حبیب الله دانش شهرکی؛ علی صادقی نژاد
چکیده
مسالهی ارزشداوری در فلسفهی اخلاق، فلسفهی حقوق و فلسفهی دین از این جهت حائز اهمیت است که مشخص میکند چه چیزی اساسا قابل ارزشگذاری است و کجا ارزش مثبت یا منفی بدان تعلق می گیرد، فلذا نیازمند بررسیهای فلسفی است. از این منظر حکمت متعالیه به عنوان فلسفهای که باید فلسفههای مضاف از دل آن استخراج شوند میبایست دربارهی این ...
بیشتر
مسالهی ارزشداوری در فلسفهی اخلاق، فلسفهی حقوق و فلسفهی دین از این جهت حائز اهمیت است که مشخص میکند چه چیزی اساسا قابل ارزشگذاری است و کجا ارزش مثبت یا منفی بدان تعلق می گیرد، فلذا نیازمند بررسیهای فلسفی است. از این منظر حکمت متعالیه به عنوان فلسفهای که باید فلسفههای مضاف از دل آن استخراج شوند میبایست دربارهی این ارزشداوریها مبنایی ارائه دهد تا محل ارزشداوری، نحوهی آن و قواعد حاکم بر آن نیز مشخص شود. از آن جایی که حکمت متعالیه نگاهی هستی شناسانه به عالم دارد،انتظار میرود در جایگاه فلسفهی مادر مبانی هستیشناسانه برای مسالهی ارزشداوری ارائه کند. در این میان مسالهی خیر و شر و نیز حسن و قبح مباحثی هستند که به عنوان نمونه در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفتهاند. اصالت وجود، تشکیک وجود، سعهی وجودی و کمالات نفسانی انسان اصولی هستند که از منظر حکمت متعالیه مبنای هستیشناسانه برای ارزشداوریمهیا میکنند. در نهایت چنین به نظر میرسد که با نتایجی که از این اصول به دست میآید یعنی مساوقت وجود با خیر، عدمی پنداشتن شرور و نیز بازگرداندن حسن و قبح به مطابقت با فضائل و رساندن به خیر اعلی، به سختی میتوان از این اصول مبنایارزشداوریمنسجمی استخراج کرد.