675648c2785e9a3
حکمت معاصر
دوره و شماره: دوره 1، شماره 2، اسفند 1389، صفحه 1-119 

بررسی و نقد علم مقدس از نگاه نصر

صفحه 1-27

فاطمه احمدی

چکیده رویکرد نصر به مسالۀ رابطۀ علم و دین، از زاویۀ کلامی سنت‎گرایانه، نوین است. وی با استفاده از یک رویکرد درون‎دینی، با روش تاویل آموزه‎های ادیان و گزاره‎های فلسفی و عرفانی سنت‎های مختلف، در پی آشکارسازی دیدگاه حقیقی دین و سنت، و گرایش‎های معرفتی درون آن در باب خدا، انسان، و جهان بر می‎آید و از این رهگذر، نه تنها درصدد نشان دادن سازگاری دین با نظریات علمی نیست، بلکه تقابل دیدگاه علمی رایج را با دیدگاه دینی نشان می‎دهد. از نظر وی علم واقعی و حقیقی در سازگاری با معرفت حقیقی دینی است. پیونددهندۀ معرفت حقیقی و یقینی علمی و دینی و زمینه‌ساز گفتگو میان آن دو، متافیزیک یا معرفت قدسی است که ابزار آن شهود عقلی می‏باشد. گفتگوی عناصر مثبت و یقینی علم جدید با دین در چارچوب متافیزیک میسر است و بدین ترتیب می‏توان از علم مقدس سخن گفت. با نگاهی نقادانه باید گفت از نظر وی وظیفۀ علم آن است که اطلاعات و شناختی از همۀ ابعاد و مراتب موجودات در اختیار انسان قرار دهد و الهیات باید پرتو وحی را بر مشاهدات این جهان بشر بیفکند؛ یعنی بین شناخت‎های بشری و وحی الهی ارتباط و اتصال برقرار گرداند. اما عبارات نصر در برخی مواضع موهم این معنا است که علم و دین واجد کارکرد یکسانی هستند. انتقاد دیگر این است که با در نظر گرفتن رویکرد کل‎گرایانۀ نصر به علوم جدید در نامقدس دانستن ماهیت آن، به دلیل جوهری بودن یافته‎های مشاهداتی و عرضی بودن یافته‎های شهودی در آن، و نیز لحاظ اینکه وی نتایج و یافته‎های مثبت و حقیقی علوم جدید را در چهارچوبی متافیزیکی مشروع می‎داند، این نتیجه استنباط می‎شود که حتی در صورت برقراری چهارچوب متافیزیکی بر نتایج مثبت و حقیقی علوم جدید، باز هم علوم جدید نامقدس‏اند، هرچند یافته‎هایی حقیقی باشند. در اینجا به نظر می‎رسد ملاک نصر در مقدس شمردن عناصر علمی با اشکال جدی مواجه است، و نمادگرایی قرون وسطایی را، که مانع جدی در راه پیشرفت علمی بوده است، القاء می‎کند.

بررسی تطبیقی چیستی مفهوم خدا از دیدگاه ابن‏‌سینا و ملاصدرا

صفحه 29-39

قاسم اخوان نبوی

چکیده این مقاله بنا دارد که دیدگاه‎های ملاصدرا و ابن‌‏سینا را در مقام تحلیل مفهوم واجب‏‌الوجود بررسی و تطبیق نماید. از نظر ابن‏‌سینا «واجب‌‏الوجود» ذاتى است که صرف‏‌الوجود باشد، اما ملاصدرا معتقد است براى وجوبِ وجود شرط است که موجود، علاوه بر حقیقى بودن، حیثیّت تقییدیّه، و واسطه در عروض نداشتن، بى‏‌نیاز از «حیثیّت تعلیلیّه» نیز باشد. با توجه به قابلیت انفکاک‏ این دو حیثیت، واجب‏‌الوجود موجودى است که هم «بذاته» و هم «لذاته» است و لذا ملاصدرا در تعریف او این دو قید را لحاظ می‌کند. بر این مبنا استدلال این دو فیلسوف برای اثبات واجب‏‌الوجود نیز تفاوت خواهد کرد.

توصیف فطری‌گرایی کانت در تفکر فلسفی ایران معاصر و بررسی آن

صفحه 41-58

مسعود امید

چکیده این مقاله در پی آن است تا یکی از مباحث مهم مورد بحث و گفتگو میان تفکر فلسفی معاصر ایران با فلسفۀ کانت را مطرح سازد و مورد تحقیق قرار دهد. طیفی از نقادان کانت در ایران بر اساس تقریر ویژه‏ای از نظریۀ فطرت یا فطری‏گرایی به نقد آن پرداخته‏اند. این تفسیر و تقریر ویژه، خود را در نخستین مواجهۀ جدی فلسفۀ اسلامی‏معاصر ایران با فلسفۀ کانت، یعنی در اثر مهم اصول فلسفه و روش رئالیسم، نشان داده است. این تقریر هنوز در ایران به حیات خود ادامه می‏دهد و مبنای نقد معرفت‏شناسی کانت قرارمی‏گیرد. بر این اساس، این نوشتاربه دنبال آن است تا نخست به گسترۀ زیادِ باور به فطری‏گرایی کانت در نزد محققان بپردازد، سپس به یکی از تقریرهای مطرح در عرصۀ تفکر فلسفی معاصر از فطری‏گرایی کانت و عناصر اساسی این تفسیر می‏پردازد ـ این تقریر را می‏توان نزد مرتضی مطهری یافت ـ و در نهایت، به طرح دیدگاه خود کانت در مورد فطری‏گرایی اشاره می‏شود تا نقاط اشتراک و اختلاف دو دیدگاه روشن‏تر گردد.

نقد تفکیکی‏‌انگاری ملاصدرا

صفحه 59-77

جنان ایزدی؛ احد فرامرز قراملکی

چکیده بر اساس یکی از دیدگاه‏‌های طرح ‏شده، روش‏‌شناسی ملاصدرا در حکمت متعالیه تفکیکی است. مدعای این نظرگاه این است که ملاصدرا در سیر تحول روشی خود از رویکرد فلسفی ـ عرفانی و تأویلیِ نخستین خویش به رهیافتی وحیانی دست می‌‏یابد. مستند تفکیک‏‌انگاری مطالعه‌ای موردپژوهانه بر رویکرد ملاصدرا در مسئلۀ معاد جسمانی است. اگرچه نگاه تحولی به حکمت متعالیه و سنجش عینی تفکر صدرایی از مزایای این طرح پژوهشی است، ضعف‏‌هایی چون نگاه حصرگرایانه به تحول، ایهام ملازمت تلفیق و تأویل، عدم کفایت ادله، و خلط ایستار فلسفی و ایستار وحیانی این نظریه را با چالش جدی مواجه م‌ی‏سازد.

کانت و نظریۀ ایده‌های فطری؛ آیا کانت فطری‌گرا است؟

صفحه 79-95

سیدحمید طالب‌زاده

چکیده فلسفه در دورۀ جدید با عقلی‏‌مذهبان آغازشد، نظریۀ ایده‌های فطری، که بنیاد معرفت‌شناسی آنان است، توسط دکارت مطرح گشت، و دیگر فلاسفۀ عقلی‏‌مذهب، مثل اسپینوزا و لایب‌نتیس، آن را بسط دادند. این نظریه بعدتر تحت عنوان «فطری‌گرایی» به شکل دیگری به کانت نسبت داده شد و در نوشته‌های برخی از شارحان فلسفۀ غرب، کانت نیز به حلقه فطری‌گرایان منسوب گشت. این نوشته می‌کوشد نشان دهد اندیشۀ کانت، برخلاف پندار یاد شده، نه تنها فطری‏‌گرا نیست، بلکه او راهی جدا از فطری‌گرایان پیموده است و قرار دادن کانت در این دسته‌بندی کمکی به فهم فلسفۀ او نمی‌کند. فطری‌گرایی یا نظریۀ ایده‌های فطری فقط مقدمه‏‌ای است برای کانت تا افق تازه‌ای در اندیشۀ غرب بگشاید.

رابطۀ باید و هست از منظر علامه طباطبایی

صفحه 97-106

حسن معلمی

چکیده یکی از مباحث مهم فلسفۀ اخلاق رابطۀ بین «باید و هست» است که دیدگاه‌های مختلفی در باب آن ارائه شده است. یکی از این دیدگاه‌ها، دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی و شارح بزرگ آن شهید مطهری است که عبارت است از آنکه: باید و نبایدهای اخلاقی، جعل‌ها و اعتباراتی هستند که انسان بر اساس رابطۀ واقعی بین افعال اختیاری خود و نتایج مترتب بین آنها، تنظیم کرده است و «بایدها» مبتنی بر واقعیات هستند؛ هرچند از آن‌ها استنتاج نشده‌اند.

چیستی و ویژگی‌های تجربۀ عرفانی

صفحه 107-119

هادی وکیلی

چکیده عرفان بی‏‌شک جوهر تجربۀ دینی به شمار می‌‏رود و این تجربه، هم برای کسانی که دارای اعتقادات مذهبی هستند، و هم برای کسانی که چنین اعتقاداتی ندارند، نوعاً باعث تغییر در زندگی می‏‌شود. صرف‎نظر از دشواری توصیف حالات عرفانی که از چارچوب مفهومیِ تجارب عادی بسیار دور به نظر می‌‏رسند، به نظر می‏‌رسد می‏‌توان شباهت‌های متعددی میان این حالات در سنت‌های دینی ـ عرفانی مختلف یافت. این شباهت‏‌ها عبارتند از: تجربۀ وحدت، احساسِ قرار داشتن در ورای زمان و مکان، احساس تقدّس، احساس لذت و شادکامی، وحدتی که توام با خلاء و ملأ است، و آگاهی از یک واقعیت غایی ابدی. حالات عرفانی را در قیاس با مراقبۀ معنوی (meditation) می‎توانیم به دو دسته مقولات متمایز تقسیم کنیم: تنزیهی(متعالی) و تشبیهی (حلولی). عرفان‏‌های تنزیهی و تشبیهی هر چند شباهت‌های قابل توجهی با یکدیگر دارند، اما به‌طور قطع با یکدیگر متفاوت هستند. این دو نوع گرایش عرفانی در ادیان و آیین‏‌های مذهبی شرق و غرب جهان به تفاوت دیده می‌‏شود. تفاوت‏‌های موجود بر سر تفسیر تجارب عرفانی ممکن است ناشی از تفاوت‏‌ها و تمایزات فرهنگی و زبانی باشد. تفاسیر روان‎شناختی، عصب-روان‎شناختی، و علوم‎شناختی از تجارب عرفانی، از مهم‏ترین رویکردها در پژوهش‏‌های نوین در سطح جهان محسوب می‏‌شود.