حبیب الله دانش شهرکی؛ مصطفی ملکشاهی صفت
چکیده
موقعیت آیتالله جوادیآملی در ایران بعد از انقلاب بسیار شبیه به جایگاه فیلون یهودی در اسکندریه قرن اول میلادی میباشد؛ بهنحوی که میتوان و باید ریشهی بسیاری از عقاید کلان هر دو فیلسوف را در شرایط اجتماعیشان جستوجو نمود؛ چراکه نوعِ اندیشهورزی یک شخص نمیتواند بیارتباط با شرایط اجتماعیاش بوده باشد. ...
بیشتر
موقعیت آیتالله جوادیآملی در ایران بعد از انقلاب بسیار شبیه به جایگاه فیلون یهودی در اسکندریه قرن اول میلادی میباشد؛ بهنحوی که میتوان و باید ریشهی بسیاری از عقاید کلان هر دو فیلسوف را در شرایط اجتماعیشان جستوجو نمود؛ چراکه نوعِ اندیشهورزی یک شخص نمیتواند بیارتباط با شرایط اجتماعیاش بوده باشد. اما در این میان، اسکندریه به دلیل سبقت زمانی و چیدمان متنوع فرهنگیاش، خاستگاه نخستین بارقههای تاریخی در پرسش از نسبت دین و فلسفه بوده است؛ و باز در این بین، جایگاه فیلون اسکندرانی بسیار شاخص و مهم بوده است. علاقهی توأمان فیلون به فرهنگ و فلسفهی یونانی از سویی، و انتساب او به سنّت عبرانی و دین یهودی از سوی دیگر، او را بر آن داشت تا درصدد ارائهی طرحی برای تأسیس فلسفهای دینی نماید؛ مؤلفههای طرح فیلونی، هنوز هم مدنظر فلاسفهی دینی است؛ به نحوی که شخصیتی همچون جوادیآملی که فاصلهای دوهزار ساله با فیلون دارد نیز آنها را در طرح تجمیعی خویش به کار گرفته است؛ خلاصهی هر دو طرح این است: همه معارف در گستردهترین معنای کلمه - که به ویژه شامل آموزههای فلسفی میشود - یا مستقیماً برآمده از وحی و تعالیم انبیاء(ع) هستند یا به آن ارجاع مییابند؛ بهنحوی که باید گفت فلاسفهای همچون سقراط، افلاطون و ارسطو، جیرهخواران پیامبران بزرگی مانند ابراهیم(ع) و موسی(ع) میباشند.