علمی-پژوهشی
محمد جواد اسماعیلی
چکیده
"حرکت در مقولات" یکی از مسائل مهم در حرکتشناسی ابن سینا است. حکیم محمّد بن عبدالفتّاح تنکابنی (1713م/1124ق -1631م/1040ق) مشهور به فاضل سراب از اندیشمندان قرن یازدهم هجری است که اثری با عنوان رسالة فی بیان الحرکة فی المقولة دارد. وی در این اثر به تحلیل و ارزیابی مبحثی از فصل دوم از مقالۀ دوم فنّ «سماع طبیعیِ» کتاب الشفاء ابن سینا با عنوان ...
بیشتر
"حرکت در مقولات" یکی از مسائل مهم در حرکتشناسی ابن سینا است. حکیم محمّد بن عبدالفتّاح تنکابنی (1713م/1124ق -1631م/1040ق) مشهور به فاضل سراب از اندیشمندان قرن یازدهم هجری است که اثری با عنوان رسالة فی بیان الحرکة فی المقولة دارد. وی در این اثر به تحلیل و ارزیابی مبحثی از فصل دوم از مقالۀ دوم فنّ «سماع طبیعیِ» کتاب الشفاء ابن سینا با عنوان فی نسبة الحرکة إلی المقولات می پردازد که در آن سرشت حرکت بررسی شده است. تبیین حکیم تنکابنی از آن جهت ارزشمند است که ارزیابی وی ناظر به نگرشی است که سرشت حرکت را مبتنی بر "تشکیک" شناسانده است. شیوه بررسی حکیم تنکابنی بر پایه ساختار «قال - أقول» در این رساله، خواننده را به التفات بیشتر به ردّ و ابرامها در بحث ترغیب میکند. حکیم تنکابنی قلمرو بحث خود را از بررسی سرشت حرکت فراتر برده و به مباحثی چون پیوند میان حرکت و زمان و حرکت توسطیه و قطعیه نیز پرداخته است. وی ضمن اشاره به اندیشههای ابو نصر فارابی و جلالالدین دوانی، پیوندی را میان مباحث فلسفی با سنّت تفسیری تجرید الاعتقاد برقرار کرده است. تصحیح و تحلیل این رساله برای نخستین بار، زمینه بحث در طبیعت شناسی ابن سینا را بیشتر فراهم میکند.
علمی-پژوهشی
زهرا بهره مند
چکیده
رساﻟـﮥ الابراج یا کلمات ذوقیه تنها رسالۀ رمزی سهروردی به زبان عربی است و کمتر بررسی شده است. با تأویل پدیدارشناسانۀ هانری کربن درمییابیم که این رساله در حقیقت حکایت بازگشت عاشقانۀ نفس به موطن اصلی خویش است، که در پدیدار رمزهای واقعی و زنده در سیر حکایت نفس بر او ظاهر میشود، به گونهای که از طریق این ظهور میتواند او را نجات دهد ...
بیشتر
رساﻟـﮥ الابراج یا کلمات ذوقیه تنها رسالۀ رمزی سهروردی به زبان عربی است و کمتر بررسی شده است. با تأویل پدیدارشناسانۀ هانری کربن درمییابیم که این رساله در حقیقت حکایت بازگشت عاشقانۀ نفس به موطن اصلی خویش است، که در پدیدار رمزهای واقعی و زنده در سیر حکایت نفس بر او ظاهر میشود، به گونهای که از طریق این ظهور میتواند او را نجات دهد و به اصل خویش بازگرداند. از نظر کربن، «بازگشت به اصل» همان اصلی است که انسان معاصر در پی دوقطبی شدن حس و عقل جهانشناخت پسا-دکارتی، آن را فراموش کرده، که در حقیقت به خاطر از میان رفتن ساحت خیال مجرد یا نفس در جهانشناسی معاصر است. آنچه خیال آدمی را فعال و مجرد میکند عشق به بازگشت به وطن حقیقی است که گنوس یا معرفت نجاتبخش آن را متذکر میشود و آدمی را به اصل مثالی و فرشتهگون خویش ارجاع میدهد. تأویل از نظر کربن، بازگشت به اصل و ربالنوع پدیدارهاست که در پدیدارهای رمزی متجلی میشود. او میکوشد تا وجه معاصرانۀ «عالم مثال» را در قالب نظریۀ «تخیل خلاق» و پدیدارشناسی خاص خویش عرضه میکند. این جستار حکایت عشق به بازگشت را در آینۀ رمزها، که تجلیگاه اصل مثالی پدیدارهاست، نشان میدهد.
علمی مروری
علی ترابی میبدی؛ زینب صادقی؛ مهران نحفی؛ زهرا لطفی
چکیده
در سالهای اخیر، پژوهش های متعددی با رویکرد مروری در حوزههای علوم انسانی به زبان فارسی به نگارش درآمده ، اما در حوزهی فلسفه اسلامی به این امر کمتر پرداختهاند. نوشتار حاضر به منظور مرور تولیدات علمی در زمینهی پایاننامهها و مقالات موجود سالهای 1380تا 1399، در دو محور علم و عقل از دیدگاه ملاصدرا نگارش یافته است. پرسش پایهای ...
بیشتر
در سالهای اخیر، پژوهش های متعددی با رویکرد مروری در حوزههای علوم انسانی به زبان فارسی به نگارش درآمده ، اما در حوزهی فلسفه اسلامی به این امر کمتر پرداختهاند. نوشتار حاضر به منظور مرور تولیدات علمی در زمینهی پایاننامهها و مقالات موجود سالهای 1380تا 1399، در دو محور علم و عقل از دیدگاه ملاصدرا نگارش یافته است. پرسش پایهای جستار حاضر آن است که دغدغهمندی پژوهشگران فلسفه، معطوف به کدام زمینه است؟ دستاورد نوشتار حاضر آن است که میزان فراوانی پژوهشها در مسأله علم است و بیشترین موضوع مورد علاقه پژوهشگران در زمینهی عقل از دیدگاه معرفتشناسی است که عمدتا به تطبیق نظر ملاصدرا با دیگر فلاسفه پرداختهاند و مسأله مهم معنا و کارکرد عقل که مغالطه در کارکردهای مختلف را در پی دارد مورد غفلت قرار گرفته یا کمتر مورد توجه بوده است و عقلانیت که بر اساس معانی مختلف مشترک لفظی است مشترک معنوی تلقی شده و چالشها و مغالطه هایی را منجر شده است که در پژوهش و پژوهشهای مستقل آینده قابل بررسی است. درحوزه علم و عقل به پژوهشهای انجام شده در سایر کشورهای اسلامی و غیر آن توجه نشده ورویکرد پژوهشگران سایر کشورها به حوزه مسائل فلسفه اسلامی مورد بی توجهی قرار گرفته است.
علمی-پژوهشی
زینب زرگوشی؛ رضا رضازاده؛ مجید ضیایی
چکیده
Contrary to classical theory of metaphor that According to which metaphor only creats on basis objective similarity between two domain of experience, contemporary theory of metaphor consider that only objective similarity is not basis of framing metaphor but also non-objective similarity and experiential cooccurrence are basis of framing metaphor, In contemporary theory, theoretical concepts formulated through metaphorical extending of physical experiences.metaphor is mapping structure of source domain to target domain.causality is one of the major concepts in philosophy that conceptualized with ...
بیشتر
Contrary to classical theory of metaphor that According to which metaphor only creats on basis objective similarity between two domain of experience, contemporary theory of metaphor consider that only objective similarity is not basis of framing metaphor but also non-objective similarity and experiential cooccurrence are basis of framing metaphor, In contemporary theory, theoretical concepts formulated through metaphorical extending of physical experiences.metaphor is mapping structure of source domain to target domain.causality is one of the major concepts in philosophy that conceptualized with various metaphors.causality has special status in Suhrawardi's philosophical system and various metaphors have been used to describe causality. In Shaykh al-Ishrag's philosophical system causality is conceptualized through physical experiences such as Illumination,motion,give,generating and build.accordingly causes are embodied such as sun,beginner,giver,parents, builder and effects such as ray and shadow,moving ,receiver,child,built. Some causal metaphors indicate the similarity of cause and effect and others indicate the dissimilarity of cause and effect.Since the discussion of metaphor is also related to the discussion of symbol,, it is pointed out that some metaphors of causality in Suhrawardi's philosophy are symbolic metaphors.
علمی-پژوهشی
فاطمه سلیمانی دره باغی
چکیده
جهان به عنوان فعل خداوند فرآیندی خلاق و پویا ست که هر لحظه در حال بوجود آمدن است.خلاقیت این فرآیند حاصل حاکمیت سنت های ثابت و تخلف ناپذیر، تحت تدبیر خدایی عالم وحکیم است که موجب پیدایش ساختاری منسجم، منظم و پویا در جهان شده است. با وجود دریافت معنای ثبات و تخلف ناپذیری از واژه نظم و تداعی نوعی جبر و عدم انعطاف از آن،مساله مهمی در موضوع ...
بیشتر
جهان به عنوان فعل خداوند فرآیندی خلاق و پویا ست که هر لحظه در حال بوجود آمدن است.خلاقیت این فرآیند حاصل حاکمیت سنت های ثابت و تخلف ناپذیر، تحت تدبیر خدایی عالم وحکیم است که موجب پیدایش ساختاری منسجم، منظم و پویا در جهان شده است. با وجود دریافت معنای ثبات و تخلف ناپذیری از واژه نظم و تداعی نوعی جبر و عدم انعطاف از آن،مساله مهمی در موضوع رابطه انسان با خداوند پیش می آید وآن این که چگونه می توان بین نظم و قانونمندی جهان و اختیار انسان جمع کرد.برای حل این مساله ایده «جهان پویا» پیشنهاد می گردد. براساس این ایده جهان تشکیل شده است از نظامی قانونمند، هوشیار و فعال که در متن آن مدبری عالم و حکیم حضور دارد و هر لحظه در شأنی ظهور مییابد.َ بنابراین با روش توصیفی تحلیلی و بهره بردن ازمنابع حکمت متعالیه به این نتیجه میرسیم که نظام احسن و پویای جهان بستری از شرایط و موقعیت های مختلف را فراهم می سازد به گونه ای که انسان مختارمی تواند با علم ودرایت،ازبهترین وضعیتهای ممکن بهره جسته و خیرونعم الهی را دریافت نماید؛یا با جهل و بی دقتی، خود را در بدترین موقعیت قرار داده و شر نصیب او گردد.
علمی-پژوهشی
همایون شکری؛ ابراهیم رحیمی زنگنه؛ وحید مبارک
چکیده
در پژوهش حاضر، نگارندگان، برآنند که به روش توصیفیـتحلیلی، مشخّص کنند که منظور روزبهان از به کاربردن واژۀ «التباس» چیست و منابع فکری وی در وضع این اصطلاح، کدام است. التباس، از واژههای ویژه در منظومۀ فکری روزبهان بقلی شیرازی (606 ه.ق.) است. وی، برای مسمّی کردن نحوۀ پدیدار شدن خداوند در عالم، از این عنوان استعاری بهره گرفته ...
بیشتر
در پژوهش حاضر، نگارندگان، برآنند که به روش توصیفیـتحلیلی، مشخّص کنند که منظور روزبهان از به کاربردن واژۀ «التباس» چیست و منابع فکری وی در وضع این اصطلاح، کدام است. التباس، از واژههای ویژه در منظومۀ فکری روزبهان بقلی شیرازی (606 ه.ق.) است. وی، برای مسمّی کردن نحوۀ پدیدار شدن خداوند در عالم، از این عنوان استعاری بهره گرفته است. این اندیشه، قبل از روزبهان، در فلسفۀ یونان، به ویژه در اندیشۀ افلاطون و فلوطین، سابقه داشته است و وزبهان، با واسطه، از ایشان متأثر بوده است. نظریّات افلاطون و فلوطین از طریق ترجمۀ آثار ایشان، همنشینی با مسیحیان و... به عالم اسلام راه پیدا کرده بود و بر جریان فکری عالم اسلام تأثیرگذار بوده است. در این میان، عقاید روزبهان در باب رابطۀ آفریدگار با آفریدگان، به افلاطون و فلوطین، بسیار شبیه است تا جایی که حتّی تمثیلهای ایشان مشترک است. با در نظر گرفتن مراودات فرهنگی فراوان میان شرق و غرب مدیترانه، باید گفت که این شباهت به حدّی است که ثابت میکند، روزبهان، متأثر از عقاید این فلسوفان یونانی بوده است و «نوافلاطونی» خواندن وی، بیوجه نیست.
علمی-پژوهشی
مالک عبدیان؛ غلامحسین خدری؛ جلال پی کانی؛ علیرضا پارسا
چکیده
«برهان صدیقین» برای اثبات بی واسطه خالق از ابن سینا آغاز شد، او تلاش کرد تا مصداقی کم نقص و بی واسطه از این برهان برای اثبات خداوند عرضه نماید. برهان امکان و وجوب نیز که در خلال ترجمه های متون فلسفی، به حوزه فلسفه غرب راه یافت، توماس آکویناس کوشش های فراوانی برای تنزیه و تکمیل آن جهت اثبات مبدا عالم انجام داد. این خامه درصدد است ...
بیشتر
«برهان صدیقین» برای اثبات بی واسطه خالق از ابن سینا آغاز شد، او تلاش کرد تا مصداقی کم نقص و بی واسطه از این برهان برای اثبات خداوند عرضه نماید. برهان امکان و وجوب نیز که در خلال ترجمه های متون فلسفی، به حوزه فلسفه غرب راه یافت، توماس آکویناس کوشش های فراوانی برای تنزیه و تکمیل آن جهت اثبات مبدا عالم انجام داد. این خامه درصدد است تا نخست به تبیین روشنی از برهان صدیقین شیخ الرئیس در عالم اسلامی و برهان امکان و وجوب آکویناس در عالم غرب با هدف اثبات خالق پرداخته و سپس مبرهن سازد که اولاً؛ مفاد این دو برهان یکی نیستند و با وجود برخی مبانی مشترک میان آنها، ساختاری متفاوت دارند. به نظرمی رسد برهان امکان آکویناس، شبیه برهان امکان و وجوب در فلسفه و کلام اسلامی است. ثانیاً؛ برهان توماس صرف نظر از جنبه اقناعی بودن آن برای عامه، مبتنی بر پیش فرض های بحث برانگیز فلسفی و دارای مقدمات طولانی است، ولی برهان سینوی، دارای مبانی و ساختار محکم عقلی بوده و واسطه های کمتری برای نیل به هدف فوق داشته است.
علمی ترویجی
سهیلا قلی پورشهرکی؛ مجتبی جعفری اشکاوندی؛ محسن فهیم؛ علیرضا خواجه گیر
چکیده
ایمان اساسیترین عنصرحیات معنوی، گوهرزینت بخش روح بشری و درخشانترین پرتو عالم علوی است، یکی از مهمترین مباحث کلامی، ایمان وعناصر وابسته به آن است، به گونهای که نمیتوان نقش بنیادی آن را درشکل گیری باور دینی در معناداری زندگی نادیده گرفت. پژوهش حاضر در پیآن است که نقش مولفههای دینی مانند، نبوت، امامت ...
بیشتر
ایمان اساسیترین عنصرحیات معنوی، گوهرزینت بخش روح بشری و درخشانترین پرتو عالم علوی است، یکی از مهمترین مباحث کلامی، ایمان وعناصر وابسته به آن است، به گونهای که نمیتوان نقش بنیادی آن را درشکل گیری باور دینی در معناداری زندگی نادیده گرفت. پژوهش حاضر در پیآن است که نقش مولفههای دینی مانند، نبوت، امامت و عبودیت را برایمان ولوازم آن در معناداری زندگی را دردو بعد شناختی وعملکردی، باروش توصیفی- تطبیقی از دیدگاه دو اندیشمند بزرگ با دوسنت متفاوت اسلامی تسنن و تشیع مورد بررسی قرار دهد. برای جمع آوری دادهها ازطریق کتابخانه ای استفاده شده است، دادههای پژوهش ازگرد آوری تشابه و تفاوتهای دیدگاه این دو متفکر بزرگ بر پایه مبانی انسان شناسی آنان مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته است. نتایج یافتهها نشان داد که هر دواندیشمند، ایمان را معنا بخش به زندگی میدانند، هرچند دربیان جزئیات برپایه مبانی اندیشه هایشان تفاوتهایی وجود دارد، درمساله عبودیت غزالی بیشتر بر روی بعد فردی عبادات، ولی علامه بعد فردی و اجتماعی عبادات هر دو تأکید دارد. مهمترین اختلاف این دو دانشمند در مساله امامت است که غزالی درحد مدیریت دنیوی و یک امر فقهی و فرعی تلقی میکند. علامه امامت را استمرار نبوت وعهد الهی میداند.
علمی-پژوهشی
سیده زهرا مبلغ
چکیده
این پژوهش، کوششی است در راستای به زبان آوردن بخشی از متون فلسفه اسلامی که ممکن است برای جهان فلسفه و زیست امروزی، سخنی نو داشته باشند. در بخش نخست، به اهمیت بازخوانی و کوشش برای به سخن آوردن متون خاموش فلسفه اسلامی پرداخته میشود. به سخن آوردن متون، مفاهمه با سنت فلسفی اسلامی و گستردن آن سنت را ممکن میکند.. برای نشان دادن این امکان، ...
بیشتر
این پژوهش، کوششی است در راستای به زبان آوردن بخشی از متون فلسفه اسلامی که ممکن است برای جهان فلسفه و زیست امروزی، سخنی نو داشته باشند. در بخش نخست، به اهمیت بازخوانی و کوشش برای به سخن آوردن متون خاموش فلسفه اسلامی پرداخته میشود. به سخن آوردن متون، مفاهمه با سنت فلسفی اسلامی و گستردن آن سنت را ممکن میکند.. برای نشان دادن این امکان، سیر تطور یکی از مسائل مهم در تاریخ اندیشه مرور میشود. مسأله نسبت میان نظر و عمل که به جدایی عقل نظری از عملی بازمیگردد، از قرن هجدهم میلادی با رویکردهای متفاوتی دیده شد. بسیاری از فیلسوفان نامبردار از قرن نوزدهم تا در دوره معاصر، از کلیشه جدایی عقل نظری و عملی عدول کردند و بحث از ساحت نظر و عمل را درهم تنیدند. این رویکرد یگانهنگر و شکستن کلیشه جدایی نظر از عمل در نظام حکمت اشراقی نیز قابل بازیابی است. این نظام فلسفی، چنان نظر و عمل را در هم تنیده و در هماهنگی عمیقی با یکدیگر پرورانده است که میتوان نشان داد از بطن انتزاعیترین بخش فلسفه، یعنی منطق، فلسفهای برای اخلاق و عمل متولد میشود.
علمی-پژوهشی
امیرحسین منصوری نوری؛ عین اله خادمی؛ لیلا پوراکبر؛ مهدی صانعی
چکیده
پژوهش حاضر در پی کاوش برای پاسخگویی به این مسئله که «اعتقاد به امکان شناخت ذات الهی چه تأثیری بر «معنای زندگی» از منظر فخر رازی دارد؟» شکل گرفت. فخر معنای زندگی را در حوزهی نظر، فایده و کارکرد با مبنای معرفت و شوق فطریِ به کمال مطرح میکند. از آنجا که بنیان اندیشهی فخر بر معرفت است، درجات مختلف معرفت از منظر او ...
بیشتر
پژوهش حاضر در پی کاوش برای پاسخگویی به این مسئله که «اعتقاد به امکان شناخت ذات الهی چه تأثیری بر «معنای زندگی» از منظر فخر رازی دارد؟» شکل گرفت. فخر معنای زندگی را در حوزهی نظر، فایده و کارکرد با مبنای معرفت و شوق فطریِ به کمال مطرح میکند. از آنجا که بنیان اندیشهی فخر بر معرفت است، درجات مختلف معرفت از منظر او بررسی شد و این نتیجه حاصل شد که فخر معرفت را فرآیندی مرحلهمند دانسته و آن را در طی گامهای عقلانی، تهذیبی و فنائی بیان میکند، در نگاه فخر شناخت ذات برای انسان در مراحل قبل از فنا ممکن نیست، بنابراین شوق به حق دارای محدودیت خواهد بود و به همین نسبت معنای زندگی نیز محدود خواهد شد، اما در نهایت فخر رازی فناء را به عنوان یک نظام شناختی مطرح کرده و در پرتو این نظام شناختی امکان وصول به معرفت ذات باری را میپذیرد، بر این اساس شوق فطری از محدودیت خارج شده و با این شوق بیپایان «معنای زندگی» به اوج خود میرسد. فخر رازی در این فرآیند با رویکردهای مختلف کلامی، فلسفی و عرفانی به حث پرداخته است.
علمی-پژوهشی
احمدرضا هنری
چکیده
رمزپردازی در عرصه متافیزیک شیوهای است که همواره در ادیان و مکاتب متعدد حِکمی و عرفانی و همچنین هنرهای سنتی نظیر هنر اسلامی ایرانی مورد توجه بوده و به صورت گستردهای به کار رفته است. کاربست این شیوه مستلزم فراهم نمودن مبانی وجودی و معرفتی خاص خود است. با توجه به اینکه رمزپردازی متافیزیکی مربوط به عرصة وجود و هستی است و در حکمت اسلامی ...
بیشتر
رمزپردازی در عرصه متافیزیک شیوهای است که همواره در ادیان و مکاتب متعدد حِکمی و عرفانی و همچنین هنرهای سنتی نظیر هنر اسلامی ایرانی مورد توجه بوده و به صورت گستردهای به کار رفته است. کاربست این شیوه مستلزم فراهم نمودن مبانی وجودی و معرفتی خاص خود است. با توجه به اینکه رمزپردازی متافیزیکی مربوط به عرصة وجود و هستی است و در حکمت اسلامی اصالت وجود و اصالت ماهیت دو مبنایی هستند که در حوزه مباحث هستیشناختی مطرحاند و طرفداران هر یک از این مبانی استدلالهای خاص خود را ارائه نمودهاند؛ لذا مسأله این پژوهش بررسی سازگاری این دو مبنا با رمزپردازی است؟ کدام مبنا بر دیگری ارجحیت دارد و دلایل این رجحان چیست؟ دستاورد این پژوهش با توجه به رویکرد عمیق و وسیع مبنای اصالت وجود به هستی و همچنین ابتنای رمزپردازی متافیزیکی بر اساس نگاه تشکیکی و ساختار ذومراتبی هستی، این است که رمزپردازی با مبنای اصالت وجود سازگار است و این مبنا بر اصالت ماهیت رجحان دارد زیرا اصالت ماهیت قادر نیست بنیان نظری رمزپردازی را تأمین نماید. این مدعا در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و استدلال عقلی تبیین و تحلیل میشود.
علمی ترویجی
علی اصغر یزدان بخش؛ جهانگیر مسعودی؛ عباس جوارشکیان
چکیده
«حقوق طبیعی بشر» بهعنوان اصلی محوری و بنیادین در اعلامیه جهانی حقوق بشر، همواره از مهمترین موضوعهای مطرح در دنیای جدید بشمار میآید. اعتقاد به «حقوق طبیعی» برای بشر به این معناست که انسان بماهو انسان جدای از هر نوع قرارداد یا حکم آمری، دارای حقوقی طبیعی و ذاتی است. پرسش اصلی در این مقاله این است که آیا میتوان چنین ...
بیشتر
«حقوق طبیعی بشر» بهعنوان اصلی محوری و بنیادین در اعلامیه جهانی حقوق بشر، همواره از مهمترین موضوعهای مطرح در دنیای جدید بشمار میآید. اعتقاد به «حقوق طبیعی» برای بشر به این معناست که انسان بماهو انسان جدای از هر نوع قرارداد یا حکم آمری، دارای حقوقی طبیعی و ذاتی است. پرسش اصلی در این مقاله این است که آیا میتوان چنین دیدگاهی را به ملاصدرا نسبت داد؟ باوجوداینکه چنین مسئلهای هرگز برای وی مطرح نبوده و در مکتوبات وی بدان اشارهای نرفته است. بدین لحاظ برای تحقیق در چنین موضوعی باید به نحو غیرمستقیم مسئله را پیگیری نمود و ما این کار را با توجه به دیدگاه ملاصدرا در باب ارزشهای اخلاقی دنبال کردهایم. این پژوهش در مقام گردآوری از روش اسنادی، با استفاده از مطالعات کتابخانهای و در مقام داوری، بهطور غالب از روش تحلیل منطقی و استنتاجی استفاده نموده تا نشان دهد که از اعتقاد ملاصدرا به حُسن و قُبح ذاتی میتوان پذیرش «حقوق طبیعی بشر» را به وی منتسب کرد. اگرچه بحث «حق»ها ظاهراً امری متفاوت از بحث ارزشهای اخلاقی ست اما بنا بر برخی دیدگاهها میتوان این دو بحث را به یکدیگر مرتبط ساخت و مبانی مطرحشده در یک حوزه را به حوزه دیگر نیز تسری و سریان داد و به این نتیجه دست پیدا کرد که هرچند ملاصدرا به پذیرش «حقوق طبیعی بشر» تصریح نکرده است ولی با شواهد و قرائن و استدلال عقلی که از دیدگاههای اخلاقی وی برگرفتهایم، میتوان به همخوانی و پذیرش «حقوق فطری طبیعی» با دیدگاههای وی اذعان کرد.