علمی-پژوهشی
فرشته ابوالحسنی نیارکی
چکیده
تصویرسازی سازوکار و فرآیند رشد و تحول اخلاقی انسان از منظر ملاصدرا، مسأله این جستار است که برای پاسخ به آن، ناگزیر از تحلیل مسائلی چون 1) منشأ اخلاق و کانون بروز تغییرات اخلاقی، 2) عوامل تحول اخلاقی، 3) کیفیت و ماهیت رشد اخلاقی هستیم. ملاصدرا با پذیرش اصل تغییرپذیری انسان، اخلاق را چیزی بین طبیعت و ارادههای فکری میداند. یعنی نیروهای ...
بیشتر
تصویرسازی سازوکار و فرآیند رشد و تحول اخلاقی انسان از منظر ملاصدرا، مسأله این جستار است که برای پاسخ به آن، ناگزیر از تحلیل مسائلی چون 1) منشأ اخلاق و کانون بروز تغییرات اخلاقی، 2) عوامل تحول اخلاقی، 3) کیفیت و ماهیت رشد اخلاقی هستیم. ملاصدرا با پذیرش اصل تغییرپذیری انسان، اخلاق را چیزی بین طبیعت و ارادههای فکری میداند. یعنی نیروهای طبیعی و ذاتی اگرچه در جریان رشد اخلاقی دخیلند، اما این نقش جبری نیست بلکه با ارادههای فکری صورت میبندد که با تمرین و عادت، سبب اکتسابات رشدیاند. براساس تحلیل ارادههای فکری نزد صدرا در فرآیند کنشهای درونی که مبتنی بر نوعی تحلیل رشد پیوسته و ذومراتبی است، سازوکار اخلاقی انسان، متضمن نوعی تفکر و استدلالاخلاقی است که برانگیزاننده گرایشها و نظامبندی عواطف است که تحت تأثیر کشمکشی پیچیده از تأثیر و تأثرات متقابل نیروهای درون و القائات برون و اراده آدمی است. نیروهای درونی جنبههای متنوع شناختی (علوم و باورها)، گرایشی (عواطف، احساسات، فطرت گرایشی، غرایز) و حتی بدنی (مزاج، تغذیه، مغز، ابزارهای حسی، زمنیه-های وراثتی) دارند و یا نظیر مکلات و شاکله شخصیتی ثانوی، تهذیب نفس و ... ، زمینهساز و مؤثر در این ساحتاند. عوامل محیطی متنوعی نیز، همچون انتقال قوانین و هنجارهای اجتماعی یا شرعی (از طریق دین/ انبیاء) و یا الگودهی (با تأثیر مربی، والدین و ..)، و پیامدهای محیطی و همانندسازی (همنشینی با دیگران، اجتماع با نیکوکاران) جریان رشد اخلاقی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد که در تعامل با ارگانیسم درونی-زیستی-اکتسابی است.
علمی-پژوهشی
فلسفه
علی آقاجانی
چکیده
فارابی فیلسوفی مبدع و نوآور است و محصولات جدید و عمیقی را به عالم و عالمان اندیشه از جمله در اخلاق و سیاست و رابطه آن ها که یکی از مفاهیم کهن و بسیار گسترده است ارائه میدهد. مقاله نگاه فارابی به ارتباط اخلاق و سیاست(مساله) را بر پایه چارچوب نظری مقاله که ترکیبی از سه پرسش و چهار رویکرد جدایی اخلاق از سیاست،تبعیت اخلاق از سیاست، اخلاق ...
بیشتر
فارابی فیلسوفی مبدع و نوآور است و محصولات جدید و عمیقی را به عالم و عالمان اندیشه از جمله در اخلاق و سیاست و رابطه آن ها که یکی از مفاهیم کهن و بسیار گسترده است ارائه میدهد. مقاله نگاه فارابی به ارتباط اخلاق و سیاست(مساله) را بر پایه چارچوب نظری مقاله که ترکیبی از سه پرسش و چهار رویکرد جدایی اخلاق از سیاست،تبعیت اخلاق از سیاست، اخلاق دو سطحی و یگانگی اخلاق و سیاست است(روش) می سنجد. فرضیه مقاله که در کنار چارچوب نظری که دومین نوآوری مقاله نسبت به مقالات همگن است برخی مفاهیم مانند مدینة فاضله، سعادت، مشروعیت حکومت، عدالت و حقوق شهروندی را تجلی و تلاقی عملیاتی رابطه اخلاق و سیاست در فلسفه سیاسی فارابی می شمارد.(نوآوری) بر این اساس فارابی هدف اخلاق و سیاست را یکی میداند؛ اخلاق سرشتی سیاسی و سیاست سرشتی اخلاقی دارد. نظریه های جدایی اخلاق از سیاست، تبعیت اخلاق از سیاست، کاملا منتفی بوده؛ اخلاق دوسطحی نیز مقبول نیست و اصول حاکم بر هر دو عرصه اخلاق و سیاست یکسان است. ازاینرو به یگانگی و همسانی اخلاق و سیاست به معنای تبعیت سیاست از اخلاق (به معنای ضوابط اخلاقی همساز) معتقد است.(یافته ها) بر این اساس فارابی فیلسوفی است که قهر و غلبه و فتح و شمشیر را چارة کار ساختن فرهنگی اخلاقی نمییابد. سعادت را هم در بعد اعتقادی و هم در ارتباط با اجتماع مدنظر قرار میدهد. حکومت، از نظر اخلاقی متکی بر آراء و خواست عمومی است. وی مدینة فاضلة خود را بر اساس عدالت ارادی مبتنی بر فضیلت قرار داده و عدالت طبیعی را نفی مینماید و از نظر او همه شهروندان صاحب حق هستند و در جامعه سهم عادلانهدارند.(نتیجه)
علمی-پژوهشی
فلسفه
منصور ایمانپور
چکیده
یکی از مباحث اساسی در فلسفه، تبیین تغییراتی است که در بخشهای مختلف این جهان مشهود است. در مورد این تغییرات از جهات مختلف میتوان سخن گفت؛ لکن یکی از مباحث اساسی در این زمینه، تببین رابطه دو بخش متغیر با ثابت است. فیلسوفان اسلامی، در طول تاریخ ، پاسخهایی به پرسش مذکور دادهاند. مسئله این مقاله این است که افزون بر راهحلّهای مورد ...
بیشتر
یکی از مباحث اساسی در فلسفه، تبیین تغییراتی است که در بخشهای مختلف این جهان مشهود است. در مورد این تغییرات از جهات مختلف میتوان سخن گفت؛ لکن یکی از مباحث اساسی در این زمینه، تببین رابطه دو بخش متغیر با ثابت است. فیلسوفان اسلامی، در طول تاریخ ، پاسخهایی به پرسش مذکور دادهاند. مسئله این مقاله این است که افزون بر راهحلّهای مورد مناقشه در این خصوص، چه راهحلّ قویتری در این زمینه میتوان ارائه نمود؟ این مقاله در پاسخ به این پرسش، ابتدا، با روش توصیفی – تحلیلی، آرای مطرح شده در این زمینه را دستهبندی و تحلیل نموده و در نهایت، نظری جدید براساس تلقی نهایی از حرکت جوهری ارائه نموده است. براساس این یافته، حرکت جوهری در تحلیل نهایی، همان اشتداد وجودی است و موجود متحرک، در این شکوفایی وجودی، پیوسته به سعه وجودیِ آن افزوده میشود و چیزی از هویّت و مقومات آن از بین نمیرود. آنچه در این مسیر، از بین میرود، همان نقص وجودی آن است. حال میتوان گفت که علتِ ثابت، وجودی را افاضه میکند که در متنش، تجدد و شکوفایی نهفته است و در پرتو این تجدد نیز، زوال ِکمالِ وجودی رخ نمیدهد و در نتیجه، تخلف معلول از علت صورت نمیگیرد.
علمی-پژوهشی
فلسفه
نادیا مفتونی؛ فتانه تواناپنا؛ قاسمعلی کوچنانی
چکیده
ملکات نقشهای متعددی در فلسفه اسلامی دارند. گاهی در مبادی صدور فعل از حیث مبادی خلقی، گاهی از جهات انسانشناسانه و در مواردی در مبناشناسی احوالات روانشناختی، امیال و گرایشات نفسانی ملکات مورد توجه هستند. مساله این تحقیق بررسی ابعاد شناختی و روانشناختی ملکات است که در ارتباط با ساختارهای ادراکی و سازمانیافتگی ادراک محسوب ...
بیشتر
ملکات نقشهای متعددی در فلسفه اسلامی دارند. گاهی در مبادی صدور فعل از حیث مبادی خلقی، گاهی از جهات انسانشناسانه و در مواردی در مبناشناسی احوالات روانشناختی، امیال و گرایشات نفسانی ملکات مورد توجه هستند. مساله این تحقیق بررسی ابعاد شناختی و روانشناختی ملکات است که در ارتباط با ساختارهای ادراکی و سازمانیافتگی ادراک محسوب میشود. آیا علاوه بر نقشهای خلقی، از تاثیر ملکات در سطح اندیشه و احساس نیز میتوان سخن گفت؟ در این تحقیق با روشی توصیفی- تحلیلی به مساله حاضر پاسخ داده میشود. یافتههای این تحقیق حاکی از آن است که تعابیری همچون ملکات نطقی و عقلی ناظر به ابعاد شناختی ملکات است. نقش ملکات در جهتدهی و هدایت ادراکات و احوالات روانی و نیز معنابخشی و پردازش اطلاعات از سویی و اهمیت آنها به عنوان عوامل غیرشناختی شکل گیری باورها از سویی دیگر از نتایج این تحقیق محسوب میشود. تفکیک «معارف متمکن» حاصل از ملکات و «معارف غیر متمکن» و تحلیل هر یک در نفس، ناظر به جایگاه شناختی و روانشناختی ملکات است. نظم در ناحیه افکار و ارائه ایدههای از پیش تعیین شده و نیز فرضهای معین متناسب با ساختار در ارتباط با ملکات تبیینپذیر است. در بعد شناختی فارابی به نقش عادت و ملکات در تعیین و تعین مواضع اندیشهورزی و جایگاه مغالطی ملکات عطف توجه میکند و در بعد روانشناختی تاثیر ملکات بر امیال و گرایشات، تصمیم و انتخاب محل تامل است.
علمی-پژوهشی
فلسفه
علی اصغر جعفری ولنی
چکیده
مسأله: «انسان معلق در فضا» از نگاه ابنسینا برای اثبات وجود نفس، تجرد آن و مغایرت نفس با بدن طراحی شده است و حیث وجودی دارد؛ هر چند بسیاری پس از ابنسینا، این طرح را در حیث معرفتی بهکار برده و آن را چنین تفسیر کردهاند: انسان معلق در فضای ابنسینا «علاوه بر اینکه هست، میداند که هست». بهنظر میرسد چنین برداشتی با مبانی ...
بیشتر
مسأله: «انسان معلق در فضا» از نگاه ابنسینا برای اثبات وجود نفس، تجرد آن و مغایرت نفس با بدن طراحی شده است و حیث وجودی دارد؛ هر چند بسیاری پس از ابنسینا، این طرح را در حیث معرفتی بهکار برده و آن را چنین تفسیر کردهاند: انسان معلق در فضای ابنسینا «علاوه بر اینکه هست، میداند که هست». بهنظر میرسد چنین برداشتی با مبانی ابنسینا، عبارات وی در آثار گوناگون و آنچه که خود او با انسان معلق در پی اثبات آن است، ناسازگار است. روش: این پژوهش مبتنی بر رویکرد توصیفی و تحلیلی است. یافته ها: ابنسینا که ادراک را از حس آغاز میکند و اولین مرحله عقل انسان را عقل هیولانی و قوه محض میداند، میان «شعور» که از همان آغاز برای انسان بالفعل است با «شعور به شعور» تفاوت قائل است؛ او «شعور به شعور» را بالقوه میخواند که نیاز به اکتساب دارد، درحالیکه «شعور» اولیه ما به نفس، همان وجود نفس ماست. ازاینرو «انسان معلق در فضا» صرفاً هستی و حضور و وجود نفس پیش از هر آگاهی بالفعل است.نتایج: با توجه بهاینکه انسان معلق در فضا در ابتدای خلقت خود بوده و ابنسینا نفس انسانی را حادث به حدوث بدن و در مرتبه عقل هیولانی و قوه محض میداند که فاقد هرگونه ادراکی است و با ادراک حسی بالفعل میشود، باید گفت: انسان معلق در فضای ابنسینا میتواند صبغه وجودی داشته باشد و درواقع ناظر به مقام حضور و وجود و هستی صرف است. علاوهبراین، ابنسینا با تأکید بر دو مقام شعور و شعور به شعور، بر این باور است که شعور در انسان معلق بالفعل و دائمی بوده، اما شعور به شعور در آن بالقوه است. ازاینرو بهنظر میرسد نفس در ابتدای خلقت گرچه حضور و ثبوت دارد، اما نمیتوان گفت که علم به خویش دارد؛ یعنی نفس در ابتدا فاقد توجه به خویش است و همین عدم توجه، مانع هرگونه ادراک نفس به خود است. نوآوری: درواقع درباب «انسان معلق در فضای ابنسینا» صرفاً میتوان گفت «انسان آگاهمند (بدون هرگونه آگاهی بالفعل) هست»، اما نمیتوان گفت: «علاوه براینکه این انسان آگاهمند هست، میداند که اینگونه هست».
علمی-پژوهشی
مصطفی مومنی؛ محمد جواد اخگری؛ یاسر سالاری
چکیده
علامه طباطبایی بر طبق مبانی حکمت صدرایی علم حضوری را امری وجودی و مجرد از مادّه می داند که در آن، عالِم با واقعیّت خودْ، معلوم را می یابد. یکی از مباحثی که علامه به تفصیل مطرح نموده است، بحث از اعتباریات یا ادراکات اعتباری است. باید دانست که بین دیدگاه وی در علم ...
بیشتر
علامه طباطبایی بر طبق مبانی حکمت صدرایی علم حضوری را امری وجودی و مجرد از مادّه می داند که در آن، عالِم با واقعیّت خودْ، معلوم را می یابد. یکی از مباحثی که علامه به تفصیل مطرح نموده است، بحث از اعتباریات یا ادراکات اعتباری است. باید دانست که بین دیدگاه وی در علم حضوری و ادراکات اعتباری ارتباط وجود دارد به این صورت که نتایجی که از نظریة علامه دربارة حقیقت علم حضوری حاصل می شود، در تعیین مبنای تمایز ادراکات حقیقی و اعتباری و نسبت آنها با علم حضوری موثر است. بنابراین مسأله این پژوهش عبارت است از: «دیدگاه ویژة علامه طباطبایی در مسأله علم حضوری چگونه مبنای تمایز ادراکات حقیقی از اعتباری قرار می گیرد؟» این پژوهش به روش کتابخانهای – تحلیلی انجام شده است؛ به این منظور با توجه به مسأله تحقیق به آثار و عبارات علامه طباطبائی مراجعه نموده و سپس به تحلیل آنها پرداخته شده است. یافتههای حاصل از این پژوهش چنین است که اولاً بر اساس تحلیل علامه، حقیقت علم در علم حضوری منحصر است، چرا که از نظر وی هر علم حصولی در حقیقت، علمی حضوری است؛ ثانیاً نتایج حاصل از دیدگاه علامه در علم حضوری نقش ویژه ای در تحلیل مبنای تمایز ادراکات حقیقی از اعتباری دارد؛ ثالثاً کاربست دیدگاه ویژة علامه دربارة حقیقت علم حضوری و تحلیل نتایج آن به ویژه در خصوص تبدیل علم حضوری به حصولی است که در مسألة ملاک تمایز ادراکات حقیقی و اعتباری به کار رفته است. نتیجه پژوهش این است که بر حسب نظر علامه، مبنای ادراکات حقیقی، علوم حضوری محض و مبنای ادراکات اعتباری، علوم حضوری قابل تبدیل به علم حصولی است.
علمی-پژوهشی
مهدیه سیدنورانی
چکیده
چکیده:فتوّت گرچه در باورعامه با خصایل پهلوانی و عیاری آمیختهگشتهاست اما در نظر فتوّتنامهنویسان، انسانِ صاحبفتوّت انسانِ اخلاقمداری است که تمام تلاشش رسیدن به فضایل نفسانی و ترک رذایل آن است تا بتواند به مقصد اصلی خود یعنی قلب/فطرت دستیابد. او برای متصف شدن به این خصایل نیک آیینها و آدابی را بهجا میآورد.مسألۀ اصلی ...
بیشتر
چکیده:فتوّت گرچه در باورعامه با خصایل پهلوانی و عیاری آمیختهگشتهاست اما در نظر فتوّتنامهنویسان، انسانِ صاحبفتوّت انسانِ اخلاقمداری است که تمام تلاشش رسیدن به فضایل نفسانی و ترک رذایل آن است تا بتواند به مقصد اصلی خود یعنی قلب/فطرت دستیابد. او برای متصف شدن به این خصایل نیک آیینها و آدابی را بهجا میآورد.مسألۀ اصلی پژوهش: ارتباط میان تعریف فتوّت و آیینهای نمادین آن در فتوّتنامهها با رسایل رمزی شیخاشراق است و اینکه آیا شیخ اشراق در لابهلای رسایل تمثیلی و عرفانی خود برای فتوّت جایگاه، تعریف و نمادهایی را قایل شدهاست؟روشتحقیق در این مقاله: روشی پدیدارشناسانه و تطبیقی است که با شیوۀ کتابخانهای انجام گرفته. یافتههای این پژوهش: برقراری پیوند میان رمزهای بهکارگرفتهشده در آثار سهروردی و فتوّتنامههای اسلامی است و نتایج این پژوهش: این است که شاید با نظری اجمالی نتوان سهروردی را به عنوان فتوّتنامهنویسی آشکار درنظرآورد اما با غور در نمادهای بهکار گرفتهشده در رسایل رمزی وی میتوان شواهدی بهدست آورد که او نیز از فتوّت و جرگۀ فتیان آگاه بوده و از آن با نمادهایی پوشیده یاد میکند. هرچند وی اصطلاح فتی و جوانمرد را بیشتر برای عرفای متأله استفاده میکند اما سلسله مراتب رموز جوانمردی در آثار وی مشاهده میشود که با مطالعۀ تطبیقی آن با فتوّتنامههای اسلامی رموز پنهان فتوّت او آشکار میشود.
علمی ترویجی
فلسفه
غلامعلی مقدم
چکیده
از زمان پیدایش مباحث فلسفه در میان مسلمانان تا کنون، آثار متعدد و متنوع فلسفی توسط فیلسوفان مسلمان نگاشته شده و برخی از آنها به عنوان متن آموزشی مورد استفاده قرار گرفته است. شرح منظومه ملاهادی سبزواری از آن جمله است، منظومه ابیاتی تعلیمی است که مرحوم حاجی در جوانی در منطق و فلسفه سروده و در دوران تدریس و پختگی خود شرح داده است. این کتاب ...
بیشتر
از زمان پیدایش مباحث فلسفه در میان مسلمانان تا کنون، آثار متعدد و متنوع فلسفی توسط فیلسوفان مسلمان نگاشته شده و برخی از آنها به عنوان متن آموزشی مورد استفاده قرار گرفته است. شرح منظومه ملاهادی سبزواری از آن جمله است، منظومه ابیاتی تعلیمی است که مرحوم حاجی در جوانی در منطق و فلسفه سروده و در دوران تدریس و پختگی خود شرح داده است. این کتاب از آثار قلمی ارزشمند حکیم سبزواری و از متون اصلی تعلیم فلسفه و حکمت اسلامی به شمار می آید، مساله تحقیق این است که منظومه به مثابه متنی درسی و از جهت قرار گرفتن در مسیر تعلیم فلسفه، در کنار نقاط قوت خود، چه نقاط ضعفی دارد که بررسی آسیب شناسانه و بازنگاری آن به بهبود و ارتقاء بهره مندی از متون آموزشی کمک کند؟ در این مقاله به شیوه تحلیلی مصداقی به نقد و بررسی برخی آسیبهای لفظی و محتوایی منظومه پرداخته و در نتیجه نشان داده ایم که این کتاب علی رغم برخورداری از برخی ویژگیهای برجسته متون آموزشی، با آسیب هایی چون پیچیدگی نظم و اغلاق در مزج متن و شرح، گریزهای ادبی، آمیختگی با اشارات عرفانی، افراط در توجیه و حمل بر صحت، بی توجهی به تاریخچه، استطراد در بیان وجوه، تاویل گرایی در آیات و روایات و ... مواجه و فاقد برخی ویژگیهای متن آموزشی است. تحلیل محتوایی بخش هایی از متن و شرح منظومه به نحو مصداقی و ملموس برای فلسفه آموز را می توان وجه نوآوری این نوشته قلمداد کرد. ای تحقیق در نهایت بازنگاری شرح منظومه عاری از چنین نقاط ضعفی را پیشنهاد داده است