فاطمه رجایی؛ مصطفی مومنی
چکیده
منطقدانان در مبحث قضایا و نیز در کتاب جدل وقتی سخن از مشهورات به میان میآید گزارههای اخلاقی(«ظلم بد است» و «عدل نیکوست») را به عنوان مثال ذکر نمودهاند. آنها این قضایا را از سنخ مشهورات دانسته که ملاک تصدیق آنها مشهور بودن است. از طرفی متکلمان اسلامی(عدلیه) نیز در مبحث حسن و قبح عقلی همان گزارههای فوق را بیان میکنند. ...
بیشتر
منطقدانان در مبحث قضایا و نیز در کتاب جدل وقتی سخن از مشهورات به میان میآید گزارههای اخلاقی(«ظلم بد است» و «عدل نیکوست») را به عنوان مثال ذکر نمودهاند. آنها این قضایا را از سنخ مشهورات دانسته که ملاک تصدیق آنها مشهور بودن است. از طرفی متکلمان اسلامی(عدلیه) نیز در مبحث حسن و قبح عقلی همان گزارههای فوق را بیان میکنند. این سوال مطرح میشود که به لحاظ منطقی، گزارههای حسن و قبح ذاتی در کدام سنخ از گزارههای منطقی است و آیا ذاتی بودن حسن و قبح با مشهوری دانستن آنها سازگار است یا خیر؟ در صورت اول، مشهوریت و منافع عام مطرح است در حالیکه در ذاتی بودن جدای از منفعت جامعه و مشهوریت، فعل بدون واسطه متصف به حسن و قبح میشود و لذا با آنچه در مباحث منطق گفتهاند، هماهنگ نمیشود. مسأله تحقیق، نشان دادن تعارض بین ذاتی و عقلی بودن و مشهوری بودن این قضایا در تعابیر منطقدانان بخصوص ابنسیناست و ضمن بیان تعارض مذکور، نشان میدهد که هر چند مشهوری دانستن این گزارهها با ذاتی و عقلی بودن حسن و قبح، به معنای کلامی، سازگار نیست ولی با دقت و تنقیح مناط در معنای ذاتی و عقلی به بیان مظفر، تعارضی بوجود نمیآید.
حبیب الله دانش شهرکی؛ علی صادقی نژاد
چکیده
مسالهی ارزشداوری در فلسفهی اخلاق، فلسفهی حقوق و فلسفهی دین از این جهت حائز اهمیت است که مشخص میکند چه چیزی اساسا قابل ارزشگذاری است و کجا ارزش مثبت یا منفی بدان تعلق می گیرد، فلذا نیازمند بررسیهای فلسفی است. از این منظر حکمت متعالیه به عنوان فلسفهای که باید فلسفههای مضاف از دل آن استخراج شوند میبایست دربارهی این ...
بیشتر
مسالهی ارزشداوری در فلسفهی اخلاق، فلسفهی حقوق و فلسفهی دین از این جهت حائز اهمیت است که مشخص میکند چه چیزی اساسا قابل ارزشگذاری است و کجا ارزش مثبت یا منفی بدان تعلق می گیرد، فلذا نیازمند بررسیهای فلسفی است. از این منظر حکمت متعالیه به عنوان فلسفهای که باید فلسفههای مضاف از دل آن استخراج شوند میبایست دربارهی این ارزشداوریها مبنایی ارائه دهد تا محل ارزشداوری، نحوهی آن و قواعد حاکم بر آن نیز مشخص شود. از آن جایی که حکمت متعالیه نگاهی هستی شناسانه به عالم دارد،انتظار میرود در جایگاه فلسفهی مادر مبانی هستیشناسانه برای مسالهی ارزشداوری ارائه کند. در این میان مسالهی خیر و شر و نیز حسن و قبح مباحثی هستند که به عنوان نمونه در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفتهاند. اصالت وجود، تشکیک وجود، سعهی وجودی و کمالات نفسانی انسان اصولی هستند که از منظر حکمت متعالیه مبنای هستیشناسانه برای ارزشداوریمهیا میکنند. در نهایت چنین به نظر میرسد که با نتایجی که از این اصول به دست میآید یعنی مساوقت وجود با خیر، عدمی پنداشتن شرور و نیز بازگرداندن حسن و قبح به مطابقت با فضائل و رساندن به خیر اعلی، به سختی میتوان از این اصول مبنایارزشداوریمنسجمی استخراج کرد.
ابوذر نوروزی؛ محسن شیراوند
چکیده
علامه طباطبایی (ره) فیلسوفی کلاسیک بر ممشای حکمت متعالیه و مفسر بزرگ قرآن کریم است اما اندیشه وی در این دو حوزه محدود و متمرکز نشده و در حوزههای معرفتی دیگر نیز دارای اندیشههای بدیعی است. یکی از این حوزهها فلسفه اخلاق است. بیتردید اصلیترین بحث در فلسفه اخلاق به تقسیمبندی واقعگرایی و غیرواقعگرایی اخلاقی تعلق دارد. هدف ...
بیشتر
علامه طباطبایی (ره) فیلسوفی کلاسیک بر ممشای حکمت متعالیه و مفسر بزرگ قرآن کریم است اما اندیشه وی در این دو حوزه محدود و متمرکز نشده و در حوزههای معرفتی دیگر نیز دارای اندیشههای بدیعی است. یکی از این حوزهها فلسفه اخلاق است. بیتردید اصلیترین بحث در فلسفه اخلاق به تقسیمبندی واقعگرایی و غیرواقعگرایی اخلاقی تعلق دارد. هدف از این پژوهش پردازش این مسئله است که علامه طباطبایی در کدامیک از این دستهبندیها جای دارد و تبیین آن با کدام موضوعات فلسفی انجام میپذیرد؟ این مقاله که با روشی اسنادی_تحلیلی تألیف شده است، تلاش دارد با تحلیل و تبیین مسئله «اعتباریات» و نگهداشت مسئله «احساس» ذیل عنوان اعتباریات به این موضوع بپردازد. نتیجه پژوهش این است که علامه طباطبایی (ره) یک واقعگرای اخلاقیِ تعریفگرا است.
حمیده اخباراتی؛ شهرام پازوکی
دوره 7، شماره 3 ، آذر 1395، ، صفحه 107-130
چکیده
اشاعره یکی از مذاهب کلامی اهل سنت هستند. تشابه ظاهری بین بعضی اعتقادات اصولی اشاعره و تعالیم عرفانی، باعث شده که عارفان بزرگ مسلمان از جمله مولانا جلال الدین محمد بلخی را در جرگه مذهب اشعری تصور کنند. در حالیکه اصولاً مبانی و مبادی علم عرفان و علم کلام کاملاً مستقل و متفاوت هستند. در این مقاله سعی شده برخی از تشابهات ظاهری آرای عرفانی ...
بیشتر
اشاعره یکی از مذاهب کلامی اهل سنت هستند. تشابه ظاهری بین بعضی اعتقادات اصولی اشاعره و تعالیم عرفانی، باعث شده که عارفان بزرگ مسلمان از جمله مولانا جلال الدین محمد بلخی را در جرگه مذهب اشعری تصور کنند. در حالیکه اصولاً مبانی و مبادی علم عرفان و علم کلام کاملاً مستقل و متفاوت هستند. در این مقاله سعی شده برخی از تشابهات ظاهری آرای عرفانی مولانا در قیاس با اصول اعتقادی اشاعره که ظاهراً مشترک می نمایند، بیان گردد و تفاوت عمیق بین آن دو به طور مختصر شرح داده شود. بدین منظور اقوال آنان خصوصاً در باب «حسن وقبح»، «جبر و اختیار»، «توحید افعالی و انکار علیّت»، «عینیت ذات با صفات» و «رؤیت حق تعالی» مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت به این مسئله پاسخ داده می شود: «آیا مولانا از نظر اعتقادات اشعری است؟» یا اینکه عرفان و علم کلام آنچنان فاصله ای دارند که قیاس آنها حاکی از ناآگاهی از هر دو جریان فکری است."