محمود هدایتافزا
چکیده
ملاصدرا در مقام تبیین عینیت ذات با صفات الهی، از سه گویش کلامی، فلسفی و عرفانی بهره گرفته است که در نوشتار پیشِ رو به ترتیب از آنها به رویکردهای عام، خاص و اخص یاد میشود. هدف اصلی پژوهش، تشریح رویکرد عامِّ ملّاصدرا و تبیین وجوه تمایز آن با دو نگاه دیگر است. طبعاً برای فهم پاسخ فلسفی، در ابتدا فهم تفاوت آن با رویکرد عامتر و نگاه ...
بیشتر
ملاصدرا در مقام تبیین عینیت ذات با صفات الهی، از سه گویش کلامی، فلسفی و عرفانی بهره گرفته است که در نوشتار پیشِ رو به ترتیب از آنها به رویکردهای عام، خاص و اخص یاد میشود. هدف اصلی پژوهش، تشریح رویکرد عامِّ ملّاصدرا و تبیین وجوه تمایز آن با دو نگاه دیگر است. طبعاً برای فهم پاسخ فلسفی، در ابتدا فهم تفاوت آن با رویکرد عامتر و نگاه کلامی ضرورت دارد. صدرا در رویکرد فلسفی خویش، ابتدا ذات و صفات الهی را به وجود و ماهیت در اشیاء امکانی تنظیر مینماید و سپس بر پایۀ تحقّق عرضی ماهیات، ذات احدی را بالذّات، مصداق «وجود» و بالعرض، مصداق اوصاف کمالیه و نعوت جمالیه میخواند؛ بنابراین آنچه بیواسطه از ذات الهی انتزاع میشود، مفهوم «وجود اسمی» است، لیکن از آنرو که کمالات معقول از سنخ وجود و خصایص ذاتی آنند، هر یک از آنها از حیث واحد وجود، از حقیقت بسیط الهی انتزاع مییابند و این امر، به معنای «تساوق صفات» به حسب ذات احدی است. در این راستا تأمّل در اقسام حیثیت تقییدیۀ اخفی، بستر مناسبی برای فهم دقیقتر رویکرد فلسفی صدرا و تمایز فیالجملۀ آن با رویکرد عرفانی در باب ذات و صفات الهی فراهم میآورد.
خدیجه هاشمی عطار؛ سعید انواری
چکیده
ملاصدرا در کتاب الشواهد الربوبیة پس از نفی تشکیک در ماهیت، مینویسد که در کتاب الاسفار از تشکیک در ماهیت جانبداری کرده است. همچنین با وجود تصریح به عدم پذیرش تشکیک در ماهیت در برخی از آثار خود، به نظریاتی مانند نظریة مُثل افلاطونی و اعیان ثابته قائل شده است که عدّهای لازمة پذیرش آنها را تشکیک در ماهیت دانستهاند. این مقاله با مشخص ...
بیشتر
ملاصدرا در کتاب الشواهد الربوبیة پس از نفی تشکیک در ماهیت، مینویسد که در کتاب الاسفار از تشکیک در ماهیت جانبداری کرده است. همچنین با وجود تصریح به عدم پذیرش تشکیک در ماهیت در برخی از آثار خود، به نظریاتی مانند نظریة مُثل افلاطونی و اعیان ثابته قائل شده است که عدّهای لازمة پذیرش آنها را تشکیک در ماهیت دانستهاند. این مقاله با مشخص کردن نظرات مختلف ملاصدرا در مورد تشکیک در ماهیت و بررسی مباحثی که لازمة آنها پذیرش تشکیک در ماهیت است، به تبیین و توجیه این اختلاف نظر پرداخته است. بدین منظور توجیهات مختلفی در مورد این اختلاف نظر ظاهری ملاصدرا مطرح و مورد نقد و بررسی قرار گرفتهاند، این نظرات عبارتند از: تشکیک در ماهیت در مقام دفاع از اشراقیان؛ تغییر دیدگاه در مبحث تشکیک در ماهیت؛تشکیک در ماهیت به معنای ذات؛ تشکیک در مفاهیم مشکک؛ تشکیک در افراد ماهیت؛ تشکیک در ماهیت به تبع وجود.
علی مطهری
چکیده
«امکان» هم ردیف مفاهیم عامی مانند «وجود و عدم»، «وحدت و کثرت» و «علیت و معلولیت» از جمله مباحث بنیادی و مهم فلسفی است. تبیین صحیح از معانی مختلف امکان و رابطه این معانی با یکدیگر، گرهگشای تصور و تصدیق درست بسیاری از دیگر مسائل مهم فلسفه است. «امکان ذاتی» و «امکان استعدادی» از جمله معانی مهم «امکان» ...
بیشتر
«امکان» هم ردیف مفاهیم عامی مانند «وجود و عدم»، «وحدت و کثرت» و «علیت و معلولیت» از جمله مباحث بنیادی و مهم فلسفی است. تبیین صحیح از معانی مختلف امکان و رابطه این معانی با یکدیگر، گرهگشای تصور و تصدیق درست بسیاری از دیگر مسائل مهم فلسفه است. «امکان ذاتی» و «امکان استعدادی» از جمله معانی مهم «امکان» است که نحوه تبیین ما از آنها، سرنوشت مسائلی همچون «حدوث و قدم»، «قوه و فعل» و «علت و معلول» را دچار تغییرات اساسی میکند. موضوع امکان استعدادی اولین بار توسط شیخ اشراق در مناقشه بر استدلال ابن سینا بر قاعده «کل حادث مسبوق بقوة و مادة تحملها» مطرح شده است. ملاصدرا به تفاوتهای امکان ذاتی و امکان استعدادی پرداخته و حاج ملاهادی سبزواری این تفاوتها را تحت شش مورد بیان کرده است. صدرالمتألهین دست کم در شانزده موضع از آثار خود درباره نسبت «امکان استعدادی» و «امکان ذاتی» اظهار نظر نموده است که جمع بین این اظهارنظرها کار دشواری به نظر میرسد و میتوان گفت این اظهارنظرها دچار اضطراب است. ما در این مقاله به مدد تحقیقات فلسفی استاد مطهری کوشیدهایم ضمن داوری در باب مواضع مختلف ملاصدرا، نسبت تازهای را که در پرتو اصل اصالت وجود بین این دو معنای امکان به دست میآید، تبیین نماییم.
مهدی عظیمی
چکیده
یکی از خلأهای مهمّ در عرصۀ منطقپژوهی ایران، بلکه جهان، فقدان یک تاریخنگاری جامع در زمینۀ منطق اسلامی است. کارهایی که تا کنون در خاور و باختر انجام یافتهاند گامهایی برای پیمودن راهی درازند که باید همچنان تا مدّتها پی گرفته شوند. نگارش تاریخ منطق اسلامی طبعاً باید از بررسی روند دگردیسی و تطوّر ایساگوگۀ فرفوریوس آغاز شود ـ ...
بیشتر
یکی از خلأهای مهمّ در عرصۀ منطقپژوهی ایران، بلکه جهان، فقدان یک تاریخنگاری جامع در زمینۀ منطق اسلامی است. کارهایی که تا کنون در خاور و باختر انجام یافتهاند گامهایی برای پیمودن راهی درازند که باید همچنان تا مدّتها پی گرفته شوند. نگارش تاریخ منطق اسلامی طبعاً باید از بررسی روند دگردیسی و تطوّر ایساگوگۀ فرفوریوس آغاز شود ـ کتابی که آموزههای آن در همارۀ تاریخ منطق اسلامی صدرنشین همۀ منطقنوشتهها بوده است. انجام این بایسته نیز، به نوبۀ خود، باید با بررسی ایساغوجی ابنمقفّع آغاز گردد ـ چکیدهنوشتی که برای نخستین بار ایساگوگه را به جهان اسلام شناساند. این نوشتار میخواهد با مقایسۀ این دو اثر همین بایسته را بگزارد.
امیرحسین منصوری نوری؛ عین اله خادمی؛ لیلا پوراکبر؛ مهدی صانعی
چکیده
پژوهش حاضر در پی کاوش برای پاسخگویی به این مسئله که «اعتقاد به امکان شناخت ذات الهی چه تأثیری بر «معنای زندگی» از منظر فخر رازی دارد؟» شکل گرفت. فخر معنای زندگی را در حوزهی نظر، فایده و کارکرد با مبنای معرفت و شوق فطریِ به کمال مطرح میکند. از آنجا که بنیان اندیشهی فخر بر معرفت است، درجات مختلف معرفت از منظر او ...
بیشتر
پژوهش حاضر در پی کاوش برای پاسخگویی به این مسئله که «اعتقاد به امکان شناخت ذات الهی چه تأثیری بر «معنای زندگی» از منظر فخر رازی دارد؟» شکل گرفت. فخر معنای زندگی را در حوزهی نظر، فایده و کارکرد با مبنای معرفت و شوق فطریِ به کمال مطرح میکند. از آنجا که بنیان اندیشهی فخر بر معرفت است، درجات مختلف معرفت از منظر او بررسی شد و این نتیجه حاصل شد که فخر معرفت را فرآیندی مرحلهمند دانسته و آن را در طی گامهای عقلانی، تهذیبی و فنائی بیان میکند، در نگاه فخر شناخت ذات برای انسان در مراحل قبل از فنا ممکن نیست، بنابراین شوق به حق دارای محدودیت خواهد بود و به همین نسبت معنای زندگی نیز محدود خواهد شد، اما در نهایت فخر رازی فناء را به عنوان یک نظام شناختی مطرح کرده و در پرتو این نظام شناختی امکان وصول به معرفت ذات باری را میپذیرد، بر این اساس شوق فطری از محدودیت خارج شده و با این شوق بیپایان «معنای زندگی» به اوج خود میرسد. فخر رازی در این فرآیند با رویکردهای مختلف کلامی، فلسفی و عرفانی به حث پرداخته است.
فلسفه
عفت السادات هاشمی؛ علیرضا کهنسال؛ سید مرتضی حسینی شاهرودی
چکیده
در برخی از آیات قرآن کریم از واژة «خزائن» سخن به میان آمده است. مفسران در حقیقت و چیستی «خزائن» دارای وحدت نظر نبوده و اختلاف نظرهای قابل توجهی در میان ایشان به چشم میخورد. در تفاسیر عقلی-کلامی اعم از شیعه و اهل سنت، چهار مصداق درباره مفهوم خزائن مطرح شده است که عبارتند از «باران»، «عناصر و اسباب مادی خلقت»، «مقدورات ...
بیشتر
در برخی از آیات قرآن کریم از واژة «خزائن» سخن به میان آمده است. مفسران در حقیقت و چیستی «خزائن» دارای وحدت نظر نبوده و اختلاف نظرهای قابل توجهی در میان ایشان به چشم میخورد. در تفاسیر عقلی-کلامی اعم از شیعه و اهل سنت، چهار مصداق درباره مفهوم خزائن مطرح شده است که عبارتند از «باران»، «عناصر و اسباب مادی خلقت»، «مقدورات الهی» و «علم الهی». نگارنده در نوشتار حاضر میکوشد تا با روشی توصیفی- تحلیلی و ضمن بهرهگیری از مبانی حکمت متعالیه و مستندات فلسفی، اشکالات وارد بر مصادیق مذکور را بررسی نماید. وی دیدگاه نوینی که عبارت است از «تفسیر وجودی خزائن»، برای مصداق «خزائن» برگزیده و علت اختلاف نظر مفسران در تفسیرشان از خزائن را در تفسیر ناقص ایشان از مفهوم و مصادیق خزائن میداند.
لیلا کیانخواه
چکیده
یکی از مهمترین مسائل فلسفة فارابی، بحث از خدا و صفات او و بررسی رابطة او با سایر موجودات است. فارابی خدا را مبدأ وجود همة موجودات میداند و او را «اوّل»، «موجود اوّل» و «سبب اوّل» میخواند. موجود اوّل در اندیشة فارابی نه تنها موجودی است که سایر موجودات در وجود به او وابستهاند؛ بلکه موجودات تنها به جهت ارتباطی که ...
بیشتر
یکی از مهمترین مسائل فلسفة فارابی، بحث از خدا و صفات او و بررسی رابطة او با سایر موجودات است. فارابی خدا را مبدأ وجود همة موجودات میداند و او را «اوّل»، «موجود اوّل» و «سبب اوّل» میخواند. موجود اوّل در اندیشة فارابی نه تنها موجودی است که سایر موجودات در وجود به او وابستهاند؛ بلکه موجودات تنها به جهت ارتباطی که با او دارند صلاحیت بررسی در مابعدالطبیعه را اخذ میکنند. لذا شناخت دقیق موجود اول و ویژیگیهای او و ارتباط او با سایر موجودات، از جمله مهمترین و محوریترین مسائل پژوهشی در حوزة فارابیشناسی است. از آنجایی که برخی از آثار منسوب به فارابی قطعی الانتساب نیستند و چارچوب فکری متمایزی از آثار قطعی فارابی دارند، در این مقاله کوشش می شود تا با توجه به این امر، آراء اصیل فارابی استخراج شده و گزارش و تحلیل دقیقی از آنها ارائه شود. بر اساس آثار قطعی الانتساب، فارابی خدا را واجب الوجود نمیخواند و نظریة فیض را که برای تبیین رابطة موجود اوّل با سایر موجودات طرح کرده، بر اساس وجوب و امکان داتی بنا نمیکند. همچنین با توجه به اینکه فارابی در آثار قطعیاش برهان مشخصی در اثبات موجود اوّل ندارد، در این مقاله کوشش میشود تا موضع فارابی نسبت به اثبات موجود اوّل در خلال عبارات و بیاناتش بررسی شود. تعمق در آثار او نشان میدهد که نوعی برهان علیت از بیانات او قابل استخراج است.
سمیه ملکی؛ مهدی امامی جمعه؛ نفیسه اهل سرمدی
چکیده
الهیات ظاهرگرایانه و فهم سطحی از دین، به عنوان یک جریان فکری و اعتقادی همواره در طول تاریخ اسلام، در قالب اندیشههای مختلف مطرح و در عرصههای اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی تاثیرگذار بوده است. ملاصدرا (979-1050ق) در اغلب آثار خود وارد بررسی و نقد این جریان و تبعات آن، در جامعه زمان خود میشود. مسئله اصلی برای او نقد الهیات ظاهرگرایانه است ...
بیشتر
الهیات ظاهرگرایانه و فهم سطحی از دین، به عنوان یک جریان فکری و اعتقادی همواره در طول تاریخ اسلام، در قالب اندیشههای مختلف مطرح و در عرصههای اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی تاثیرگذار بوده است. ملاصدرا (979-1050ق) در اغلب آثار خود وارد بررسی و نقد این جریان و تبعات آن، در جامعه زمان خود میشود. مسئله اصلی برای او نقد الهیات ظاهرگرایانه است که فهم دین را محصور در سطح ظاهری نصوص و عمل دینی را محصور در فقه فردی کرده است. در این پژوهش با روش اسنادی و تحلیل محتوا و توصیفگرایانه، به بررسی اینگونه تبعات میپردازیم و خواهیم دید که ملاصدرا زمانه خود را در اثر فراگیر شدن جهل، تعصب، ریاکاری، از بین رفتن اخلاق و فضیلتهای اصیل انسانی، گسترش فساد و دنیاگرایی، پیدایش شبهعلما، جایگزینی فقه صرفاً فردی به جای فقه اجتماعی، از میان رفتن عدالت و گسترش ظلم، زمانه انحطاط و انحراف از مسیر اصلی زندگی میداند.
فلسفه
روحالله کاظمی؛ قاسم پورحسن
چکیده
عقل در تفکّر فارابی بنیادی است که شالودهی فلسفه را بنا مینهد؛بهگونهای که میتوان همهی عرصههای تفکّر او را بسطِ قلمروهای عقل نام داد.اما پرسش این است که نقش خود عقلْ در تکاملاش چیست؟ آیا عقل سراپا متّکیبه اعطای عقل فعّال است، یا به فعّالیت خود عقل نیز اتّکا دارد؟ با توجه به این پرسشهدف مقالهی حاضر بازسازیِ تکاملِ خودبنیادانهی ...
بیشتر
عقل در تفکّر فارابی بنیادی است که شالودهی فلسفه را بنا مینهد؛بهگونهای که میتوان همهی عرصههای تفکّر او را بسطِ قلمروهای عقل نام داد.اما پرسش این است که نقش خود عقلْ در تکاملاش چیست؟ آیا عقل سراپا متّکیبه اعطای عقل فعّال است، یا به فعّالیت خود عقل نیز اتّکا دارد؟ با توجه به این پرسشهدف مقالهی حاضر بازسازیِ تکاملِ خودبنیادانهی عقل در تفکّر فارابی است.مقاله میخواهد به این پرسشها از خلال بررسی، توصیف و تحلیل مناسبات افکار فارابیدر آثار مختلف او پاسخ دهد. نتیجهی کوشش حاضر این است که عقل در مسیر تکاملاشاز عقل بالقوه تا عقل بالفعل و عقل مستفاد بیشتر به فعّالیّت خود متّکی است و بدین جهتبه خودآیینی و در نهایت به همرتبهشدن با عقل فعّال میرسد؛ زیرا در پی کوششعقل است که اعطا صورت میگیرد. به یک معنا، عقل در خروج از بالقوهگیبه فعلیّت همواره وهلههای تجدّد خود را رقم میزند و این تجدّد با کشفمعقولات اشیا و درونیشدن آن برای عقل رقم میخورد.
غلامحسین خدری؛ مستانه کاکایی
دوره 3، شماره 1 ، شهریور 1391، ، صفحه 75-96
چکیده
عقل فعال بعد از ارسطو جایگاه متفاوتی در اندیشۀ فیلسوفان داشته است. هریک بنابر نیاز و خلأیی در فلسفة خود جایگاه عقل فعال را تعیین میکردند. افلاطون کلیات را قائم به ذات، مجرد، و ثابت میدانست که در عالم محسوس نبودند. او نیازی به وجود عقل فعال حس نمیکرد، اما ارسطو، در مخالفت با استاد خود، کلیات را در امور محسوس قرار داد، از آنجا ...
بیشتر
عقل فعال بعد از ارسطو جایگاه متفاوتی در اندیشۀ فیلسوفان داشته است. هریک بنابر نیاز و خلأیی در فلسفة خود جایگاه عقل فعال را تعیین میکردند. افلاطون کلیات را قائم به ذات، مجرد، و ثابت میدانست که در عالم محسوس نبودند. او نیازی به وجود عقل فعال حس نمیکرد، اما ارسطو، در مخالفت با استاد خود، کلیات را در امور محسوس قرار داد، از آنجا که ارسطو از عقل به صورت مبهم و در مقایسه با حس سخن گفت، برای تبیین مفهوم کلی به وجود عقل نیاز داشت. بعد از او، شارحان و مفسران آثارش عقل فعال را از فلسفۀ او بیرون کشیدند، یا مانند اسکندر افرودیسی آن را موجود متعالی و خدا خواندند یا آن را به مانند فیلسوفان مسلمان، فارابی و ابن سینا، بیرون از نفس انسان قرار دادند که از طریق آن هم مسئلة رابطۀ کثرت با وحدت را حل کنند و هم مسئلة معرفت را بیپاسخ نگذارند. درمقابل، فیلسوفانی مانند توماس آکوئینی، در قرون وسطی، علیرغم تأثیرپذیری بسیار از این اندیشمندان، در زمینۀ عقل فعال موضعی متفاوت گرفتند و تبیین دیگری از ارسطو ارائه کردند؛ اینان عقل فعال را بخشی از نفس قرار دادند. عقل فعال در ابن سینا جایگاهی مشابه عقل در دیدگاه افلوطین دارد؛ به این ترتیب که در حوزۀ وجودشناسی، حلقۀ ارتباط بین عقول مفارق (دهگانه) و امور محسوس و مبدأ صدور کثرت جهان مادی است و در حوزۀ معرفتشناسی، افاضۀ صوَر کلی و معقولات بر نفس ناطقه و خروج آن از قوه به فعلیت از کارکردهای آن است. عقل فعال برای توماس، بهزعم خود او، بیشتر ارسطویی است و صرفاً جایگاه معرفتشناسانه دارد. برای او عقل فعال انتزاعکننده است، صور معقول را از محسوسات انتزاع میکند و به فعلیت میرساند. در حوزۀ وجودشناسی، عقل فعال در نفس انسان قرار دارد و کارکردی وجودی و علّی ندارد.
زهرا مظاهری؛ سیدمحمدکاظم علوی
چکیده
یکی از مناقشات معاصر در فلسفه اسلامی، مناقشه در اصالت آن است که به امکان آن میپردازد. این مسئله هویتی، در تاریخ فلسفه اسلامی و آینده فلسفه اسلامی تأثیر بسزایی دارد. دراین خصوص به نظر سه تن از متفکران معاصر مصطفی ملکیان، غلامحسین ابراهیمی دینانی و رضا داوریاردکانی پرداخته شده است. ملکیان با تقلیل فلسفه اسلامی به الهیات و کلام، ...
بیشتر
یکی از مناقشات معاصر در فلسفه اسلامی، مناقشه در اصالت آن است که به امکان آن میپردازد. این مسئله هویتی، در تاریخ فلسفه اسلامی و آینده فلسفه اسلامی تأثیر بسزایی دارد. دراین خصوص به نظر سه تن از متفکران معاصر مصطفی ملکیان، غلامحسین ابراهیمی دینانی و رضا داوریاردکانی پرداخته شده است. ملکیان با تقلیل فلسفه اسلامی به الهیات و کلام، منکر اصالت و امکان هر گونه فلسفه دینی از جمله فلسفه اسلامی میباشد. از طرفی، دینانی و داوری نه تنها بر اصالت فلسفه اسلامی و امکان آن تأکید دارند بلکه از تعامل ضروری میان فلسفه و اسلام سخن میگویند. این تحقیق در چهار محور صورت پذیرفته و در قالب این محورها، دیدگاه ایشان مورد مطالعه قرار گرفته است. در تحلیل این دیدگاهها به توافق آنها بر مخالفت با فلسفهدینی و اختلاف آنها در دینی دانستن فلسفهاسلامی اشاره شده و بیان شده که میتوان با در نظر گرفتن روش برهانی و فرآیند استدلالی فلسفه اسلامی به دفاع از امکان فلسفه اسلامی پرداخت. امتناع فلسفه اسلامی ناسازگار با واقعیت تاریخی فلسفه اسلامی دانسته شده و امکان آن نفی نگشته، ولی تداوم و تحقق امکان پیشروی آن تنها در صورتی میسر است که مسائل فلسفی کنونی و آینده نیز در نظر گرفته شود.
آریا یونسی؛ حسین کلباسی؛ قاسم پورحسن
چکیده
لئو اشتراوس با تقلیل ذات جامعه به عقیده و ذات فلسفه به دانش، و رسم تضادی میان عقیده/دانش به این نتیجه رسید که فیلسوفان اغلب مجبور بودهاند به پوشیدهنویسی و نوشتن بین سطور روی بیاورند. در نوشتههای افلاطون، فارابی، ابن سینا، سهروردی و دیگر فلاسفه بزرگ میتوان مویداتی برای لزوم پوشیدهنویسی باشد. با این حال، چند نقد بر این نظریه ...
بیشتر
لئو اشتراوس با تقلیل ذات جامعه به عقیده و ذات فلسفه به دانش، و رسم تضادی میان عقیده/دانش به این نتیجه رسید که فیلسوفان اغلب مجبور بودهاند به پوشیدهنویسی و نوشتن بین سطور روی بیاورند. در نوشتههای افلاطون، فارابی، ابن سینا، سهروردی و دیگر فلاسفه بزرگ میتوان مویداتی برای لزوم پوشیدهنویسی باشد. با این حال، چند نقد بر این نظریه وارد است: نخست، اشتراوس تمامی نظریه خود را بر مبنای تضاد دانش/عقیده استوار می سازد اما اگرچه میان آنها نوعی تضاد برقرار است، چنین نیست که مطلقاً همدیگر را طرد کنند؛ دوم، وجود فلاسفهای که در فلسفه تقلید میکنند هم کلیت نظریه را نقض میکند و هم تقابل میان دانش/عقیده؛ و سوم، وجود سنت شرحنویسی وسیع در میان فیلسوفان غربی و اسلامی، نیز برخلاف نظریات اشتراوس است؛ چراکه دلیل موجهی وجود ندارد که فیلسوف صاحب نظر دم فروبندد ولی شارح، اندیشهها را بازگو کند؛ و نیز، چهارم، وجود فلاسفهای که همعصر و هموطن بودهاند، اما یکی اهل پوشیدهنویسی و دیگری اهل صریحنویسی، نظریه هرمنوتیکی اشتراوس را مورد نقد جدی قرار میدهد؛ چراکه نشان میدهد پوشیدهنویسی احتملاً سلیقه شخصی برخی از فلاسفه بوده است. در این مقاله نشان داده شده است که هرمنوتیک اشتراوس در عین نقاط قوّتی که دارد، نمیتواند به عنوان نظریهای کلی و عمومی برای تفسیر فلسفه باستانی و اسلامی کاربرد داشته باشد.
محسن فیض بخش
چکیده
هدف عمده ی مجموعه ی مقالات فلسفه و فقه در جهان اسلام فراروی از تاریخ رسمی فلسفه اسلامی است. فصول کتاب را می توان به دو دسته ی کلّی تقسیم کرد؛ دسته ی اوّل درباره ی جنبه های فقهی آثار اندیشمندانی است که در تاریخ اندیشه ی اسلامی به عنوان فیلسوف شناخته می شوند. دسته ی دوم از فصول کتاب نیز درباره ی اندیشمندانی است که به عنوان فقیه شناخته می ...
بیشتر
هدف عمده ی مجموعه ی مقالات فلسفه و فقه در جهان اسلام فراروی از تاریخ رسمی فلسفه اسلامی است. فصول کتاب را می توان به دو دسته ی کلّی تقسیم کرد؛ دسته ی اوّل درباره ی جنبه های فقهی آثار اندیشمندانی است که در تاریخ اندیشه ی اسلامی به عنوان فیلسوف شناخته می شوند. دسته ی دوم از فصول کتاب نیز درباره ی اندیشمندانی است که به عنوان فقیه شناخته می شوند و با وجود این، در آثار فقهی/اصولی خود، ایده هایی فلسفی پرورش داده اند. به طور کلی، مباحث کتاب عمدتا مربوط به پرسش هایی است که یا در فلسفه ی حقوق مورد توجّه اند یا در فلسفه ی اخلاق. روشن است که ایده ی اصلی کتاب و مجموعه ای که این کتاب جلد اوّل آن است، می تواند تحوّلی در فهم ما از «تاریخ فلسفه ی اسلامی» ایجاد کند. در عین حال، این کتاب صرفاً نقطه ی آغازی برای این مسیر است و صرفاً چشم اندازی برای پژوهش های بیشتر در این زمینه ایجاد می کند.
احمدرضا هنری
چکیده
رمزپردازی در عرصه متافیزیک شیوهای است که همواره در ادیان و مکاتب متعدد حِکمی و عرفانی و همچنین هنرهای سنتی نظیر هنر اسلامی ایرانی مورد توجه بوده و به صورت گستردهای به کار رفته است. کاربست این شیوه مستلزم فراهم نمودن مبانی وجودی و معرفتی خاص خود است. با توجه به اینکه رمزپردازی متافیزیکی مربوط به عرصة وجود و هستی است و در حکمت اسلامی ...
بیشتر
رمزپردازی در عرصه متافیزیک شیوهای است که همواره در ادیان و مکاتب متعدد حِکمی و عرفانی و همچنین هنرهای سنتی نظیر هنر اسلامی ایرانی مورد توجه بوده و به صورت گستردهای به کار رفته است. کاربست این شیوه مستلزم فراهم نمودن مبانی وجودی و معرفتی خاص خود است. با توجه به اینکه رمزپردازی متافیزیکی مربوط به عرصة وجود و هستی است و در حکمت اسلامی اصالت وجود و اصالت ماهیت دو مبنایی هستند که در حوزه مباحث هستیشناختی مطرحاند و طرفداران هر یک از این مبانی استدلالهای خاص خود را ارائه نمودهاند؛ لذا مسأله این پژوهش بررسی سازگاری این دو مبنا با رمزپردازی است؟ کدام مبنا بر دیگری ارجحیت دارد و دلایل این رجحان چیست؟ دستاورد این پژوهش با توجه به رویکرد عمیق و وسیع مبنای اصالت وجود به هستی و همچنین ابتنای رمزپردازی متافیزیکی بر اساس نگاه تشکیکی و ساختار ذومراتبی هستی، این است که رمزپردازی با مبنای اصالت وجود سازگار است و این مبنا بر اصالت ماهیت رجحان دارد زیرا اصالت ماهیت قادر نیست بنیان نظری رمزپردازی را تأمین نماید. این مدعا در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و استدلال عقلی تبیین و تحلیل میشود.
احد نژادابراهیمی؛ مینو قرهبگلو؛ امیرحسین فرشچیان
چکیده
هنر و معماریاسلامی حاکی از جایگاه و کاربست علمی و حِکمی هندسه است. آموزش هندسه از جانب نظر و عمل به معماران توسط حاکمان و ریاضیدانان اسلامی انجام شده است. مهمترین هدف، استفاده صحیح براساس اصول معرفتی و حکمی، جهت شناخت حقیقت است که با اتصال و آموزش آن با حرف و صناعات، هنر و معماری را دارای جهت و طریق معرفتی و علمی نمودهاست. موضوع ...
بیشتر
هنر و معماریاسلامی حاکی از جایگاه و کاربست علمی و حِکمی هندسه است. آموزش هندسه از جانب نظر و عمل به معماران توسط حاکمان و ریاضیدانان اسلامی انجام شده است. مهمترین هدف، استفاده صحیح براساس اصول معرفتی و حکمی، جهت شناخت حقیقت است که با اتصال و آموزش آن با حرف و صناعات، هنر و معماری را دارای جهت و طریق معرفتی و علمی نمودهاست. موضوع اساسی افتراق شدید بین متخصصین ریاضی و همچنین گسست فراوان با حکمت و فلسفه اسلامی در معماری و هنر در دوره کنونی است که لطمات شدیدی بر ارکان معماری وارد نموده است. شناخت هندسه از جانب اساسی هنر و معماریاسلامی و طریقه کاربست آن اهمیت نگارش را نشان میدهد. روش تحقیق بهصورت قیاسی در خصوص تحلیل منابع ریاضیات و هندسه عالمان و ریاضیدانان اسلامی جهت رسیدن به نتیجه و زمینهگرایی در بحث بستر فکری حکمی دوره چهارم الی یازدهم هجری میباشد. یافته اساسی این نگارش حضور فلسفه و حکمت نظری و عملی از جانب فرد صاحب حکمت در ارتباط با ریاضیدانان اسلامی است که در بررسی علمی و معرفتی هندسه در بعد نظری و عملی جهت هندسهمند شدن هنر و معماریاسلامی است. از این رو حکمت به واسطه هندسه در هنر اسلامی براساس مبانی جهان شناختی عالم مثال به سوی حقیقت متافیزیکی خود سوق داده می شود.
فلسفه
محمدعلی وطن دوست؛ مهدی چنعانی
چکیده
یکی از مسائل مهمی که در دوران معاصر توسط علامه طباطبایی در مباحث فلسفی راه پیدا کرده است، کاربرد برهان لمّی در دانش فلسفه است. دیدگاه علامه طباطبایی دو رویکرد مختلف از سوی فلسفهپژوهان معاصر را پدید آورده است. برخی دیدگاه ایشان را پذیرفتهاند و در مقام دفاع از آن برآمدهاند و گروهی دیگر دیدگاه ایشان را مورد نقد و ارزیابی قرار دادهاند. ...
بیشتر
یکی از مسائل مهمی که در دوران معاصر توسط علامه طباطبایی در مباحث فلسفی راه پیدا کرده است، کاربرد برهان لمّی در دانش فلسفه است. دیدگاه علامه طباطبایی دو رویکرد مختلف از سوی فلسفهپژوهان معاصر را پدید آورده است. برخی دیدگاه ایشان را پذیرفتهاند و در مقام دفاع از آن برآمدهاند و گروهی دیگر دیدگاه ایشان را مورد نقد و ارزیابی قرار دادهاند. در جستار حاضر، تلاش شده است با روش توصیفی - تحلیلی و با رویکردی انتقادی، دیدگاه دو گروه یادشده، مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد. در پایان این نتیجه بدست آمده است که دیدگاه علامه طباطبایی با وجود نوآوریهایی که دارد، بر مبانی استوار شده است که خالی از اشکال نیست. افزون بر آن، این دیدگاه بر تعریف جدیدی از برهان لمّی و إنّی استوار است که برخلاف دیدگاه رایج در دانش منطق میباشد.
زهرا یحییپور؛ نعیمه پورمحمدی؛ مالک حسینی
چکیده
چکیدهمسئلۀ دیرپای شر، که خود شامل مجموعهای از مسائل است، به طور کلی، به سه طریق تقریر شده است: 1. مسئلۀ منطقی شر (ناسازگاری منطقی وجود خدا و صفات او با وجود شر)؛ 2. مسئلۀ شاهدمحور شر (قرینه دانستن شر علیه معقولیت خداباوری)؛ 3. مسئلۀ اگزیستانسیال شر (ناسازگاری باورهای دینی با تجربۀ زیستۀ شخص). مهمترین دفاعیههای فلسفۀ اسلامی معاصر، که ...
بیشتر
چکیدهمسئلۀ دیرپای شر، که خود شامل مجموعهای از مسائل است، به طور کلی، به سه طریق تقریر شده است: 1. مسئلۀ منطقی شر (ناسازگاری منطقی وجود خدا و صفات او با وجود شر)؛ 2. مسئلۀ شاهدمحور شر (قرینه دانستن شر علیه معقولیت خداباوری)؛ 3. مسئلۀ اگزیستانسیال شر (ناسازگاری باورهای دینی با تجربۀ زیستۀ شخص). مهمترین دفاعیههای فلسفۀ اسلامی معاصر، که در پاسخ به مسئلۀ منطقی شر مطرح شده است، عبارتاند از 1. موهوم بودن شر؛ 2. عدمی بودن شر؛ 3. نسبی بودن شر؛ 4. ضرورت وجود موجودی که خیر آن بیش از شرش است (ضرورت شر قلیل در برابر خیر کثیر)؛ 5. ماده، منشأ اثر؛ 6. ضرورت شر برای تحقق خیر؛ 7. ضرورت شر برای درک خیر؛ 8. شر، حاصل جزءنگری؛ 9. شر، حاصل دیدگاه انسان؛ 10. شر، حاصل اختیار. از نظر فلسفۀ دین مدرن نقدهایی گفتمانی به دفاعیهها و تئودیسههای سنتی وارد شده است که فلسفۀ اسلامی را نیز در بر میگیرد. نقدهای گفتمانی همچون: 1. از جهت شخص دفاعیهپرداز و تئودیسهپرداز: نظری، سوژهمحور، و غیرتاریخی؛ 2. از جهت ماهیت شرور: انتزاعی، ذاتگرایانه، ناظرمحور، و درجه دوم؛ 3. از جهت زبان دفاعیه و تئودیسه: غیرتراژیک؛ 4. از جهت عمل دفاعیهپردازی و تئودیسهپردازی: در پی حرفهایسازی و نظاممندی؛ و ... . از این رو، پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و انتقادی، و با رویکردی متفاوت به بررسی پاسخهای علامه طباطبایی و شهید مطهری به مسئلۀ شر، و تحلیل و ارزیابی انتقادات پیشگفته میپردازد. بررسی این انتقادات لزوم اصلاح، تکمیل، ابداع و ارائۀ گونههای جدیدی از دفاعیهها در فلسفۀ اسلامی را ضروری میسازد که به طور خاص به جنبۀ عملی شر نیز توجه داشته باشد.
مهدی گلپرور روزبهانی
چکیده
روش پژوهش فلسفی را میتوان به انحاء گوناگونی طبقهبندی کرد. حسب چگونگی رابطه با گذشته عرصه فلسفه، این مقاله دو سبک فلسفهورزی را از یکدیگر متمایز میسازد: «روزآمد» و «تاریخی». وفاداران به سبک فلسفهورزی روزآمد، عمل حرفهای خود را مستقل از تاریخ فلسفه دانسته و برای مواجهه با چالشهای فکری امروزین تنها بر خردورزی حالمحور ...
بیشتر
روش پژوهش فلسفی را میتوان به انحاء گوناگونی طبقهبندی کرد. حسب چگونگی رابطه با گذشته عرصه فلسفه، این مقاله دو سبک فلسفهورزی را از یکدیگر متمایز میسازد: «روزآمد» و «تاریخی». وفاداران به سبک فلسفهورزی روزآمد، عمل حرفهای خود را مستقل از تاریخ فلسفه دانسته و برای مواجهه با چالشهای فکری امروزین تنها بر خردورزی حالمحور خویش اتکا مینمایند. فلسفه تحلیلی در دوران معاصر نمونه ممثّل این رویکرد است که بسیاری از پیشگامان آن، تاریخ فلسفه را به دیده حقارت مینگرند. پایبندان به سبک فلسفهورزی تاریخی، در مقابل، برای نیل به حقیقت به گذشته فلسفه رجوع نموده و فلسفهی خود را در دادوستد فکری با آن شکل میدهند. تحقق این سبک را میتوان میان فیلسوفان اسلامی رهگیری کرد که خود را نوعاً در امتداد عقبهای از اندیشمندان گذشته میشناسانند. سبک اتخاذشده از سوی وفاداران به هریک از این دو اسلوب اثرات تعیینکنندهای بر نحوه آموزش و آموختن، شیوه و حتی ادبیات نگارش و همچنین تاریخنگاری فلسفه توسط آنان دارد. این مقاله به مشخصهیابی هریک از دو سبک یادشده و برشمردن استلزامات آنها پرداخته و در پایان آن دو را در همسنجی با یکدیگر قرار میدهد.
اعظم قاسمی
دوره 3، شماره 1 ، شهریور 1391، ، صفحه 97-117
چکیده
از دیدگاه دکتر نصر، ریشة بسیاری از بحرانهای انسان معاصر جدایی معرفت از معنویت است. به همین دلیل، معرفت قدسی در منظومة فکری او حائز بیشترین اهمیت است. مباحثی که وی، در خصوص معرفت، مطرح میکند، به طور بنیادین، با مباحث فیلسوفان معرفتشناس غربی متفاوت است. دلیل این امر آن است که وی معرفتشناسی غربی را غیر قدسی و ...
بیشتر
از دیدگاه دکتر نصر، ریشة بسیاری از بحرانهای انسان معاصر جدایی معرفت از معنویت است. به همین دلیل، معرفت قدسی در منظومة فکری او حائز بیشترین اهمیت است. مباحثی که وی، در خصوص معرفت، مطرح میکند، به طور بنیادین، با مباحث فیلسوفان معرفتشناس غربی متفاوت است. دلیل این امر آن است که وی معرفتشناسی غربی را غیر قدسی و لذا، غیر قابل پذیرش میداند. هرچند نصر معتقد است، در حال حاضر، در غرب، معرفت قداستزدایی شده است، اما با این حال، او به اینکه کنه معرفت همچنان از امر قدسی جداییناپذیر است باور راسخ دارد، لذا احیای این معرفت را امری ممکن میداند. او بر این باور است که اگر انسان معاصر بخواهد بر چالشهای پیش رو فائق آید، لازم است به احیای معرفت قدسی بپردازد؛ البته دکتر نصر در معرفتشناسی داعیهدار مکتب جدیدی نیست و به معرفتشناسی حکمای مسلمان پایبند است. در این مقاله برآنایم تا به تحلیل و تبیین معرفت قدسی نزد نصر و درنهایت، به بررسی و نقد دیدگاه وی بپردازیم.
مقصود فراستخواه
چکیده
علوم انسانی ایران دستکم در دو مسیر متمایز عمل کرده است: انتقادی و اکتشافی. شایگان سبکی از آفرینش دانش و معانی و یکی از کارنامههای فکری علوم انسانی را بهدستمیدهد وتأثیر و تأثر دوسویه میان علوم انسانی ایرانی با وقایع و رویدادهای همبافت اجتماعی و فرهنگی را برآفتابمیکند. روشمطالعۀ حاضر تحلیل محتوای متون شایگان بهعلاوۀ زمینهکاوی ...
بیشتر
علوم انسانی ایران دستکم در دو مسیر متمایز عمل کرده است: انتقادی و اکتشافی. شایگان سبکی از آفرینش دانش و معانی و یکی از کارنامههای فکری علوم انسانی را بهدستمیدهد وتأثیر و تأثر دوسویه میان علوم انسانی ایرانی با وقایع و رویدادهای همبافت اجتماعی و فرهنگی را برآفتابمیکند. روشمطالعۀ حاضر تحلیل محتوای متون شایگان بهعلاوۀ زمینهکاوی اجتماعی است. دستکم پنج نسخه بدینشرح بهدست آمد: نخست، تحقیقات علمی دربارۀ حکمت معنوی آسیا؛ دوم، برساختهشدن آسیادربرابر غرب؛ سوم، آزمون تاریخیِ ایدئولوژی؛ چهارم؛ نسخۀکثرتگرایی و حقیقتهای چندگانه؛ پنجم،پناهبردن به بیانهایحسی بیرون از ادراکهای مفهومی. بذرهایی از تمام این نسخهها در هریک از آنها در حالت کمونی بهسرمیبرند و به کثرت شایگان نوعی وحدتمیبخشند. بهگواهی شایگان،علوم انسانیما، با بالا و پایینشدن جامعۀ ایران و جهان، بسیارپیچوتابخورده است، گاه زبان ناظر و گاهی نیز زبان عامل گشوده است. مباحث شایگان درگیر آشناییزدایی از کلمات مأنوس ما هستند. شایگاناز حکمت قدیم و فلسفۀ جدیدسخنمیگوید، تاریکاندیشی جدید را برملامیسازد، و ضمن برحذرداشتن از تلفیقهای آبکی و چندپارگی ذهنی،شوق حضور در فضاهای میانیرا به دلهای مامیافکند. پوچی و معنا در این نسخهها بر هممیپیچند و با هم دوئلمیکنند.
سید مهدی میرهادی
چکیده
بررسی رابطه خیال با عواطف، و تبیینِ نقش و چگونگی دخالتِ خیال در حوزه عواطف، هدف مقاله حاضر است. چیستی خیال، ماهیت عواطف و نسبتی که خیال با عواطف دارد، سه پرسش اصلیِ پژوهش حاضر هستند. از روش تحلیل و استنتاج، برای تبیین موضوع استفاده شده است.نگهداریِ صورت ها پس از ادراک حسیِ پدیده ها (مصوره)، تصرف در صورت های مخزون(متصرفه)، و تبدیلِ صورت ...
بیشتر
بررسی رابطه خیال با عواطف، و تبیینِ نقش و چگونگی دخالتِ خیال در حوزه عواطف، هدف مقاله حاضر است. چیستی خیال، ماهیت عواطف و نسبتی که خیال با عواطف دارد، سه پرسش اصلیِ پژوهش حاضر هستند. از روش تحلیل و استنتاج، برای تبیین موضوع استفاده شده است.نگهداریِ صورت ها پس از ادراک حسیِ پدیده ها (مصوره)، تصرف در صورت های مخزون(متصرفه)، و تبدیلِ صورت های ادراکی (متخیله، متفکره)،کارکرد هایِ اصلی خیال در حوزه فعالیت هایِ ادراکی و تحریکی نفس هستند. غرایز، فطریات و عواطف زیرساخت های گرایش های انسان محسوب می گردند. عواطف ضمن آنکه ماهیتی اکتسابی دارند، ابزار بشر برای بقا و تعالی اند. از نظر ملاصدرا عواطف انگیزه حرکت را در انسان ایجاد می کنند و نفس را از اراده ها و تلاش های پراکنده، فارغ ساخته، در جهت واحد متمرکز می کنند. به اعتقاد او عواطف می توانند با فعال شدن در وجودِ ما، نوعی عمل قلبی و جوانحی محسوب گردند و چون اعمالِ نفسانی، متحد با نفس و بخشی از هویت نفس اند، پس می توانند سازنده موجودیت نهایی انسان و صورت اخروی او باشند. خیال منشأ ظهور عواطف، علت بقا و زوال عواطف، و موجب معناداری و بازشناسی عواطف است.
مصطفی مومنی
چکیده
افضلالدین محمد بن نامآور خونَجی (م. 646) از منطقدانان قرن هفتم هجری است که تألیفات منطقی ارزشمندی چون کشف الأسرار عن غوامض الأفکار، الموجز فی المنطق، و الجمل فی المنطق را تالیف کرده است. آنچه در این مقاله میآید تصحیح و تحقیق رسالۀ اخیر است. کشف الأسرار، اگر چه مهمترین اثر وی است، ما را از دیگر آثار او بینیاز نمیکند و از اینرو ...
بیشتر
افضلالدین محمد بن نامآور خونَجی (م. 646) از منطقدانان قرن هفتم هجری است که تألیفات منطقی ارزشمندی چون کشف الأسرار عن غوامض الأفکار، الموجز فی المنطق، و الجمل فی المنطق را تالیف کرده است. آنچه در این مقاله میآید تصحیح و تحقیق رسالۀ اخیر است. کشف الأسرار، اگر چه مهمترین اثر وی است، ما را از دیگر آثار او بینیاز نمیکند و از اینرو ارائۀ متن منقّحی از آنها، از جمله الجمل، ضروری است. این رساله در عین اختصار تمام، چکیدهای از کشفالاسرار محسوب میشود و مدتها به عنوان متن درسی تدریس میشده است. در اهمیت این رساله همین بس که شروح متعددی بر آن نگاشته شده است. این رساله حاوی نظرات خاص خونجی در کشفالاسرار نیز میباشد. در این تصحیح، بر اساس چهار نسخۀ خطی و یک نسخه چاپی به روش توأم یا بینابین، سعی شده است که متن منقّحی از این اثر را فراروی محققان این دانش قرار دهد.
علی اصغر یزدان بخش؛ جهانگیر مسعودی؛ عباس جوارشکیان
چکیده
«حقوق طبیعی بشر» بهعنوان اصلی محوری و بنیادین در اعلامیه جهانی حقوق بشر، همواره از مهمترین موضوعهای مطرح در دنیای جدید بشمار میآید. اعتقاد به «حقوق طبیعی» برای بشر به این معناست که انسان بماهو انسان جدای از هر نوع قرارداد یا حکم آمری، دارای حقوقی طبیعی و ذاتی است. پرسش اصلی در این مقاله این است که آیا میتوان چنین ...
بیشتر
«حقوق طبیعی بشر» بهعنوان اصلی محوری و بنیادین در اعلامیه جهانی حقوق بشر، همواره از مهمترین موضوعهای مطرح در دنیای جدید بشمار میآید. اعتقاد به «حقوق طبیعی» برای بشر به این معناست که انسان بماهو انسان جدای از هر نوع قرارداد یا حکم آمری، دارای حقوقی طبیعی و ذاتی است. پرسش اصلی در این مقاله این است که آیا میتوان چنین دیدگاهی را به ملاصدرا نسبت داد؟ باوجوداینکه چنین مسئلهای هرگز برای وی مطرح نبوده و در مکتوبات وی بدان اشارهای نرفته است. بدین لحاظ برای تحقیق در چنین موضوعی باید به نحو غیرمستقیم مسئله را پیگیری نمود و ما این کار را با توجه به دیدگاه ملاصدرا در باب ارزشهای اخلاقی دنبال کردهایم. این پژوهش در مقام گردآوری از روش اسنادی، با استفاده از مطالعات کتابخانهای و در مقام داوری، بهطور غالب از روش تحلیل منطقی و استنتاجی استفاده نموده تا نشان دهد که از اعتقاد ملاصدرا به حُسن و قُبح ذاتی میتوان پذیرش «حقوق طبیعی بشر» را به وی منتسب کرد. اگرچه بحث «حق»ها ظاهراً امری متفاوت از بحث ارزشهای اخلاقی ست اما بنا بر برخی دیدگاهها میتوان این دو بحث را به یکدیگر مرتبط ساخت و مبانی مطرحشده در یک حوزه را به حوزه دیگر نیز تسری و سریان داد و به این نتیجه دست پیدا کرد که هرچند ملاصدرا به پذیرش «حقوق طبیعی بشر» تصریح نکرده است ولی با شواهد و قرائن و استدلال عقلی که از دیدگاههای اخلاقی وی برگرفتهایم، میتوان به همخوانی و پذیرش «حقوق فطری طبیعی» با دیدگاههای وی اذعان کرد.
کرامت ورزدار؛ فاطمه کتابچی
چکیده
چکیده: مسئلهی اصلیِ این پژوهش، روشنساختنِ جایگاهِ عقلِ عملی در فرآیندِ صدورِ عمل، و هدفِ آن، کشفِ کارکردهای «عقلِ عملی» در این فرآیند، در حکمتِ متعالیه به روشِ توصیفی-تحلیلی است. بر اساسِ یافتههای این پژوهش، صدرالمتألّهین بینِ «عمل» و «فعلِ ارادی» تمایز قائل میشود. از نظرِ وی «عمل» فعلی است که محصولِ ارادهی ...
بیشتر
چکیده: مسئلهی اصلیِ این پژوهش، روشنساختنِ جایگاهِ عقلِ عملی در فرآیندِ صدورِ عمل، و هدفِ آن، کشفِ کارکردهای «عقلِ عملی» در این فرآیند، در حکمتِ متعالیه به روشِ توصیفی-تحلیلی است. بر اساسِ یافتههای این پژوهش، صدرالمتألّهین بینِ «عمل» و «فعلِ ارادی» تمایز قائل میشود. از نظرِ وی «عمل» فعلی است که محصولِ ارادهی همراه با «آگاهیِ مرتبهدومِ عامل» به غرضِ فعل است. عنصر «آگاهیِ مرتبهدوم» عنصری است که با افزودهشدنِ «عقلِ عملی» به مبادیِ فعل حاصل میشود؛ بنابراین «عمل» فعلی است ارادی که «عقلِ عملی» در فرآیندِ آن نقشآفرینی میکند. از نظرِ صدرالمتألّهین «عقلِ عملی» بهعنوانِ عُنصر آگاهیساز در فرآیندِ صدورِ عمل سه کارکرد دارد. اوّلین کارکرد، تصوّرِ عملِ عقلانی و تصدیق به فایدهی آن است؛ در این کارکرد «عقلِ عملی» در جایگاهِ مبدأ تصوّری و تصدیقیِ عمل و در کنارِ متصرّفه قرار میگیرد. دومین و سومین کارکرد «عقل عملی» به مدیریّتِ قُوای ادراکی و تحریکی باز میگردد. هرگاه «عقلِ عملی»، در فرآیندِ صدورِ یک فعل، دستِکم یکی از این سهنقش را ایفا کند، فعل، مُبدّل به «عمل» میشود. در این پژوهش آشکار میشود عقلِ عملی برخلافِ نظر سایر پژوهشگران، تواناییِ توأمانِ ادراکاتِ کلّی و جزئی را داراست. همچنین نظریّهی «وحدت نفس و قُوا» تأثیری در بحثِ فرآیندِ صدورِ عمل و کارکردِ عقلِ عملی ندارد و تفسیرِ «عقلِ عملی» به «مرتبهی عقلانیِ نفس» یا «تعیّنِ عقلانیِ نفس» صرفاً منجر به تغییرِ ادبیّاتِ بحث میگردد.
سعید انواری؛ زین العابدین حسینی
چکیده
در این الفیه (هزار بیتی) که در قرن دوازدهم هجری سروده شده است، رسالۀ هیاکل النور سهروردی به نظم درآمده است. الفیة حاضر در بحر رجز و به صورت قصیده سروده شده است و بدین جهت میتوان آن را «اُرجوزه» نیز نامید. این رساله دارای شرحی جداگانه است و توسط شخصی به نام «حسن الکردی» سروده و شرح شده است. مطالب شرح وی بیشتر برگرفته از شرح ...
بیشتر
در این الفیه (هزار بیتی) که در قرن دوازدهم هجری سروده شده است، رسالۀ هیاکل النور سهروردی به نظم درآمده است. الفیة حاضر در بحر رجز و به صورت قصیده سروده شده است و بدین جهت میتوان آن را «اُرجوزه» نیز نامید. این رساله دارای شرحی جداگانه است و توسط شخصی به نام «حسن الکردی» سروده و شرح شده است. مطالب شرح وی بیشتر برگرفته از شرح جلال الدین دوانی بر رسالة هیاکل النور است و در کنار آن از آثار فلسفی دیگری نیز استفاده شده است. وی در دمشق اقامت داشته است و پس از تالیف الفیه، شرح آن را در سال1170 قمری (بر اساس حروف ابجد، معادل واژة «غسقی») به پایان رسانده است. چنان که در مقاله نشان داده شده است، برخلاف نظر هلموت ریتر که مؤلف این رساله را حسن بن محمد زیباری کردی دانسته است، مؤلف این رساله را نمیتوان هیچ یک از کسانی دانست که در کتابهای تراجم با عنوان حسن الکردی معرفی شدهاند. بدین جهت در مورد مؤلف این الفیه و شرح آن اطلاعاتی در دست نداریم. نسخۀ منحصر به فرد الفیه به شمارۀ 2486 در کتابخانۀ سلیمانیّه ترکیه نگهداری میشود. در این مقاله رسالة الفیه تصحیح و منتشر شده است. به دلیل منحصر به فرد بودن این نسخه، از شیوة تصحیح بر مبنای نسخة اساس استفاده شده است و اشعاری که در شرح الفیه، به صورت مزجی تکرار شدهاند، به عنوان نسخة دوم در تصحیح مورد استفاده قرار گرفتهاند.