نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسنده
دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه اصفهان
چکیده
تناسخ که در اصطلاح رایج فلسفی به معنی انتقال نفس از بدن خود به بدن مادی دیگر در همین دنیا و پس از مرگ افراد است قاطعانه از سوی ابنسینا و ملاصدرا با برهان عقلی رد شده است؛ هر یک از این دو فیلسوف بزرگ با تکیه بر مبانی خود، رابطة ویژة نفس انسان با بدن وی را نشان میدهند و با استناد به آن، تعلق نفس به بدن/ بدنهای دیگر را نفی میکنند.
استدلالهای شیخالرئیس در نفی تناسخ بر این مبنا استوار است که نفس از حیث ذات، مجرد و از حیث فعل، مادی است لذا گرچه علت فاعلی و مفیض نفس، عقل مفارق است اما مزاج مستعد و مادة بدنی، زمینهساز و معد این افاضه است. به علاوه، شیخ معتقد است که رابطة هر نفس با مادة بدنی خود، رابطة لزومیة ذاتیه است و به همین سبب، این نفس برای این بدن، امری بیبدیل است. اما صدرالمتألهین به مبانی نوینی نظیر تشکیک و اشتداد در وجود و حرکت استکمالی جوهری در همة موجودات (ازجمله در نفس و بدن به موازات یکدیگر) قائل است و نفس را در بدو حدوث، جسمانی میداند و معتقد است که ترکیب نفس و بدن ترکیبی اتحادی است. او علاوه بر اینکه به نقل و تأیید راهحلهای شیخالرئیس میپردازد، از مبانی متعالیه نیز بهره میبرد و بدین وسیله، هم تبیین نوینی از بعضی از برهانهای رد تناسخ بهدست میدهد و هم خود، راهحل و برهان جدیدی برای ابطال تناسخ ارائه میکند که فقط با مبنای متعالیه قابل توضیح است.
این مقاله درنظر دارد ضمن توضیح و مقایسة راهحلهای منتخب این دو فیلسوف برای نفی تناسخ و روشنکردن نقاط مشترک ایشان، کارکرد مبانی خاص هر یک در این حوزه را روشن کند و نشان دهد که چگونه در مواردی مبانی متفاوت برای برآوردن مقصود واحد، بهکار گرفته میشوند
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Ibn Sina’s and Mulla Sadra’s Principles and Solutions in the Rejection of Metempsychosis; Review and Comparison
نویسنده [English]
- Forough Rahimpour
چکیده [English]
Metempsychosis, in current philosophical terms, means transition of soul from its own body into another material body, either in this world or after death. This idea is absolutely rejected by Ibn Sina and Mulla Sadra through intellectual reasoning.
Each of these two great philosophers, depending on their own principles, defend the unique relation between human soul and its body and negates the dependence of it to other body/bodies. Ibn Sina’s reasoning in the negation of metempsychosis is based on that believe that soul in respect of its essence is abstract, and in respect of its act is material.
So, although the cause of act and the donor of soul is immaterial intellect, but apt temperament and body substance is prone to this emanation. Additionally, Shaykh believes that the relation between each soul and its body substance is an intrinsically obligatory one.
Mulla Sadra on the other hand, believes in novel bases such as existence gradation and strengthening; evolutional substantial movement in all of the creatures (including soul and body parallel to each other); bodily occurrence of the soul at the beginning; and mingled composition of soul and body. Besides quoting and confirming the solution of Shaykh-alraies, he benefits from the bases of the transcendent philosophy, so he not only proposed a novel presentation of some proofs against metempsychosis, but presented a new solution to prove impossibility of metempsychosis, which is only explainable by the bases of the transcendent philosophy.
This article tries to explain and compare the chosen proofs of these two philosophers to reject metempsychosis, describe their particular bases, and show how in some cases, different bases are applied to attain a specific goal
کلیدواژهها [English]
- Metempsychosis
- Soul
- body
- Ibn Sina
- Mulla Sadra