675648c2785e9a3
حکمت معاصر

نوع مقاله : علمی-پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی، دانشگاه حکیم سبزواری

چکیده

معاد جسمانی در تاریخ اندیشة دینی، کلامی، و فلسفی، مسئله بوده و هست. حکمت متعالیه در بیان کیفیت مسئله و حل آن به پردازش مبانی و مبادی متفاوت آن اقدام کرده است. ازجمله مهم‌ترین این مبادی، معرفت نفس و شناخت اصول آن است. حکمای متعالی با نگرش «جسمانیت الحدوث روحانیت ‌البقا» به نفس، پرداختن به سایر مبادی را هموار کرده‌اند. اما گزینش این مبنا خود مشکل‌ساز شده؛ زیرا سبب شده است رابطة بدن مادی و نفس مجرد در معاد جسمانی مخاطره‌آمیز به‌نظر آید. حکیم مؤسس سعی کرده در نظریة خود بر اساس «بدن پویا به سوی نفس ایستا» حرکت و بر مبانی استوار حکمت متعالیه در معرفت نفس و مبانی هستی‌شناختی تکیه ‌کند. اما نتایجی که از این مبادی و مبانی می‌گیرد مغایر با آن چیزی است که رهاورد منطقی آن محسوب می‌شود؛ این نتایج، در نگاه تحلیلی، چرخشی است به سوی نتایج کلامی و نمی‌توان آن را پایدار بر مبانی صدرایی تلقی کرد. تحلیل‌های حکیم مؤسس می‌تواند چالش‌های اساسی را نمایان سازد و مشکلات راه را برای به‌دست‌آوردن تصوری دقیق‌تر از این باور بنیادی دینی بر ما هموارتر کند تا بنای اندیشه و اعتقاد، بر پایة سست ظاهرگرایی نهاده نشود

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Soul-body Relationship According to Hakīm `Āqā `Ali Modarres

نویسنده [English]

  • Mohammadreza Ershadinia

چکیده [English]

The quality of bodily resurrection has been a complicated problem throughout the history of religious, theological and philosophical thoughts. Theorists have been trying to strengthen the grounds to overcome the problem. Transcendent Philosophy explains these grounds and principles to solve the problem. One of the most important of these tenets is the knowledge of the soul and its principles. Through the theory of ‘bodily origination and spiritual survival of the soul’, Transcendent sages have been paved the way. But in this theory the relation between material body and immaterial soul in bodily resurrection seems problematic also. Hakīm Modasses, with his special method, tried to explain this relation and stated his principle in bodily resurrection problem. His theory is based upon ‘dynamic body toward static soul’. In spite of depending on the principles of transcendent philosophy, it leads to logically different conclusion. This variation is innovative but it would be finally evaluated as a turning to theological conclusions which is could not be regarded as a little difference. In the realm of soul-body relationship as the most prominent principle to the bodily resurrection, the explanation of Hakīm `Āqa `Ali Modarres clarifies some essential difficulties and pave the way to more precise consideration on this basic religious belief. This prevents the superficialist attitudes toward religious belief and thought

کلیدواژه‌ها [English]

  • Mullā Sadrā
  • Hakīm Mo`asses
  • bodily resurrection
  • soul-body relationship