بتول احمدی؛ فروزان راسخی
چکیده
جاودانگی اصل مسلم نظام فلسفی افلوطین و سهروردی است که رابطه مستقیمی با چیستی و هویت انسان دارد. افلوطین و سهروردی سرشت انسان را نفس میدانند؛ بنابراین دوگانهانگار محسوب میشوند؛ اما برداشت متفاوتی از دوگانهانگاری ارائه دادهاند. دوگانهانگاری نزد افلوطین با ترکیب دوگانهای همراه است. در ترکیب اول ماده و صورت و در ترکیب دوم ...
بیشتر
جاودانگی اصل مسلم نظام فلسفی افلوطین و سهروردی است که رابطه مستقیمی با چیستی و هویت انسان دارد. افلوطین و سهروردی سرشت انسان را نفس میدانند؛ بنابراین دوگانهانگار محسوب میشوند؛ اما برداشت متفاوتی از دوگانهانگاری ارائه دادهاند. دوگانهانگاری نزد افلوطین با ترکیب دوگانهای همراه است. در ترکیب اول ماده و صورت و در ترکیب دوم بدن و روح با هم هویت یگانهای از انسان بدست میدهند. در ترکیب دوم روح صورت بدنی حاصل از ترکیب اول را بازآفرینی میکند و حیات دوبارهای بدان میبخشد. در این معنا از دوگانهانگار، روح نقش علت را برای بدن دارد و ازاینرو، آن را به نحوی با خود همسنخ میکند. اما نزد سهروردی رابطه علّی و معلولی میان نفس و بدن مطرح نیست؛ نور اسفهبد به مزاج معتدل اعطاء میشود. از سوی دیگر سهروردی قائل به روج حیوانی است که تضاد آن کمتر از تضاد عنصر طبیعی است و با نفس همسنختر است.
فروغالسادات رحیمپور؛ محمد نصر اصفهانی
دوره 6، شماره 3 ، مهر 1394، ، صفحه 19-50
چکیده
موارد تشابه بسیاری بین دیدگاههای فلسفی افلوطین و ملاصدرا وجود دارد؛ یکی از این موارد مباحث نفس است. هدف ما در این تحقیق بررسی میزان اشتراک دیدگاه این دو فیلسوف بزرگ در خصوص احوال نفس در سه مقطع نفس قبل از بدن، با بدن، و بعد از بدن است که با شیوة توصیفی ـ تحلیلی انجام میشود. در اولین مقطع هر دو فیلسوف با اختلافی اندک به وجود نفسِ ...
بیشتر
موارد تشابه بسیاری بین دیدگاههای فلسفی افلوطین و ملاصدرا وجود دارد؛ یکی از این موارد مباحث نفس است. هدف ما در این تحقیق بررسی میزان اشتراک دیدگاه این دو فیلسوف بزرگ در خصوص احوال نفس در سه مقطع نفس قبل از بدن، با بدن، و بعد از بدن است که با شیوة توصیفی ـ تحلیلی انجام میشود. در اولین مقطع هر دو فیلسوف با اختلافی اندک به وجود نفسِ پیش از بدن قائلاند. در دومین مقطع نظر افلوطین این است که با وجود همکنشی بین نفس و بدن نفس ماهیتاً با بدن بیگانه است، اما ملاصدرا نفس را در مقاطعی با بدن متحد میداند. با این حال از نظر او بهسبب حرکت استکمالی جوهری از بدن فاصله میگیرد و با مرگ آن را کاملاً رها میکند. در سومین مقطع به نظر افلوطین نفس بعد از خروج از بدن به جایگاه اصلی خود بازمیگردد، اما تخیلات و تصورات این دنیایی را در ادامة حیات خود به همراه دارد و به نظر ملاصدرا نفس بدن را رها میکند و بهترتیب در بدنهای مثالی و اخروی خودساخته به حیات خود ادامه میدهد. اختلاف عمدة این دو فیلسوف در این مقطع این است که افلوطین برای انسانهای رشدنیافته معتقد به تناسخ است، اما ملاصدرا بههیچوجه تناسخ را نپذیرفته است.