675648c2785e9a3
حکمت معاصر
دوره و شماره: دوره 15، شماره 1، شهریور 1403 
علمی-پژوهشی فلسفه

تحلیل فلسفی تندى و کندى زمان

صفحه 1-36

https://doi.org/10.30465/cw.2024.49080.2058

مهدی اسدی

چکیده گرچه این‌ مسأله که «آیا با ملاک‌های فلسفی زمان می‌تواند به تندى و کندى متصف‌شود؟» یکی از مسائل مهم فیزیک و فلسفه‌ی فیزیک در دنیای معاصر است، در طول تاریخ نیز برخی از فیلسوفان – گرچه به‌صورت سلبی – بدان پرداخته‌اند: آن‌ها معمولاً تعدد و تندى و کندى زمان را به‌عنوان یک احتمال مطرح کرده و سپس با ادله‌ی گوناگون به نقد آن پرداخته‌اند. در برابر، به‌ویژه برخی از فیلسوفان نوصدرایی تصریح کرده‌اند به شماره‌ی حرکت‌های موجود زمان‌های گوناگون وجود دارد. این زمان‌ها – به‌روشی متفاوت از فیزیک نسبیت – به تندی و کندی نیز متصف‌می‌شوند: هرچه حرکت تندتر باشد زمان نیز تندتر است. ما ادله‌ی فلسفی این دو دیدگاه رقیب را به روش تاریخی گردآورده و به روش عقلی و با ابزارهای منطقی آن‌ها را تحلیل کرده و سنجیده‌ایم. نتیجه و یافته‌ی پژوهش این است که ادله‌ی گوناگون مخالفان برجسته‌ی تعدد و تندى و کندى زمان – از جمله ارسطو، فلوطین، ابن‌سینا، ابوالبرکات بغدادی و فخررازی – از قوت چندانی برخوردار نبوده و در نهایت پذیرفتنی نیست. ولی از نظر فلسفی ادعای موافقان قابل‌ بازسازی و تقویت است: چون زمان مقدار حرکت و حرکت نیز متعدد و تند/کند است، پس زمان نیز به‌تبع حرکت به‌ تعدد و تندی/کندی متصف‌می‌شود.

علمی-پژوهشی فلسفه

اعتبار اصول امتناع تناقض و طرد شق‌ثالث؛ منطقی یا روان‌شناختی (مروری بر برداشت‌ها و تفسیر‌های نادرست، اتهام‌های خودساخته و انواع مغالطه‌ در یک نقد)

صفحه 37-79

https://doi.org/10.30465/cw.2024.49220.2059

مرتضی حاجی‌حسینی؛ محمد حسین اسفندیاری

چکیده منطق کلاسیک با این پیش‌فرض فلسفی که یک زبان غیرصوری وجود دارد که زبان صوری درصدد ارائه آن است تأسیس شده است. در این منطق، اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث، قضیه به شمار می‌آیند و برهان دارند. مرتضی حاج‌حسینی در کتاب طرحی نو از اصول و مبانی منطق، با این پیش‌فرض فلسفی که یک زبان غیرصوری وجود دارد که زبان صوری درصدد ارائه آن است و تشریح پیامدهای آن به تأسیس دو نظام تابع‌ارزشی و غیرتابع‌ارزشی پرداخته است. در این منطق، اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث، در حکم قاعده‌ای هستند که هر سطر از برهان بر اساس آن ‌ها نوشته می‌شود و به همین اعتبار اثبات‌ناپذیر تلقی می‌شوند.

اسدالله فلاحی بی‌آنکه موضع خود را در قبال پیش‌فرض یا عدم پیش‌فرض زبان غیرصوری مشخص کند، در مقاله‌ای که با عنوان «مبانی فلسفی نظام‌های حاج‌حسینی» در شمارهٔ دوم دوره 14نشریهٔ حکمت معاصر در شمارهٔ پاییز و زمستان ۱۴۰۲منتشر شده است، مبانی فلسفی نظام‌های تابع‌ارزشی و غیرتابع‌ارزشی و از جمله دیدگاه نویسنده در مورد اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث و پیامدهای آن را نقد نموده است. در این مقاله ابتدا به تشریح مبانی فلسفی و معرفت‌شناختی نظام‌های منطقی و مقایسهٔ این نظام‌ها با یکدیگر در ارتباط با این مبانی می‌پردازیم و سپس به نقدهای فلاحی پاسخ می‌دهیم.

علمی-پژوهشی فلسفه

مختصات معنایی نظام فیض از دیدگاه فلوطین و ابن عربی

صفحه 81-111

https://doi.org/10.30465/cw.2024.49491.2064

حسن محمدزاده؛ منصور ایمانپور

چکیده «نظریه فیض» از ابداعات فلوطین و پاسخی بر مسأله‌ی صدور کثرات از واحد بود. از دیرباز تاکنون تبیین‌های متعددی از فیض، توسط حکما صورت پذیرفته است، اما تفسیر ابن‌عربی بسیار متفاوت است. پژوهشِ حاضر می‌کوشد مسأله‌ی: مختصات معناییِ نظام فیض را با موازنه‌ی آرای افلوطین و ابن‌عربی و با بهره‌گیری از روشِ: توصیف و تحلیلِ ارسطویی بررسی کرده و آن را در دو سطحِ مؤلفه‌ها و مبانی، تطبیق و ارزیابی کند. هدف از انجام این پژوهش: کشف و استنباط مؤلفه‌های نظام فیض در دو دستگاه معرفتیِ فلوطین و ابن‌عربی است، به-طوری که ارتباط مبانی و آرای این دو نشان داده شود. یافته‌های تحقیق: حاکی از آن است که نظام فیضِ فلوطین و ابن‌عربی از نظر مبنا و بِنا تفاوت‌های بنیادین و ساختاریِ عمیقی دارند، به‌این صورت که ابن‌عربی توانسته است با طرح نظریه‌ی فیض در بستر وحدتِ شخصیِ وجود، تحلیل دقیق‌تر و جامع‌تری از آن ارائه دهد. مهم‌ترین دستاورد و شاخصه‌ی فیضِ ابن‌عربی را می‌توان در گذرِ او از کثرات هستی و تبیین عمیق از ربط حق با خلق، و میزانِ حضور و فاعلیتِ حق دانست.

علمی-پژوهشی فلسفه

مقایسه سه مرحله استکمال نفس نزد ابن طفیل و شیخ اشراق: کودکی تا بلوغ نفس

صفحه 113-131

https://doi.org/10.30465/cw.2024.48369.2041

عرفان غلامی؛ نادیا مفتونی

چکیده مسئله استکمال نفس و رسیدن انسان به سعادت از مباحثی بوده است که در بین فلاسفه‌ی اسلامی از جمله ابن طفیل و شیخ اشراق حائز اهمیت فراوانی بوده است. این فیلسوفان در باب استکمال نفس، مراحل و شرایط و مقدماتی را ذکر نموده‌اند. همین امر نشان از توجه فیلسوفان اسلامی به بحث سلوک و عرفان عملی دارد. از آنجا که تحقیق درباره نفس و غایت و کمال او تاثیر عمده‌‌ای بر نگرش انسان به زندگی دارد و موجب اصلاح رفتار و اعمال انسان‌ها می‌گردد، در این پژوهش با روش توصیفی_تحلیلی بدنبال مقایسه میان نظر ابن طفیل و سهروردی در باب استکمال نفس و نحوه رسیدن به سعادت حقیقی هستیم. بر اساس یافته‌های این پژوهش، طبق دیدگاه ابن طفیل و شیخ اشراق، استکمال نفس انسانی در گرو گذر از سه مرحله است که در برخی از آنها مشابهت‌هایی یافت می‌گردد. هرچند وجوه افتراق نیز دیده می‌شود. بر این اساس مرحله اول به زعم هر دو فیلسوف خودآگاهی می‌باشد. اما مرحله دوم از نظر ابن طفیل تشبه به اجسام سماوی و نفوس فلکی است که یکی از مراحل استکمال نفس و رسیدن به سعادت است، همچنین مرحله دوم از نظر سهروردی مراجعه به طبیب روحانی است. اما مرحله سوم نزد ابن طفیل ارتباط مستقیم با واجب الوجود معرفی شده است در حالیکه این مرحله نزد شیخ اشراق اتصال به آفتاب جهان افروز معرفی شده که هم قابل تحلیل به عقل فعال است و هم واجب الوجود. نهایتا بررسی نظر این دو فیلسوف ما را به این نتیجه می‌رساند که سعادت در گرو علم و عمل توأمان می‌باشد که از علم به خود شروع و با وصول به ماورا طبیعت ختم می‌شود.

علمی-پژوهشی فلسفه

مواجهۀ رمزگرایانۀ شیخ اشراق با سنت افلاطونی در تلقی وی از خرد جاویدان

صفحه 133-166

https://doi.org/10.30465/cw.2024.49031.2056

سیروس علیپور؛ حسین کلباسی اشتری

چکیده رمزگرایی از دیرباز در دین، عرفان و فلسفه به‌کار بسته‌شده است. شیخ اشراق با زبان رمزآگین، درون‌مایه‌های متعالیِ ناگشوده به زبان متعارف و عقل استدلال‌گر را به تصویر می‌کشد. او سنت پیشاارسطویی، به‌خصوص افلاطون را نمایندۀ غربی خمیرۀ ازلی حکمت می‌شمارد. مسئلۀ بنیادی مقاله، واکاوی نقش نگاه رمزاندیشانۀ سهروردی در تعبیر حکمت افلاطونی از قِبَل خمیرۀ ازلی است. با رویکردی توصیفی-تحلیلی و تطبیقی و ضمن ارجاع به آثار دو حکیم، خصوصیات زبان رمزی و پیوندش با حقایق متعالی، خمیرۀ ازلی و آموزه‌هایی نظیر تزکیۀ نفس، القای الهی، کشف و شهود بررسی می‌شود. نتایج نشان می‌دهد: نخست، رمز با حقایق متعالی پیوند دارد. دوم، خمیرۀ ازلی حکمت دو وجه جهان‌شمول (تاریخی) و الهی (فراتاریخی) دارد. سوم، فهم حقایق و بنیاد مشترک الهی، با تجرید نفس و بصیرت امکان‌پذیر است. چهارم، زبان رمزی پای در وادی ذوق و شهود می‌نهد. پنجم، افلاطون، به‌مثابه حکیمی الهی، اهل ذوق، شهود و تجرید است و حکمتش سرشار از حقایق متعالی. ششم، بیان رمزی، شیوۀ افلاطون- و دیگر حکما- است. بدین‌سان، سهروردی با افلاطون مواجهه‌ای رمزگرایانه از قِبَل خمیرۀ ازلی به‌کار می‌بندد. او با این مواجهه، به انتقال معانی اشراقی می‌پردازد و در خوانش خود، حکمت را نه در بطن تاریخ، که در فراسوی تاریخ می‌جوید.

علمی-پژوهشی فلسفه

اثبات وجود خدا در آثار فارابی

صفحه 167-198

https://doi.org/10.30465/cw.2024.48864.2051

لیلا کیانخواه

چکیده بحث از خدا به عنوان مبدأ عالم از جمله محوری‌ترین مباحث فلسفة فارابی است. فارابی در احصاء العلوم جزء سوم علم الهی را مختص بحث از خدا و موجودات غیر جسمانی و صفات آنها و اثبات وجود آنها می‌داند. بنابراین، از دیدگاه فارابی وجود خدا بدیهی نیست و یکی از مسائل علم الهی (مابعدالطبیعه) محسوب می‌شود و باید برای اثبات آن برهان اقامه شود. اما مراجعه به آثار مشهور فارابی نشان می‌دهد که او در این آثار بخش خاصی را به این برهان اختصاص نداده و برهانی با صورتبندی مشخص بر وجود خدا اقامه نکرده است. بنابراین، مسألة این پژوهش این است که چرا با وجودی که فارابی در احصاء العلوم اقامة چنین برهانی را ضروری دانسته ولی جایگاه مشخصی را در اکثر آثار خود به آن اختصاص نداده است. بر اساس یافته‌های این پژوهش، بر خلاف آثار قطعی الإنتساب، برخی از آثاری که به فارابی منسوبند حاوی برهان واضح و روشنی بر اثبات وجود خدا هستند که بر اساس تمایز وجود از ماهیت و تمایز واجب از ممکن اقامه شده است (برهان وجوب و امکان). ابتناء این برهان بر این دو اصل اساسی که فارابی در آثار قطعیِ خود به آنها دست نیافته و لذا آرای مابعدالطبیعی‌اش بر آنها بنا نشده است، و نیز برخی شواهد موجود دیگر در متن این آثار، فرضیة عدم انتساب آن‌هارا به فارابی تقویت می‌کند. از یافته‌های دیگر این پژوهش این است که هرچند فارابی در آثار قطعی الإنتساب برهان واضح و روشنی بر اثبات خدا اقامه نکرده اما نمی‌توان گفت که او هیچ اهتمامی به اثبات وجود خدا نداشته؛ چرا که برخی بیانات او در تشریح مراحل کسب علوم نظری دربردارندة نوعی برهان علیت بر اثبات موجود اوّل هستند. بنابراین می‌توان طریق او را در اثبات وجود خدا برهان علیت دانست. علاوه بر این، عبارتی در کتاب آراء اهل المدینة الفاضلة وجود دارد که به نظر می‌رسد فارابی در آن از طریق تحلیل ذات موجود اوّل به اثبات وجود او می‌رسد. از جمله نتایج و دستاوردهای این مقاله می‌توان به ارائة گزارش و تحلیلی دقیق از مواجهة فارابی با اثبات وجود خدا در تمام آثار منسوب به وی و نیز بررسی قرائن و شواهدی اشاره داشت که فرضیة عدم انتساب سه رسالة عیون المسائل، الدعاوی القلبیة و شرح رسالة زینون کبیر به فارابی را تقویت می‌کند و در نتیجه بر اساس آنها با قطعیت می‌توان گفت که فارابی به هیچ وجه برهان امکان و وجوب را بر وجود خدا اقامه نکرده است.

علمی-پژوهشی فلسفه

راز حیرت و سکوت در مرتبه احدیت ذات؛ بر اساس اندیشه های ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی

صفحه 199-226

https://doi.org/10.30465/cw.2025.49805.2071

فاطمه صادق زاده قمصری

چکیده فیلسوفان مسلمان در آثار الهیاتی خود پس از اثبات واجب الوجود، معمولاً یگانگی و سایر صفات او را تبیین می‌کنند. آن‌ها در این نوع مباحث، ذات را با همراهی صفات مورد بررسی قرار می‌دهند و در باره ذات بدون ملاحظه صفات سکوت می‌کنند. ابن‌سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی در برخی از آثار خود به چرایی سکوت در این باره اشاره دارند. شیخ الرئیس بر مبنای اصل بساطت و تنزه ذات از هر نوع ترکیب و کثرت، به نظریه اتحاد مفهومی صفات می‌رسد و صفات ذاتی چون علم و قدرت را به عنوان لوازم ذات و متأخر از ذات به شمار می‌آورد. از دیدگاه صدرالمتألهین، همه تعینات در ذات احدی فانی هستند و صفات، اسماء و مظاهر آن‌ها در مرتبه واحدیت به صورت جمعی حضور دارند. علامه طباطبایی هر یک از صفات کمالی خدا را شامل کمالات دیگر می‌داند. طباطبایی با تکیه بر اطلاق ذات، و نیز تفکیک دو مقام احدی و واحدی، اسماء و صفات را متأخر از مقام ذات می‌داند. بر اساس توصیف ناپذیری ذات، هر گونه سخن‌گفتن در باره ذات احدی ناشدنی است.

نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی سعی دارد با واکاوی اندیشه‌های ابن‌سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی، سکوت حکیمانه در مواجهه با ذات احدی را مورد بررسی قرار دهد.