» میپردازد، ابتدا در بخش تحلیل استعلایی در مبحث «مقولات محض فاهمه»، بهمنزلۀ یکی از مقولاتِ وجههنظر «جهت»، و دیگربار در بخش دیالکتیک استعلایی ...
بیشتر
هدف اصلی این پژوهش تحلیل «وجود» نزد کانت با کمکگرفتن از دیدگاه ولف، هیوم، و فلاسفۀ اسلامی دربارۀ وجود است. با توجه به اینکه کانت در نقد عقل محض در دو موضع به تحلیل «وجود» میپردازد، ابتدا در بخش تحلیل استعلایی در مبحث «مقولات محض فاهمه»، بهمنزلۀ یکی از مقولاتِ وجههنظر «جهت»، و دیگربار در بخش دیالکتیک استعلایی در نقد برهان وجودی، این مقاله با هدف ارائۀ تبیینی جامع و منسجم از این دو موضع نشان میدهد که کانت در دیالکتیک استعلایی، برای اجتناب از ایدئالیسم جزمی و ایدئالیسم شکاکانه، دادهشدگی وجود را متأثر از هیوم برای نقد برهان وجودی بهکار میگیرد، اما در تحلیل استعلایی که بر فهم ما از وجود متمرکز است، متأثر از ولف که برای او وجود امری فرعی و مجهول است، وجود را از مراتب علم ما به گزارهها میداند. همچنین با برقراری نوعی همارزی ابتدایی میان «اصالت وجود در حکمت متعالیه» و «دادهشدگی وجود نزد هیوم»، و «اصالت ماهیت و اعتباریبودن مفهوم وجود نزد سهروردی» و «متمم بودن آن نزد ولف» از ابزارهای مفهومی برای تحلیل وجود در حکمت متعالیه و حکمت اشراق، همچون «معقولات ثانیۀ فلسفی»، «زیادت وجود بر ماهیت»، و «جهات ثلاث» برای تبیین وجود نزد کانت کمک گرفته میشود.
باقر حسینلو؛ حامد ناجی
دوره 5، شماره 4 ، بهمن 1393، ، صفحه 37-66
چکیده
وحدت وجود منشأ عرفانی دارد اما شاید اولین تبیین فلسفی از دیدگاه وحدت وجود عرفا از آن محقق دوانی باشد. این تبیین فلسفی، پیامدها و لوازمی دارد که چندان موجه و معقول نیست. صدرا نیز در جهت تبیین فلسفی نظریة وحدت وجود عرفا نهایت تلاش خود را بهکار بسته است. او با گذر از نظریة وحدت تشکیکی وجود با پیشنهاد یک نظام و دستگاه فلسفی نو فلسفه را نه ...
بیشتر
وحدت وجود منشأ عرفانی دارد اما شاید اولین تبیین فلسفی از دیدگاه وحدت وجود عرفا از آن محقق دوانی باشد. این تبیین فلسفی، پیامدها و لوازمی دارد که چندان موجه و معقول نیست. صدرا نیز در جهت تبیین فلسفی نظریة وحدت وجود عرفا نهایت تلاش خود را بهکار بسته است. او با گذر از نظریة وحدت تشکیکی وجود با پیشنهاد یک نظام و دستگاه فلسفی نو فلسفه را نه به پایان بلکه به عرصهای تازه از تفکرات فلسفی بدل کرده است.
در این مقاله با بیان هرچند مختصر از دستگاه فلسفی و وجودشناسی محقق دوانی، نشان داده میشود که دیدگاه او در عین شباهت به تبیین فلسفی صدرا، دچار تناقضات درونسیستمی است. در ادامه با بیان تبیین فلسفی صدرا از وحدت وجود عرفا با مقایسة این دو تبیین فلسفی، نقاط قوت و ضعف آنها و نیز ارتباط این دو تبیین باهم آشکار شد. تبیین فلسفی صدرا در دستگاهی غیر از دستگاه وحدت تشکیکی وجود، بلکه در دستگاه فلسفی نو که صدرا درصدد آن بوده و در برخی موارد در کتب خود به آن اشاره کرده، قابل تأمل و دفاع معقول است
هادی وکیلی؛ پدرام پورمهران
دوره 5، شماره 2 ، شهریور 1393، ، صفحه 113-129
چکیده
یگانهانگاشتن خدا و جهان در بنیاد اندیشة ابنعربی و اسپینوزا قرار دارد. ابنعربی با رویکردی عرفانی بدان میپردازد و نظریة وحدت وجود را مطرح میکند که طبق آن یگانه وجود حقیقی خداوند است و جهان چیزی جز تجلیات، اطوار، و شئون ذات حق تعالی نیست. اسپینوزا با رویکردی عقلگرایانه و فلسفی، به تحلیل نظریة وحدت جوهر میپردازد و بر این نظر ...
بیشتر
یگانهانگاشتن خدا و جهان در بنیاد اندیشة ابنعربی و اسپینوزا قرار دارد. ابنعربی با رویکردی عرفانی بدان میپردازد و نظریة وحدت وجود را مطرح میکند که طبق آن یگانه وجود حقیقی خداوند است و جهان چیزی جز تجلیات، اطوار، و شئون ذات حق تعالی نیست. اسپینوزا با رویکردی عقلگرایانه و فلسفی، به تحلیل نظریة وحدت جوهر میپردازد و بر این نظر است که خدا یگانه جوهر هستی است و جهان چیزی جز حالات برآمده از صفات او نیست. این جستار، پیرامون یگانهانگاری خدا و جهان، به بررسی و تحلیل مسائلی چون صفات خدا، مراتب هستی، و ضرورت فراگیر آن در اندیشة ابنعربی و اسپینوزا میپردازد تا پیامدهای فلسفی آن را نشان دهد
سیدمجید ظهیری؛ جهانگیر مسعودی
دوره 4، شماره 4 ، اسفند 1392، ، صفحه 69-78
چکیده
مرتبة ذات الهی پیچیدهترین اعتبارات عرفانی است؛ مرتبة اطلاق مقسمی که حتی حمل واژههای مقام، مرتبه، اعتبار عرفانی، و اطلاق بر آن محل تردید است. دربارة وجود لابشرط مقسمی دو اختلاف وجود دارد؛ یکی اختلاف میان فلاسفه و عرفا و دیگر اختلاف میان خود عرفا. اختلاف میان فلاسفه و عرفا در این است که این مرتبه صرفاً از معقولات ثانیة فلسفی است و ...
بیشتر
مرتبة ذات الهی پیچیدهترین اعتبارات عرفانی است؛ مرتبة اطلاق مقسمی که حتی حمل واژههای مقام، مرتبه، اعتبار عرفانی، و اطلاق بر آن محل تردید است. دربارة وجود لابشرط مقسمی دو اختلاف وجود دارد؛ یکی اختلاف میان فلاسفه و عرفا و دیگر اختلاف میان خود عرفا. اختلاف میان فلاسفه و عرفا در این است که این مرتبه صرفاً از معقولات ثانیة فلسفی است و مابهازای خارجی ندارد، چنانکه فلاسفه معتقدند یا حقیقه الحقایق است، آنچنان که عرفا باور دارند. اختلاف میان عرفا نیز در تبیین «لا اسم و لا رسم له» و شرایط و لوازم حمل و سخنگفتن در این مقام است. برخی معتقدند هر حملی حتی حمل اطلاق، وجود، وحدت، وجوب، و بساطت بر این مقام نادرست است، چنانکه سلب آن نیز نادرست است و دربارة این مقام فقط سکوت سزاوار است. این گروه در این مقام سخنان بهظاهر تناقضآمیزی مطرح میکنند. برخی نیز معتقدند تعبیر «لا اسم و لا رسم له» به این معنا نیست که امکان اشاره به آن مقام با لفظی از الفاظ و اسمی از اسما انکار شده باشد بلکه فقط اگر حملی منجر به تعین در مقام ذات شود، نادرست خواهد بود. در این مقاله ضمن تحلیل آرای مختلف، به این نتیجه خواهیم رسید که حتی حمل برخی محمولها همچون اطلاق مقسمی، وجوب، و وجود نیز منجر به تعین در مقام ذات میشود و با « لا اسم و لا رسم له»، به علت مشروطبودن انتزاع از حاق ذات به احاطة علمی و نیز مساویبودن معقول ثانی با معلومبودن و متعین و محدودبودن به حدود فهم، قابل جمع نخواهد بود. فرضیة پیشنهادی نویسندگان این است که دستگاه منطقی ـ معرفتشناختی ارسطویی توان تبیین و توجیه حکمناپذیری مقام ذات را ندارد، لکن این به معنای توجیهناپذیری مطلق آن نیست و نمیتوان از آن خردستیزی یافتههای عارفان را نتیجه گرفت. همچنین عرفان هیچ الزامی برای کوتاهآمدن در برابر دستگاه منطقی ـ معرفتشناختی ارسطویی ندارد و میتواند در تبیین و توجیه عقلانی ـ منطقی نظریات خود، فارغ از این پارادایم، دستگاههای منطقی ـ معرفتشناختی دیگر را نیز محک بزند
زهرا محمدی محمدیه؛ عباس جوارشکیان
دوره 4، شماره 4 ، اسفند 1392، ، صفحه 99-119
چکیده
مباحث مربوط به خلقت و ترتیببندی موجودات، اصل خیر را در رأس هرم هستیشناسی خود مینهد و سعی در توجیه ارجاع کثرات به وحدت متعالی دارد. از سوی دیگر ملاصدرا نیز بر مبنای اصول فلسفی و دینی خود با نگاهی وحدتمحور با طرح نظریة بدوی خود یعنی (وحدت تشکیکی وجود) و نظریة نهایی خویش (وحدت شخصی وجود) به نحوی خاص میکوشد تا چگونگی ارجاع این کثرات ...
بیشتر
مباحث مربوط به خلقت و ترتیببندی موجودات، اصل خیر را در رأس هرم هستیشناسی خود مینهد و سعی در توجیه ارجاع کثرات به وحدت متعالی دارد. از سوی دیگر ملاصدرا نیز بر مبنای اصول فلسفی و دینی خود با نگاهی وحدتمحور با طرح نظریة بدوی خود یعنی (وحدت تشکیکی وجود) و نظریة نهایی خویش (وحدت شخصی وجود) به نحوی خاص میکوشد تا چگونگی ارجاع این کثرات به وحدت متعالی را مبین سازد. با وجود تفاوتهایی که در این زمینه در اندیشة این دو فیلسوف، بر اساس مبانی فلسفی متفاوت آنها وجود دارد، هر دو، کثرات را به امری واحد ارجاع میدهند به نحوی که کثرات را بیش از سایهای از وحدت متعالی نمیانگارند و در این رابطه چینش مورد نظر افلاطون از نظام هستی متناظر با نظریة بدوی ملاصدرا از هستی است
خلیلالله احمدوند؛ سمیه ملکی؛ زهرا یزدانی داغیان
دوره 4، شماره 1 ، خرداد 1392، ، صفحه 1-22
چکیده
اندیشههای توماس آکوئینی و ملاصدرا با اتکا بر اعتقادات مذهبی و دینی بر شالودة کلمة «وجود» بنا شده است. توماس در میان فلاسفة مسیحی قرون وسطی تفوق فعل وجود را بر ذات کاملاً درک کرد. درواقع آنچه برای توماس در مرتبة اول اهمیت قرار ...
بیشتر
اندیشههای توماس آکوئینی و ملاصدرا با اتکا بر اعتقادات مذهبی و دینی بر شالودة کلمة «وجود» بنا شده است. توماس در میان فلاسفة مسیحی قرون وسطی تفوق فعل وجود را بر ذات کاملاً درک کرد. درواقع آنچه برای توماس در مرتبة اول اهمیت قرار دارد، اولویت هستی و وجود است و ملاصدرا نیز در فلسفة اسلامی با قراردادن وجود (و نه موجود) به عنوان موضوع مابعدالطبیعه، انقلاب بنیادینی در تفکر اسلامی به وجود آورد. هرچند توماس و ملاصدرا، در اعتقاد به وجود اعلی و صفات او با یکدیگر اختلاف نظری ندارند، هنگام بیان و وصف و در خصوص تشریح ساختار وجود، مغایرتهایی میان آنان بروز میکند. در این مقاله کوشیدهایم به مقایسة آرا و اندیشههای این دو فیلسوف در خصوص مباحث هستی و ذات یا وجود و ماهیت بپردازیم.
علیرضا کهنسال
دوره 1، شماره 1 ، شهریور 1389، ، صفحه 101-118
چکیده
امکان از مفاهیم کلیدی فلسفه اسلامی است و پژوهش در باب آن به هر میزانی که باشد، به گسترش معرفت فلسفی یاری میرساند. با التفات به این نکته، نوشتار کنونی بر آن است که درباره یکی از مباحث مهم امکان که در واقع اصلا به آن پرداخته نشده است، تحقیق کند. مساله ما «اشتراک لفظی یا معنوی» امکان است. مراد از این که متفکران ما اساساً به آن نپرداختهاند، ...
بیشتر
امکان از مفاهیم کلیدی فلسفه اسلامی است و پژوهش در باب آن به هر میزانی که باشد، به گسترش معرفت فلسفی یاری میرساند. با التفات به این نکته، نوشتار کنونی بر آن است که درباره یکی از مباحث مهم امکان که در واقع اصلا به آن پرداخته نشده است، تحقیق کند. مساله ما «اشتراک لفظی یا معنوی» امکان است. مراد از این که متفکران ما اساساً به آن نپرداختهاند، این است که در لوازم و توابع مساله، غور نکردهاند و به این بسنده کردهاند که امکان را مشترک لفظی بدانند. در این مقاله اشتراک معنوی امکان اثبات شده است. دلایل متعددی بر این مطلب عرضه شده است؛ صحت تقسیم امکان، وحدت معنای نقیص آن و استقرای امکانات از جمله دلایلی است که بر اشتراک معنوی امکان آورده شده است. سرانجام با دو تحلیل دقیق اثبا شده است که امکان هرگونه که باشد متعلق به وجود است.