مرتضی درودی جوان؛ مهدی عظیمی
چکیده
امشاسپندان در نظام باورشناختی مزدایی به شش مفهوم متعالی اطلاق میگردد که برترین آفریدگان خداوند شناخته شدهاند. در پژوهش حاضر کوشش شده است تا با بهرهگیری از روش تحلیل محتوا میزان آثار و نشانههای مستقیم و غیرمستقیم امشاسپند شهریور، که در باور مزدیسنان یکی از هفت فروزۀ اهورامزدا به شمار میرود، در مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق تحلیل ...
بیشتر
امشاسپندان در نظام باورشناختی مزدایی به شش مفهوم متعالی اطلاق میگردد که برترین آفریدگان خداوند شناخته شدهاند. در پژوهش حاضر کوشش شده است تا با بهرهگیری از روش تحلیل محتوا میزان آثار و نشانههای مستقیم و غیرمستقیم امشاسپند شهریور، که در باور مزدیسنان یکی از هفت فروزۀ اهورامزدا به شمار میرود، در مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق تحلیل و بررسی گردد. در این پژوهش، پس از استقرای ویژگیهای عمومی امشاسپندان و ویژگیهای اختصاصی امشاسپند شهریور، با رجوع به متون مزدایی و منابع تحلیلی، به جستوجوی این ویژگیها در آثار سهروردی پرداخته شده است. پس از محاسبۀ میزان فراوانی و بسامد ویژگیها و نشانههای این امشاسپند، دادههای بهدستآمده مورد تحلیل محتوایی و مفهومی قرار گرفته است. در اثر این پژوهش، نتایجی همچون حضور شهریور به عنوان مثل اعلای نورانیت و اقتدار الهی، عدم حضور کارکرد رب النوعی این امشاسپند، و نیز کارکرد نجومی و نمادین آن در آثار سهروردی، اجتماع قویترین نشانههای شهریور در متون فارسی، و در ضمن یادکرد از قهرمانان اساطیری ایرانی و موارد دیگر به دست آمده است.
سید جواد میری
چکیده
دانش دیسیپلینر (disciplinar) در برابر دیگر اشکال معرفت که شکلهای اشتباه یا غیرعلمی درک ابعاد واقعیات هستند، به عنوان شکل معتبری از دستهبندی دانش بینقص مفهومسازی شده است. علوم اجتماعی با درونیسازی شکلهای دیسیپلینرِ معرفتها، تسلیم بخشبندی دانش شده است و در نتیجه هر نوع تلاش در راستای «یکپارچگی دانش» را به عنوان شکلهای ...
بیشتر
دانش دیسیپلینر (disciplinar) در برابر دیگر اشکال معرفت که شکلهای اشتباه یا غیرعلمی درک ابعاد واقعیات هستند، به عنوان شکل معتبری از دستهبندی دانش بینقص مفهومسازی شده است. علوم اجتماعی با درونیسازی شکلهای دیسیپلینرِ معرفتها، تسلیم بخشبندی دانش شده است و در نتیجه هر نوع تلاش در راستای «یکپارچگی دانش» را به عنوان شکلهای «منسوخ درکِ پیچیدگیها»، نامگذاری نموده است. در این مقاله، پرسش اصلی معرفتشناسی مبتنی بر مطالعۀ علامه جعفری در برابر معرفتشناسان کلاسیکی است که اصول پیکربندی معرفت دیسیپلینر را به اشتراک نگذاشته بودند. به بیانی دیگر، این خوانش، روش دیگری از شرح انتقاد کاملاً مبسوط از ساختار دانش دیسیپلینر است و به این معنا نیست که روش رو به آتی، «حالت بینرشتهای از معرفت» است، زیرا همچنان براساس مفهوم «دیسیپلینر» است که دید واقعیت را به عنوان «موجودیت کلنگر» از دست میدهد. به عبارت دیگر، رویکرد بین رشتهای ممکن است روشی رو به جلو در غلبه بر نواقص معرفتشناسی رشتهای باشد، اما نمیتواند ما را از خطرات بخشبندی رها سازد و صرفاً موضوعی از اهمیت شناختی نیست، بلکه شامل حالت وجودی «بودن» در جهان است. در این نوشتار برآنیم که این مسائل را از طریق دیدگاه علامه جعفری شرح دهیم؛ فردی که ظاهراً ریشه در سنت فلسفه حکمتی دارد و در عین حال راهبردهای جدیدی مانند تحلیل «تولید دانش»را مطرح کرده است. به عبارت دیگر به نظر میرسد علامه جعفری با اینکه ایده دانش دیسیپلینر را به دلیل اثرات بخشبندی آن از چنین راهبرد معرفشناختی رد کرده است، اما از راهبردهای بینرشتهای طرفداری نکرده است. چراکه در دیدگاه او این راهبردهای ظاهراً متفاوت منجر به شکل کاملی از «اندیشه کارمندوارانه» در علوم انسانی میشود.
مهدی معین زاده
دوره 7، شماره 3 ، آذر 1395، ، صفحه 39-59
چکیده
از همان سال دوم پس از انتشار " نقد عقل محض " ، تفسیر تجربه گرا – روانشاختی از آن نیز آغاز گردید؛ نخستین این تفسیرها به " مرور گوتینگن " مشهور است. این رویکرد تجربه گرا- روانشناختی اما در دهه آخر قرن هجدهم و اوائل قرن نوزدهم بود که با فریز، هربارت و بنکه با قوت بیشتری مطرح گردید. در این میان نقش فریز در طرح و اشاعه تفسیر روانشاختی از ...
بیشتر
از همان سال دوم پس از انتشار " نقد عقل محض " ، تفسیر تجربه گرا – روانشاختی از آن نیز آغاز گردید؛ نخستین این تفسیرها به " مرور گوتینگن " مشهور است. این رویکرد تجربه گرا- روانشناختی اما در دهه آخر قرن هجدهم و اوائل قرن نوزدهم بود که با فریز، هربارت و بنکه با قوت بیشتری مطرح گردید. در این میان نقش فریز در طرح و اشاعه تفسیر روانشاختی از کانت، بسیار برجسته تر است. تفسیر روانشاختی بدان سبب که زمینهساز ظهور جریانهای مهمی در اندیشه نیمه دوم قرن نوزده و قرن بیست گردیده- جریان هائی همچون ناتورالیسم، ماتریالیسم، روانشناسیگری پوزیتیویسم- از اهمیت خاصی برخوردار است؛ اهمیتی که غالبا به دلیل استیلای روایت های نوهگلی از تاریخ فلسفه – که بر سنت تفسیری ایده آلیسم استعلائی از کانت به جای تفسیر روانشاختی صحه و تاکید می نهند – مغفول می ماند. با عنایت به اینکه از کانت در دهه های بازپسین قرن بیست و پس از انتشار کتاب " مرزهای حس استراسون در سال 1975 حیاتی دوباره یافته است، ضرورت پرداختن به این رویکرد تفسیری و چهره آغازین و برجسته آن – فریز – مضاعف میگردد.
محمود جنیدی جعفری؛ سیدسعید جلالی
دوره 4، شماره 2 ، شهریور 1392، ، صفحه 53-80
چکیده
جابری در ریشهیابی علل عقبماندگی دنیای عرب، گفتمانهای دینی و اجزای معرفتی آنها را مورد بررسی و نقد قرار میدهد و نقطة آغاز تعالی و انحطاط تمدن عربی - اسلامی را در عصر تدوین جستوجو میکند. عصری که اندیشههای اسلامی با محوریت متن قرآنی در قالب دستگاههای گوناگون معرفت اسلامی (معقولات دینی) در کنار نظامهای ...
بیشتر
جابری در ریشهیابی علل عقبماندگی دنیای عرب، گفتمانهای دینی و اجزای معرفتی آنها را مورد بررسی و نقد قرار میدهد و نقطة آغاز تعالی و انحطاط تمدن عربی - اسلامی را در عصر تدوین جستوجو میکند. عصری که اندیشههای اسلامی با محوریت متن قرآنی در قالب دستگاههای گوناگون معرفت اسلامی (معقولات دینی) در کنار نظامهای معرفتی غیر اسلامی (نامعقول دینی) شکل گرفتند. در نظر جابری نظامهای معرفتی درونزا که بر بال معقولات دینی نشستهاند، محصول مجاهدت علمی جماعت اهل سنت است و دیگر نظامهای غیر معقول را تشیع با گرایشهای گوناگون آن نمایندگی میکردند. از منظر جغرافیایی نیز با جداپنداری مغرب عربی از مشرق عربی، بنیادهای خرد ناب اسلامی و فلسفی را در غرب دنیای عربی-اسلامی، و فلسفههای التقاطی و نظامهای نامعقول دینی را در ایران (مشرق عربی) میداند. راه برونرفت از انحطاط در نظر او جدایی از معرفتها و ایدئولوژی مشرق عربی و پیوستن به خرد ناب موجود در مغرب عربی قرون ششم تا هشتم تحت زعامت ابن رشد است. نقد اندیشههای فوق به همراه مواجهة او با گفتمانهای موجود در جهان اسلام و همسانپنداری امور ناهمسان و تأکید بر روش اینهمانی در نشاندادن اتحاد میان تشیع با گرایشهای غیر دینی و التقاطی در جهان اسلام و بیروننهادن تفکرات شیعی و ایرانی از گردونة گفتمانهای اسلامی و چشمپوشی از واقعیتهای علمی و معرفتی در جهان اسلام شاکلة این نوشتار است.
مریم صانعپور
دوره 1، شماره 1 ، شهریور 1389، ، صفحه 55-76
چکیده
اصول عرفان ابن عربی، واضع نظریة خیال، بر حکمت متعالیة ملاصدرا تأثیر فراوانی گذارد، چنانکه میتوان نظریة تجرد خیال و وساطت و طریقیت عالم خیال را مهمترین عوامل شکلگیری حکمت متعالیه قلمداد کرد. به بیانی دیگر، میتوان وجه تمایز مبنایی «حکمت متعالیه» با «حکمت مشاء» و «حکمت اشراق» را در تجرد عالم خیال و صور خیالی در ...
بیشتر
اصول عرفان ابن عربی، واضع نظریة خیال، بر حکمت متعالیة ملاصدرا تأثیر فراوانی گذارد، چنانکه میتوان نظریة تجرد خیال و وساطت و طریقیت عالم خیال را مهمترین عوامل شکلگیری حکمت متعالیه قلمداد کرد. به بیانی دیگر، میتوان وجه تمایز مبنایی «حکمت متعالیه» با «حکمت مشاء» و «حکمت اشراق» را در تجرد عالم خیال و صور خیالی در حکمت متعالیه و عدم تجرد آنها در حکمت مشاء و اشراق دانست. در مقاله حاضر، نظریه خیال به عنوان محوریترین عنصر نظریة عرفانی ابنعربی و حکمت متعالیه ملاصدرا مورد پژوهش و مداقّه قرار گرفته است و چیستی و چگونگی عالم خیال و قوة تخیل بررسی و تحلیل شده است. سپس، وجوه اشتراک و افتراق دو دیدگاه مزبور، با محوریت خیال، تبیین شده است.
حسن عباسی حسینآبادی
چکیده
مفهوم «کمال» در اندیشه ارسطو بهطور کلی با دو واژه «انرگیا» و «انتلخیا» بیان شده است که هر دو در انگلیسی به (Actuality) ترجمه شده است. ارسطو در بحث علمالنفس برای تعریف نفس یکبار نفس را به صورت بدن طبیعی تعریف کرده است و در ادامه آن را به «کمال اول» تعریف کرده است و «کمال نخستین» را در برابر کمال نهایی یا ثانوی ...
بیشتر
مفهوم «کمال» در اندیشه ارسطو بهطور کلی با دو واژه «انرگیا» و «انتلخیا» بیان شده است که هر دو در انگلیسی به (Actuality) ترجمه شده است. ارسطو در بحث علمالنفس برای تعریف نفس یکبار نفس را به صورت بدن طبیعی تعریف کرده است و در ادامه آن را به «کمال اول» تعریف کرده است و «کمال نخستین» را در برابر کمال نهایی یا ثانوی قرار داده است. او در تبیین کمال بودن نفس و چرایی «کمال نخستین» برای نفس از آنالوژی تناسب بهره میگیرد. پرسش این است چرا در تعریف نفس از صورت به کمال گذر کرده است؟ معنی کمال در تعریف نفس چیست؟ مراد از «اولی» بودن در «کمال» در تعریف نفس چیست؟ چرا ارسطو نفس را کمال نخستین معرفی کرده است؟ مؤلفههای کمال نخستین نسبت به کمال نهایی چیست؟ بهره ارسطو از آنالوژیها در تعریف نفس چه بوده است؟ در این نوشتار با بیان آنالوژیها در تعریف نفس در صدد تحلیل این مسئله و پاسخگویی به این پرسشها هستیم.
سیدمحسن علویپور؛ عبدالرسول حسنیفر
دوره 7، شماره 1 ، خرداد 1395، ، صفحه 57-84
چکیده
بر خلاف این باور نادرست که تفکر مدرن و نتایج آن برای زندگی بشری، بر مبنای گسستی سراسری از تفکر پیشامدرن پدید آمده است، دستاوردهای حوزههای مختلف معرفت بشری در عصر حاضر نشان از آن دارد که بازخوانی انتقادی میراث فلسفه کلاسیک به اکتشافات شگفتی حتی در حوزههای علمیِ کاملا مدرن رهنمون شده است. پرسش آن است که آیا تنها فلسفه کلاسیک غرب چنین ...
بیشتر
بر خلاف این باور نادرست که تفکر مدرن و نتایج آن برای زندگی بشری، بر مبنای گسستی سراسری از تفکر پیشامدرن پدید آمده است، دستاوردهای حوزههای مختلف معرفت بشری در عصر حاضر نشان از آن دارد که بازخوانی انتقادی میراث فلسفه کلاسیک به اکتشافات شگفتی حتی در حوزههای علمیِ کاملا مدرن رهنمون شده است. پرسش آن است که آیا تنها فلسفه کلاسیک غرب چنین ظرفیتی را برای بازشکوفایی داراست؟ و آیا میراث فلسفه اسلامی از چنین ظرفیتی برای بهرهبرداری در جامعه معاصر خودمان تهی است؟ پژوهش حاضر با تامل بر یک مطالعه موردی و بررسی مقوله «دوستی» در رشته علمیِ مدرن «رواندرمانی» و نحوه احیای مجدد آن در دنیانی معاصر –بر خلاف آموزههای فلسفی مدرن- ظرفیتهای همین مقوله در چارچوب میراث فلسفه اسلامی را نیز مورد واکاوی قرار میدهد و نشان میدهد که امکان رویکردی مشابه به گنجینه فکری اسلامی نیز در جامعه معاصر اسلامی وجود دارد.
محسن حبیبی؛ فاطمه کریمی مزیدی
چکیده
از مسائل مهم حوزه دینپژوهی در دوران معاصر قابلفهم بودن زبان دین است. افرادی که آن را قابلفهم میدانند، در عرفی و همه فهم، یا رازآلود و نمادین بودن آن اختلافنظر دارند. این مسئله به دلیل توجه ملاصدرا به تفسیر قرآن بهوجهی مورد توجه وی نیز قرار گرفته است. ملاصدرا در هستیشناسی تنها وجود را اصیل میداند: به نظر او تنها وجود از واقعیت ...
بیشتر
از مسائل مهم حوزه دینپژوهی در دوران معاصر قابلفهم بودن زبان دین است. افرادی که آن را قابلفهم میدانند، در عرفی و همه فهم، یا رازآلود و نمادین بودن آن اختلافنظر دارند. این مسئله به دلیل توجه ملاصدرا به تفسیر قرآن بهوجهی مورد توجه وی نیز قرار گرفته است. ملاصدرا در هستیشناسی تنها وجود را اصیل میداند: به نظر او تنها وجود از واقعیت برخوردار است. وی به تشکیکی بودن وجود قائل است: وجود را حقیقتی واحد و دارای شدت و ضعف میداند وبر شأن معرفتبخشی دین تأکید دارد. او بر اساس اصل ذومراتب بودن قرآن، زبان ظاهریترین لایهی قرآن را برای حقایقی که در بطن آن نهفته شده، نماد میداند و برای آیات وروایات، به دلیل رمزآلود بودن، ظاهرو باطن، تفسیر و تأویل قائل است و بر این باور است که هر چیزی علاوه بر ظاهر، دارای باطنی است، به گونهای که ظاهر و باطن دو مرتبه از مراتب آن شیء محسوب میشوند. به نظر او معانی باطنی و ظاهری مغایرت اصولی ندارند، لذا تفسیر مباین با ظاهر قرآن راتفسیر به رأی میشمارد. همچنین مقصد «حقیقت» امر واحدی است که از سه طریق وحی (قرآن) و تحلیلات عقلی (برهان) و تهذیب نفس (عرفان) میتوان به دریافت آن نائل آمد.
جنان ایزدی؛ احد فرامرز قراملکی
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1389، ، صفحه 59-77
چکیده
بر اساس یکی از دیدگاههای طرح شده، روششناسی ملاصدرا در حکمت متعالیه تفکیکی است. مدعای این نظرگاه این است که ملاصدرا در سیر تحول روشی خود از رویکرد فلسفی ـ عرفانی و تأویلیِ نخستین خویش به رهیافتی وحیانی دست مییابد. مستند تفکیکانگاری مطالعهای موردپژوهانه بر رویکرد ملاصدرا در مسئلۀ معاد جسمانی است. اگرچه نگاه تحولی ...
بیشتر
بر اساس یکی از دیدگاههای طرح شده، روششناسی ملاصدرا در حکمت متعالیه تفکیکی است. مدعای این نظرگاه این است که ملاصدرا در سیر تحول روشی خود از رویکرد فلسفی ـ عرفانی و تأویلیِ نخستین خویش به رهیافتی وحیانی دست مییابد. مستند تفکیکانگاری مطالعهای موردپژوهانه بر رویکرد ملاصدرا در مسئلۀ معاد جسمانی است. اگرچه نگاه تحولی به حکمت متعالیه و سنجش عینی تفکر صدرایی از مزایای این طرح پژوهشی است، ضعفهایی چون نگاه حصرگرایانه به تحول، ایهام ملازمت تلفیق و تأویل، عدم کفایت ادله، و خلط ایستار فلسفی و ایستار وحیانی این نظریه را با چالش جدی مواجه میسازد.
فاطمه دژبانی مقدم
دوره 6، شماره 2 ، تیر 1394، ، صفحه 59-73
چکیده
شناخت واجبالوجود، جزو مسائل اساسی در الهیات باالمعنی الاخص است، به طوری که در زمرة مهمترین اهداف فلسفه است و سعادت بزرگ فلسفه بهشمار آمده است. این مطلب تحت عنوان «الحق ماهیته انیته» بیان میکند که حقتعالی، واجبالوجود، انیت محض و محقق محض است (انیت یعنی وجود و تحقق). یعنی ذات او حتی در ذهن هم قابل تحلیل به تحقیق موجودِ ...
بیشتر
شناخت واجبالوجود، جزو مسائل اساسی در الهیات باالمعنی الاخص است، به طوری که در زمرة مهمترین اهداف فلسفه است و سعادت بزرگ فلسفه بهشمار آمده است. این مطلب تحت عنوان «الحق ماهیته انیته» بیان میکند که حقتعالی، واجبالوجود، انیت محض و محقق محض است (انیت یعنی وجود و تحقق). یعنی ذات او حتی در ذهن هم قابل تحلیل به تحقیق موجودِ وجود نیست بلکه او تحقق وجود محض است. دربارة این مسئله دو دیدگاه عمده وجود دارد: دیدگاه اول، فخر رازی که معتقد است واجبالوجود ماهیت دارد و عروض وجودش بر ماهیت او، عروض خارجی است؛ دیدگاه دوم، پاسخ ملاصدرا که معتقد است واجبالوجود ماهیت بالمعنی الاخص ندارد. طرفداران هر کدام از این دو دیدگاه، به دلایلی تمسک جستهاند با این حال دلایل فخر رازی برای اثبات ماهیتداری واجبالوجود و نیز غالب دلایل فلاسفه برای اثبات ماهیتنداشتن واجبالوجود تمام نیست؛ از این رو لازم است دو تفسیر ماهیت بالمعنی الاخص تفصیل داده شوند؛ به این صورت که ماهیت باالمعنی الاخص با تفسیر حد وجود، برای واجبالوجود ثابت نیست، لکن با تفسیر حکایت وجود، برای واجبالوجود ثابت است. آنچه در این نوشتار میآید تبیین و تحلیل این مسئله از دیدگاه فخر رازی و نیز دیدگاه ملاصدرا و فلاسفه، همراه بررسی دلایل هر کدام است.
رضا رسولی شربیانی؛ احمدرضا هنری
دوره 2، شماره 1 ، شهریور 1390، ، صفحه 61-83
چکیده
ازآنجاکه مسئلة اختیار و عقل در فلسفه و کلام اسلامی بسیار مورد توجه بوده است و در حوزۀ انسانشناسی نیز همواره از مباحث اصلی تلقی میشود، هدف این مقاله پرداختن به جایگاه آن در زندگی برزخی است. چون موضوع تمام رفتارها و خلقیات آدمی نفس است و نفس مراتب مختلف دارد و ازجمله مراتب آن تعقل و اراده است و همۀ کمالات آدمی بر نفس مترتب ...
بیشتر
ازآنجاکه مسئلة اختیار و عقل در فلسفه و کلام اسلامی بسیار مورد توجه بوده است و در حوزۀ انسانشناسی نیز همواره از مباحث اصلی تلقی میشود، هدف این مقاله پرداختن به جایگاه آن در زندگی برزخی است. چون موضوع تمام رفتارها و خلقیات آدمی نفس است و نفس مراتب مختلف دارد و ازجمله مراتب آن تعقل و اراده است و همۀ کمالات آدمی بر نفس مترتب میشود و ازطرفدیگر نفس یک حقیقت جاودانه است میتوان نتیجه گرفت قوا و مراتب آن نیز جاودان است و همانطورکه نفس میتواند در وعای دنیوی تعقل و تصمیمگیری کند در وعای برزخی نیز بر این دو امر قادر است و اگر بپذیریم نفس موضوع استکمال برزخی است و قدرت تعقل و اختیار دارد میتوان نتیجه گرفت که بهجز محدودیتها و تعارض ناشی از آن، که در زندگی دنیوی منجر به خطا یا گناه میشود، نظام زندگی گروهی و خانوادگی با همۀ شرایط موجود در دنیا در زندگی برزخی نیز وجود دارد. بنابراین اختیار انسان بهمعنای انجام ثواب و یا ارتکاب گناه نیست بلکه انتخاب میان خوب و خوبتر است که در این انتخاب ملکات نفس، که وی از زندگی دنیوی با خود بههمراه برده است، میتوانند علل عمده باشند. بنابراین، اختیار برزخی تحتتأثیر اختیار انسان در زندگی دنیوی و بهعبارتدیگر درطول آن قرار دارد. ازآنجاکه انسان معاصر ازنظر معنوی با چالشهای زیادی، مانند معناداری زندگی و رنجها و دردهای موجود در این جهان، مواجه است، استکمال برزخی و لازمۀ آن، یعنی اختیار در برزخ، میتواند به معناداری زندگی و ایجاد روح امیدواری در انسان و انگیزۀ بیشتر برای گرایش به خیر و نیکی و دستیابی به سعادت مؤثر باشد.
امیرحسن زادیوسفی؛ داود حسینی
دوره 4، شماره 3 ، آذر 1392، ، صفحه 61-80
چکیده
در میان فلاسفة اسلامی معاصر، محمد تقی مصباح یزدی در باب تعریف قضایای تحلیلی نظریهپردازی کرده است. مقالة حاضر که پژوهشی است پیرامون نظریة وی در باب تعریف قضایای تحلیلی، از دو بخش تشکیل میشود؛ در بخش اول ابتدا «تعریف اولیه» قضیة تحلیلی را که برگرفته از آثار مکتوب محمدتقی مصباح یزدی است ارائه میکنیم، سپس مثالهایی را ...
بیشتر
در میان فلاسفة اسلامی معاصر، محمد تقی مصباح یزدی در باب تعریف قضایای تحلیلی نظریهپردازی کرده است. مقالة حاضر که پژوهشی است پیرامون نظریة وی در باب تعریف قضایای تحلیلی، از دو بخش تشکیل میشود؛ در بخش اول ابتدا «تعریف اولیه» قضیة تحلیلی را که برگرفته از آثار مکتوب محمدتقی مصباح یزدی است ارائه میکنیم، سپس مثالهایی را که وی قضیة تحلیلی میداند به بحث میگذاریم و استدلال میکنیم که نمیتوان این قضایا را طبق «تعریف اولیه» تحلیلی دانست. در بخش دوم، در ابتدا، به عنوان راه حلی برای نقدها، «تعریف ثانویه» قضایای تحلیلی را که برگرفته از آثار غیر مکتوب وی، سخنرانیها، است ارائه میکنیم. حتی با فرض این اصلاح در تعریف، استدلال خواهد شد که تئوری وی به دو دلیل قابل قبول نخواهد بود؛ اول اینکه تئوری وی تعریفی معین از قضایای تحلیلی ارائه نمیکند، و دوم اینکه قضایایی وجود دارند که توافق بر این است که این قضایا تحلیلی هستند اما تئوری وی، آن قضایا را تحلیلی بهحساب نمیآورد. نتیجة این مقاله این خواهد بود که تعریف مصباح یزدی از قضایای تحلیلی اولاً تعریفی جامع نیست و ثانیاً این تعریف مبهم است
هادی ربیعی؛ میترا غفاری
چکیده
مفهوم «محاکات» مفهومی محوری در تصور ابنسینا در باب هنر دانسته میشود. حال این پرسش مطرح میشود که اگر ابنسینا نقّاشی را نیز نوعی محاکات میداند، چه ویژگیهایی برای این محاکات قائل است؟ در مقاله حاضر سعیشده تا با بررسی سخنان پراکنده ابنسینا دربارة نقّاشی به این پرسش پاسخ داده شود. در این مطالعه دیدگاههای زیباییشناختی ...
بیشتر
مفهوم «محاکات» مفهومی محوری در تصور ابنسینا در باب هنر دانسته میشود. حال این پرسش مطرح میشود که اگر ابنسینا نقّاشی را نیز نوعی محاکات میداند، چه ویژگیهایی برای این محاکات قائل است؟ در مقاله حاضر سعیشده تا با بررسی سخنان پراکنده ابنسینا دربارة نقّاشی به این پرسش پاسخ داده شود. در این مطالعه دیدگاههای زیباییشناختی ابنسینا درباره محاکات در نقّاشی ذیل سه موضوع کلّی دستهبندی میشود: چیستی محاکات در نقّاشی، لذّت از محاکات در نقّاشی و نقش معرفتیِ این محاکات. او ضمن تأکید بر محاکات در نقّاشی و شباهتش با شعر، آن را تقلیدِ بیکموکاستی از الگو، وابسته به الگویِ بالفعل موجود و صرفاً برگرفته از صورتِ ظاهری الگو نمیداند. او لذّت از محاکات را ویژگیای مختصّ انسان قلمداد میکند و آن را برتر از بسیاری لذّتهای حسّی دیگر میداند. ابنسینا معتقد است محاکات در نقّاشی میتواند وسیلهای برای بیان معانی معقول به زبان محسوس به شکل رمزی باشد. تأثیرگذاریِ نقّاشی بر نفس مخاطب نه به واسطه انتقالِ گزارهای صادق از لحاظ منطقی، بلکه با به شگفتآوردن و چهبسا حتی از طریق تأثیری سحرگونه رخ میدهد.
غلامحسین خدری؛ علی حیدری فرج
دوره 4، شماره 1 ، خرداد 1392، ، صفحه 65-85
چکیده
جاودانگی نفوس انسانی همواره از مهمترین دغدغههای غالب فیلسوفان خداباور بوده است. نظر به اهمیت این اصل، اگر مدعی شویم همة تلاشها و تأملات نفسشناسانة فیلسوفان حوزة ادیان ابراهیمی، در اثبات این مسئله و برای تبیین و تثبیت آن بهکار گرفته شده است، سخن به گزاف نگفتهایم. ابن سینا و توماس به عنوان دو تن از بزرگترین ...
بیشتر
جاودانگی نفوس انسانی همواره از مهمترین دغدغههای غالب فیلسوفان خداباور بوده است. نظر به اهمیت این اصل، اگر مدعی شویم همة تلاشها و تأملات نفسشناسانة فیلسوفان حوزة ادیان ابراهیمی، در اثبات این مسئله و برای تبیین و تثبیت آن بهکار گرفته شده است، سخن به گزاف نگفتهایم. ابن سینا و توماس به عنوان دو تن از بزرگترین فیلسوفان متأله تلاش گستردهای برای اثبات جاودانگی نفس بهکار بستهاند. در این نوشتار برآنیم تا آرای آن دو را در خصوص این آموزة حیاتی و بنیادین ادیان وحیانی پس از تبیین، ارزیابی کنیم. با این حال برای این کار ناچاریم تا آرای ارسطو را نیز، به عنوان یکی از مهمترین منابع فلسفی آنان، که نقطة آغازین و سپس نقطة تفرق آنان بوده است، به بحث گذاریم. این نوشته مشتمل بر دو بخش است: بخش نخست شامل تعریف نفس، کیفیت ارتباطش با بدن و تبیین مفهوم تجرد به عنوان مقدمة اساسی بر اثبات نامیرایی نفس است؛ بخش دوم نیز به تبیین، بررسی، و تحلیل براهین و استدلالهای نامیرایی نفس از منظر دو حکیم اختصاص داده میشود.
اعظم قاسمی
دوره 5، شماره 1 ، خرداد 1393، ، صفحه 65-85
چکیده
حارث محاسبی شناختهشدهترین عارف در حوزة عرفان اسلامی دورة نخست است. با توجه به آثار محاسبی بهیقین میتوان وی را یک متفکر اخلاق دانست. مهمترین اثر محاسبی الرعایه است که هم در شرق و هم در غرب شناخته شده است؛ شاید به این علت که این کتاب بهترین دستورالعمل برای حیات معنوی در حوزة تفکر اسلامی است. در این مقاله با استناد به آرا و آثار ...
بیشتر
حارث محاسبی شناختهشدهترین عارف در حوزة عرفان اسلامی دورة نخست است. با توجه به آثار محاسبی بهیقین میتوان وی را یک متفکر اخلاق دانست. مهمترین اثر محاسبی الرعایه است که هم در شرق و هم در غرب شناخته شده است؛ شاید به این علت که این کتاب بهترین دستورالعمل برای حیات معنوی در حوزة تفکر اسلامی است. در این مقاله با استناد به آرا و آثار محاسبی به بیان نظام اخلاقی وی میپردازیم
محمدکاظم علمی سولا؛ طوبی لعل صاحبی
دوره 5، شماره 3 ، آذر 1393، ، صفحه 65-80
چکیده
ملاصدرا و کانت، به عنوان دو فیلسوف مهم اسلامی و غربی، تأکید و تمرکز ویژهای بر مسئلۀ «خود» یا «نفس» داشتهاند. نفس از دیدگاه ملاصدرا معانی و مراتب گوناگونی دارد که در برخی از آنها، منفصل از بدن وجود داشته و در برخی مراتب، عین بدن میشود و پس از طی مراحل نباتی و حیوانی، عنوانِ نفس ناطقه بر آن قابل اطلاق است. این نوشتار ...
بیشتر
ملاصدرا و کانت، به عنوان دو فیلسوف مهم اسلامی و غربی، تأکید و تمرکز ویژهای بر مسئلۀ «خود» یا «نفس» داشتهاند. نفس از دیدگاه ملاصدرا معانی و مراتب گوناگونی دارد که در برخی از آنها، منفصل از بدن وجود داشته و در برخی مراتب، عین بدن میشود و پس از طی مراحل نباتی و حیوانی، عنوانِ نفس ناطقه بر آن قابل اطلاق است. این نوشتار درصدد تبیین این امر است که حدوث نفس ناطقه با پذیرش عقل نظری ممکن میشود اما بقای آن، در فرایند رشد عقل نظری و عملی صورت میپذیرد. این مسئله با دیدگاه کانت به عنوان فیلسوفی معرفتشناس که پیدایش نفس استعلایی را در کارکرد عقل نظری یا معرفت یقینی، و بقای آن را صرفاً در کارکرد عقل عملی میسر میداند، قابل مقایسه است
غلامحسین خدری
دوره 5، شماره 4 ، بهمن 1393، ، صفحه 67-86
چکیده
از دیدگاه علامه جعفری، معنای حقیقی زندگی انسان، از طریق تکامل و رسیدن به حیات عقلانی حاصل میشود؛ این امر با شناخت انسان و توجه به جایگاه او به عنوان محور هستی و جانشین خداوند در زمین، رابطهای مستقیم دارد. منِ انسانی، وجودی قانونمند است که با زیستن بر اساس این قوانین و هماهنگ با کل هستی معنادار، تکامل مییابد. خاستگاه این قوانین ...
بیشتر
از دیدگاه علامه جعفری، معنای حقیقی زندگی انسان، از طریق تکامل و رسیدن به حیات عقلانی حاصل میشود؛ این امر با شناخت انسان و توجه به جایگاه او به عنوان محور هستی و جانشین خداوند در زمین، رابطهای مستقیم دارد. منِ انسانی، وجودی قانونمند است که با زیستن بر اساس این قوانین و هماهنگ با کل هستی معنادار، تکامل مییابد. خاستگاه این قوانین و قوای انسانی، نفس است که در مقایسه با وجود طبیعی انسان، ارزش وجودی بیشتری دارد. از این رو، توجه صرف به وجود طبیعی انسان، او را از توجه به ظرفیتهای متعالی وجودیاش محروم میسازد؛ زیرا انسان با فعلیتیافتن قوای نفسانی و الهی، در مسیر تکامل به پیش رفته و به زندگی خود معنا میبخشد. در این مقاله سعی خواهد شد بر مبنای انسانشناسی فوق، به بررسی معنای زندگی از دیدگاه علامه پرداخته شود
محمدکاظم علمی سولا؛ سیده اکرم برکاتی
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 67-94
چکیده
پژوهش حاضر، به بررسی دیدگاههای ریکور و ملاصدرا در مبحث خیال و نقش مؤثر تخیل بهویژه در حوزة معرفت میپردازد. گرچه مبادی دو فیلسوف در این باره متفاوت است، در حوزههای خاصی شباهتهای قابل توجهی در اندیشههای این دو ظاهر میشود. ریکور که یکی از فیلسوفان معاصر حوزة هرمنوتیک است از مباحثی نظیر نشانهشناسی، زبانشناسی، ساختارگرایی، ...
بیشتر
پژوهش حاضر، به بررسی دیدگاههای ریکور و ملاصدرا در مبحث خیال و نقش مؤثر تخیل بهویژه در حوزة معرفت میپردازد. گرچه مبادی دو فیلسوف در این باره متفاوت است، در حوزههای خاصی شباهتهای قابل توجهی در اندیشههای این دو ظاهر میشود. ریکور که یکی از فیلسوفان معاصر حوزة هرمنوتیک است از مباحثی نظیر نشانهشناسی، زبانشناسی، ساختارگرایی، و معرفتشناسی رایج در فلسفة تحلیلی، برای غنیساختن هرمنوتیک استفادة بسیار کرده است. بدینسبب، مسئلة زبان در اندیشة وی نقشی محوری دارد. تفاوت مبنایی اندیشة ریکور با ملاصدرا در مبحث تخیل، به این جهت است که در اندیشة ریکور، «زبان»، مبنای تبیین تخیل است. وی نقش تخیل در شناخت را از طریق زبان توضیح میدهد. اما ملاصدرا عمل تخیل در ایجاد معرفت را عمل قوهای از قوای نفس میداند و مستقیماً به زبان نمیپردازد. اما به رغم این تفاوت مبنایی، هر دو فیلسوف تخیل را واسطهای میان جهان اعیان و دنیای درون ذهن، میدانند و هر دو، این امکان را با مفهوم اجتماع دو امر متباین توضیح میدهند.
سیدمجید ظهیری؛ جهانگیر مسعودی
دوره 4، شماره 4 ، اسفند 1392، ، صفحه 69-78
چکیده
مرتبة ذات الهی پیچیدهترین اعتبارات عرفانی است؛ مرتبة اطلاق مقسمی که حتی حمل واژههای مقام، مرتبه، اعتبار عرفانی، و اطلاق بر آن محل تردید است. دربارة وجود لابشرط مقسمی دو اختلاف وجود دارد؛ یکی اختلاف میان فلاسفه و عرفا و دیگر اختلاف میان خود عرفا. اختلاف میان فلاسفه و عرفا در این است که این مرتبه صرفاً از معقولات ثانیة فلسفی است و ...
بیشتر
مرتبة ذات الهی پیچیدهترین اعتبارات عرفانی است؛ مرتبة اطلاق مقسمی که حتی حمل واژههای مقام، مرتبه، اعتبار عرفانی، و اطلاق بر آن محل تردید است. دربارة وجود لابشرط مقسمی دو اختلاف وجود دارد؛ یکی اختلاف میان فلاسفه و عرفا و دیگر اختلاف میان خود عرفا. اختلاف میان فلاسفه و عرفا در این است که این مرتبه صرفاً از معقولات ثانیة فلسفی است و مابهازای خارجی ندارد، چنانکه فلاسفه معتقدند یا حقیقه الحقایق است، آنچنان که عرفا باور دارند. اختلاف میان عرفا نیز در تبیین «لا اسم و لا رسم له» و شرایط و لوازم حمل و سخنگفتن در این مقام است. برخی معتقدند هر حملی حتی حمل اطلاق، وجود، وحدت، وجوب، و بساطت بر این مقام نادرست است، چنانکه سلب آن نیز نادرست است و دربارة این مقام فقط سکوت سزاوار است. این گروه در این مقام سخنان بهظاهر تناقضآمیزی مطرح میکنند. برخی نیز معتقدند تعبیر «لا اسم و لا رسم له» به این معنا نیست که امکان اشاره به آن مقام با لفظی از الفاظ و اسمی از اسما انکار شده باشد بلکه فقط اگر حملی منجر به تعین در مقام ذات شود، نادرست خواهد بود. در این مقاله ضمن تحلیل آرای مختلف، به این نتیجه خواهیم رسید که حتی حمل برخی محمولها همچون اطلاق مقسمی، وجوب، و وجود نیز منجر به تعین در مقام ذات میشود و با « لا اسم و لا رسم له»، به علت مشروطبودن انتزاع از حاق ذات به احاطة علمی و نیز مساویبودن معقول ثانی با معلومبودن و متعین و محدودبودن به حدود فهم، قابل جمع نخواهد بود. فرضیة پیشنهادی نویسندگان این است که دستگاه منطقی ـ معرفتشناختی ارسطویی توان تبیین و توجیه حکمناپذیری مقام ذات را ندارد، لکن این به معنای توجیهناپذیری مطلق آن نیست و نمیتوان از آن خردستیزی یافتههای عارفان را نتیجه گرفت. همچنین عرفان هیچ الزامی برای کوتاهآمدن در برابر دستگاه منطقی ـ معرفتشناختی ارسطویی ندارد و میتواند در تبیین و توجیه عقلانی ـ منطقی نظریات خود، فارغ از این پارادایم، دستگاههای منطقی ـ معرفتشناختی دیگر را نیز محک بزند
هادی وکیلی؛ ربابه آبداری
دوره 7، شماره 2 ، شهریور 1395، ، صفحه 69-92
چکیده
چکیده
امام خمینی(ره) و خوان دلاکروث، به عنوان دو پیر طریقت و مرشد کامل در عرفان اسلامی و مسیحی، سیر و سلوک عرفانی را دارای مراتب و مراحلی می دانند که در یک بررسی مقایسه ای می توان آن را در سه مرحله تطهیر، تنویر و اتحاد شرح نمود. از نظر ایشان، تطهیر که مهم ترین مرحله در سیر و سلو ک عرفانی است، طی دو مرحله تطهیر فعالانه (سالک مجذوب) ...
بیشتر
چکیده
امام خمینی(ره) و خوان دلاکروث، به عنوان دو پیر طریقت و مرشد کامل در عرفان اسلامی و مسیحی، سیر و سلوک عرفانی را دارای مراتب و مراحلی می دانند که در یک بررسی مقایسه ای می توان آن را در سه مرحله تطهیر، تنویر و اتحاد شرح نمود. از نظر ایشان، تطهیر که مهم ترین مرحله در سیر و سلو ک عرفانی است، طی دو مرحله تطهیر فعالانه (سالک مجذوب) و تطهیر منفعلانه (مجذوب سالک) صورت می پذیرد و کمال آن نیز از رهگذر عشق الوهی است. از دیدگاه هردو عارف، بهترین هادی و راهنما در طریق سلوک و مهم ترین عامل تزکیه و تطهیر نفس، عشق الوهی است که تنها نصیب بندگان مخلص خداوند می گردد و تنها ابزار نیل به جایگاه اتحاد با خداوند و دستیابی به مرتبه فنای فی الله است.
احمدرضا هنری
دوره 7، شماره 4 ، دی 1395، ، صفحه 69-86
چکیده
چکیده صدرالمتالهین در چهارچوب حکمت متعالیه ابداعات و نوآوری های شگرفی را عرضه کرد که مبتنی بر تحول در ساختار و مبانی فلسفی وی است. از جمله این نوآوری ها را می توان در مباحث مربوط به نفس یافت. با تامل در بیانات صدرالمتالهین در این مباحث می توان دریافت که ابدعات و نوآوری های وی مبتنی بر مبانی مهم فلسفی او از جمله «حرکت جوهری» ...
بیشتر
چکیده صدرالمتالهین در چهارچوب حکمت متعالیه ابداعات و نوآوری های شگرفی را عرضه کرد که مبتنی بر تحول در ساختار و مبانی فلسفی وی است. از جمله این نوآوری ها را می توان در مباحث مربوط به نفس یافت. با تامل در بیانات صدرالمتالهین در این مباحث می توان دریافت که ابدعات و نوآوری های وی مبتنی بر مبانی مهم فلسفی او از جمله «حرکت جوهری» و «تشکیک وجود» است که در راس همه آنها مبنای مهم «اصالت وجود» قرار دارد. لذا اصالت وجود را می توان مبنایی دانست که ملاصدرا بر اساس آن چهارچوب فلسفی جدیدی را ارائه نمود. البته با توجه به این که هر نظریهای یک ساختار مرتبط با گذشته و آینده دارد و هیچگاه در خلأ شکل نمی گیرد، ریشه ها و زمینه های این ابداعات را می توان در آثار گذشتگان پیگیری نمود. با توجه به اهمیت این مساله ، این مقاله در صدد است تا زمینه ابداعات صدرا را در آراء حکمای پیشین و در آراء و مبانی اشراقی شیخ شهاب الدین سهروردی تحلیل و بررسی نماید.
مزدک رجبی
چکیده
فکر شریعتی مهمترین چالش ما ایرانیها با جهان معاصر در تحقق خودآگاهی را آشکار میکند. وی، در برخی سخنرانیها و آثارش مانند «بازگشت به خویشتن»، «انسان بیخود» و «خودآگاهی و استحمار»، نشان داده است که اهمیت این مسئله را درک کرده است. در کتاب «انسان بیخود»، راهحل ازخودبیگانگی را خودآگاهی میداند و، در کتاب ...
بیشتر
فکر شریعتی مهمترین چالش ما ایرانیها با جهان معاصر در تحقق خودآگاهی را آشکار میکند. وی، در برخی سخنرانیها و آثارش مانند «بازگشت به خویشتن»، «انسان بیخود» و «خودآگاهی و استحمار»، نشان داده است که اهمیت این مسئله را درک کرده است. در کتاب «انسان بیخود»، راهحل ازخودبیگانگی را خودآگاهی میداند و، در کتاب «بازگشت به خویشتن»، مهمترین مسئلة وجودی ما را تحقق خودآگاهی از راه بازگشت به خویشتنِ راستین خویش میبیند. مقالة پیش رو تلاشی است برای درک خودآگاهی مورد نظر وی از راه کشف جایگاه آن در تاریخ فکری معاصر ما که همة ادوارش را میتوان تلاشی برای تحقق این خودآگاهی فهمید.
داود حسینی
چکیده
در ادبیات معاصر اختلاف نظری هست بر سر اینکه آیا از منظر صدرا ماهیت امری در-جهان است یا تنها در-ذهن است. این نوشتار قصد دارد که بر اساس متنهای آثار صدرا شواهدی اقامه کند که از منظر صدرا ماهیت امری در-جهان است. مهمترین تعابیر صدرا که در ظاهر دلالت بر در-جهان نبودن ماهیت دارند، از این قرار هستند: نخست اینکه ماهیت انتزاعی است؛ دوم اینکه ...
بیشتر
در ادبیات معاصر اختلاف نظری هست بر سر اینکه آیا از منظر صدرا ماهیت امری در-جهان است یا تنها در-ذهن است. این نوشتار قصد دارد که بر اساس متنهای آثار صدرا شواهدی اقامه کند که از منظر صدرا ماهیت امری در-جهان است. مهمترین تعابیر صدرا که در ظاهر دلالت بر در-جهان نبودن ماهیت دارند، از این قرار هستند: نخست اینکه ماهیت انتزاعی است؛ دوم اینکه ماهیت ذاتا معدوم است؛ و سوم اینکه ماهیت بر وجود حمل میشود. برای نیل به هدف این نوشتار، ابتدا استدلال خواهد شد که اگر سیاق سخن صدرا در نظر گرفته شود، متنهایی که معمولا بر ضد در-جهان بودن ماهیت از منظر صدرا بدانها استناد میشوند، چنین اشعاری ندارند. علاوه بر این، استدلال خواهد شد که بنا بر شواهد متنی وقتی همهی متنهای صدرا با هم در نظر گرفته شوند، تنها یک خوانش از صدرا ممکن است: صدرا به نحو یکنواختی ماهیت را امری در-جهان تلقی میکند.
عبدالله صلواتی؛ مروه دولتآبادی
چکیده
یکی از مباحث مهم نزد متفکرین اسلامی مسأله ملائکه و تحلیل و واکاوی مرتبت وجودی آن است؛ تحلیل صدرایی ملائکه در راستای طرح کلان ملاصدرا، یعنی هماهنگی عقل و نقل است. او در مواضعی از دریچه فلسفی از ملائکه یاد کرده و آنها را عقل مینامد و گاه نیز با لسان شریعت سخن گفته و با عنوان ملائکه از آنان یاد مینماید. دو پرسش اساسی این جستار عبارتند ...
بیشتر
یکی از مباحث مهم نزد متفکرین اسلامی مسأله ملائکه و تحلیل و واکاوی مرتبت وجودی آن است؛ تحلیل صدرایی ملائکه در راستای طرح کلان ملاصدرا، یعنی هماهنگی عقل و نقل است. او در مواضعی از دریچه فلسفی از ملائکه یاد کرده و آنها را عقل مینامد و گاه نیز با لسان شریعت سخن گفته و با عنوان ملائکه از آنان یاد مینماید. دو پرسش اساسی این جستار عبارتند از: ملاصدرا چه تلقیای از ملائکه دارد؟ او چگونه وجود ملائکه را اثبات میکند؟ بر این اساس برخی از نتایج این پژوهش به این قرار است: از نظر ملاصدرا، ملائکه طیفهای گوناگونی دارند که از آن جملهاند: ملائکه مقرب، ارواح مهیمن، ملائکه مدبر و ملائکه زمین. ویژگی مشترک میان آنها عبارت است از بساطت، تجرد، وجود بالفعل، مجرای فیض و رسالت؛ و همچنین تدبیر امور فلکی و دنیایی برخی از خصیصههای مختص ملائکه است. همچنین، گزارش ادله دوازدهگانه ملاصدرا در اثبات ملائکه و ارائه آنها با چینش برهانی و نقد و بررسی آنها از برجستگیهای این مقاله است که مسبوق به سابقه نیست.
مهدی زمانی
دوره 5، شماره 2 ، شهریور 1393، ، صفحه 75-88
چکیده
ازلیت خداوند پرداخته میشود. در فلسفة دین معاصر، دیدگاههای گوناگون دربارة ازلیت خداوند، در سه تفسیر 1. فرازمانی استمراری، 2. فرازمانی غیر استمراری، و 3. زمانیگرایی خلاصه شده است. با بررسی آثار ملاصدرا به سه تفسیر از ازلیت الهی دست مییابیم که از آنها به 1. فرازمانی غیر استمراری، 2. احاطه بر همة زمانها، و 3. فرازمانی استمراری ...
بیشتر
ازلیت خداوند پرداخته میشود. در فلسفة دین معاصر، دیدگاههای گوناگون دربارة ازلیت خداوند، در سه تفسیر 1. فرازمانی استمراری، 2. فرازمانی غیر استمراری، و 3. زمانیگرایی خلاصه شده است. با بررسی آثار ملاصدرا به سه تفسیر از ازلیت الهی دست مییابیم که از آنها به 1. فرازمانی غیر استمراری، 2. احاطه بر همة زمانها، و 3. فرازمانی استمراری تعبیر میکنیم. این سه تفسیر در آثار او بیشتر با تعبیرات ازلیت، اولیت، و سرمدیت بیان میشود که بر اساس شیوة خاص حکمت صدرایی در کنار یکدیگر قرار میگیرند و با هم قابل جمع هستند. بدینسان در ازلیت (تفسیر فرازمانی غیر استمراری) بر تنزیه خداوند از محدودیت تأکید میشود؛ که نمونهای از صفات سلبی یا جلال است. در اولیت به احاطة خداوند بر زمان و موجودات زمانمند تکیه میشود؛ که نمونهای از صفات جمال یا فعل است. سرانجام با سرمدیت (تصور فرازمانی استمراری) تلاش میشود که دو تصور استمرار و گستردگی وجود خداوند با تعالی و برتری ذات او از زمان جمع شود. نتیجه آنکه دیدگاه ملاصدرا دربارة ازلیت الهی در عین توصیفات متفاوت، جامعیت، سازگاری درونی، و نیز قوام و استحکامی را که یک نظریة جامع لازم است داشته باشد دارد