علمی-پژوهشی
منوچهر شامی نژاد؛ حسین اترک؛ محسن جاهد
چکیده
مسأله مرگ یکی از مهمترین دغدغههای وجودی انسان است. انسان از بدو تولد تا زمان مرگ، همیشه اضطراب مرگ را با خود به همراه دارد. متفکران بسیاری برای کاهش اضطراب مرگ راهکار ارائه دادهاند. یالوم و ملاصدرا نیز هر کدام بر اساس مبانی خویش به چیستی مرگ پرداخته و راهکارهایی را ارائه کردهاند؛ از جمله راهکارهای مهم یالوم در درمان اضطراب ...
بیشتر
مسأله مرگ یکی از مهمترین دغدغههای وجودی انسان است. انسان از بدو تولد تا زمان مرگ، همیشه اضطراب مرگ را با خود به همراه دارد. متفکران بسیاری برای کاهش اضطراب مرگ راهکار ارائه دادهاند. یالوم و ملاصدرا نیز هر کدام بر اساس مبانی خویش به چیستی مرگ پرداخته و راهکارهایی را ارائه کردهاند؛ از جمله راهکارهای مهم یالوم در درمان اضطراب مرگ، موج آفرینی است. با تحلیل مبانی فلسفی ملاصدرا نیز، راهکار نگرش تحولی به مرگ و جزئی از فرایند تکاملی هستی انسان دانستن آن، از فلسفهاش استنباط میشود. نویسندگان در این تحقیق در صددند تا با به کارگیری معیارهای مختلف علمی، به مقایسه و داوری دیدگاههای دو متفکر بپردازند. مسأله اصلی مقاله حاضر آن است که، چه راهکار تلفیقیای را میتوان با مقایسه دیدگاههای یالوم و ملاصدرا در کاهش اضطراب مرگ، ارائه داد؟ روش این تحقیق تحلیلی- توصیفی، بر مبنای مطالعات کتابخانهای است. دادههای این تحقیق نشان میدهد که راهکارهای یالوم و ملاصدرا هر کدام، کاستیهای خاصی دارند؛ اما با در کنار هم قرار دادن آنها میتوان راهکاری تلفیقی و جامع در کاهش اضطراب مرگ ارائه داد. نتیجه تحقیق، ارائه «حیات مبتنی بر اندیشیدن و عمل کردن» به عنوان راهکاری تلفیقی در کنترل و کاهش اضطراب مرگ، است.
علمی-پژوهشی
فلسفه
اسدالله فلاحی
چکیده
مرتضی حاجحسینی بر پایة مبانی فلسفی ویژهای، در دو ویراست کتاب خویش «طرحی نو از اصول و مبانی منطق»، دست به کار تدوین نظامهای منطقی غیر استانداردی شده است که برخی ویژگیهای آن هیچ پیشینهای در آثار منطقدانان گذشته ندارد. برخی از مبانی فلسفی این نظامهای منطقی اینها است: 1. تمایز اصول موضوعه و اصول متعارف؛ 2. انحصار اصول ...
بیشتر
مرتضی حاجحسینی بر پایة مبانی فلسفی ویژهای، در دو ویراست کتاب خویش «طرحی نو از اصول و مبانی منطق»، دست به کار تدوین نظامهای منطقی غیر استانداردی شده است که برخی ویژگیهای آن هیچ پیشینهای در آثار منطقدانان گذشته ندارد. برخی از مبانی فلسفی این نظامهای منطقی اینها است: 1. تمایز اصول موضوعه و اصول متعارف؛ 2. انحصار اصول متعارف در دو اصل؛ 3. معنا و مفهوم شرطی خلافواقع، 4. مفهوم «علیت» به عنوان مبنای تحلیل «استلزام»؛ 5. ملاک معناداری؛ 6. لزوم سازگاری مقدم و تالی شرطی؛ 7. اعتماد به شهود طبیعی؛ 8. اعتماد به زبان طبیعی؛ 9. اعتماد به منطق قدیم؛ 10. معقولیت و مصداقیت. در این مقاله، به ارزیابی مبانیِ فلسفی حاجحسینی برای تأسیس نظامهای غیر کلاسیکاش میپردازیم و نشان میدهیم که بیشتر این مبانی فلسفی قابل دفاع نیستند.
علمی-پژوهشی
فلسفه
مرتضی متولی؛ مهدی عظیمی
چکیده
با اینکه ما بسیاری از آگاهیها و معرفتهای خود را از گواهی گرفتهایم، آن هیچگاه به صورت جدّی در معرفت-شناسی مطرح نبوده است مگر در چند دههی اخیر. اما در جهان اسلام گواهی بهضرورت بیشتر محلّ توجّه بوده است، و در این میان سهروردی باز هم به ضرورت بیشتر به آن پرداخته است. او در سه موضع از گواهی سخن گفته است: در منطق (شامل معرفتشناسی ...
بیشتر
با اینکه ما بسیاری از آگاهیها و معرفتهای خود را از گواهی گرفتهایم، آن هیچگاه به صورت جدّی در معرفت-شناسی مطرح نبوده است مگر در چند دههی اخیر. اما در جهان اسلام گواهی بهضرورت بیشتر محلّ توجّه بوده است، و در این میان سهروردی باز هم به ضرورت بیشتر به آن پرداخته است. او در سه موضع از گواهی سخن گفته است: در منطق (شامل معرفتشناسی گذشتگان)، در اصول فقه، و در الهیات. در این جستار، با دو رویکرد تحلیلی و تاریخی مساهمت سهروردی در این بحث را نشان خواهیم داد. در منطق، او بر شانهی فارابی و ابنسینا ایستاده است، اما تفاوتهای جدّی با آنها دارد و توگویی میخواهد یقین را در متواترات برآمده از تراکم ظنون بداند. در اصول فقه، سراسر از غزالی متأثّر است و این تأثیر به منطق او نیز راه یافته است. در الهیات، اما، نوآورانه و برای نخستین بار بحث از گواهی را پیش میکشد تا ارزش معرفتشناختی تجربهی دینی برای غیرتجربهگر را اثبات کند.
علمی-پژوهشی
فلسفه
فاطمه سلیمانی دره باغی
چکیده
عمل رفتاری بیرونی است که در اثر تعامل شناخت، گرایشات و کشش های درونی شکل گرفته و توسط اراده تحقق یافته است.بنابراین عمل در یک فرایند معرفتی از یک تصور و تصدیق آغاز می شود و به تصمیم گیری و اراده کردن منتهی میگردد. در این میان، عوامل متعددی در شکل گیری عمل اختیاری موثرند که عبارتند از.: قوه خیال ، قوه عقل نظری و عملی، قوه شوقیه و اراده. ...
بیشتر
عمل رفتاری بیرونی است که در اثر تعامل شناخت، گرایشات و کشش های درونی شکل گرفته و توسط اراده تحقق یافته است.بنابراین عمل در یک فرایند معرفتی از یک تصور و تصدیق آغاز می شود و به تصمیم گیری و اراده کردن منتهی میگردد. در این میان، عوامل متعددی در شکل گیری عمل اختیاری موثرند که عبارتند از.: قوه خیال ، قوه عقل نظری و عملی، قوه شوقیه و اراده. بنابر این به تناسب ترتیب عملکرد و شدت و قوت این قوا، انواع مختلف فعل انسانی شکل می گیرد که می توان برای هریک طرحواره یا الگویی را مشخص کرد؛ در تمامی این الگوها سیر از مبدء شناختی تا عزم و اراده و صدور عمل ظاهری وجود دارد. تا کنون هیچ پژوهشی در خصوص معرفی الگوهای مختلفی که انسان ها در اعمال خود دنبال می کنند صورت نگرفته است. از این رو در پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی بر روی منابع ملاصدرا ، درصدد کشف الگوی بنیادین و اصلی عمل انسانی و الگوهای فرعی منشعب از آن و همچنین مشخص کردن تفاوت این الگو با الگوی عمل در حیوانات هستیم. در همین راستا به بررسی جایگاه خُلق در الگوی عمل انسانی و نقشی که در سهولت صدور عمل دارد، پرداخته می شود.
علمی-پژوهشی
فلسفه
کرامت ورزدار؛ فاطمه سادات کتابچی
چکیده
مسئلهی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفتگانهی ابنسینا در ردّ اینهمانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابنسینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کردهاست. ...
بیشتر
مسئلهی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفتگانهی ابنسینا در ردّ اینهمانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابنسینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کردهاست. بر اساسِ این براهین مزاج به ترتیب با 1) جامع و حافظِ آن؛ 2) علّتِ فاعلی و غاییِ آن؛ 3) مبدأ حرکاتِ جانداران در جهاتِ متفاوت؛ 4) مقوّمِ جوهریِ انواعِ جاندارن؛ 5) مُدرِک ادراکاتِ حسّی؛ 6) مُدرِک ادراکاتِ عقلی و 7) مُدرِک خودآگاهیِ انسانی، نااینهمان است و از آنجا که نامزدی برای این امورِ هفتگانه جز نفس وجود ندارد؛ مزاج نااینهمانِ با نفس به مثابه تنها مصداقِ این امور است. بر اساسِ یافتههای این پژوهش سه برهان اوّل بر اساسِ ابتنا بر مبانیِ فیزیکیِ باطلشده، در اثباتِ مدّعا تامّ نیست و برهانِ چهارم نیز دچار مغالطهی مصادره به مطلوب است. برهان پنجم، ششم، هفتم تامّ و قابلِ دفاع هستند؛ امّا این براهین به دلیلِ تکیه بر تغایر «مزاج» با «مبدأ ادراکات»، صرفاً تواناییِ نشان دادنِ تغایر «مزاج» و نفسِ حیوانی و انسانی را دارند؛ در نتیجه مجموعهی براهینِ هفتگانهی بوعلی، تواناییِ اثباتِ تغایرِ «مزاج» و «نفسِ گیاهی» را ندارد.
علمی-پژوهشی
عرفان اسلامی
محمد جواد دکامی؛ اکبر عروتی موفق
چکیده
متکلمان مسلمان معتقدند که خدا فاعل بالقصد است، مشائیون او را فاعل بالعنایه و اشراقیون او را فاعل بالرضا و پیروان ملاصدرا او را فاعل بالتجلی یا فاعل بالعنایه میدانند. وجه اشتراک همه این نظرات این است که در تمام اقسام فاعل، عشق و ابتهاج واجب تعالی به ذات خود منشاء پیدایش این عالم است به همین دلیل حکیم الهی قمشهای خدای متعال را «فاعل ...
بیشتر
متکلمان مسلمان معتقدند که خدا فاعل بالقصد است، مشائیون او را فاعل بالعنایه و اشراقیون او را فاعل بالرضا و پیروان ملاصدرا او را فاعل بالتجلی یا فاعل بالعنایه میدانند. وجه اشتراک همه این نظرات این است که در تمام اقسام فاعل، عشق و ابتهاج واجب تعالی به ذات خود منشاء پیدایش این عالم است به همین دلیل حکیم الهی قمشهای خدای متعال را «فاعل بالعشق» میداند. از نظر او منشأ عشق، ادراک است و هر اندازه که مدرَک ابهَی و اجمَل باشد، عشق به آن بیشتر است و چون ذات باریتعالی در بالاترین مرتبه جمال و بهاء است و او ذاتاً هم مدرِک است و هم مدرَک؛ پس بالاترین مرتبه عشق را به ذات خود دارد. و این عشق منشاء خلقت عالم شده است. مسئلۀ اصلی تحقیق حاضر این است که آیا بحث فاعلیت بالعشق در بین حکمای پیش از الهی قمشهای مطرح بوده یا نه؟ در این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی پیشینۀ این بحث در آثار حکیمان پیش از ایشان بررسی و اثبات شده است که گرچه حکیمان و فیلسوفان پیش از او از اصطلاح «فاعل بالعشق» جهت تبیین فاعلیت واجبتعالی استفاده نکردهاند، اما به آن معتقد بوده و از آن بحث نمودهاند.
علمی-پژوهشی
فلسفه
داود حسینی
چکیده
چکیده: صدرا در أسفار استدلالی را علیه موجودیت وجود به سهروردی نسبت میدهد که از این قرار است: «موجود» یعنی دارای وجود؛ حال اگر وجود موجود باشد دارای وجود است و از تکرار این استدلال، تسلسل وجودها لازم میآید؛ پس وجود موجود نیست. حامیان حکمت متعالیه پس از صدرا و تقریباً همه معاصران این استدلال را به تبع صدرا به سهروردی نسبت دادهاند. ...
بیشتر
چکیده: صدرا در أسفار استدلالی را علیه موجودیت وجود به سهروردی نسبت میدهد که از این قرار است: «موجود» یعنی دارای وجود؛ حال اگر وجود موجود باشد دارای وجود است و از تکرار این استدلال، تسلسل وجودها لازم میآید؛ پس وجود موجود نیست. حامیان حکمت متعالیه پس از صدرا و تقریباً همه معاصران این استدلال را به تبع صدرا به سهروردی نسبت دادهاند. دلایلی تاریخی میآورم که این استدلال از آنِ سهروردی نیست. مشخصاً سهروردی نسخههای متفاوت این استدلال را به مخالفان اتباع مشائیان و خصوصاً ابن سهلان نسبت میدهد. بیش از این، او اظهار میکند که اتباع مشائیان به این استدلالها پاسخهای درخور دادهاند. شواهدی ارائه میکنم این انتسابهای سهروردی مقرون به صحت هستند. همچنین با تحلیل استدلالهای تسلسل سهروردی نشان میدهم که هیچکدام از استدلالهای تسلسلی که سهروردی بر آن صحه گذاشته است، مبتنی بر مقدمهای درباره مفهوم «موجود» نیستند. به جای آن این استدلالها همگی دارای مقدمههای متافیزیکی اصیلی هستند. از این یافتهها نتیجه میگیرم که استدلال تسلسل یاده شده تفسیر نادرستی از متن سهروردی در حکمة الإشراق است. ریشه این تفسیر نادرست را میتوان تا شرح قطب رازی ردیابی کرد. در ادامه تفسیر مطلوبی از استدلال او در حکمة الإشراق ارائه میکنم. دلایلی اقامه میکنم که این استدلال دشوارتر از آن است که از ابتدا به نظر میرسیده است: به نظر میرسد که این استدلال تسلسل راه گریز سادهای جز قائل شدن به وحدت شخصی وجود برای حامی موجودیت وجود باقی نمیگذارد.
علمی-پژوهشی
فلسفه
حسن عباسی حسین آبادی
چکیده
انسانشناسی در اندیشه ابنرشد از جهات مختلف مانند اجتماعی و سیاسی (مدنیبالطبع)، فلسفی با تکیه بر عقل انسان، و از حیث کلامی و از حیث اخلاقی قابل بحث است. بحث انسان بهعنوان «اشرف مخلوقات» هر چند قرائتی دینی از انسان است مسئله: پرسش ایناست مواجهۀ ابنرشد با نگاه فلسفی به «انسان بهعنوان اشرف مخلوقات» چگونه است و چه ...
بیشتر
انسانشناسی در اندیشه ابنرشد از جهات مختلف مانند اجتماعی و سیاسی (مدنیبالطبع)، فلسفی با تکیه بر عقل انسان، و از حیث کلامی و از حیث اخلاقی قابل بحث است. بحث انسان بهعنوان «اشرف مخلوقات» هر چند قرائتی دینی از انسان است مسئله: پرسش ایناست مواجهۀ ابنرشد با نگاه فلسفی به «انسان بهعنوان اشرف مخلوقات» چگونه است و چه تبیینی از آن دارد؟روش: این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی و نقد مسئلۀ اشرف مخلوقات و نیز قرائت فلسفی از انسان در قالب اصطلاحهای «انسان اشرف مخلوقات»، «خلیفهالله»، «انسان محیط بر عالم» و «انسان صورت خدا» در ابنرشد میپردازد یافتهها ابنرشد از سه عبارت «اشرف محسوسات» و «اشرف مخلوقات» و «اشرف موجودات» سخن میگوید که از میان آنها «اشرف موجودات» خاص خداست؛ «اشرف مخلوقات» خاص عقول است و «اشرف محسوسات» دربارۀ انسان بکار میرود؛ چون انسان واسط دو عالم محسوس و معقول است.. نتیجه این نوشتار این است که با استفاده از دو دلیل «اختراع» و «عنایت»، تقریر ابنرشد از این مسئله میتوان بر اشرف مخلوقات بودن انسان از حیث الهیاتی، از حیث طبیعی، و دینی توجیه ارائه کرد هم بر اشرف مخلوقات نبودن او آنهم از حیث مقایسه انسان با عقول مجرد دلیل آورد .