علمی-پژوهشی
صغری باباپور؛ جعفر شانظری
چکیده
از موضوعات پیچیده و بحث برانگیز شناخت شناسی چه در فلسفه اسلامی و چه در فلسفه غرب مسئله کیفیت ارتباط ذهن و عین با یکدیگر است. بحث اصلی در شناخت شناسی بحث مطابقت تصورات با آنچه در واقعیت موجود است، یعنی چگونگی انطباق صور ذهنی با صور عینی میباشد. رئالیستها به مطابقت ذهن و عین قائلند، ولی گروهی از فلاسفه عقیدهای ...
بیشتر
از موضوعات پیچیده و بحث برانگیز شناخت شناسی چه در فلسفه اسلامی و چه در فلسفه غرب مسئله کیفیت ارتباط ذهن و عین با یکدیگر است. بحث اصلی در شناخت شناسی بحث مطابقت تصورات با آنچه در واقعیت موجود است، یعنی چگونگی انطباق صور ذهنی با صور عینی میباشد. رئالیستها به مطابقت ذهن و عین قائلند، ولی گروهی از فلاسفه عقیدهای مخالف این دارند و مفاهیمذهنی را جدای از حقایق خارجی پنداشته، و یا حتی حقایقخارجی را تصویر مفاهیم ذهنی میدانند. این درحالیست که مطابقت ذهن وعین در حکمت متعالیه از اصولیترین مباحث میباشد. ملاصدرا بابحث وحدت ماهوی ذهن و عین دروجود ذهنی و وحدت تشکیکی عینی وجود برتر ماهیت قصد در حل مسأله مطابقت داشت. کانت نظریه انقلاب کپرنیکی خود را طرحمینماید که اگر متعلقات با ذهن ما مطابقتداشتهباشند، این با شناخت پیشینی به اشیاء مطابقتر است. برایناساس ذهن دارای فعالیتی خاص میشود و نوع معرفتی را که بدستمیآورد، خودش مشخصمینماید. مقاله حاضر به بررسی کیفیت مطابقت ذهن و عین از دیدگاه ملاصدرا و کانت پرداخته و بهدنبال تشابهات و اختلافات نظرات ملاصدرا و کانت در این زمینه میباشد
علمی-پژوهشی
حسین حسینی امین؛ فاطمه معین الدینی
چکیده
حکیم سبزواری که از مدافعینِ مسئله اتّحاد عاقل و معقول است علاوه بر شرح و تقریرِ براهینِ صدرالمتألّهین خود، براهینی را در اثباتِ این مسئله اقامه کرده است. در این پژوهش سه برهانِ مادّه و صورت؛ تجرّد معقول؛ و تبدیلِ مشتقّ به مبدأ که از براهینِ ابتکاری وی می باشند، موردِ نقد و ارزیابی صوری و مادّی قرار گرفته اند. برهان مادّه و صورت ...
بیشتر
حکیم سبزواری که از مدافعینِ مسئله اتّحاد عاقل و معقول است علاوه بر شرح و تقریرِ براهینِ صدرالمتألّهین خود، براهینی را در اثباتِ این مسئله اقامه کرده است. در این پژوهش سه برهانِ مادّه و صورت؛ تجرّد معقول؛ و تبدیلِ مشتقّ به مبدأ که از براهینِ ابتکاری وی می باشند، موردِ نقد و ارزیابی صوری و مادّی قرار گرفته اند. برهان مادّه و صورت دچار مصادره به مطلوب است که در آن اصلِ مدّعا در برهان اخذ شده است. بُرهان تجرّد معقول، مخدوش و اساساً باطل است؛ زیرا در مقدّمه سوّم این برهان خلط فاحشی میانِ حملِ اوّلی و حملِ شایع رُخ داده است. در بُرهانِ سوّم نیز تبدیل عاقل و معقول به عقل به معنای اتّحادِ آن دو نخواهد بود. بنابراین، هیچ یک از سه برهان، در جهتِ اثباتِ مدّعای اتّحاد عاقل و معقول تامّ نیست و توانائیِ اثباتِ مدّعا را ندارد. صورت بندی براهین و نقدها همگی نو و حاصلِ تامّلاتِ نگارندگان می باشد.
علمی-پژوهشی
مرتضی درودی جوان؛ مهدی عظیمی
چکیده
امشاسپندان در نظام باورشناختی مزدایی به شش مفهوم متعالی اطلاق میگردد که برترین آفریدگان خداوند شناخته شدهاند. در پژوهش حاضر کوشش شده است تا با بهرهگیری از روش تحلیل محتوا میزان آثار و نشانههای مستقیم و غیرمستقیم امشاسپند شهریور، که در باور مزدیسنان یکی از هفت فروزۀ اهورامزدا به شمار میرود، در مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق تحلیل ...
بیشتر
امشاسپندان در نظام باورشناختی مزدایی به شش مفهوم متعالی اطلاق میگردد که برترین آفریدگان خداوند شناخته شدهاند. در پژوهش حاضر کوشش شده است تا با بهرهگیری از روش تحلیل محتوا میزان آثار و نشانههای مستقیم و غیرمستقیم امشاسپند شهریور، که در باور مزدیسنان یکی از هفت فروزۀ اهورامزدا به شمار میرود، در مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق تحلیل و بررسی گردد. در این پژوهش، پس از استقرای ویژگیهای عمومی امشاسپندان و ویژگیهای اختصاصی امشاسپند شهریور، با رجوع به متون مزدایی و منابع تحلیلی، به جستوجوی این ویژگیها در آثار سهروردی پرداخته شده است. پس از محاسبۀ میزان فراوانی و بسامد ویژگیها و نشانههای این امشاسپند، دادههای بهدستآمده مورد تحلیل محتوایی و مفهومی قرار گرفته است. در اثر این پژوهش، نتایجی همچون حضور شهریور به عنوان مثل اعلای نورانیت و اقتدار الهی، عدم حضور کارکرد رب النوعی این امشاسپند، و نیز کارکرد نجومی و نمادین آن در آثار سهروردی، اجتماع قویترین نشانههای شهریور در متون فارسی، و در ضمن یادکرد از قهرمانان اساطیری ایرانی و موارد دیگر به دست آمده است.
علمی-پژوهشی
سید جواد میری
چکیده
دانش دیسیپلینر (disciplinar) در برابر دیگر اشکال معرفت که شکلهای اشتباه یا غیرعلمی درک ابعاد واقعیات هستند، به عنوان شکل معتبری از دستهبندی دانش بینقص مفهومسازی شده است. علوم اجتماعی با درونیسازی شکلهای دیسیپلینرِ معرفتها، تسلیم بخشبندی دانش شده است و در نتیجه هر نوع تلاش در راستای «یکپارچگی دانش» را به عنوان شکلهای ...
بیشتر
دانش دیسیپلینر (disciplinar) در برابر دیگر اشکال معرفت که شکلهای اشتباه یا غیرعلمی درک ابعاد واقعیات هستند، به عنوان شکل معتبری از دستهبندی دانش بینقص مفهومسازی شده است. علوم اجتماعی با درونیسازی شکلهای دیسیپلینرِ معرفتها، تسلیم بخشبندی دانش شده است و در نتیجه هر نوع تلاش در راستای «یکپارچگی دانش» را به عنوان شکلهای «منسوخ درکِ پیچیدگیها»، نامگذاری نموده است. در این مقاله، پرسش اصلی معرفتشناسی مبتنی بر مطالعۀ علامه جعفری در برابر معرفتشناسان کلاسیکی است که اصول پیکربندی معرفت دیسیپلینر را به اشتراک نگذاشته بودند. به بیانی دیگر، این خوانش، روش دیگری از شرح انتقاد کاملاً مبسوط از ساختار دانش دیسیپلینر است و به این معنا نیست که روش رو به آتی، «حالت بینرشتهای از معرفت» است، زیرا همچنان براساس مفهوم «دیسیپلینر» است که دید واقعیت را به عنوان «موجودیت کلنگر» از دست میدهد. به عبارت دیگر، رویکرد بین رشتهای ممکن است روشی رو به جلو در غلبه بر نواقص معرفتشناسی رشتهای باشد، اما نمیتواند ما را از خطرات بخشبندی رها سازد و صرفاً موضوعی از اهمیت شناختی نیست، بلکه شامل حالت وجودی «بودن» در جهان است. در این نوشتار برآنیم که این مسائل را از طریق دیدگاه علامه جعفری شرح دهیم؛ فردی که ظاهراً ریشه در سنت فلسفه حکمتی دارد و در عین حال راهبردهای جدیدی مانند تحلیل «تولید دانش»را مطرح کرده است. به عبارت دیگر به نظر میرسد علامه جعفری با اینکه ایده دانش دیسیپلینر را به دلیل اثرات بخشبندی آن از چنین راهبرد معرفشناختی رد کرده است، اما از راهبردهای بینرشتهای طرفداری نکرده است. چراکه در دیدگاه او این راهبردهای ظاهراً متفاوت منجر به شکل کاملی از «اندیشه کارمندوارانه» در علوم انسانی میشود.
علمی-پژوهشی
فرح رامین
چکیده
مرگ بهعنوان واقعیتی اجتنابناپذیر موضوع مطالعه مکاتب مختلف فلسفی است. پیوند عمیق فلسفهورزی و مرگاندیشی سبب شده است که فیلسوفانی مانند شوپنهاور و صدرا به این امر بهتفصیل بپردازند. این مقاله در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا میتوان در تفکر شوپنهاور و ملاصدرا نوعی دیالوگ در باب چیستی و ماهیت مرگ انسان برقرار کرد؟ از نظر ...
بیشتر
مرگ بهعنوان واقعیتی اجتنابناپذیر موضوع مطالعه مکاتب مختلف فلسفی است. پیوند عمیق فلسفهورزی و مرگاندیشی سبب شده است که فیلسوفانی مانند شوپنهاور و صدرا به این امر بهتفصیل بپردازند. این مقاله در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا میتوان در تفکر شوپنهاور و ملاصدرا نوعی دیالوگ در باب چیستی و ماهیت مرگ انسان برقرار کرد؟ از نظر شوپنهاور، مرگ از بین رفتن هویت فردی و وجود پدیداری انسان است؛ اما وجود فینفسه و راستین وی جاودانه خواهد بود. ملاصدرا معتقد است، مرگ اشتداد وجودی و تقویت جنبهی تجرد نفس است که باعث تضعیف تعلق نفس به بدن و ترک بدن میشود. یافتههای پژوهش نشان میدهد که بهرغم تفاوت در مبانی، تفکر بدبینانه، انکار حیات و تجویز خودکشی و عرفان برهمنی شوپنهاور، میتوان در روش هستیشناسانه، رویکرد عرفانی، اشتراک در برخی مؤلفهها و نتایج مرگاندیشی، میان دو فیلسوف، مشابهتها و همزبانیهایی را نیز یافت. هر دو فیلسوف سرشت و ذات فناناپذیر انسان و تقسیم دوگانه در باب جهان را میپذیرند و به وجود رنج در جهان، زهدمحوری و وجود عشق در هستی باور داشته و در جستجوی عوامل مرگهراسی و راهکاری برای برونرفت از آن بودهاند.
علمی-پژوهشی
جلال درخشه؛ محمد مسرور
چکیده
آنتونی گیدنز تلاش میکند جامعهشناسی را بر محور زمان بازآفرینی کند. این بازآفرینی با نقد تکاملگرایی تاریخی کلاسیکهای جامعهشناسی به مثابه ساختشکنی زمان طولی آغاز میگردد و با پیگیری آن در ساحتها دیگر بروز زمانمندی همچون ازجاکندگی، آیندهگرایی، ساخت جامعه و در نهایت تکنولوژیهای زمان نظیر ساعت و تقویم، معانی و کارکردهای ...
بیشتر
آنتونی گیدنز تلاش میکند جامعهشناسی را بر محور زمان بازآفرینی کند. این بازآفرینی با نقد تکاملگرایی تاریخی کلاسیکهای جامعهشناسی به مثابه ساختشکنی زمان طولی آغاز میگردد و با پیگیری آن در ساحتها دیگر بروز زمانمندی همچون ازجاکندگی، آیندهگرایی، ساخت جامعه و در نهایت تکنولوژیهای زمان نظیر ساعت و تقویم، معانی و کارکردهای جدیدی از زمان را ارائه میدهد. هدف از نگارش این مقاله مقایسه این معانی با فلسفة زمان صدرالمتألهین است. با استفاده از روش مقایسهای ابتدا به بررسی فلسفه زمان ملاصدرا و اندیشههای گیدنز پیرامون زمان پرداخته و سپس شباهتها و تفاوتهای دو اندیشه تبیین گشتهاند. زمان در فلسفه ملاصدرا وجود سیال تلقی شده و از آنجا که افاضه وجود دائما ادامه دارد، زمانمندی بخشی از هستی موجودات تلقی میگردد و بدین دلیل که تقدم و تاخر زمانی ناشی از تقدم و تاخر ذاتی موجودات است لذا موقعیت تاریخی نه امری بیرونی، آنچنان که گیدنز تصور میکند بلکه در ذات هستی انسان و دیگر موجودات نهادینه شده است. ناشی شدن تقدم و تاخر زمانی از تقدم و تاخر وجودی، تعلیق زمان حال به گذشته یا آینده را منتفی ساخته و لحظه حال استقراری تام مییابد. شباهت عمده دو اندیشه در یکی دانستن بقا و زمان در این جهان است.
علمی-پژوهشی
سیدعلی علمالهدی؛ مهدی محمدزاده
چکیده
در فلسفه ملاصدرا طبق اصالت وجود و حرکت جوهری، معقولات اولی مابازای خارجی و مستقل از ذهن ندارند و ازآنجا که طبق تشکیک وجود؛موجودات صرفا دارای نسبت طولی با هم میتوانند باشند(نه نسبت هم عرض). ماهیت هر موجود مختص به همان موجود خواهد شد و ضمنا امری انتزاعی از مرتبه ی همان موجود. پس دیگر بعنوان حقیقتی خارجی و مشترک میان جزئیات نمی تواند ...
بیشتر
در فلسفه ملاصدرا طبق اصالت وجود و حرکت جوهری، معقولات اولی مابازای خارجی و مستقل از ذهن ندارند و ازآنجا که طبق تشکیک وجود؛موجودات صرفا دارای نسبت طولی با هم میتوانند باشند(نه نسبت هم عرض). ماهیت هر موجود مختص به همان موجود خواهد شد و ضمنا امری انتزاعی از مرتبه ی همان موجود. پس دیگر بعنوان حقیقتی خارجی و مشترک میان جزئیات نمی تواند لحاظ گردد. از همین رو معقول اولی در فلسفه صدرایی غیر قابل طرح می شود و به تبع آن معقول ثانی نیز بعنوان متضایف معقول اولی امکان طرح نخواهد داشت. علاوه بر این نشان داده شده در فلسفه صدرایی اصولا ملاک معقولیت مفاهیم نیز تغییر می کند و "تجرد" نیست بلکه "عومیت" است. ضمنا سنخ جدیدی از معقولات بعنوان کلیات پیشینی ذهن؛ بازشناسی شده اند که در هیچیک از اقسام معقول اولی و ثانی منطقی و ثانی فلسفی قابل گنجانده شدن نیستند. از همین رو ضروری است؛مبتنی بر اصول حکمت متعالیه طرحی نو جهت تقسیم بندی معقولات در انداخته شود. در این مقاله نشان داده شده، می توان معقولات را به سه دسته انتزاعی و پیشینی و قراردادی در فلسفه ملاصدرا تقسیم نمود.
علمی-پژوهشی
محمدعلی وطن دوست
چکیده
در آیات و روایات اسلامی، دو اصطلاح «قلم» و «لوح» در کنار هم به کار رفته و از مراتب علم فعلی خداوند دانسته شده است. از همینرو، دو اصطلاح یاد شده در فلسفه اسلامی نیز راه یافته و جزو مسائل فلسفه اولی قرار گرفته است. در این میان، فیلسوفانی مانند ملاصدرا، به گونهای اجمالی و علامه طباطبایی، به گونهای تفصیلی، با بهرهگیری از ...
بیشتر
در آیات و روایات اسلامی، دو اصطلاح «قلم» و «لوح» در کنار هم به کار رفته و از مراتب علم فعلی خداوند دانسته شده است. از همینرو، دو اصطلاح یاد شده در فلسفه اسلامی نیز راه یافته و جزو مسائل فلسفه اولی قرار گرفته است. در این میان، فیلسوفانی مانند ملاصدرا، به گونهای اجمالی و علامه طباطبایی، به گونهای تفصیلی، با بهرهگیری از آموزههای دینی کوشیدهاند از «قلم» و «لوح»، تبیین فلسفی ارائه دهند. در جستار حاضر، دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره «قلم» به شیوه توصیفی - تحلیلی و با رویکرد روایی و فلسفی مورد بازخوانی، تحلیل و بررسی قرار گرفته است. در پایان این نتیجه به دست آمده که براساس روایات و مبانی حکمت متعالیه، «قلم» و «اقلام» از حقایق عالم عقل میباشند که در سلسله طولی هستی، نسبت به حقایق پایینتر از خود جنبه فاعلی داشته و واسطه فیض شمرده میشوند. همچنین میتوان قلم را برابر با عالم عقل و لوح را برابر با عالم مثال دانست که نسبت به عالم عقل جنبه قابلی دارد و حقایق را از آن عالم دریافت میکند. شایان ذکر است که میان این دو تفسیر ناسازگاری وجود ندارد و تفاوت تنها به نحوه اعتبار عقلی باز میگردد.
علمی-پژوهشی
وحید خادم زاده
چکیده
زبان شناسان شناختی از دو ابزار «طرح واره تصویری» و «استعاره مفهومی» جهت تبیین فرایند شناخت در انسان بهره می برند. طرح واره تصویری ساختاری ذهنی است که حاصل مواجهه انسان با پدیده های تکرارشونده حسی است. استعاره مفهومی نیز این طرح واره تصویری را به صورت نظام مند به مفاهیم انتزاعی و غیر محسوس تعمیم می دهد. مواجهه روزمره انسان ...
بیشتر
زبان شناسان شناختی از دو ابزار «طرح واره تصویری» و «استعاره مفهومی» جهت تبیین فرایند شناخت در انسان بهره می برند. طرح واره تصویری ساختاری ذهنی است که حاصل مواجهه انسان با پدیده های تکرارشونده حسی است. استعاره مفهومی نیز این طرح واره تصویری را به صورت نظام مند به مفاهیم انتزاعی و غیر محسوس تعمیم می دهد. مواجهه روزمره انسان با ظرف های فیزیکی همانند بدن انسانی، خانه و وسایل نقلیه، طرح واره جهتی داخل – خارج (ظرف) را در ذهن انسان ایجاد می کند و انسان با توسل به استعاره های مفهومی از این طرح واره جهت فهم مفاهیم انتزاعی به مثابه ظرف بهره می برد. ملاصدرا جهت توصیف مفاهیم متافیزیکی وجود، ماهیت و عدم از الفاظی همانند «ظرف»، «وعاء»، «دار»، «بقعه» بهره می برد. او همچنین از ورود و خروج به ظرف وجود یا عدم سخن به میان می آورد. از وجود خارجی در تقابل با وجود ذهنی استفاده می کند. این شواهد در چارچوب طرح واره تصویری ظرف و استعاره های مفهومی مبتنی بر این طرح واره قابل فهم است.
علمی-پژوهشی
حسین سهیلی؛ قدرت الله خیاطیان؛ عظیم حمزئیان؛ حمید مسجد سرایی
چکیده
میرزا جواد تهرانی از بزرگترین منتقدان نظریه اصالت وجود در دوره معاصر به شمار میرود. او در مجموع، یازده برهان اصالت وجود را نقد کرده است. این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی در پی ارزیابی دیدگاه انتقادی او در مواجهه با این براهین است.بررسیها نشان میدهد که میرزا جواد در نقد براهین اصالت وجود دو رویکرد عمده به کار گرفته است: نخست، ...
بیشتر
میرزا جواد تهرانی از بزرگترین منتقدان نظریه اصالت وجود در دوره معاصر به شمار میرود. او در مجموع، یازده برهان اصالت وجود را نقد کرده است. این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی در پی ارزیابی دیدگاه انتقادی او در مواجهه با این براهین است.بررسیها نشان میدهد که میرزا جواد در نقد براهین اصالت وجود دو رویکرد عمده به کار گرفته است: نخست، ابطال ادله اصالت وجود از طریق اثبات به کارگیری دور و مصادره به مطلوب در آنها. پس از ارزیابیها معلوم میشود که این رویکرد در هشت برهان موثر واقع شده است. دوم، ابطال ادله اصالت وجود از راه تلقی ماهیت من حیث هی به عنوان مفهوم ماهیت. به همین جهت، در سه برهان مرتکب اشتباه شده است. بنابراین، برخلاف دیدگاه رایج، بسیاری از ادلهای که برای اثبات اصالت وجود اقامه شدهاند، برهان به معنای واقعی آن نیستند.
علمی-پژوهشی
آریا یونسی؛ حسین کلباسی؛ قاسم پورحسن
چکیده
لئو اشتراوس با تقلیل ذات جامعه به عقیده و ذات فلسفه به دانش، و رسم تضادی میان عقیده/دانش به این نتیجه رسید که فیلسوفان اغلب مجبور بودهاند به پوشیدهنویسی و نوشتن بین سطور روی بیاورند. در نوشتههای افلاطون، فارابی، ابن سینا، سهروردی و دیگر فلاسفه بزرگ میتوان مویداتی برای لزوم پوشیدهنویسی باشد. با این حال، چند نقد بر این نظریه ...
بیشتر
لئو اشتراوس با تقلیل ذات جامعه به عقیده و ذات فلسفه به دانش، و رسم تضادی میان عقیده/دانش به این نتیجه رسید که فیلسوفان اغلب مجبور بودهاند به پوشیدهنویسی و نوشتن بین سطور روی بیاورند. در نوشتههای افلاطون، فارابی، ابن سینا، سهروردی و دیگر فلاسفه بزرگ میتوان مویداتی برای لزوم پوشیدهنویسی باشد. با این حال، چند نقد بر این نظریه وارد است: نخست، اشتراوس تمامی نظریه خود را بر مبنای تضاد دانش/عقیده استوار می سازد اما اگرچه میان آنها نوعی تضاد برقرار است، چنین نیست که مطلقاً همدیگر را طرد کنند؛ دوم، وجود فلاسفهای که در فلسفه تقلید میکنند هم کلیت نظریه را نقض میکند و هم تقابل میان دانش/عقیده؛ و سوم، وجود سنت شرحنویسی وسیع در میان فیلسوفان غربی و اسلامی، نیز برخلاف نظریات اشتراوس است؛ چراکه دلیل موجهی وجود ندارد که فیلسوف صاحب نظر دم فروبندد ولی شارح، اندیشهها را بازگو کند؛ و نیز، چهارم، وجود فلاسفهای که همعصر و هموطن بودهاند، اما یکی اهل پوشیدهنویسی و دیگری اهل صریحنویسی، نظریه هرمنوتیکی اشتراوس را مورد نقد جدی قرار میدهد؛ چراکه نشان میدهد پوشیدهنویسی احتملاً سلیقه شخصی برخی از فلاسفه بوده است. در این مقاله نشان داده شده است که هرمنوتیک اشتراوس در عین نقاط قوّتی که دارد، نمیتواند به عنوان نظریهای کلی و عمومی برای تفسیر فلسفه باستانی و اسلامی کاربرد داشته باشد.
علمی-پژوهشی
مقصود فراستخواه
چکیده
علوم انسانی ایران دستکم در دو مسیر متمایز عمل کرده است: انتقادی و اکتشافی. شایگان سبکی از آفرینش دانش و معانی و یکی از کارنامههای فکری علوم انسانی را بهدستمیدهد وتأثیر و تأثر دوسویه میان علوم انسانی ایرانی با وقایع و رویدادهای همبافت اجتماعی و فرهنگی را برآفتابمیکند. روشمطالعۀ حاضر تحلیل محتوای متون شایگان بهعلاوۀ زمینهکاوی ...
بیشتر
علوم انسانی ایران دستکم در دو مسیر متمایز عمل کرده است: انتقادی و اکتشافی. شایگان سبکی از آفرینش دانش و معانی و یکی از کارنامههای فکری علوم انسانی را بهدستمیدهد وتأثیر و تأثر دوسویه میان علوم انسانی ایرانی با وقایع و رویدادهای همبافت اجتماعی و فرهنگی را برآفتابمیکند. روشمطالعۀ حاضر تحلیل محتوای متون شایگان بهعلاوۀ زمینهکاوی اجتماعی است. دستکم پنج نسخه بدینشرح بهدست آمد: نخست، تحقیقات علمی دربارۀ حکمت معنوی آسیا؛ دوم، برساختهشدن آسیادربرابر غرب؛ سوم، آزمون تاریخیِ ایدئولوژی؛ چهارم؛ نسخۀکثرتگرایی و حقیقتهای چندگانه؛ پنجم،پناهبردن به بیانهایحسی بیرون از ادراکهای مفهومی. بذرهایی از تمام این نسخهها در هریک از آنها در حالت کمونی بهسرمیبرند و به کثرت شایگان نوعی وحدتمیبخشند. بهگواهی شایگان،علوم انسانیما، با بالا و پایینشدن جامعۀ ایران و جهان، بسیارپیچوتابخورده است، گاه زبان ناظر و گاهی نیز زبان عامل گشوده است. مباحث شایگان درگیر آشناییزدایی از کلمات مأنوس ما هستند. شایگاناز حکمت قدیم و فلسفۀ جدیدسخنمیگوید، تاریکاندیشی جدید را برملامیسازد، و ضمن برحذرداشتن از تلفیقهای آبکی و چندپارگی ذهنی،شوق حضور در فضاهای میانیرا به دلهای مامیافکند. پوچی و معنا در این نسخهها بر هممیپیچند و با هم دوئلمیکنند.