مهدی گلپرور روزبهانی
چکیده
روش پژوهش فلسفی را میتوان به انحاء گوناگونی طبقهبندی کرد. حسب چگونگی رابطه با گذشته عرصه فلسفه، این مقاله دو سبک فلسفهورزی را از یکدیگر متمایز میسازد: «روزآمد» و «تاریخی». وفاداران به سبک فلسفهورزی روزآمد، عمل حرفهای خود را مستقل از تاریخ فلسفه دانسته و برای مواجهه با چالشهای فکری امروزین تنها بر خردورزی حالمحور ...
بیشتر
روش پژوهش فلسفی را میتوان به انحاء گوناگونی طبقهبندی کرد. حسب چگونگی رابطه با گذشته عرصه فلسفه، این مقاله دو سبک فلسفهورزی را از یکدیگر متمایز میسازد: «روزآمد» و «تاریخی». وفاداران به سبک فلسفهورزی روزآمد، عمل حرفهای خود را مستقل از تاریخ فلسفه دانسته و برای مواجهه با چالشهای فکری امروزین تنها بر خردورزی حالمحور خویش اتکا مینمایند. فلسفه تحلیلی در دوران معاصر نمونه ممثّل این رویکرد است که بسیاری از پیشگامان آن، تاریخ فلسفه را به دیده حقارت مینگرند. پایبندان به سبک فلسفهورزی تاریخی، در مقابل، برای نیل به حقیقت به گذشته فلسفه رجوع نموده و فلسفهی خود را در دادوستد فکری با آن شکل میدهند. تحقق این سبک را میتوان میان فیلسوفان اسلامی رهگیری کرد که خود را نوعاً در امتداد عقبهای از اندیشمندان گذشته میشناسانند. سبک اتخاذشده از سوی وفاداران به هریک از این دو اسلوب اثرات تعیینکنندهای بر نحوه آموزش و آموختن، شیوه و حتی ادبیات نگارش و همچنین تاریخنگاری فلسفه توسط آنان دارد. این مقاله به مشخصهیابی هریک از دو سبک یادشده و برشمردن استلزامات آنها پرداخته و در پایان آن دو را در همسنجی با یکدیگر قرار میدهد.
زهرا مظاهری؛ سیدمحمدکاظم علوی
چکیده
یکی از مناقشات معاصر در فلسفه اسلامی، مناقشه در اصالت آن است که به امکان آن میپردازد. این مسئله هویتی، در تاریخ فلسفه اسلامی و آینده فلسفه اسلامی تأثیر بسزایی دارد. دراین خصوص به نظر سه تن از متفکران معاصر مصطفی ملکیان، غلامحسین ابراهیمی دینانی و رضا داوریاردکانی پرداخته شده است. ملکیان با تقلیل فلسفه اسلامی به الهیات و کلام، ...
بیشتر
یکی از مناقشات معاصر در فلسفه اسلامی، مناقشه در اصالت آن است که به امکان آن میپردازد. این مسئله هویتی، در تاریخ فلسفه اسلامی و آینده فلسفه اسلامی تأثیر بسزایی دارد. دراین خصوص به نظر سه تن از متفکران معاصر مصطفی ملکیان، غلامحسین ابراهیمی دینانی و رضا داوریاردکانی پرداخته شده است. ملکیان با تقلیل فلسفه اسلامی به الهیات و کلام، منکر اصالت و امکان هر گونه فلسفه دینی از جمله فلسفه اسلامی میباشد. از طرفی، دینانی و داوری نه تنها بر اصالت فلسفه اسلامی و امکان آن تأکید دارند بلکه از تعامل ضروری میان فلسفه و اسلام سخن میگویند. این تحقیق در چهار محور صورت پذیرفته و در قالب این محورها، دیدگاه ایشان مورد مطالعه قرار گرفته است. در تحلیل این دیدگاهها به توافق آنها بر مخالفت با فلسفهدینی و اختلاف آنها در دینی دانستن فلسفهاسلامی اشاره شده و بیان شده که میتوان با در نظر گرفتن روش برهانی و فرآیند استدلالی فلسفه اسلامی به دفاع از امکان فلسفه اسلامی پرداخت. امتناع فلسفه اسلامی ناسازگار با واقعیت تاریخی فلسفه اسلامی دانسته شده و امکان آن نفی نگشته، ولی تداوم و تحقق امکان پیشروی آن تنها در صورتی میسر است که مسائل فلسفی کنونی و آینده نیز در نظر گرفته شود.
مرتضی بحرانی؛ سیدمحسن علویپور
چکیده
متفکران مسلمان، بهتأسی از حکیمان کلاسیک یونانی، در فلسفة سیاسیشان به «دوستی»بهمثابة مفهومی فلسفی و سیاسی توجه کردهاند. بااینحال، توجه آنها به این مقوله دارای نقاط ممیزهای است که میتواند نشاندهندة تفاوتهای تفکر اسلامی با تفکر یونانی باشد. این نقاط تمایز خود را بیشتر در کماهمیتتردانستن این مقوله در چهارچوب ...
بیشتر
متفکران مسلمان، بهتأسی از حکیمان کلاسیک یونانی، در فلسفة سیاسیشان به «دوستی»بهمثابة مفهومی فلسفی و سیاسی توجه کردهاند. بااینحال، توجه آنها به این مقوله دارای نقاط ممیزهای است که میتواند نشاندهندة تفاوتهای تفکر اسلامی با تفکر یونانی باشد. این نقاط تمایز خود را بیشتر در کماهمیتتردانستن این مقوله در چهارچوب تفکر سیاسی و بهرهگیری از مفاهیم کمکی برای جایگیری آن در چهارچوب فلسفة سیاسی آنها نشان میدهد. مقالة حاضر، با بررسی مفهوم دوستی در آرای فیلسوفانی چون کندی، فارابی، عامری، اخوانالصفا، و خواجهنصیرالدین طوسی، ازطریق تحلیل محتوایی آثار آنها نشان میدهد که متفکران مسلمان در وامگیری از فیلسوفان یونانی، بنابر زمینة فکری خویش، روایتیِ مختص خود از مفاهیم برسازندة سامان سیاسی بهدست میدهند که در مواردی حتی با رویکرد حکیمان یونانی مخالف است.