عرفان اسلامی
محمد جواد دکامی؛ اکبر عروتی موفق
چکیده
متکلمان مسلمان معتقدند که خدا فاعل بالقصد است، مشائیون او را فاعل بالعنایه و اشراقیون او را فاعل بالرضا و پیروان ملاصدرا او را فاعل بالتجلی یا فاعل بالعنایه میدانند. وجه اشتراک همه این نظرات این است که در تمام اقسام فاعل، عشق و ابتهاج واجب تعالی به ذات خود منشاء پیدایش این عالم است به همین دلیل حکیم الهی قمشهای خدای متعال را «فاعل ...
بیشتر
متکلمان مسلمان معتقدند که خدا فاعل بالقصد است، مشائیون او را فاعل بالعنایه و اشراقیون او را فاعل بالرضا و پیروان ملاصدرا او را فاعل بالتجلی یا فاعل بالعنایه میدانند. وجه اشتراک همه این نظرات این است که در تمام اقسام فاعل، عشق و ابتهاج واجب تعالی به ذات خود منشاء پیدایش این عالم است به همین دلیل حکیم الهی قمشهای خدای متعال را «فاعل بالعشق» میداند. از نظر او منشأ عشق، ادراک است و هر اندازه که مدرَک ابهَی و اجمَل باشد، عشق به آن بیشتر است و چون ذات باریتعالی در بالاترین مرتبه جمال و بهاء است و او ذاتاً هم مدرِک است و هم مدرَک؛ پس بالاترین مرتبه عشق را به ذات خود دارد. و این عشق منشاء خلقت عالم شده است. مسئلۀ اصلی تحقیق حاضر این است که آیا بحث فاعلیت بالعشق در بین حکمای پیش از الهی قمشهای مطرح بوده یا نه؟ در این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی پیشینۀ این بحث در آثار حکیمان پیش از ایشان بررسی و اثبات شده است که گرچه حکیمان و فیلسوفان پیش از او از اصطلاح «فاعل بالعشق» جهت تبیین فاعلیت واجبتعالی استفاده نکردهاند، اما به آن معتقد بوده و از آن بحث نمودهاند.
عرفان اسلامی
آزیتا بلالی اسکویی؛ مرتضی شجاری؛ مینا حیدری ترکمانی؛ سید جلال موسوی شربیانی
چکیده
معماری یکی از هنرهای بسیار مهم بشری است که تأثیری شگفتی همواره بر انسانها داشته است و همانند هر هنری چه بسا بتوان گفت، مهمترین و محوریترین موضوع آن "هارمونی" است. گرچه هارمونی در موارد بسیار گوناگونی تعریف میشود، اما جوهرهی هارمونی در واقع همان "وحدت" است. یعنی اجزای متکثر در کلّیتی وحدت و تمامیت مییابند. که لازمه ادراک فضای ...
بیشتر
معماری یکی از هنرهای بسیار مهم بشری است که تأثیری شگفتی همواره بر انسانها داشته است و همانند هر هنری چه بسا بتوان گفت، مهمترین و محوریترین موضوع آن "هارمونی" است. گرچه هارمونی در موارد بسیار گوناگونی تعریف میشود، اما جوهرهی هارمونی در واقع همان "وحدت" است. یعنی اجزای متکثر در کلّیتی وحدت و تمامیت مییابند. که لازمه ادراک فضای معماری است. همچنین در فلسفه اسلامی ادراک این جهان استهلاک کثرت در وحدت است. طبق وحدت وجودی ابن عربی، وجودی واحد در پس تکثر این جهان مستتر است، در واقع تکثر و تعددی که در عالم نمایان است، ناشی از ظهور وجود حقیقی واحد است که نمایانگر وحدت کلی میباشد. هدف از پژوهش حاضر دستیابی به ماهیت این وحدت و چگونگی وقوع آن هست. سوالاتی که در این تحقیق مطرح هست؛ بررسی ماهیت این وحدت و قابلیت تطبیقپذیری آن در آراء ابنعربی و معماری و اینکه چه زمینههای مادی در فضای معماری برای رسیدن به وحدت فراهم شده است؟ پژوهش حاضر از نوع کیفی تحلیلی- توصیفی بوده و راهبرد پژوهش مطالعهی موردی (مسجد امام اصفهان) با رویکرد تفسیری میباشد. این تحقیق با تحلیل تجربهی وحدت در کثرت در مسجد امام اصفهان، ارتباط این موضوع را در آراء ابنعربی و معماری مورد بررسی قرار میدهد. از نتایج اصلی پژوهش، نقش خیال در معرفت وحدت بر مبنای وحدت وجودی ابن عربی و سیر از کثرت به وحدت در فضای معماری اسلامی میباشد. همچنین همانطور که در وحدت وجود، یافتن وجود و وجودیافتن یکی است و این یافتن، از طریق کشف و شهود است. در معماری مسجد امام اصفهان، با ایجاد فضای معنوی با استفاده از عناصر زوجین (زوجیت خیال)، بستری برای کشف و شهود وحدت توسط ناظر فراهم شده است.
عرفان اسلامی
امیر پوررستگار
چکیده
رویکرد زوایۀ دید و اسلوب نظاممندی است که پژوهشگر با اتّکا به آن، به پروژۀ مفروض خود نزدیک میشود و فهم ژرفتری از موضوع به دست میآورد. گستردگی تصوف سبب شده است که رویکردهای گستردهای نسبت به آن پدید آید. تصوفپژوهان غربی در مواجهه با تصوف از رویکردهای متنوعی بهره گرفتهاند؛ لذا برای فهم تصوفپژوهیِ شرقشناسان، تبیین ...
بیشتر
رویکرد زوایۀ دید و اسلوب نظاممندی است که پژوهشگر با اتّکا به آن، به پروژۀ مفروض خود نزدیک میشود و فهم ژرفتری از موضوع به دست میآورد. گستردگی تصوف سبب شده است که رویکردهای گستردهای نسبت به آن پدید آید. تصوفپژوهان غربی در مواجهه با تصوف از رویکردهای متنوعی بهره گرفتهاند؛ لذا برای فهم تصوفپژوهیِ شرقشناسان، تبیین رویکرد آنان نیز اهمیت دارد. جستار حاضر با روش توصیفی– تحلیلی، در پی واکاوی رویکردشناسیِ لئونارد لویزُن، عرفانپژوه نامدار آمریکایی بوده است. نقد و تحلیل تصوف از زوایۀ سمبلیسم و نمادپردازی، بهویژه تبیین سنّت ادبی کفریات، استعارههای شناختی، نظریۀ زیباییشناختیِ شهود و از همه مهمتر، تأویلگرایی، مهمترین سویههای رویکرد زیباییشناختیِ تحقیقات لویزن را در بر میگیرد. او بر این باور است که استعارات، سمبلها و تأویلهای صوفیه فراتر از علم بلاغت ادبی، و در حوزۀ «علم احوال» و «معانی مثالی» است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که لویزن در کنار رویکرد ادبی- بلاغی، از رویکرد تاریخی- اجتماعی نیز غافل نمانده است؛ چنان که او تصوف را «دین نهادینهشدۀ تودهها» میداند و معتقد است «تطور تاریخیِ گذر صوفی به ملّا»، برای جریانشناسی اندیشۀ صوفیان بسیار اهمیت دارد. با وجود این که رویکرد زیباییشناختی لویزن در شناخت بهتر تصوف کارآیی دارد، اما رویکرد تاریخی او که تصوف را از منظر صرفاً تاریخی و اجتماعی تحلیل میکند، گاه از شناساندن روح تصوف برکنار مانده است.