خلیلالله احمدوند؛ سمیه ملکی؛ زهرا یزدانی داغیان
دوره 4، شماره 1 ، خرداد 1392، ، صفحه 1-22
چکیده
اندیشههای توماس آکوئینی و ملاصدرا با اتکا بر اعتقادات مذهبی و دینی بر شالودة کلمة «وجود» بنا شده است. توماس در میان فلاسفة مسیحی قرون وسطی تفوق فعل وجود را بر ذات کاملاً درک کرد. درواقع آنچه برای توماس در مرتبة اول اهمیت قرار ...
بیشتر
اندیشههای توماس آکوئینی و ملاصدرا با اتکا بر اعتقادات مذهبی و دینی بر شالودة کلمة «وجود» بنا شده است. توماس در میان فلاسفة مسیحی قرون وسطی تفوق فعل وجود را بر ذات کاملاً درک کرد. درواقع آنچه برای توماس در مرتبة اول اهمیت قرار دارد، اولویت هستی و وجود است و ملاصدرا نیز در فلسفة اسلامی با قراردادن وجود (و نه موجود) به عنوان موضوع مابعدالطبیعه، انقلاب بنیادینی در تفکر اسلامی به وجود آورد. هرچند توماس و ملاصدرا، در اعتقاد به وجود اعلی و صفات او با یکدیگر اختلاف نظری ندارند، هنگام بیان و وصف و در خصوص تشریح ساختار وجود، مغایرتهایی میان آنان بروز میکند. در این مقاله کوشیدهایم به مقایسة آرا و اندیشههای این دو فیلسوف در خصوص مباحث هستی و ذات یا وجود و ماهیت بپردازیم.