حسن احمدی زاده
چکیده
ارتباط میان خداوند و مخلوقات، هم در عرفان اسلامی و هم در سنت دینی و الهیاتیِ غربی، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. اساساً عرفا برای تبیین امکان برقراری ارتباط با خداوند و در عین حال، حفظ تعالی او نسبت به مخلوقات، به این بحث توجه جدی داشتهاند. صائن الدین ابن ترکه، از عرفای بنام قرن هشتم و نهم هجری و از شارحان برجستهی عرفانِ ...
بیشتر
ارتباط میان خداوند و مخلوقات، هم در عرفان اسلامی و هم در سنت دینی و الهیاتیِ غربی، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. اساساً عرفا برای تبیین امکان برقراری ارتباط با خداوند و در عین حال، حفظ تعالی او نسبت به مخلوقات، به این بحث توجه جدی داشتهاند. صائن الدین ابن ترکه، از عرفای بنام قرن هشتم و نهم هجری و از شارحان برجستهی عرفانِ ابن عربی، با مطرح کردن بحث کیفیت ارتباط خداوند با مخلوقات، در قالب بحث تمایز احاطی، تحلیلهای عرفانی عمیقی ارائه میکند که شبیه آنها را میتوان در آراء اسپینوزا نیز ملاحظه نمود. هر دو، به خداشناسی و تبیین صفات و ویژگیهای خداوند در ارتباط با مخلوقات، توجه جدی داشتهاند. همچنین هم ابن ترکه و هم اسپینوزا، با مطرح کرده اقسام تمایز و تقابل در فلسفه و عرفان، تلاش کردهاند تا نشان دهند که تمایز میان خداوند و مخلوقات، از سنخ تقابل کامل و جدایی مطلق میان دو شیئ نیست، بلکه خداوند با وجود تمایز ذاتی و الوهیت متعالیاش، چنین نیست که هیچ نحوه ارتباطی با موجودات نداشته باشد و ابن ترکه این ارتباط وجودی را در قالب بحث تمایز احاطی مطرح میکند اما اسپینوزا با نسبت دادن برخی صفات مادی و غیر مادی به خداوند، هم تعالی خداوند را حفظ میکند و هم از علت حلولی بودنِ او برای مخلوقات سخن میگوید.
عبدالرسول کشفی؛ متین طایفه رستمی
دوره 6، شماره 3 ، مهر 1394، ، صفحه 75-100
چکیده
در برابر «تقدیرگرایان کلامی»، که معتقدند علم پیشین الاهی با ارادة آزاد انسان در تعارض است، «سازگارگرایان» بر این باورند که علم پیشین خداوند با ارادة آزاد انسان سازگار است. «علامه طباطبایی» و «ویلیام کریگ» به گروه اخیر تعلق دارند و برای حل این مسئله راهحل ارائه میدهند. در این مقاله به بررسی تطبیقی «نظریة ...
بیشتر
در برابر «تقدیرگرایان کلامی»، که معتقدند علم پیشین الاهی با ارادة آزاد انسان در تعارض است، «سازگارگرایان» بر این باورند که علم پیشین خداوند با ارادة آزاد انسان سازگار است. «علامه طباطبایی» و «ویلیام کریگ» به گروه اخیر تعلق دارند و برای حل این مسئله راهحل ارائه میدهند. در این مقاله به بررسی تطبیقی «نظریة علم میانه»، بهمنزلة راهحل نهایی کریگ و دیدگاه علامه طباطبایی در باب این مسئله، میپردازیم. نتیجة نهایی آن است که با وجود تفاوت دیدگاه دو متفکر در برخی موارد، هر دو اندیشمند ضمن پذیرش سازگاری علم پیشین الهی با اختیار انسان معتقدند معرفت خداوند به افعال اختیاری انسان ناشی از معرفت او به این نوع افعال با تمام شرایط و خصوصیات آنهاست.