675648c2785e9a3
حکمت معاصر
دوره و شماره: دوره 9، شماره 1، خرداد 1397 
علمی-پژوهشی

نسبت فلسفه و شعر در آرمانشهر اقبال و افلاطون

صفحه 1-21

https://doi.org/10.30465/cw.2018.3251

عبدالرسول حسنی فر

چکیده افلاطون، متفکر یونانی و اقبال، اندیشمند اسلامی در اندیشه خود صورتی از آرمانشهر را ترسیم نموده اند. با وجود برخی شباهت‌ها، آنچه در آرمانشهر این دو متفکر از همدیگر دارای تمایزات اساسی است نوع نگاه آنها به شعر و رابطه و نسبت بین شعر و فلسفه در آرمانشهر است. این مقاله تلاش دارد با روش تفسیری جایگاه شعر و نسبت آن را با فلسفه در آرمانشهر افلاطون و اقبال مورد بررسی قرار دهد. به طور کلی افلاطون نگاه منفی و بازدارنده­‌ای به شعر در آرمانشهر دارد و شعر را در مقابل فلسفه می‌داند، درحالی که اقبال به نقش مثبت شعر در آرمانشهر قائل است و با تاکید بر ارتباط بین شعر و فلسفه، شاعر و فیلسوف را دارای هدف یکسان می‌داند. مهمترین دلیل تفاوت این نسبت، در نوع نگاه این دو متفکر به شعر از جهت معرفتی است. افلاطون شعر را واجد هیچ‌گونه معرفت نمی‌­داند و بنابراین درآرمانشهری که فیلسوفان حاکم هستند، حکم به نفی شعر و اخراج شاعران از شهر می‌دهد اما در تفکر اقبال در بستر اندیشه ایرانی- اسلامی، شعر معرفت­بخش و منعکس‌کننده واقعیت و بنابراین دارای پیوند با معرفت فلسفی است و از این جهت حضور شعر و شاعران برای آرمانشهر ضروری است.

علمی-پژوهشی

مبنای انسجام‌گرویِ وجودیِ ملاصدرا در باب رکن توجیه

صفحه 23-45

https://doi.org/10.30465/cw.2018.3272

مرتضی حسین‌زاده؛ سحر کاوندی؛ محسن جاهد

چکیده حقیقت معرفت از دیرباز مورد توجه فیلسوفان و معرفت‌شناسان بوده و تعریف رایج از معرفت «باور صادق موجّه» بوده است. اغلب معرفت‌شناسان در باب توجیه، مبناگروی یا انسجام‌­گروی را در پیش گرفتند. حکمای مسلمان، در مؤلفه­ صدق، نظریه مطابقت و در مؤلفه­ توجیه، مبناگروی را روش خود قرار دادند. ملاصدرا با توجه به وجودی دانستن علم و تأکید بر نقش برهان و کشف در رسیدن به معرفت، به یک نظریه ترکیبی در باب توجیه دست یافته است که صرفاً مبناگروی یا انسجام‌گروی نیست. در این نظریه برهان و کشف (تزکیه نفس) نقش اعدادی در مواجهه وجودی با وجود مجرد و در نتیجه توجیهِ باور دارند. مبناگروی ملاصدرا در حیطه علم حصولی به معنای وجود دو نوع گزاره پایه و غیر­پایه است که گزاره­‌های غیر­پایه به گزاره پایه متکی است. انسجام­‌گروی او به معنای این است باید معارف حصولی با معارف حضوری و نیز معارف حضوری با معارف حصولی سازگار باشند. در این نظریه، حقیقت برهان و کشف یک چیز است و آن مواجهه حضوری با معلوم است، که یا محصول برهان و یا تزکیه نفس (کشف) است، به گونه‌­ای که هر دو وجود عالِم را ارتقا داده و وی را در حضور معلوم می‌نشاند و اتحاد عالم و معلوم محقق می‌گردد.

علمی-پژوهشی

مواجهه فلسفی و عرفانی ملاصدرا با مسئله مرگ

صفحه 47-62

https://doi.org/10.30465/cw.2018.3261

عین‌الله خادمی؛ عبدالله صلواتی؛ لیلا پوراکبر؛ مروه دولت‌آبادی

چکیده مقالۀ حاضر تبیین مواجهۀ فلسفی – عرفانی ملاصدرا با مسئله مرگ است. نگارندگان در نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، به تبیین این مواجهه پرداخته‌‏اند. ملاصدرا معتقد است مرگ کمال نفس ناطقه است. نفس در پایان مسیر استکمالی، وارد عالم عقول شده و با عقل فعال، همچنین با عقل اول متحد می‏‌شود؛ اما حجاب‏‌های دنیایی مانع اتحاد کامل است. مرگ بستر لازم برای اتحاد و نیل به کمالات وجودی را فراهم می‏‌کند. به عقیدۀ ملاصدرا نفس، در پایان مسیر استکمالی، به دلیل بساطت و اتحاد با عقول، به بقای خداوند، باقی است. از نظر او حیات انسان، به مرتبه ادراکی‏‌اش باز‏می‏‌گردد. مرگ انتقال به مرتبه عقلانی را ممکن می‏‌سازد. برمبنای نظریه عرفانی ملاصدرا، حیات انسان، عین‌الربط به حیات خداوند است. انسان به حکم اسم‏‌های الظاهر و الآخر، مظهر کمالات حق گردیده، به سوی او باز می‏‌گردد. مرگ، انتقال مظهریت اسماء الهی است.

علمی-پژوهشی

محاکات در نقّاشی از دیدگاه ابن‌سینا

صفحه 63-78

https://doi.org/10.30465/cw.2018.3273

هادی ربیعی؛ میترا غفاری

چکیده مفهوم «محاکات» مفهومی محوری در تصور ابن‌سینا در باب هنر دانسته می‌شود. حال این پرسش مطرح می‌شود که اگر ابن‌سینا نقّاشی را نیز نوعی محاکات می‌داند، چه ویژگی‌هایی برای این محاکات قائل است؟ در مقاله حاضر سعی‌شده تا با بررسی سخنان پراکنده ابن‌سینا دربارة نقّاشی به این پرسش پاسخ داده شود. در این مطالعه دیدگاه‌های زیبایی‌شناختی ابن‌سینا درباره محاکات در نقّاشی ذیل سه موضوع کلّی دسته‌بندی می‌شود: چیستی محاکات در نقّاشی، لذّت از محاکات در نقّاشی و نقش معرفتیِ این محاکات. او ضمن تأکید بر محاکات در نقّاشی و شباهتش با شعر، آن را تقلیدِ بی‌کم‌و‌کاستی از الگو، وابسته به الگویِ بالفعل موجود و صرفاً برگرفته از صورتِ ظاهری الگو نمی‌داند. او لذّت از محاکات را ویژگی‌ای مختصّ انسان قلمداد می‌کند و آن را برتر از بسیاری لذّت‌های حسّی دیگر می‌داند. ابن‌سینا معتقد است محاکات در نقّاشی می‌تواند وسیله‌ای برای بیان معانی معقول به زبان محسوس به شکل رمزی باشد. تأثیرگذاریِ نقّاشی بر نفس مخاطب نه به واسطه انتقالِ گزاره‌ای صادق از لحاظ منطقی، بلکه با به شگفت‌آوردن و چه‌بسا حتی از طریق تأثیری سحرگونه رخ می‌دهد.

علمی-پژوهشی

«توجه غیر ذاتی نفس» ملاک جامع و مانع امر ذهنی

صفحه 79-97

https://doi.org/10.30465/cw.2018.3147

فهیمه شریعتی

چکیده علیرغم نگاه فیزیکالیستی فلسفه به ذهن در قرن حاضر، وجود حالات متفاوت ذهنی از بدنی باعث شده معیارهای متفاوتی  درباره امر ذهنی  داده شود که مهمترین آن ها آگاهی، اول شخص بودن و حیث التفاتی است. هر یک از این مولفه ها در بازنمایی امر ذهنی دچار اشکالاتی هستند. از این میان، حیث التفاتی مولفه کم اشکال تری است. بررسی حکمت متعالیه اهمیت  توجه نفس یا التفات را نشان می دهد. اگرچه التفات یا توجه به امری ، بطور مشترک میان انسان و سایر موجودات بکار رفته اما  به طور واضح موارد کاربرد آن به دو بخش «توجه غیر ذاتی » و «توجه ذاتی » نفس تفکیک می شود و انواع التفات در حیوانات را از بحث خارج می کند. در میان افعال انسان نیز مولفه امر غیر بدنی یا نفسانی بر مبنای حکمت متعالیه، «توجه غیر ذاتی نفس» است. «توجه غیر ذاتی نفس» شرط کافی و لازم در تشخیص امور نفسانی است. مولفه «التفات غیر ذاتی»، ویژگی آگاهی داشتن را اجمالا به همراه دارد، چراکه همه انواع آگاهی شرط امر ذهنی نیست. این مولفه، بقیه ممیزه ها را  نیز پوشش می دهد، جامع و مانع امر ذهنی بوده و هماهنگی کامل با سایر مبانی نفس شناسی ملاصدرا  دارد .

علمی-پژوهشی

تحلیل رویکردها و رهیافت‌های قشیری در کتاب رساله قشیریه

صفحه 99-121

https://doi.org/10.30465/cw.2018.3260

بتول فلاح برزکی؛ رضا روحانی

چکیده کتاب ترجمه رسالة قشیریه از امام قشیری از امهات و مراجع  آثار عرفانی در قرن پنجم هجری است. در مقالة حاضر، این اثر از حیث رویکردها و رهیافت‌­های کلی و کلان، در شیوه گردآوری و دریافت حقایق و تحلیل و ارزیابی و دفاع از اطلاعات و داده­‌ها، معرفی، دسته­‌بندی و تحلیل روش‌­شناسی می­‌شود. با بررسی حاضر که به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام گرفته، معلوم شده است که مصنف در تدوین و نگارش رساله و برای رسیدن به اهداف تعلیمی-عرفانی خود از روش­­‌ها و رهیافت‌­های اهل کلام، رهیافت­‌های اهل حدیث، رهیافت‌­های عرفانی و حتی از رهیافت‌­های فقهی بهره می­‌جوید.
اهداف عمده قشیری در نگارش رساله بیشتر دفاعی و آموزشی است، یعنی آشکارسازی پیوند شریعت و طریقت و تبرئه اهل تصوف از اتهامات، و اثبات اعتقاد این طایفه به اصول عقاید، و نیز آموزش اصول و مبانی و آداب و اصطلاحات اهل تصوف به مخاطبان از سالکان و مریدان یا عموم خواهندگان.

علمی-پژوهشی

نقدِ فرگه بر روانشناسی‌گری

صفحه 123-139

https://doi.org/10.30465/cw.2018.3252

سید محمدامین مشک‌فروش؛ مهدی عظیمی

چکیده چکیده
بنابر مکتب روانشناسی­‌گری، قوانین منطق و ریاضیات چیزی جز گزارش‌های تعمیم‌یافته از الگوهای تفکر حاکم بر ذهن بشری نیست در نتیجه محتوای عبارت‌های منطقی، ایده‌هایی صرفاً ذهنی و آفریدۀ ذهن بشرند و اگر ساختار ذهنِ ما به شیوه‌ه­ای متفاوت با آنچه بالفعل است می­‌بود، آن‌گاه قوانین منطقی چیزی متفاوت با آنچه از قضا در حالِ حاضر هستند می‌­بودند. از نظر فرگه، بنیان این نظریه بر «مفهوم­‌گرایی» و «ایده‌نگاری» معنای کلمات است. در باور فرگه معنای گزاره‌­ها، که وی آن را «اندیشه» می‌نامد امری متمایز از «ایده»ها و مفاهیمِ حاضر در ذهن هر فرد است و وی با دو استدلال درصدد اثبات این امر است. عدمِ گفتمان مشترک و در نتیجه تبدیل زبان به امری شخصی و همچنین حاصل شدن نسبی­‌گرایی معرفت‌شناختی دو تالی فاسدِ پذیرش عدمِ تمایز «اندیشه» از «ایده» است. در این پژوهش روشن می­‌گردد که اشکالاتِ فرگه بر «مفهوم‌گرایی» همچنان پابرجا است و به این اشکالات تا کنون پاسخ قانع‌کننده‌­ای داده نشده است. رویکردِ این پژوهش متمرکز بر استدلال­‌های سلبیِ فرگه در نقدِ مفهوم‌گرایی و نه نظریّات ایجابیِ فرگه در نحوه ادراک اندیشه­‌ها است.

علمی-پژوهشی

فلسفه عمل در حکمت متعالیه

صفحه 141-155

https://doi.org/10.30465/cw.2018.3146

سید مهدی میرهادی

چکیده از نظر ملاصدرا، همان‌گونه که اشیای خارجی امکان حضور در نفس را ندارند و لازم است صورتی از آن‌ها، در ساحت نفس به وجودی ذهنی حاضر گردد، اعمال خوب و بد نیز از طریق صورتِ باطنیِ آن اعمال در ساحت نفس وجود پیدا می‌کنند، با نفس یکی می‌شوند، در نفس باقی می‌مانند و بر آن تأثیر می‌گذارند. هدف مقاله حاضر، که با استفاده از روش تحلیل و استنتاج به سرانجام رسیده، ارائه طرحی از فلسفه عمل در حکمت متعالیه، و بیان چیستی، چرایی و چگونگیِ عمل در اندیشه ملاصدرا است. در دیدگاه ملاصدرا، جهانِ مادی فرصتی برای انجام عمل، و بدن، ابزار و امکانی برای خلقِ عمل است. ملاصدرا ظاهر عمل یا همان حرکات اعضا را حقیقت عمل نمی‌داند. حقیقت عمل از نظر او صورت باطنی عمل است که امکان اتحاد با نفس و فعلیت بخشیدن به ملکات نفسانی را فراهم می‌آورد. شکل‌گیری ملکات، شهود قلبیِ حق، ساخته‌شدن ذات و سعادتمندی یا شقاوتمندی دلایلی است که از نظر ملاصدرا به خاطر آنها باید به انجام عمل اقدام نمود.

علمی-پژوهشی

واقع‌گرایی در نظام معرفت اخلاقی علامه طباطبایی (ره)

صفحه 157-181

https://doi.org/10.30465/cw.2018.3253

ابوذر نوروزی؛ محسن شیراوند

چکیده علامه­ طباطبایی (ره) فیلسوفی کلاسیک بر ممشای حکمت متعالیه و مفسر بزرگ قرآن کریم است اما اندیشه وی در این دو حوزه محدود و متمرکز نشده و در حوزه‌های معرفتی دیگر نیز دارای اندیشه‌های بدیعی است. یکی از این حوزه‌ها فلسفه اخلاق است. بی‌تردید اصلی‌ترین بحث در فلسفه اخلاق به تقسیم‌بندی واقع‌گرایی و غیرواقع‌گرایی اخلاقی تعلق دارد. هدف از این پژوهش پردازش این مسئله است که علامه طباطبایی در کدام‌یک از این دسته‌بندی‌ها جای دارد و تبیین آن با کدام موضوعات فلسفی انجام می‌پذیرد؟ این مقاله که با روشی اسنادی­_تحلیلی تألیف شده است، تلاش دارد با تحلیل و تبیین مسئله «اعتباریات» و نگهداشت مسئله «احساس» ذیل عنوان اعتباریات به این موضوع بپردازد. نتیجه پژوهش این است که علامه طباطبایی (ره) یک واقع‌گرای اخلاقیِ تعریف‌گرا است.

علمی-پژوهشی

تساوق صفات ذاتی خداوند در نظام حکمت صدرایی

صفحه 183-202

https://doi.org/10.30465/cw.2018.3274

محمود هدایت‌افزا

چکیده ملاصدرا در مقام تبیین عینیت ذات با صفات الهی، از سه گویش کلامی، فلسفی و عرفانی بهره گرفته است که در نوشتار پیشِ رو به ترتیب از آن‌ها به رویکردهای عام، خاص و اخص یاد می‌شود. هدف اصلی پژوهش، تشریح رویکرد عامِّ ملّاصدرا و تبیین وجوه تمایز آن با دو نگاه دیگر است. طبعاً برای فهم پاسخ فلسفی، در ابتدا فهم تفاوت آن با رویکرد عام­‌تر و نگاه کلامی ضرورت دارد. صدرا در رویکرد فلسفی خویش، ابتدا ذات و صفات الهی را به وجود و ماهیت در اشیاء امکانی تنظیر می­‌نماید و سپس بر پایۀ تحقّق عرضی ماهیات، ذات احدی را بالذّات، مصداق «وجود» و بالعرض، مصداق اوصاف کمالیه و نعوت جمالیه می­‌خواند؛ بنابراین آن­چه بی‌­واسطه از ذات الهی انتزاع می‌­شود، مفهوم «وجود اسمی» است، لیکن از آن­‌رو که کمالات معقول از سنخ وجود و خصایص ذاتی آنند، هر یک از آن­ها از حیث واحد وجود، از حقیقت بسیط الهی انتزاع می‌­یابند و این امر، به معنای «تساوق صفات» به حسب ذات احدی است. در این راستا تأمّل در اقسام حیثیت تقییدیۀ اخفی، بستر مناسبی برای فهم دقیق­‌تر رویکرد فلسفی صدرا و تمایز فی­‌الجملۀ آن با رویکرد عرفانی در باب ذات و صفات الهی فراهم می­‌آورد.