675648c2785e9a3
حکمت معاصر

تعداد دوره‌ها 16
تعداد شماره‌ها 40
تعداد مقالات 322
تعداد مشاهده مقاله 1,104,904
درصد پذیرش 11
تعداد پایگاه های نمایه شده 32
تعداد داوران 183

 

 

عضویت دوفصلنامۀ حکمت معاصر در نمایۀ «Philosopher’s Index»

کسب رتبه الف برای چهارمین سال متوالی در ارزیابی سال 1403 کمیسیون نشریات

 

 

 

 

 نویسنده گرامی

 

 

«حکمت معاصر» یک نشریه با دسترسی آزاد به مقالات است

 

 

      • محل چاپ: ایران، تهران
      • ناشر: پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات‌فرهنگی
      • حوزۀ تخصصی: فلسفه و حکمت
      • اعتبار مجله: علمی‌پژوهشی (مشاهدۀ جزئیات)
      • زبان مجله: دو زبانه؛ فارسی یا انگلیسی
      • نوبت انتشار: دوفصلنامه (مشاهدۀ جزئیات)
      • نوع انتشار: چاپی و الکترونیکی
      • هزینۀ بررسی و انتشار مقاله: دارد (مشاهدۀ جزئیات)
      • نوع داوری: حداقل 2 داور، دوسویه‌ناشناس (مشاهدۀ جزئیات)
      • زمان داوری: سه تا شش‌ماه
      • دسترسی به مقاله‌ها: رایگان (تمام متن)
      • نمایه‌شده: بلی (مشاهده جزئیات)
      • رتبۀ مجله: الف با امتیاز842
      • وضعیت در ISC: کیفیت Q3 در سال1402
      • ضریب تاثیر:0/128
    • پست‌الکترونیک: hekmatmoaser@gmail.com

 

علمی-پژوهشی فلسفه

واکاوی مقاصد الشریعه در فقه، از دیدگاه ملاصدرا و ابن سینا

صفحه 1-30

https://doi.org/10.30465/cw.2025.49801.2070

ملیحه خدابنده بایگی؛ فاطمه رجائی؛ علی جلینی؛ مصطفی مومنی

چکیده مقاصد شریعت اغراضی هستند که در وضع احکام شریعت برای جلب مصالح اخروی و دنیوی و تحقق خیرات برای انسان‏ها و دفع مفاسد و شرور از آنها، از ناحیه شارع دنبال شده است؛ هدف این تحقیق بررسی اهداف و مقاصد شریعت از دیدگاه فلاسفه اسلامی است و بنابراین مسأله آن عبارت است: از دیدگاه ابن‌سینا و ملاصدرا، به عنوان دو فیلسوف مسلمان، مقاصد شریعت و نقش آن در تنظیم و تکامل دانش فقه و نیز تثبیت و تعمیق رویکردهایی مانند فقه حکومتی چگونه تبیین شده است؟ این پژوهش با روش تحلیلی–توصیفی و بر مبنای مطالعات کتابخانه‌ای انجام شده است. بر حسب یافته‌های تحقیق، این دو فیلسوف با روش‏شناسی عقلی خویش به تحلیل و تقسیم مقاصدالشریعه پرداخته‏اند؛ مبانی آنها، به خاطر نزدیکی با فقه حکومتی در غایت(اداره اجتماع) پشتوانه محکمی برای فلسفه فقه حکومتی محسوب می‌شود. در نتیجه از این دیدگاه تقرب الهی و متذکر شدن انسان به ذکر الله مهم‌ترین مقصد وضع احکام عبادی، تشکیل حکومت و اجرای سیاست الهی در جهت هدایت و راهنمایی و تکامل اجتماع به‌سوی خداوند و تنظیم و اداره معاش جامعه توسط انبیا مهم‌ترین مقصد در وضع احکام سیاسی و حفظ جان، نسل و مال به‌عنوان اصلی‏ترین قواعد بنیادین در کشف مقاصدالشریعه در حوزه قواعد حقوقی شریعت هستند.

علمی-پژوهشی فلسفه

«واکاوی تعین فرهنگی- اجتماعی حکمت متعالیه و نسبت آن با دوره معاصر ما»

صفحه 1-31

https://doi.org/10.30465/cw.2025.50811.2085

محمد حسن یعقوبیان

چکیده شناخت حکمت متعالیه، مرهون توجه به اضلاع ثلاثه آن یعنی حکیم، هندسه معرفتی حکمت متعالیه و تعین فرهنگی-اجتماعی آن است. مسئله اصلی این پژوهش: ضلع سوم یعنی تعین فرهنگی-اجتماعی حکمت متعالیه است که شامل زمینه و زمانه شکل‌گیری حکمت متعالیه و کنش فلسفی صدرا نسبت به آنهاست. روش: به شکل توصیفی-تحلیلی است تا ضمن بررسی توصیفیِ پیشینه، پسینه و حالِ در گذشته حکمت متعالیه و تحلیل کنش معرفتی او در آن شرائط، فهم واضحتری از وضع کنونی ما به دست آید.یافته‌ها: حاکی از آن است که پیشینه این نظام فلسفی از مدرسه حلّه و سنّت حکمی شیراز تا سیاست انسجام‌گرایی در وحدت سرزمینی و رویکرد شیعی در فرهنگ صفویه است. پسینه آن نیز تا رسیدن به سنت حکمی تهران و قم و سایر فرهنگها، بازخوانی حِکمی و انسجام‌گرای صدرائی از تنوعات معرفتیِ درون‌فرهنگی و رویکرد دینی به علم را نشان می‌دهد.نتیجه: عدم تلقی آخرت‌گرایانه صرف به علم و توجه به نظام بازتر آموزشی،رویکرد تطبیقی،زمان این-جهانی و مکان و موقعیّت سرزمینی و التفات موازی به زندگی انضمامی در کنار ابعاد الهیاتی، از جمله مولفه‌های مهم در فهم و ترمیم طرحواره صدرائی و نسبت آن با وضعیت معاصر ماست که می‌تواند رهگشای صیرورت و تکامل فلسفی ما باشد.

علمی-پژوهشی فلسفه

تحلیل وجودی معرفت در حکمت متعالیه و نسبت آن با نظریة مطابقت

صفحه 33-64

https://doi.org/10.30465/cw.2025.51215.2092

علی فتحی

چکیده حکمت متعالیة صدرالمتألهین بر مبانی‌ و مضامینی چون اصالت وجود، وحدت وجود و تشکیک مراتب آن استوار است و این مبانی در تبیین معرفت‌شناسی او نقش اساسی دارند. صدرا با طرح نظریه مساوقت علم و وجود، تفسیری وجودی از معرفت ارائه داده که در آن علم نه صرفاً امری ذهنی، بلکه نحوی از تحقق وجودی است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که چگونه تبیین وجودی از علم در اندیشه صدرا می‌تواند توجیهی برای معرفت در معنای عام آن و نظریه مطابقت فراهم آورد؟

این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و از طریق بازخوانی آثار صدرا و برخی شارحان او، این مسئله را مورد مطالعه قرار داده است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهند که معرفت در فلسفه صدرا در یک پیوستار تشکیکی از مراتب وجودی قرار می‌گیرد که در آن علم حصولی، بالمآل به علم حضوری بازمی‌گردد. در این راستا، صدرا «نظریه انشاء» را جایگزین «نظریه انطباع» کرده و معتقد است که ذهن، نه صرفاً دریافت‌کننده منفعل صور، بلکه خالق وجودات علمی در ساحت معرفتی خود است. از این منظر، نظریه مطابقت نیز نه به معنای انطباق صورت ذهنی با شیء خارجی، بلکه به معنای «حمل حقیقت بر رقیقت» در مراتب وجودی تعریف می‌شود. بدین ترتیب، فلسفه صدرا امکان ارائه «تبیینی وجودشناختی» از معرفت را فراهم می‌آورد که در آن دوگانگی میان ذهن و عین به نحوی بنیادین برطرف می‌شود.

علمی-پژوهشی فلسفه

واسپاری «تقدم و تأخر» به «معیت» در جریان سه سیر فلسفی (نگاه ماهوی، اصالت وجود وحدت تشکیکی و وحدت شخصی)

صفحه 65-92

https://doi.org/10.30465/cw.2025.51498.2096

مهدی سعادتمند؛ علی بابایی

چکیده اهمیت سنجش میان «تقدم و تأخر» با مقابل آن یعنی «معیت»، در بازنمایی رابطه معروضات آنهاست. این مفاهیم، عارض بر موضوعات اساسی و متفاوت هر یک از رویکردهای مشهور فلسفی می‌گردند. مسأله مقاله این است که: با تغییر در نگاه فلسفی از رویکرد ماهوی تا اصالت و وحدت تشکیکی وجود و سپس وحدت شخصیه وجود، رابطه تقدم و تأخر با معیت چه نسبتی می‌یابد؟ به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی، با هدف کشف ارتباط مذکور، ما را به این یافته‌ها می‌رساند که وحدت، کثرت و تشکیک از شاخصه‌های تعیین کننده این نسبت هستند. در سیر ماهوی، متناسب با کثرت و تشکیک تفاضلی ماهوی، اصل با تقدم و تأخر در انواع متعدد است، اما در سیر وجودی با چرخشی کامل و در تلازم با اصالت و وحدت وجود، معیت وجودی اصالت می‌یابد. در سیر دوم، با تشکیک در وجود، تقدم و تأخر در ضمن معیت مراتب وجودی معنا می‌شود، در حالی که در وحدت شخصیه تنها در بین تجلیات حق، تشکیک ظهوری ‌اتفاق می‌افتد. نتیجه این پژوهش نشان می‌دهد: ساحت سیر سوم، تجلی وحدت محض وجود است که معیت قیومی نامیده می‌شود و در اثر همین ویژگی تقدم و تأخر جای خود را به معیت می‌دهد.

علمی-پژوهشی فلسفه

تحلیل تطبیقی روش‌شناسی ملاصدرا و کانت در تبیین واقعیت و معرفت

صفحه 93-119

https://doi.org/10.30465/cw.2025.51730.2105

احمد طیبی

چکیده مقاله حاضر با عنوان «تحلیل تطبیقی روش‌شناسی ملاصدرا و کانت در تبیین واقعیت و معرفت»، به بررسی دو نظام فلسفی متفاوت در پاسخ به مسئله امکان شناخت و حدود واقعیت می‌پردازد. مسئله اصلی تحقیق آن است که چگونه این دو فیلسوف با تکیه بر پیش‌فرض‌های متافیزیکی متفاوت، به تبیین واقعیت و معرفت پرداخته‌اند و این تفاوت‌ها چگونه در روش‌شناسی آن‌ها بازتاب یافته است. فرضیه پژوهش آن است که تمایز در مبانی هستی‌شناختی، به تفاوت در روش‌های فلسفی این دو متفکر انجامیده است. روش تحقیق توصیفی–تحلیلی و مبتنی بر منابع کتابخانه‌ای است. در این پژوهش، دیدگاه‌های ملاصدرا بر پایه اصولی همچون اصالت وجود، تشکیک در هستی، حرکت جوهری و علم حضوری، در برابر نظریه ایدئالیسم استعلایی کانت قرار گرفته و تحلیل شده است. یافته‌ها نشان می‌دهد که ملاصدرا با پیوند عقل و شهود، معرفت را نوعی حضور وجودی و شهودی حقیقت در ذهن می‌داند، در حالی‌که کانت با محدود ساختن شناخت به پدیدار و تمایز میان نومن و فنومن، معرفت را امری حاصل از ساختار ذهنی انسان تلقی می‌کند. نتیجه نهایی پژوهش آن است که گرچه هر دو فیلسوف به دنبال پاسخی برای حدود و امکان معرفت‌اند، اما به‌واسطه روش‌شناسی متفاوت خود، به نظام‌هایی ناهمگون دست می‌یابند که از تفاوت در مبانی متافیزیکی آن‌ها ریشه می‌گیرد.

علمی-پژوهشی فلسفه

مطالعه تطبیقی عالم مُثُل و مثال در اندیشه سهروردی و ساحتِ زبان در اندیشه مارتین هیدگر

صفحه 121-150

https://doi.org/10.30465/cw.2025.51954.2107

سیدمحمدصادق آتش زر؛ مهدی منفرد؛ سیدمحمدمهدی نبویان

چکیده مسأله: عاَلمِ مُثُل و مثال، از مباحثِ مهمّی است که از ابتدایِ تاریخِ فلسفه حضور داشته است. برخی غفلت از عالَمِ میانه را موجبِ بحران در اندیشۀ غرب دانسته‌اند. این مسأله در فلسفۀ تطبیقی دوچندان اهمّیت می‌یابد. این رویکرد، بدونِ وجودِ ساحتِ فراتاریخ و عالَمِ میانه، ممکن نخواهد بود.

روش: این تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی، با گردآوریِ کتابخانه‌ای و رویکردی تطبیقی به مطالعۀ مُثُلِ افلاطونی و عالَمِ مثال در اندیشۀ سهروردی و ساحتِ زبان در اندیشۀ هیدگر خواهد پرداخت.

یافته‌ها: در اندیشۀ سهروردی عالَمِ مثال، ساحتی خیالین، حقیقی و عینی است که برخلافِ مُثُل، دارای مقدار و شکل است. هیدگر، از منتقدانِ مُثُلِ افلاطونی است؛ با این‌حال، در رابطه با زبان، از ساحتی خیالین، حقیقی و عینی سخن می‌گوید که دارایِ مقدار و شکل می‌باشد. در مواردی از ساحتی حقیقی‌تر، مانندِ ذاتِ هنر، سخن گفته که فاقدِ مقدار و شکل است.

نتیجه: هیدگر نیز به امری چون عالَمِ مُثُل و مثال معتقد است؛ امّا منتقدِ تفسیری از آن است که بر حقیقت به معنایِ مطابقت تأکید می‌کند. هیدگر نحوۀ حضورِ مراتبِ هستی و شناختِ آن‌ها را مبتنی بر آشکارگی می‌داند. سهروردی نیز بر نور تأکید کرده و شناخت را از سنخِ علمِ حضوری‌ای دانسته که مبتنی بر مطابقت نیست.

علمی-پژوهشی فلسفه

رابطه معلوم بالذات با معلوم بالعرض از دیدگاه ابن‌سینا

صفحه 151-177

https://doi.org/10.30465/cw.2025.51535.2099

جعفر محمدعلیزاده؛ سهراب حقیقت؛ حمید حسنی

چکیده پژوهش حاضر به دنبال کشف رابطه معلوم بالذات و معلوم بالعرض از دیدگاه ابن‌سیناست. وقتی انسان هنگام ادراک یک شیء از جهان خارج، آن را به واسطه صورتی که از شیء خارجی دریافت نموده، ادراک می‌کند، این سوال مطرح می‌شود که صورت شیء به عنوان معلوم بالذات، چه نسبتی با خود شیء به عنوان معلوم بالعرض دارد؟ آیا معلوم بالذات عین معلوم بالعرض است یا با آن مغایرت دارد؟ فرض نخست یعنی عینیت معلوم بالذات با معلوم بالعرض، نادرست است و فرض دوم یعنی غیریت آن‌ها، علم و شناخت را با چالش روبرو می‌سازد. برای یافتن پاسخ، دیدگاه‌های ابن‌سینا درباره علم گردآوری و به روش توصیفی تحلیلی مورد واکاوی قرار گرفته است. در نهایت این نتیجه به دست آمد که معلوم بالذات و معلوم بالعرض از جهتی باهم عینیت دارند و از جهتی غیریت؛ به این معنا که هر دو در وجودی که آنها را به هم متصل می‌کند، اشتراک دارند و یکی اثر دیگری است؛ هر چند عین هم نیستند.

علمی-پژوهشی فلسفه

نقش مرگ اندیشی در تحقق آزادی از دیدگاه ملاصدرا و هایدگر

مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از 17 آبان 1404

https://doi.org/10.30465/cw.2025.51727.2103

امین دهقانی؛ عباس جوارشکیان؛ جهانگیر مسعودی؛ سید مرتضی حسینی شاهرودی

چکیده مسئله این مقاله بررسی تطبیقی نقش مرگ اندیشی در تحقق آزادی در نگاه ملاصدرا و هایدگر است. مرگ اندیشی نزد این دو فیلسوف ارتباط وثیقی با مسئله آزادی دارد. آزادی صدرایی به معنای «فراروی در تعالی» و «تقرب به حقیقت نامتناهی از طریق معرفت نفس» و آزادی هایدگری به معنای «برون ایستایی و فراروی مبتنی بر اصالت» است. مرگ صدرایی به معنای «ورود به ساحت و عوالم باطنی» و مرگ هایدگری به معنای «نه دازاین» است. در این مقاله با استفاده از آثار این دو فیلسوف و شارحان آن ها با روش توصیفی_تحلیلی به تبیین حقیقت آزادی، اسارت، مرگ اندیشی و مقومات آن و نقش مرگ اندیشی در آزادی نزد آنان، و سپس به صورت تحلیلی_تطبیقی به مقایسه این دو دیدگاه پرداخته ایم. نتایجی در این تحقیق حاصل می شود که بیانگر نقصان فلسفه هایدگر و برتری دیدگاه ملاصدرا است. کاستی های دیدگاه هایدگر که با فلسفه ملاصدرا می توانند التیام یابند، این موارد است: یک) غفلت از ابعاد مجرد انسان و ادله آن. دو) فقدان مبدأ قیاس مراتب قرب و آزادی. سه) نگاه پاره خطی به حقیقت انسان (از پرتاب شدگی تا مرگ)؛ غفلت از مبدأ و معاد. چهار) فقدان ترسیم دقیق آزادی ایجابی (مقصد آزادی). پنج) فقدان مسئله اخلاق و آزادی اخلاقی. شش) عدم ارائه برنامه عملی برای تحقق آزادی. هفت) نداشتن تصور درستی از حقیقت معاد به مثابه ظرف ظهورِ باطن، نه ظرف حدوث. هشت) عدم انسجام وجودشناسی، خداشناسی و معادشناسی. در پایان، تبیین هانری کربن به عنوان مویّدی بر این نتیجه گیری ارائه شده است.

ارزیابی دیدگاه علامه جعفری دربارة حقوق بشر

دوره 2، شماره 2، دی 1390، صفحه 107-122

سیدیحیی یثربی

چکیده سال‌‌هاست که حقوق بشر به مسئلة حساس انسان معاصر تبدیل شده است. اگرچه در آثار پیشینیان نیز برخی زمینه‌‌ها و شباهت‌‌ها را می‌‌توان یافت، اما حقوق بشر از دستاوردهای روشن‌‌اندیشان دوران جدید است. سال‌‌هاست که مسلمانان می‌‌کوشند تا حقوق بشر اسلامی را در برابر حقوق بشر به ‌رسمیت شناخته‌شدة‌‌ دنیای غرب مطرح کنند. در کشورهای اسلامی کارهایی صورت گرفته است، برای نمونه استاد محمدتقی جعفری مطالبی را در این زمینه در 1370 چاپ کردند. دیگران نیز در این باب کارهایی انجام داده‌اند که آیت‌‌الله جوادی آملی در زمرة این افراد است. من در مقالة‌‌ خود نوشتة‌‌ استاد جعفری را بررسی خواهم کرد. در این مقاله به نکات زیر خواهیم پرداخت: 1. قدردانی از دقت و توجه استاد جعفری به این مسئله؛ 2. بررسی و ارزیابی کار ایشان از نظر تنظیم مواد حقوق بشر اسلامی و مقایسة‌‌ آن‌ها با حقوق بشر غربی؛ 3. ارائة‌‌ پیشنهادهایی در ارتباط با برخورد ما با مسئلة‌‌ حقوق بشر از جهتِ: الف) مبنا قراردادن حقوق بشر و سنجیدن حقانیت ادیان بر اساس توجه به این حقوق؛ ب) توجه به اجرای این حقوق و راه‌کارهای لازم برای اجرای آن‌ها، به‌‌‌جای پرداختن به نکته‌‌گیری‌های حاشیه‌ای و شرط‌‌های تزئینی و تکمیلی آرمانی که تحقق‌بخشیدن به آن‌ها به این سادگی و به این زودی امکان ندارد.

اصالت وجود و اصالت ماهیت؛ مواجهۀ دو مسئلۀ فلسفی یا دو نظام فلسفی؟

دوره 4، شماره 2، شهریور 1392، صفحه 21-36

رضا اکبری

چکیده مسئلة اصالت وجود و اصالت ماهیت در ابتدا ممکن است به صورت دو مسئلة مقابل هم جلوه نمایند ولی درواقع دو نظام با مجموعه‌ای از اصول در تقابل با یک‌دیگر قرار گرفته‌اند که در صف مقدم آن دو، اصالت وجود و اصالت ماهیت قرار دارند. برای مثال، توجه به دلیل مبتنی‌بر حرکت اشتدادی نشان می‌دهد که ملاصدرا نظام مبتنی‌بر اصول اصالت ماهیت، نفی حرکت اشتدادی در ماهیت، و تلقی خاص مشائیان از حرکت در کیف را مورد نقد قرار داده است. از سوی دیگر اصالت وجود به‌تنهایی در مواجهه با حرکت اشتدادی کارایی ندارد و نیازمند قرارگرفتن در نظامی متشکل از نظریات اصالت وجود، وحدت وجود، و اشتداد وجود است. بنابراین ملاصدرا نوع نگاه خود به عالم و تصویر برآمده از آن را در مقابل نوع نگاه طرف‌داران اصالت ماهیت و تصویر برآمده از آن نگاه قرار داده و به صحت تصویر خود حکم کرده است هرچند که در مقام انتقال تصویر ذهنی خود از واقعیت به دیگران، مجبور به تقطیع بخش‌های متفاوت این تصویر از یک‌دیگر و آوردن آن‌ها در یک ترتیب خطی شده است.

بررسی تطبیقی چیستی مفهوم خدا از دیدگاه ابن‏‌سینا و ملاصدرا

دوره 1، شماره 2، اسفند 1389، صفحه 29-39

قاسم اخوان نبوی

چکیده این مقاله بنا دارد که دیدگاه‎های ملاصدرا و ابن‌‏سینا را در مقام تحلیل مفهوم واجب‏‌الوجود بررسی و تطبیق نماید. از نظر ابن‏‌سینا «واجب‌‏الوجود» ذاتى است که صرف‏‌الوجود باشد، اما ملاصدرا معتقد است براى وجوبِ وجود شرط است که موجود، علاوه بر حقیقى بودن، حیثیّت تقییدیّه، و واسطه در عروض نداشتن، بى‏‌نیاز از «حیثیّت تعلیلیّه» نیز باشد. با توجه به قابلیت انفکاک‏ این دو حیثیت، واجب‏‌الوجود موجودى است که هم «بذاته» و هم «لذاته» است و لذا ملاصدرا در تعریف او این دو قید را لحاظ می‌کند. بر این مبنا استدلال این دو فیلسوف برای اثبات واجب‏‌الوجود نیز تفاوت خواهد کرد.

برهان امکان و وجوب و نقد‌های کانت و هیوم

دوره 1، شماره 1، شهریور 1389، صفحه 1-18

حمید پارسانیا

چکیده برهان صدیقین به شکلی که ابن‌سینا آن را نخستین‌بار برای برهان امکان و وجوب به کاربرد، از طریق آثار ابن‌رشد و ابن‌میمون در قرون وسطی، به آثار توماس آکویناس راه یافت. مفاهیم مربوط به این برهان چنانکه مورد‌نظر ابن‌سینا بود، در این آثار منتقل نشد و آشفتگی برهان در فلسفه بعد از رنسانس غرب نیز ادامه یافت. در این مقاله برهان امکان و وجوب از قرن هفدهم به بعد در تاریخ فلسفه غرب دنبال شده است. مدّعای مقاله این است که لایبنیتس و ولف، برهان را بر مدار امکان احتمالی و نه امکان ماهوی اقامه کرده‌اند و اشکالاتی که از ناحیه‌ی هیوم و کانت و دیگران بر این برهان به تقریر آکوئیناسی آن اقامه شده، خالی از قوّت نیست. در بخش پایان، قوّت و قدرت تقریر سینوی برهان در ردّ اشکالاتی که از قرن هفدهم به بعد نسبت به برهان وارد آمده، اثبات شده است.

لاادری‌بودن عرفا در مقام ذات

دوره 4، شماره 4، اسفند 1392، صفحه 21-51

منوچهر خادمی

چکیده تقریر متداول و مرسوم از سخنان عرفا در خصوص مقام ذات حق تعالی، لابشرط مقسمی بودن آن است. اما در این مقاله با الهام از تقسیم‌بندی عمیق و جدیدی که مرحوم غروی اصفهانی از صرف حقیقت، ماهیت، و هویت ارائه داده است اعتبار دیگری که در آن نه لحاظ با غیر، که مفاد لابشرط مقسمی است درنظر گرفته می‌شود و نه عدم لحاظ با غیر را اثبات کرده و این اعتبار را مناسب‌ترین لحاظ برای ذات غیبی حق دانسته و به دنبال آن، اعتبار لابشرط مقسمی را مربوط به ذات حق در مقام ظهور و بروز در مجالی اسمائی و اعیانی و تجلی و تنزل و تعین در مواطن و مطالع کونی و خلقی می‌دانیم. این در حالی است که اعتبار مورد نظر ما، مربوط به لحاظ غیب الغیوب و ابطن کل الباطن و غیب مغیب و عنقای مغرب و کنز مخفی دانستن ذات حق است که بر طبق آن با فرایند ظهور و تجلی، تباین ذاتی داشته و هیچ‌گونه حضور و نزولی در محاضر ربوبی و حضرات وجودی نداشته، بلکه همچنان با وجود تعینات تفصیلی و تجلیات نامتناهی، در کمون صرف و بطون محض، مستقر و مستغرق بوده و جامع و شامل و هاضم ظهور اسم الظاهر مقید و بطون اسم الباطن مقید که از اسمای الهی هستند است. در ادامه شواهدی از عبارات عرفا در کتب عرفانی که به طرز بسیار لطیفی به اعتبار مورد نظر ما، اشاره‌ای داشته‌اند را ذکر کرده، در بخش نهایی، که مهم‌ترین بخش مقاله است، به لوازم دیدگاه مختار پرداخته شده و در پی آن، تمامی لوازم اعتبار لابشرط مقسمی ذات حق را ابطال و انکار کرده و مقابل آن‌ها را در مورد اعتبار مزبور، اثبات کردیم؛ لوازمی چون تحقق اجتماع و ارتفاع نقیضین در مرتبة غیب ذات، انکار تحقق اسما و صفات چه با حیثیت تقییدی اجمالی اندماجی و چه با حیثیت تقییدی تفصیلی شأنی، تباین ذاتی داشتن با ظهور و تجلی در مرائی و مجالی، غیب مغیب و عنقای مغرب و کنز مخفی‌ماندن ذات، سلب اسناد وجود اطلاقی و عدم اطلاقی، مجهول مطلق ازل و ابد بودن ذات حق و مقام مسکوت عنها.

بانک ها و نمایه نامه ها

ابر واژگان