اصغر محمدی؛ سحر کاوندی؛ محسن جاهد
چکیده
ریشة «أمن» یکی از محوریترین و اساسیترین مفاهیم قرآنی و مسائل اعتقادی است. تفسیرهای متکثر و متعارض ایمان از نظر متکلمان اسلامی موجب شده تا برخی، دیگران را به کُفر – نقطة مقابلِ ایمان- متّهم کنند. اینکه ایمان را امری معرفتی ـ شناختی بدانیم در دو حوزه معنایی به کار میرود: اول اینکه دستیابی به ایمان از طریق عقل و استدلالهای ...
بیشتر
ریشة «أمن» یکی از محوریترین و اساسیترین مفاهیم قرآنی و مسائل اعتقادی است. تفسیرهای متکثر و متعارض ایمان از نظر متکلمان اسلامی موجب شده تا برخی، دیگران را به کُفر – نقطة مقابلِ ایمان- متّهم کنند. اینکه ایمان را امری معرفتی ـ شناختی بدانیم در دو حوزه معنایی به کار میرود: اول اینکه دستیابی به ایمان از طریق عقل و استدلالهای عقلی حاصل میشود؛ دوم اینکه اساساً ماهیّت ایمان از جنس معرفت و شناخت است. پژوهش حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته، هیچیک از این دو دیدگاه را قریب به صواب ندانسته و در صدد تبیین این مسئله است که ایمان میتواند بدون استدلال عقلی و معرفتی (به عنوان جزء ایمان) حاصل آید. برای اثباتِ این مدّعا ابتدا به بررسی اجمالیِ تلقّی متکلمان از ایمان پرداخته شده، تا نشان داده شود که صرفاً از سنخ معرفت نبودن ایمان و نیز عدم لزوم حصول آن از طریق استدلال عقلی ، نظریهای است که در میان متکلمان اسلامی ریشه دارد و به نظر میرسد استدلالهای این گروه قابل دفاعتر از گروه رقیب باشد. سپس با نگاهی مختصر به برخی از آیات، شواهدی بر اینکه ایمان از دیدگاه قرآن امری است مربوط به ساحت احساسی-عاطفیِ آدمی، آورده شده است.
محمد اسماعیل عبداللهی
چکیده
مساله «وجود شناسی» عموما و چگونگی تحقق جهان کثرت و رابطه آن با جهان وحدت خصوصا از بنیادیترین مسائلی است که بر دیگر مباحث نظام هستیشناختی در فلسفه و عرفان اثر میگذارد. برخی رابطه جهان کثرت با جهان وحدت را از نوع وحدت سنخی وجود میدانند، برخی دیگر نیز وحدت حقه سریانی را مطرح میکنند و عدهای دیگر از جمله عارفان مسلمان، ...
بیشتر
مساله «وجود شناسی» عموما و چگونگی تحقق جهان کثرت و رابطه آن با جهان وحدت خصوصا از بنیادیترین مسائلی است که بر دیگر مباحث نظام هستیشناختی در فلسفه و عرفان اثر میگذارد. برخی رابطه جهان کثرت با جهان وحدت را از نوع وحدت سنخی وجود میدانند، برخی دیگر نیز وحدت حقه سریانی را مطرح میکنند و عدهای دیگر از جمله عارفان مسلمان، رابطه جهان کثرت با واجب متعال را از نوع وحدت شخصی وجود دانسته و آن را برگرفته از عقل و وحی میدانند. مسالهای که این تحقیق در صدد پاسخِ قرآن پایه به آن است عبارت است از: در نظام هستی شناسی عرفانی، بین جهان کثرت و جهان وحدت چه نوع رابطهای برقرار است؟ از این رو هدف این تحقیق، کشف مناسباتِ مستند به قرآن کریم بین جهان کثرت و جهان وحدت است. این تحقیق، از نوع پژوهشهای توسعهای و با بهرهگیری از روش توصیفی تحلیلی و روش تحقیق کتابخانهای، به اثبات فرضیه«برقراری نسبت بین وحدت و کثرت بر پایه وحدت شخصی وجود» پرداخته است. خوانش قرآنیِ نسبت به دست آمده در برقراری ارتباط بین دو جهان مذکور و استخراج مستندات قرآنی آن، وجه عمده تمایز این تحقیق با پژوهشهای همسو میباشد. با کنکاش بر روی این مساله، به دست آمد که آیات زیادی برای اثبات رویکرد عرفانی در ارتباط جهان کثرت با جهان وحدت وجود دارد. با تحلیل عرفانی صورت گرفته بر روی آیات مرتبط، گزاره راهبردی«وجود در واجب متعال منحصر است و عالم ممکنات به منزله تجلیات، ظهورات و شئونات او هستند»، استخراج شد که میتواند مبنای پژوهشهای بعدی پیرامون نظام مسائل عرفان قرآنی باشد.
مجید ملایوسفی؛ احمد الهیاری؛ مریم اسکندری
دوره 3، شماره 1 ، شهریور 1391، ، صفحه 119-140
چکیده
اصطلاح «اخلاق باور» برای اولین بار در مقالة معروف کلیفورد، با همین عنوان، به سال 1876 بهکار رفت. طبق بیان کلیفورد، که بعدها به قاعده یا اصل کلیفورد مشهور شد، «همیشه، همهجا، و برای هرکس خطاست که بر اساس قرائن ناکافی به چیزی معتقد شود». از زمانی که کلیفورد این بحث را مطرح کرده است، تاکنون، مورد مناقشات فراوانی بوده است؛ ...
بیشتر
اصطلاح «اخلاق باور» برای اولین بار در مقالة معروف کلیفورد، با همین عنوان، به سال 1876 بهکار رفت. طبق بیان کلیفورد، که بعدها به قاعده یا اصل کلیفورد مشهور شد، «همیشه، همهجا، و برای هرکس خطاست که بر اساس قرائن ناکافی به چیزی معتقد شود». از زمانی که کلیفورد این بحث را مطرح کرده است، تاکنون، مورد مناقشات فراوانی بوده است؛ مسئلة اصلی که در پس همة این مناقشات مطرح بوده است این است که آیا اصولاً باورهای آدمی در اختیار انساناند، تا مشمول ارزشگذاریهای اخلاقی شوند، یا اینکه باید آنها را، همچون بسیاری از حالات روانی، غیر ارادی و انفعالی و در نتیجه، معاف از ارزشگذاریهای اخلاقی دانست. عدهای بر این باورند که باورهای ما غیر ارادیاند و در اختیار ما نیستند. درمقابل، عدة دیگری به تأثیر اراده بر باور یا ارادهگروی اعتقادی معتقدند. این نوع از ارادهگروی، بسته به میزان تأثیر اراده بر باور، به دو قسم کلی قابل تقسیم است: ارادهگروی مستقیم و ارادهگروی غیر مستقیم. ارادهگروی اعتقادی (هر دو نوع مستقیم و غیر مستقیم آن) از حیث دیگری، به ارادهگروی توصیفی و ارادهگروی هنجاری تقسیم میشود. در ارادهگروی هنجاری سخن از نوعی وظیفهگرایی معرفتی در باب باورهاست که مستلزم اخلاق باور است. درواقع، زمانی میتوان از اخلاق باور سخن گفت که به چیزی به نام وظیفهگرایی معرفتی قائل باشیم. مطهری تعقل و تفکر را افعالی نفسانی میداند که در دست اراده و انتخاب مستقیم انسان قرار دارند. از نظر وی، میان «عقیده» و «تفکر» تمایز وجود دارد. او عقیدة مبتنیبر فرایند معقول و عقلانی را تفکر مینامد و آن را موجِد معرفت میداند. توجه به فرایند شکلگیری معرفت از منظر مطهری بهخوبی نشان میدهد که وی به مسئلة توجیه باورها و قائلشدن به نوعی وظیفهگرایی معرفتی توجه خاص داشته است. بر این اساس، مطهری توصیههایی را در نحوة کسب معرفت بیان میدارد که میتوان آنها را ذیل اخلاق باور گنجاند. از جملة این توصیهها میتوان به این موارد اشاره کرد: تأثیرناپذیری از قضاوت دیگران، پیروینکردن از اکثریت، پرهیز از خوشباوری، استماع قول مخالف، تفکیک باور از صاحب باور، و اجتناب از جمود و تعصب.
سیدمحمدحسین نقیبی؛ عبدالله نصری
چکیده
هنگام ادراک حسی دو مرحله اتفاق میافتد، یکی تاثیرپذیری عضو حسی و دیگری ادراکِ نفس است مرحله اول مادی و مرحله دوم مجرد است. براساس اتحاد نفس و بدن، نفس به تأثراتِ مادی که در اعضای حسی واقع میشود علم دارد و این علم، از سنخِ علم حضوری است برخی از شارحین حکمت متعالیه همچون علامه طباطبائی و شهید مطهری به این دیدگاه گرایش دارند از لوازم ...
بیشتر
هنگام ادراک حسی دو مرحله اتفاق میافتد، یکی تاثیرپذیری عضو حسی و دیگری ادراکِ نفس است مرحله اول مادی و مرحله دوم مجرد است. براساس اتحاد نفس و بدن، نفس به تأثراتِ مادی که در اعضای حسی واقع میشود علم دارد و این علم، از سنخِ علم حضوری است برخی از شارحین حکمت متعالیه همچون علامه طباطبائی و شهید مطهری به این دیدگاه گرایش دارند از لوازم معرفتشناختی این نظریه، توانایی بر تبیین علتِ پیدایش برخی از خطاهای حس است همچنین این دیدگاه، بنایی معرفتی در جهت دفاع از نظریه واقعگرایی غیرمستقیم در ارتباط با متعلق ادراک حسی میباشد که بزرگان حکمت اسلامی بدان گرایش دارند. پذیرش حضوری بودن علم به تأثرِ مادیِ عضو حسی، با قول به حصولی بودن ادراک حسی قابل جمع است. ابنسینا و صدرا قائل به حصولی بودن ادراک حسیاند، در نقطهی مقابل سهروردی و سبزواری قائل به حضوری بودن آنند. طبق دیدگاه اخیر، نفس خودِ خارج را مییابد، بنابراین عدمِ تطابق ادراک با خارج متصور نیست این در حالی است که هنگام مواجهه ابزار حسی با خارج، در برخی موارد صورتِ غیرمطابق با واقع بر نفس پدیدار میگردد، در نتیجه نمیتوان قائل به حضوری بودن ادراک حسی شد.
اسدالله فلاحی
چکیده
کتاب «منطق خونجی» به نوآوریهای منطقی افضل الدین خونجی (590-646ق.) در کتاب «کشف الاسرار عن غوامض الافکار» میپردازد. از میان همة نوآوریهای ریز و درشت این منطقدان در مباحث تصورات، تصدیقات، قیاسهای حملی و شرطی، کتاب «منطق خونجی» تنها به بخش تصدیقات و قضایای حملی میپردازد و عناوین زیر را با ابزارهای منطق جدید مورد ...
بیشتر
کتاب «منطق خونجی» به نوآوریهای منطقی افضل الدین خونجی (590-646ق.) در کتاب «کشف الاسرار عن غوامض الافکار» میپردازد. از میان همة نوآوریهای ریز و درشت این منطقدان در مباحث تصورات، تصدیقات، قیاسهای حملی و شرطی، کتاب «منطق خونجی» تنها به بخش تصدیقات و قضایای حملی میپردازد و عناوین زیر را با ابزارهای منطق جدید مورد بررسی قرار میدهد: قضایای حقیقیه و خارجیه (شامل پنج فصل)، گزارههای همیشهصادق (شامل پنج فصل)، موجهات (شامل سه فصل)، و عکس مستوی (شامل سه فصل). در این کتاب، آرای ویژة خونجی با آرای پیشینیان مانند ابنسینا و فخر رازی مقایسه شده و وجه نوآورانه بودن آرای خونجی تعیین گردیده است.
تاکشی اوکای
چکیده
IntroductionThis is a 392-page, extensive Persian book published in Tehran in November 2021. The biography, achievements, and ideologies of Azar Kayvan (1533–1618), who lived in Safavid Iran and Mughal India in the 16th and 17th centuries are covered, as the title of the book implies. First, I want to commend the author for having the courage to write a book about a mystical philosopher who falls into a rather minor category in the intellectual history of the contemporary Persian world. I hope that this achievement will elevate a minor to a position where people in Iran and India will realize ...
بیشتر
IntroductionThis is a 392-page, extensive Persian book published in Tehran in November 2021. The biography, achievements, and ideologies of Azar Kayvan (1533–1618), who lived in Safavid Iran and Mughal India in the 16th and 17th centuries are covered, as the title of the book implies. First, I want to commend the author for having the courage to write a book about a mystical philosopher who falls into a rather minor category in the intellectual history of the contemporary Persian world. I hope that this achievement will elevate a minor to a position where people in Iran and India will realize his significance. The author is Farzaneh Goshtasb (1973–), who is currently an Associate Professor at the Institute of Humanities and Culture in Iran. She is a Zoroastrian lady with only 0.03% of Iran's population. The author’s possible research motivation is the fact that Azar Kayvan was regarded as a Zoroastrian priest-thinker in the history of modern Zoroastrianism in the research stage of the 20th century, which is why the issue is important. Nevertheless, the more the author researched, the more she is forced to come to conclude that Azar Kayvan was not a Zoroastrian.
هادی وکیلی؛ پریسا گودرزی؛ محبوبه امانی
دوره 3، شماره 1 ، شهریور 1391، ، صفحه 141-152
چکیده
از جمله مراتب قوای نظری نفس، بنابر تقریر ابن سینا، قوهای است که استعداد کسب معقولات را دارد و عقل هیولانی نامیده میشود و با «مشکاۀ» در آیۀ نور مطابقت میکند؛ در مسیری که نفس به یک قوۀ خاص استکمال مییابد و به کمال خاصی میرسد، که همانا حصول شهودی و حضوریِ معقولات بالفعل در ذهن است و مصداق «نورٌ علی نور» در ...
بیشتر
از جمله مراتب قوای نظری نفس، بنابر تقریر ابن سینا، قوهای است که استعداد کسب معقولات را دارد و عقل هیولانی نامیده میشود و با «مشکاۀ» در آیۀ نور مطابقت میکند؛ در مسیری که نفس به یک قوۀ خاص استکمال مییابد و به کمال خاصی میرسد، که همانا حصول شهودی و حضوریِ معقولات بالفعل در ذهن است و مصداق «نورٌ علی نور» در آیه است؛ از این کمال و قوه بهترتیب به عقل مستفاد و عقل بالفعل یاد میشود. سرانجام، عقل فعال است که عامل خروج از هیولانیبودن به بالملکهشدن و از بالملکهبودن به فعلیت تام است و مصداق «نار» در این آیه است. داراشکوه نور ذات را نوری میداند که به هیچ یک از حواس درنمیآید و درواقع، در ادراک نور ذات باصره، سامعه، ذائقه، شامه، و لامسه عین یکدیگر و یک ذات شوند و آن نور خداست. «درخت زیتون» اشارهای به روح اعظم است.
فرشته ابوالحسنی نیارکی
چکیده
تصویرسازی سازوکار و فرآیند رشد و تحول اخلاقی انسان از منظر ملاصدرا، مسأله این جستار است که برای پاسخ به آن، ناگزیر از تحلیل مسائلی چون 1) منشأ اخلاق و کانون بروز تغییرات اخلاقی، 2) عوامل تحول اخلاقی، 3) کیفیت و ماهیت رشد اخلاقی هستیم. ملاصدرا با پذیرش اصل تغییرپذیری انسان، اخلاق را چیزی بین طبیعت و ارادههای فکری میداند. یعنی نیروهای ...
بیشتر
تصویرسازی سازوکار و فرآیند رشد و تحول اخلاقی انسان از منظر ملاصدرا، مسأله این جستار است که برای پاسخ به آن، ناگزیر از تحلیل مسائلی چون 1) منشأ اخلاق و کانون بروز تغییرات اخلاقی، 2) عوامل تحول اخلاقی، 3) کیفیت و ماهیت رشد اخلاقی هستیم. ملاصدرا با پذیرش اصل تغییرپذیری انسان، اخلاق را چیزی بین طبیعت و ارادههای فکری میداند. یعنی نیروهای طبیعی و ذاتی اگرچه در جریان رشد اخلاقی دخیلند، اما این نقش جبری نیست بلکه با ارادههای فکری صورت میبندد که با تمرین و عادت، سبب اکتسابات رشدیاند. براساس تحلیل ارادههای فکری نزد صدرا در فرآیند کنشهای درونی که مبتنی بر نوعی تحلیل رشد پیوسته و ذومراتبی است، سازوکار اخلاقی انسان، متضمن نوعی تفکر و استدلالاخلاقی است که برانگیزاننده گرایشها و نظامبندی عواطف است که تحت تأثیر کشمکشی پیچیده از تأثیر و تأثرات متقابل نیروهای درون و القائات برون و اراده آدمی است. نیروهای درونی جنبههای متنوع شناختی (علوم و باورها)، گرایشی (عواطف، احساسات، فطرت گرایشی، غرایز) و حتی بدنی (مزاج، تغذیه، مغز، ابزارهای حسی، زمنیه-های وراثتی) دارند و یا نظیر مکلات و شاکله شخصیتی ثانوی، تهذیب نفس و ... ، زمینهساز و مؤثر در این ساحتاند. عوامل محیطی متنوعی نیز، همچون انتقال قوانین و هنجارهای اجتماعی یا شرعی (از طریق دین/ انبیاء) و یا الگودهی (با تأثیر مربی، والدین و ..)، و پیامدهای محیطی و همانندسازی (همنشینی با دیگران، اجتماع با نیکوکاران) جریان رشد اخلاقی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد که در تعامل با ارگانیسم درونی-زیستی-اکتسابی است.
منوچهر شامی نژاد؛ حسین اترک؛ محسن جاهد
چکیده
مسأله مرگ یکی از مهمترین دغدغههای وجودی انسان است. انسان از بدو تولد تا زمان مرگ، همیشه اضطراب مرگ را با خود به همراه دارد. متفکران بسیاری برای کاهش اضطراب مرگ راهکار ارائه دادهاند. یالوم و ملاصدرا نیز هر کدام بر اساس مبانی خویش به چیستی مرگ پرداخته و راهکارهایی را ارائه کردهاند؛ از جمله راهکارهای مهم یالوم در درمان اضطراب ...
بیشتر
مسأله مرگ یکی از مهمترین دغدغههای وجودی انسان است. انسان از بدو تولد تا زمان مرگ، همیشه اضطراب مرگ را با خود به همراه دارد. متفکران بسیاری برای کاهش اضطراب مرگ راهکار ارائه دادهاند. یالوم و ملاصدرا نیز هر کدام بر اساس مبانی خویش به چیستی مرگ پرداخته و راهکارهایی را ارائه کردهاند؛ از جمله راهکارهای مهم یالوم در درمان اضطراب مرگ، موج آفرینی است. با تحلیل مبانی فلسفی ملاصدرا نیز، راهکار نگرش تحولی به مرگ و جزئی از فرایند تکاملی هستی انسان دانستن آن، از فلسفهاش استنباط میشود. نویسندگان در این تحقیق در صددند تا با به کارگیری معیارهای مختلف علمی، به مقایسه و داوری دیدگاههای دو متفکر بپردازند. مسأله اصلی مقاله حاضر آن است که، چه راهکار تلفیقیای را میتوان با مقایسه دیدگاههای یالوم و ملاصدرا در کاهش اضطراب مرگ، ارائه داد؟ روش این تحقیق تحلیلی- توصیفی، بر مبنای مطالعات کتابخانهای است. دادههای این تحقیق نشان میدهد که راهکارهای یالوم و ملاصدرا هر کدام، کاستیهای خاصی دارند؛ اما با در کنار هم قرار دادن آنها میتوان راهکاری تلفیقی و جامع در کاهش اضطراب مرگ ارائه داد. نتیجه تحقیق، ارائه «حیات مبتنی بر اندیشیدن و عمل کردن» به عنوان راهکاری تلفیقی در کنترل و کاهش اضطراب مرگ، است.
فلسفه
حسین اترک
چکیده
یکی از داستانهای مورد مناقشه در قرآن که مربوط به بحث عصمت انبیاء است، داستان حضرت آدم است. فارغ از مناقشاتی که در مورد واقعی یا نمادین بودن این داستان وجود دارد، ظاهر این آیات دلالت بر نافرمانی حضرت آدم از دستور الهی دارند. دستهای از متکلمان اسلامی که قائل به عصمت مطلق انبیاء هستند، این نافرمانی آدم را گناه ندانسته و درصدد توجیه نافرمانی ...
بیشتر
یکی از داستانهای مورد مناقشه در قرآن که مربوط به بحث عصمت انبیاء است، داستان حضرت آدم است. فارغ از مناقشاتی که در مورد واقعی یا نمادین بودن این داستان وجود دارد، ظاهر این آیات دلالت بر نافرمانی حضرت آدم از دستور الهی دارند. دستهای از متکلمان اسلامی که قائل به عصمت مطلق انبیاء هستند، این نافرمانی آدم را گناه ندانسته و درصدد توجیه نافرمانی او برآمدهاند که مهمترین توجیه ایشان، حمل نهی الهی به کراهتی یا ارشادی بودن و عمل آدم به ترک أولی است. هدف این مقاله بررسی اتقان و استحکام این توجیه است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی ضمن بیان این توجیه و تحلیل استدلال مربوط به آن، به نقد این توجیه پرداخته است. با توجه به مباحث علم اصول در ظهور اَوّلی صیغة نهی در حرمت و خلاف اصل بودن حمل نهی به کراهتی و ارشادی به نظر میرسد گریزی جز مولوی دانستن دستور الهی به آدم نیست. علاوه بر اینکه الفاظی چون عصیان، غوایت و ظلم که در قرآن دربارة عمل آدم بکار رفته ظهور اوّلی در ارتکاب معصیت و نهی مولوی است. از سوی دیگر، بر فرض پذیرش توجیه ترک أولی در خصوص نافرمانی آدم، به نظر میرسد این توجیه همچنان با نظریة عصمت مطلق انبیاء در کلام شیعه ناسازگار است؛ چرا که پذیرش ترک أولی بودن عمل آدم به معنای پذیرش ارتکاب خطا توسط او و تحت وسوسة شیطان قرار گرفتن اوست که دلایل عصمت در کلام شیعه مخالف با هر دو است. نتیجه اینکه توجیه متکلمان اسلامی دربارة عمل آدم که آن را ترک أولی و ارتکاب نهی ارشادی خدا دانستهاند، قابل قبول نیست.
فلسفه
اسدالله فلاحی
چکیده
مرتضی حاجحسینی بر پایة مبانی فلسفی ویژهای، در دو ویراست کتاب خویش «طرحی نو از اصول و مبانی منطق»، دست به کار تدوین نظامهای منطقی غیر استانداردی شده است که برخی ویژگیهای آن هیچ پیشینهای در آثار منطقدانان گذشته ندارد. برخی از مبانی فلسفی این نظامهای منطقی اینها است: 1. تمایز اصول موضوعه و اصول متعارف؛ 2. انحصار اصول ...
بیشتر
مرتضی حاجحسینی بر پایة مبانی فلسفی ویژهای، در دو ویراست کتاب خویش «طرحی نو از اصول و مبانی منطق»، دست به کار تدوین نظامهای منطقی غیر استانداردی شده است که برخی ویژگیهای آن هیچ پیشینهای در آثار منطقدانان گذشته ندارد. برخی از مبانی فلسفی این نظامهای منطقی اینها است: 1. تمایز اصول موضوعه و اصول متعارف؛ 2. انحصار اصول متعارف در دو اصل؛ 3. معنا و مفهوم شرطی خلافواقع، 4. مفهوم «علیت» به عنوان مبنای تحلیل «استلزام»؛ 5. ملاک معناداری؛ 6. لزوم سازگاری مقدم و تالی شرطی؛ 7. اعتماد به شهود طبیعی؛ 8. اعتماد به زبان طبیعی؛ 9. اعتماد به منطق قدیم؛ 10. معقولیت و مصداقیت. در این مقاله، به ارزیابی مبانیِ فلسفی حاجحسینی برای تأسیس نظامهای غیر کلاسیکاش میپردازیم و نشان میدهیم که بیشتر این مبانی فلسفی قابل دفاع نیستند.
فلسفه
سیده زینب حسینی؛ ابراهیم نوئی؛ محسن جاهد
چکیده
تعیین چرایی تشریع عبادات و نقش آنها در سایر شؤون انسانی مجال برداشتهایی مانند مقصودیت بالذات، شأن سلبی ویا منزلت ایجابی و إعدادی عبادات را فراهم میآورد. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این مسأله است که در نگاه صدرالمتألّهین شیرازی عبادات در پیدایش، تکامل یا ظهور احوال و معارف انسان از چه منزلتی برخوردارند؟ هدف این تحقیق نیز کشف کارکردهای ...
بیشتر
تعیین چرایی تشریع عبادات و نقش آنها در سایر شؤون انسانی مجال برداشتهایی مانند مقصودیت بالذات، شأن سلبی ویا منزلت ایجابی و إعدادی عبادات را فراهم میآورد. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این مسأله است که در نگاه صدرالمتألّهین شیرازی عبادات در پیدایش، تکامل یا ظهور احوال و معارف انسان از چه منزلتی برخوردارند؟ هدف این تحقیق نیز کشف کارکردهای عبادات در این فرآیند است که با روش توصیفی- تحلیلی دنبال میشود. صدرا احکام را تابع ملاکات نفسالأمری میداند و مقصود از تشریع أحکام را رساندن نفعی عام و مصلحتی کلی به انسانها میشمارد. براساس یافتههای این پژوهش در تبیین رابطهی میان اعمال، احوال و معارف باید وجود ملاکات واقعی برای عبادات را پذیرفت و بر تعامل میان شؤون انسانی و فرآیند دو قوس صعودی و نزولیِ سیر اختیاری انسان متمرکز شد. از نظر صدرا مقامات سهگانه مزبور رابطهی طرفینی و چند جانبه دارند و کشف این رابطه از طریق شناخت حرکت تعاملی بین نفس و بدن و تبیین واقعیت جمعی و تشکیکی انسان میسّر است. توجه به رابطه تعاملی و تعاکس إیجابی- إعدادی میان نفس و بدن و تنازل و تصاعد یافتن مواطن هیأت آن دو، نشان میدهد أعمال در قوس صعود شأن عدمی، إعدادی و مقدمهای و در قوس نزول شأن وجودی و ثمری و ظهوری دارند.
فلسفه
علی آقاجانی
چکیده
فارابی فیلسوفی مبدع و نوآور است و محصولات جدید و عمیقی را به عالم و عالمان اندیشه از جمله در اخلاق و سیاست و رابطه آن ها که یکی از مفاهیم کهن و بسیار گسترده است ارائه میدهد. مقاله نگاه فارابی به ارتباط اخلاق و سیاست(مساله) را بر پایه چارچوب نظری مقاله که ترکیبی از سه پرسش و چهار رویکرد جدایی اخلاق از سیاست،تبعیت اخلاق از سیاست، اخلاق ...
بیشتر
فارابی فیلسوفی مبدع و نوآور است و محصولات جدید و عمیقی را به عالم و عالمان اندیشه از جمله در اخلاق و سیاست و رابطه آن ها که یکی از مفاهیم کهن و بسیار گسترده است ارائه میدهد. مقاله نگاه فارابی به ارتباط اخلاق و سیاست(مساله) را بر پایه چارچوب نظری مقاله که ترکیبی از سه پرسش و چهار رویکرد جدایی اخلاق از سیاست،تبعیت اخلاق از سیاست، اخلاق دو سطحی و یگانگی اخلاق و سیاست است(روش) می سنجد. فرضیه مقاله که در کنار چارچوب نظری که دومین نوآوری مقاله نسبت به مقالات همگن است برخی مفاهیم مانند مدینة فاضله، سعادت، مشروعیت حکومت، عدالت و حقوق شهروندی را تجلی و تلاقی عملیاتی رابطه اخلاق و سیاست در فلسفه سیاسی فارابی می شمارد.(نوآوری) بر این اساس فارابی هدف اخلاق و سیاست را یکی میداند؛ اخلاق سرشتی سیاسی و سیاست سرشتی اخلاقی دارد. نظریه های جدایی اخلاق از سیاست، تبعیت اخلاق از سیاست، کاملا منتفی بوده؛ اخلاق دوسطحی نیز مقبول نیست و اصول حاکم بر هر دو عرصه اخلاق و سیاست یکسان است. ازاینرو به یگانگی و همسانی اخلاق و سیاست به معنای تبعیت سیاست از اخلاق (به معنای ضوابط اخلاقی همساز) معتقد است.(یافته ها) بر این اساس فارابی فیلسوفی است که قهر و غلبه و فتح و شمشیر را چارة کار ساختن فرهنگی اخلاقی نمییابد. سعادت را هم در بعد اعتقادی و هم در ارتباط با اجتماع مدنظر قرار میدهد. حکومت، از نظر اخلاقی متکی بر آراء و خواست عمومی است. وی مدینة فاضلة خود را بر اساس عدالت ارادی مبتنی بر فضیلت قرار داده و عدالت طبیعی را نفی مینماید و از نظر او همه شهروندان صاحب حق هستند و در جامعه سهم عادلانهدارند.(نتیجه)
فلسفه
مرتضی متولی؛ مهدی عظیمی
چکیده
با اینکه ما بسیاری از آگاهیها و معرفتهای خود را از گواهی گرفتهایم، آن هیچگاه به صورت جدّی در معرفت-شناسی مطرح نبوده است مگر در چند دههی اخیر. اما در جهان اسلام گواهی بهضرورت بیشتر محلّ توجّه بوده است، و در این میان سهروردی باز هم به ضرورت بیشتر به آن پرداخته است. او در سه موضع از گواهی سخن گفته است: در منطق (شامل معرفتشناسی ...
بیشتر
با اینکه ما بسیاری از آگاهیها و معرفتهای خود را از گواهی گرفتهایم، آن هیچگاه به صورت جدّی در معرفت-شناسی مطرح نبوده است مگر در چند دههی اخیر. اما در جهان اسلام گواهی بهضرورت بیشتر محلّ توجّه بوده است، و در این میان سهروردی باز هم به ضرورت بیشتر به آن پرداخته است. او در سه موضع از گواهی سخن گفته است: در منطق (شامل معرفتشناسی گذشتگان)، در اصول فقه، و در الهیات. در این جستار، با دو رویکرد تحلیلی و تاریخی مساهمت سهروردی در این بحث را نشان خواهیم داد. در منطق، او بر شانهی فارابی و ابنسینا ایستاده است، اما تفاوتهای جدّی با آنها دارد و توگویی میخواهد یقین را در متواترات برآمده از تراکم ظنون بداند. در اصول فقه، سراسر از غزالی متأثّر است و این تأثیر به منطق او نیز راه یافته است. در الهیات، اما، نوآورانه و برای نخستین بار بحث از گواهی را پیش میکشد تا ارزش معرفتشناختی تجربهی دینی برای غیرتجربهگر را اثبات کند.
فلسفه
منصور ایمانپور
چکیده
یکی از مباحث اساسی در فلسفه، تبیین تغییراتی است که در بخشهای مختلف این جهان مشهود است. در مورد این تغییرات از جهات مختلف میتوان سخن گفت؛ لکن یکی از مباحث اساسی در این زمینه، تببین رابطه دو بخش متغیر با ثابت است. فیلسوفان اسلامی، در طول تاریخ ، پاسخهایی به پرسش مذکور دادهاند. مسئله این مقاله این است که افزون بر راهحلّهای مورد ...
بیشتر
یکی از مباحث اساسی در فلسفه، تبیین تغییراتی است که در بخشهای مختلف این جهان مشهود است. در مورد این تغییرات از جهات مختلف میتوان سخن گفت؛ لکن یکی از مباحث اساسی در این زمینه، تببین رابطه دو بخش متغیر با ثابت است. فیلسوفان اسلامی، در طول تاریخ ، پاسخهایی به پرسش مذکور دادهاند. مسئله این مقاله این است که افزون بر راهحلّهای مورد مناقشه در این خصوص، چه راهحلّ قویتری در این زمینه میتوان ارائه نمود؟ این مقاله در پاسخ به این پرسش، ابتدا، با روش توصیفی – تحلیلی، آرای مطرح شده در این زمینه را دستهبندی و تحلیل نموده و در نهایت، نظری جدید براساس تلقی نهایی از حرکت جوهری ارائه نموده است. براساس این یافته، حرکت جوهری در تحلیل نهایی، همان اشتداد وجودی است و موجود متحرک، در این شکوفایی وجودی، پیوسته به سعه وجودیِ آن افزوده میشود و چیزی از هویّت و مقومات آن از بین نمیرود. آنچه در این مسیر، از بین میرود، همان نقص وجودی آن است. حال میتوان گفت که علتِ ثابت، وجودی را افاضه میکند که در متنش، تجدد و شکوفایی نهفته است و در پرتو این تجدد نیز، زوال ِکمالِ وجودی رخ نمیدهد و در نتیجه، تخلف معلول از علت صورت نمیگیرد.
فلسفه
فاطمه سلیمانی دره باغی
چکیده
عمل رفتاری بیرونی است که در اثر تعامل شناخت، گرایشات و کشش های درونی شکل گرفته و توسط اراده تحقق یافته است.بنابراین عمل در یک فرایند معرفتی از یک تصور و تصدیق آغاز می شود و به تصمیم گیری و اراده کردن منتهی میگردد. در این میان، عوامل متعددی در شکل گیری عمل اختیاری موثرند که عبارتند از.: قوه خیال ، قوه عقل نظری و عملی، قوه شوقیه و اراده. ...
بیشتر
عمل رفتاری بیرونی است که در اثر تعامل شناخت، گرایشات و کشش های درونی شکل گرفته و توسط اراده تحقق یافته است.بنابراین عمل در یک فرایند معرفتی از یک تصور و تصدیق آغاز می شود و به تصمیم گیری و اراده کردن منتهی میگردد. در این میان، عوامل متعددی در شکل گیری عمل اختیاری موثرند که عبارتند از.: قوه خیال ، قوه عقل نظری و عملی، قوه شوقیه و اراده. بنابر این به تناسب ترتیب عملکرد و شدت و قوت این قوا، انواع مختلف فعل انسانی شکل می گیرد که می توان برای هریک طرحواره یا الگویی را مشخص کرد؛ در تمامی این الگوها سیر از مبدء شناختی تا عزم و اراده و صدور عمل ظاهری وجود دارد. تا کنون هیچ پژوهشی در خصوص معرفی الگوهای مختلفی که انسان ها در اعمال خود دنبال می کنند صورت نگرفته است. از این رو در پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی بر روی منابع ملاصدرا ، درصدد کشف الگوی بنیادین و اصلی عمل انسانی و الگوهای فرعی منشعب از آن و همچنین مشخص کردن تفاوت این الگو با الگوی عمل در حیوانات هستیم. در همین راستا به بررسی جایگاه خُلق در الگوی عمل انسانی و نقشی که در سهولت صدور عمل دارد، پرداخته می شود.
فلسفه
نادیا مفتونی؛ فتانه تواناپنا؛ قاسمعلی کوچنانی
چکیده
ملکات نقشهای متعددی در فلسفه اسلامی دارند. گاهی در مبادی صدور فعل از حیث مبادی خلقی، گاهی از جهات انسانشناسانه و در مواردی در مبناشناسی احوالات روانشناختی، امیال و گرایشات نفسانی ملکات مورد توجه هستند. مساله این تحقیق بررسی ابعاد شناختی و روانشناختی ملکات است که در ارتباط با ساختارهای ادراکی و سازمانیافتگی ادراک محسوب ...
بیشتر
ملکات نقشهای متعددی در فلسفه اسلامی دارند. گاهی در مبادی صدور فعل از حیث مبادی خلقی، گاهی از جهات انسانشناسانه و در مواردی در مبناشناسی احوالات روانشناختی، امیال و گرایشات نفسانی ملکات مورد توجه هستند. مساله این تحقیق بررسی ابعاد شناختی و روانشناختی ملکات است که در ارتباط با ساختارهای ادراکی و سازمانیافتگی ادراک محسوب میشود. آیا علاوه بر نقشهای خلقی، از تاثیر ملکات در سطح اندیشه و احساس نیز میتوان سخن گفت؟ در این تحقیق با روشی توصیفی- تحلیلی به مساله حاضر پاسخ داده میشود. یافتههای این تحقیق حاکی از آن است که تعابیری همچون ملکات نطقی و عقلی ناظر به ابعاد شناختی ملکات است. نقش ملکات در جهتدهی و هدایت ادراکات و احوالات روانی و نیز معنابخشی و پردازش اطلاعات از سویی و اهمیت آنها به عنوان عوامل غیرشناختی شکل گیری باورها از سویی دیگر از نتایج این تحقیق محسوب میشود. تفکیک «معارف متمکن» حاصل از ملکات و «معارف غیر متمکن» و تحلیل هر یک در نفس، ناظر به جایگاه شناختی و روانشناختی ملکات است. نظم در ناحیه افکار و ارائه ایدههای از پیش تعیین شده و نیز فرضهای معین متناسب با ساختار در ارتباط با ملکات تبیینپذیر است. در بعد شناختی فارابی به نقش عادت و ملکات در تعیین و تعین مواضع اندیشهورزی و جایگاه مغالطی ملکات عطف توجه میکند و در بعد روانشناختی تاثیر ملکات بر امیال و گرایشات، تصمیم و انتخاب محل تامل است.
فلسفه
کرامت ورزدار؛ فاطمه سادات کتابچی
چکیده
مسئلهی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفتگانهی ابنسینا در ردّ اینهمانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابنسینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کردهاست. ...
بیشتر
مسئلهی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفتگانهی ابنسینا در ردّ اینهمانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابنسینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کردهاست. بر اساسِ این براهین مزاج به ترتیب با 1) جامع و حافظِ آن؛ 2) علّتِ فاعلی و غاییِ آن؛ 3) مبدأ حرکاتِ جانداران در جهاتِ متفاوت؛ 4) مقوّمِ جوهریِ انواعِ جاندارن؛ 5) مُدرِک ادراکاتِ حسّی؛ 6) مُدرِک ادراکاتِ عقلی و 7) مُدرِک خودآگاهیِ انسانی، نااینهمان است و از آنجا که نامزدی برای این امورِ هفتگانه جز نفس وجود ندارد؛ مزاج نااینهمانِ با نفس به مثابه تنها مصداقِ این امور است. بر اساسِ یافتههای این پژوهش سه برهان اوّل بر اساسِ ابتنا بر مبانیِ فیزیکیِ باطلشده، در اثباتِ مدّعا تامّ نیست و برهانِ چهارم نیز دچار مغالطهی مصادره به مطلوب است. برهان پنجم، ششم، هفتم تامّ و قابلِ دفاع هستند؛ امّا این براهین به دلیلِ تکیه بر تغایر «مزاج» با «مبدأ ادراکات»، صرفاً تواناییِ نشان دادنِ تغایر «مزاج» و نفسِ حیوانی و انسانی را دارند؛ در نتیجه مجموعهی براهینِ هفتگانهی بوعلی، تواناییِ اثباتِ تغایرِ «مزاج» و «نفسِ گیاهی» را ندارد.
فلسفه
علی اصغر جعفری ولنی
چکیده
مسأله: «انسان معلق در فضا» از نگاه ابنسینا برای اثبات وجود نفس، تجرد آن و مغایرت نفس با بدن طراحی شده است و حیث وجودی دارد؛ هر چند بسیاری پس از ابنسینا، این طرح را در حیث معرفتی بهکار برده و آن را چنین تفسیر کردهاند: انسان معلق در فضای ابنسینا «علاوه بر اینکه هست، میداند که هست». بهنظر میرسد چنین برداشتی با مبانی ...
بیشتر
مسأله: «انسان معلق در فضا» از نگاه ابنسینا برای اثبات وجود نفس، تجرد آن و مغایرت نفس با بدن طراحی شده است و حیث وجودی دارد؛ هر چند بسیاری پس از ابنسینا، این طرح را در حیث معرفتی بهکار برده و آن را چنین تفسیر کردهاند: انسان معلق در فضای ابنسینا «علاوه بر اینکه هست، میداند که هست». بهنظر میرسد چنین برداشتی با مبانی ابنسینا، عبارات وی در آثار گوناگون و آنچه که خود او با انسان معلق در پی اثبات آن است، ناسازگار است. روش: این پژوهش مبتنی بر رویکرد توصیفی و تحلیلی است. یافته ها: ابنسینا که ادراک را از حس آغاز میکند و اولین مرحله عقل انسان را عقل هیولانی و قوه محض میداند، میان «شعور» که از همان آغاز برای انسان بالفعل است با «شعور به شعور» تفاوت قائل است؛ او «شعور به شعور» را بالقوه میخواند که نیاز به اکتساب دارد، درحالیکه «شعور» اولیه ما به نفس، همان وجود نفس ماست. ازاینرو «انسان معلق در فضا» صرفاً هستی و حضور و وجود نفس پیش از هر آگاهی بالفعل است.نتایج: با توجه بهاینکه انسان معلق در فضا در ابتدای خلقت خود بوده و ابنسینا نفس انسانی را حادث به حدوث بدن و در مرتبه عقل هیولانی و قوه محض میداند که فاقد هرگونه ادراکی است و با ادراک حسی بالفعل میشود، باید گفت: انسان معلق در فضای ابنسینا میتواند صبغه وجودی داشته باشد و درواقع ناظر به مقام حضور و وجود و هستی صرف است. علاوهبراین، ابنسینا با تأکید بر دو مقام شعور و شعور به شعور، بر این باور است که شعور در انسان معلق بالفعل و دائمی بوده، اما شعور به شعور در آن بالقوه است. ازاینرو بهنظر میرسد نفس در ابتدای خلقت گرچه حضور و ثبوت دارد، اما نمیتوان گفت که علم به خویش دارد؛ یعنی نفس در ابتدا فاقد توجه به خویش است و همین عدم توجه، مانع هرگونه ادراک نفس به خود است. نوآوری: درواقع درباب «انسان معلق در فضای ابنسینا» صرفاً میتوان گفت «انسان آگاهمند (بدون هرگونه آگاهی بالفعل) هست»، اما نمیتوان گفت: «علاوه براینکه این انسان آگاهمند هست، میداند که اینگونه هست».
عرفان اسلامی
محمد جواد دکامی؛ اکبر عروتی موفق
چکیده
متکلمان مسلمان معتقدند که خدا فاعل بالقصد است، مشائیون او را فاعل بالعنایه و اشراقیون او را فاعل بالرضا و پیروان ملاصدرا او را فاعل بالتجلی یا فاعل بالعنایه میدانند. وجه اشتراک همه این نظرات این است که در تمام اقسام فاعل، عشق و ابتهاج واجب تعالی به ذات خود منشاء پیدایش این عالم است به همین دلیل حکیم الهی قمشهای خدای متعال را «فاعل ...
بیشتر
متکلمان مسلمان معتقدند که خدا فاعل بالقصد است، مشائیون او را فاعل بالعنایه و اشراقیون او را فاعل بالرضا و پیروان ملاصدرا او را فاعل بالتجلی یا فاعل بالعنایه میدانند. وجه اشتراک همه این نظرات این است که در تمام اقسام فاعل، عشق و ابتهاج واجب تعالی به ذات خود منشاء پیدایش این عالم است به همین دلیل حکیم الهی قمشهای خدای متعال را «فاعل بالعشق» میداند. از نظر او منشأ عشق، ادراک است و هر اندازه که مدرَک ابهَی و اجمَل باشد، عشق به آن بیشتر است و چون ذات باریتعالی در بالاترین مرتبه جمال و بهاء است و او ذاتاً هم مدرِک است و هم مدرَک؛ پس بالاترین مرتبه عشق را به ذات خود دارد. و این عشق منشاء خلقت عالم شده است. مسئلۀ اصلی تحقیق حاضر این است که آیا بحث فاعلیت بالعشق در بین حکمای پیش از الهی قمشهای مطرح بوده یا نه؟ در این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی پیشینۀ این بحث در آثار حکیمان پیش از ایشان بررسی و اثبات شده است که گرچه حکیمان و فیلسوفان پیش از او از اصطلاح «فاعل بالعشق» جهت تبیین فاعلیت واجبتعالی استفاده نکردهاند، اما به آن معتقد بوده و از آن بحث نمودهاند.
مصطفی مومنی؛ محمد جواد اخگری؛ یاسر سالاری
چکیده
علامه طباطبایی بر طبق مبانی حکمت صدرایی علم حضوری را امری وجودی و مجرد از مادّه می داند که در آن، عالِم با واقعیّت خودْ، معلوم را می یابد. یکی از مباحثی که علامه به تفصیل مطرح نموده است، بحث از اعتباریات یا ادراکات اعتباری است. باید دانست که بین دیدگاه وی در علم ...
بیشتر
علامه طباطبایی بر طبق مبانی حکمت صدرایی علم حضوری را امری وجودی و مجرد از مادّه می داند که در آن، عالِم با واقعیّت خودْ، معلوم را می یابد. یکی از مباحثی که علامه به تفصیل مطرح نموده است، بحث از اعتباریات یا ادراکات اعتباری است. باید دانست که بین دیدگاه وی در علم حضوری و ادراکات اعتباری ارتباط وجود دارد به این صورت که نتایجی که از نظریة علامه دربارة حقیقت علم حضوری حاصل می شود، در تعیین مبنای تمایز ادراکات حقیقی و اعتباری و نسبت آنها با علم حضوری موثر است. بنابراین مسأله این پژوهش عبارت است از: «دیدگاه ویژة علامه طباطبایی در مسأله علم حضوری چگونه مبنای تمایز ادراکات حقیقی از اعتباری قرار می گیرد؟» این پژوهش به روش کتابخانهای – تحلیلی انجام شده است؛ به این منظور با توجه به مسأله تحقیق به آثار و عبارات علامه طباطبائی مراجعه نموده و سپس به تحلیل آنها پرداخته شده است. یافتههای حاصل از این پژوهش چنین است که اولاً بر اساس تحلیل علامه، حقیقت علم در علم حضوری منحصر است، چرا که از نظر وی هر علم حصولی در حقیقت، علمی حضوری است؛ ثانیاً نتایج حاصل از دیدگاه علامه در علم حضوری نقش ویژه ای در تحلیل مبنای تمایز ادراکات حقیقی از اعتباری دارد؛ ثالثاً کاربست دیدگاه ویژة علامه دربارة حقیقت علم حضوری و تحلیل نتایج آن به ویژه در خصوص تبدیل علم حضوری به حصولی است که در مسألة ملاک تمایز ادراکات حقیقی و اعتباری به کار رفته است. نتیجه پژوهش این است که بر حسب نظر علامه، مبنای ادراکات حقیقی، علوم حضوری محض و مبنای ادراکات اعتباری، علوم حضوری قابل تبدیل به علم حصولی است.
مهدیه سیدنورانی
چکیده
چکیده:فتوّت گرچه در باورعامه با خصایل پهلوانی و عیاری آمیختهگشتهاست اما در نظر فتوّتنامهنویسان، انسانِ صاحبفتوّت انسانِ اخلاقمداری است که تمام تلاشش رسیدن به فضایل نفسانی و ترک رذایل آن است تا بتواند به مقصد اصلی خود یعنی قلب/فطرت دستیابد. او برای متصف شدن به این خصایل نیک آیینها و آدابی را بهجا میآورد.مسألۀ اصلی ...
بیشتر
چکیده:فتوّت گرچه در باورعامه با خصایل پهلوانی و عیاری آمیختهگشتهاست اما در نظر فتوّتنامهنویسان، انسانِ صاحبفتوّت انسانِ اخلاقمداری است که تمام تلاشش رسیدن به فضایل نفسانی و ترک رذایل آن است تا بتواند به مقصد اصلی خود یعنی قلب/فطرت دستیابد. او برای متصف شدن به این خصایل نیک آیینها و آدابی را بهجا میآورد.مسألۀ اصلی پژوهش: ارتباط میان تعریف فتوّت و آیینهای نمادین آن در فتوّتنامهها با رسایل رمزی شیخاشراق است و اینکه آیا شیخ اشراق در لابهلای رسایل تمثیلی و عرفانی خود برای فتوّت جایگاه، تعریف و نمادهایی را قایل شدهاست؟روشتحقیق در این مقاله: روشی پدیدارشناسانه و تطبیقی است که با شیوۀ کتابخانهای انجام گرفته. یافتههای این پژوهش: برقراری پیوند میان رمزهای بهکارگرفتهشده در آثار سهروردی و فتوّتنامههای اسلامی است و نتایج این پژوهش: این است که شاید با نظری اجمالی نتوان سهروردی را به عنوان فتوّتنامهنویسی آشکار درنظرآورد اما با غور در نمادهای بهکار گرفتهشده در رسایل رمزی وی میتوان شواهدی بهدست آورد که او نیز از فتوّت و جرگۀ فتیان آگاه بوده و از آن با نمادهایی پوشیده یاد میکند. هرچند وی اصطلاح فتی و جوانمرد را بیشتر برای عرفای متأله استفاده میکند اما سلسله مراتب رموز جوانمردی در آثار وی مشاهده میشود که با مطالعۀ تطبیقی آن با فتوّتنامههای اسلامی رموز پنهان فتوّت او آشکار میشود.
فلسفه
غلامعلی مقدم
چکیده
از زمان پیدایش مباحث فلسفه در میان مسلمانان تا کنون، آثار متعدد و متنوع فلسفی توسط فیلسوفان مسلمان نگاشته شده و برخی از آنها به عنوان متن آموزشی مورد استفاده قرار گرفته است. شرح منظومه ملاهادی سبزواری از آن جمله است، منظومه ابیاتی تعلیمی است که مرحوم حاجی در جوانی در منطق و فلسفه سروده و در دوران تدریس و پختگی خود شرح داده است. این کتاب ...
بیشتر
از زمان پیدایش مباحث فلسفه در میان مسلمانان تا کنون، آثار متعدد و متنوع فلسفی توسط فیلسوفان مسلمان نگاشته شده و برخی از آنها به عنوان متن آموزشی مورد استفاده قرار گرفته است. شرح منظومه ملاهادی سبزواری از آن جمله است، منظومه ابیاتی تعلیمی است که مرحوم حاجی در جوانی در منطق و فلسفه سروده و در دوران تدریس و پختگی خود شرح داده است. این کتاب از آثار قلمی ارزشمند حکیم سبزواری و از متون اصلی تعلیم فلسفه و حکمت اسلامی به شمار می آید، مساله تحقیق این است که منظومه به مثابه متنی درسی و از جهت قرار گرفتن در مسیر تعلیم فلسفه، در کنار نقاط قوت خود، چه نقاط ضعفی دارد که بررسی آسیب شناسانه و بازنگاری آن به بهبود و ارتقاء بهره مندی از متون آموزشی کمک کند؟ در این مقاله به شیوه تحلیلی مصداقی به نقد و بررسی برخی آسیبهای لفظی و محتوایی منظومه پرداخته و در نتیجه نشان داده ایم که این کتاب علی رغم برخورداری از برخی ویژگیهای برجسته متون آموزشی، با آسیب هایی چون پیچیدگی نظم و اغلاق در مزج متن و شرح، گریزهای ادبی، آمیختگی با اشارات عرفانی، افراط در توجیه و حمل بر صحت، بی توجهی به تاریخچه، استطراد در بیان وجوه، تاویل گرایی در آیات و روایات و ... مواجه و فاقد برخی ویژگیهای متن آموزشی است. تحلیل محتوایی بخش هایی از متن و شرح منظومه به نحو مصداقی و ملموس برای فلسفه آموز را می توان وجه نوآوری این نوشته قلمداد کرد. ای تحقیق در نهایت بازنگاری شرح منظومه عاری از چنین نقاط ضعفی را پیشنهاد داده است
فلسفه
داود حسینی
چکیده
چکیده: صدرا در أسفار استدلالی را علیه موجودیت وجود به سهروردی نسبت میدهد که از این قرار است: «موجود» یعنی دارای وجود؛ حال اگر وجود موجود باشد دارای وجود است و از تکرار این استدلال، تسلسل وجودها لازم میآید؛ پس وجود موجود نیست. حامیان حکمت متعالیه پس از صدرا و تقریباً همه معاصران این استدلال را به تبع صدرا به سهروردی نسبت دادهاند. ...
بیشتر
چکیده: صدرا در أسفار استدلالی را علیه موجودیت وجود به سهروردی نسبت میدهد که از این قرار است: «موجود» یعنی دارای وجود؛ حال اگر وجود موجود باشد دارای وجود است و از تکرار این استدلال، تسلسل وجودها لازم میآید؛ پس وجود موجود نیست. حامیان حکمت متعالیه پس از صدرا و تقریباً همه معاصران این استدلال را به تبع صدرا به سهروردی نسبت دادهاند. دلایلی تاریخی میآورم که این استدلال از آنِ سهروردی نیست. مشخصاً سهروردی نسخههای متفاوت این استدلال را به مخالفان اتباع مشائیان و خصوصاً ابن سهلان نسبت میدهد. بیش از این، او اظهار میکند که اتباع مشائیان به این استدلالها پاسخهای درخور دادهاند. شواهدی ارائه میکنم این انتسابهای سهروردی مقرون به صحت هستند. همچنین با تحلیل استدلالهای تسلسل سهروردی نشان میدهم که هیچکدام از استدلالهای تسلسلی که سهروردی بر آن صحه گذاشته است، مبتنی بر مقدمهای درباره مفهوم «موجود» نیستند. به جای آن این استدلالها همگی دارای مقدمههای متافیزیکی اصیلی هستند. از این یافتهها نتیجه میگیرم که استدلال تسلسل یاده شده تفسیر نادرستی از متن سهروردی در حکمة الإشراق است. ریشه این تفسیر نادرست را میتوان تا شرح قطب رازی ردیابی کرد. در ادامه تفسیر مطلوبی از استدلال او در حکمة الإشراق ارائه میکنم. دلایلی اقامه میکنم که این استدلال دشوارتر از آن است که از ابتدا به نظر میرسیده است: به نظر میرسد که این استدلال تسلسل راه گریز سادهای جز قائل شدن به وحدت شخصی وجود برای حامی موجودیت وجود باقی نمیگذارد.