هادی وکیلی؛ مهدی براتی فر؛ اسماعیل منصوری لاریجانی
چکیده
«اخلاق عرفانی» عبارت از نوعی اخلاق خواهد بود که بر مبنای ارتباط بیواسطه با حقیقتی غایی/ غیبی، آراستگی به صفاتی خاص مشابه با صفات آن حقیقت را اقتضا میکند. مؤلفههای اخلاق عرفانی عبارتند از ابتنای بر وحی، توجه به مبدأ و معاد، جامعیت، شریعت محوری، تغییر ظاهری ناشی از تحول باطنی و بهرهگیری از تربیت تدریجی. هدف از اخلاق ...
بیشتر
«اخلاق عرفانی» عبارت از نوعی اخلاق خواهد بود که بر مبنای ارتباط بیواسطه با حقیقتی غایی/ غیبی، آراستگی به صفاتی خاص مشابه با صفات آن حقیقت را اقتضا میکند. مؤلفههای اخلاق عرفانی عبارتند از ابتنای بر وحی، توجه به مبدأ و معاد، جامعیت، شریعت محوری، تغییر ظاهری ناشی از تحول باطنی و بهرهگیری از تربیت تدریجی. هدف از اخلاق عرفانی، تخلّق به اخلاق الاهی یعنی تسمّی به اسماء الاهی و اتصاف به صفات الاهی است. تخلق به صفات الاهی به جهت تقسیم آنها به جمالی و جلالی، از دو حیث تشبیهی و تنزیهی امکان پذیر میگردد. از این رو وقتی خدا را در نسبت با دیگر مخلوقات، قیاس ناپذیر بدانیم، میتوانیم او را در رابطه با صفاتی درک کنیم که بر تمایز، تعالی و تفاوت دلالت میکنند.در این راستا، انسانها خدا را به مثابة وجودی عظیم، عزیز، کبیر، قهار، سلطان، غیور و محیط درمییابند. حال اگر بر شباهت بین خدا و مخلوقاتش تاکید شود، خدا همچون موجودی مشبَّه و قریب تلقی میشود و در لباس صفاتی همچون مهربانی، رحمت، زیبایی، عشق، بخشش، گذشت، غفران و نفع ظهور مییابد.
مسعود امید
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1389، ، صفحه 41-58
چکیده
این مقاله در پی آن است تا یکی از مباحث مهم مورد بحث و گفتگو میان تفکر فلسفی معاصر ایران با فلسفۀ کانت را مطرح سازد و مورد تحقیق قرار دهد. طیفی از نقادان کانت در ایران بر اساس تقریر ویژهای از نظریۀ فطرت یا فطریگرایی به نقد آن پرداختهاند. این تفسیر و تقریر ویژه، خود را در نخستین مواجهۀ جدی فلسفۀ اسلامیمعاصر ایران با فلسفۀ کانت، ...
بیشتر
این مقاله در پی آن است تا یکی از مباحث مهم مورد بحث و گفتگو میان تفکر فلسفی معاصر ایران با فلسفۀ کانت را مطرح سازد و مورد تحقیق قرار دهد. طیفی از نقادان کانت در ایران بر اساس تقریر ویژهای از نظریۀ فطرت یا فطریگرایی به نقد آن پرداختهاند. این تفسیر و تقریر ویژه، خود را در نخستین مواجهۀ جدی فلسفۀ اسلامیمعاصر ایران با فلسفۀ کانت، یعنی در اثر مهم اصول فلسفه و روش رئالیسم، نشان داده است. این تقریر هنوز در ایران به حیات خود ادامه میدهد و مبنای نقد معرفتشناسی کانت قرارمیگیرد. بر این اساس، این نوشتاربه دنبال آن است تا نخست به گسترۀ زیادِ باور به فطریگرایی کانت در نزد محققان بپردازد، سپس به یکی از تقریرهای مطرح در عرصۀ تفکر فلسفی معاصر از فطریگرایی کانت و عناصر اساسی این تفسیر میپردازد ـ این تقریر را میتوان نزد مرتضی مطهری یافت ـ و در نهایت، به طرح دیدگاه خود کانت در مورد فطریگرایی اشاره میشود تا نقاط اشتراک و اختلاف دو دیدگاه روشنتر گردد.
سیدحسین حسینی
دوره 4، شماره 3 ، آذر 1392، ، صفحه 41-60
چکیده
این مقاله به بررسی ارتباط و نسبت بحران زیست محیطی جهان معاصر با مبانی فلسفی آن میپردازد تا از این طریق راهی به سوی طرح دیدگاههای دینی در مسئله بگشاید. بحران جهانی موجود را جدای از ریشههای زیستشناسی و تجربی آن و آنچه در حوزة علوم طبیعی و زیستی و تکنولوژی مطرح میشود میتوان با ریشهها و علل عمیقتری نیز پیوند ...
بیشتر
این مقاله به بررسی ارتباط و نسبت بحران زیست محیطی جهان معاصر با مبانی فلسفی آن میپردازد تا از این طریق راهی به سوی طرح دیدگاههای دینی در مسئله بگشاید. بحران جهانی موجود را جدای از ریشههای زیستشناسی و تجربی آن و آنچه در حوزة علوم طبیعی و زیستی و تکنولوژی مطرح میشود میتوان با ریشهها و علل عمیقتری نیز پیوند زد و آن، تحلیل مسئله از زاویة مبانی و رویکردهای فلسفی است. مقالة حاضر از این منظر به تحلیل موضوع پرداخته تا درنهایت نتیجه گیرد که یکی از راههای برونرفت از بحران، تحول مبنایی در ساختار علوم معاصر است.
بدینسان پس از ارائة مقدمهای کوتاه در طرح مسئله، از حکومت نگاه اومانیستی در عصر جدید و ارتباط این مبنای فلسفی با نقش علوم و تکنولوژی جهان غرب سخن گفته و نتیجه میگیرد که تغییر و تحول در حوزة «فلسفه»، «علم»، و «فنّاوری» بیارتباط با یکدیگر نیستند و سپس در پایان به چند راهحل علمی و کاربردی نیز اشاره دارد.
هدف نهایی مقاله، طرح راهحل برای چارهجویی بحران زیست محیطی جهان معاصر با ضرورت تحول در حوزة علوم و ضرورت تولید علم دینی است تا راه برای فرار از بحرانهای ساخته و پرداختة مبانی فلسفی مادیگرایانه فراهم شود
فروغ السادات رحیمپور؛ فاطمه زارع
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 41-65
چکیده
وقوع خطا در ادراک حسی، بهکرات برای همگان رخ میدهد و رمزگشایی از کیفیت و منشأ وقوع آن میتواند در بسیاری از مسائل معرفتشناسی مؤثر باشد. با مراجعه به آثار فلاسفهای همچون خواجه نصیرالدین طوسی و علامه طباطبایی روشن میشود که هر دو فیلسوف معتقدند ادراک حسی حاصل تأثیر امر محسوس در اندام قوة حسی است. به گفتة خواجه و همچنین ...
بیشتر
وقوع خطا در ادراک حسی، بهکرات برای همگان رخ میدهد و رمزگشایی از کیفیت و منشأ وقوع آن میتواند در بسیاری از مسائل معرفتشناسی مؤثر باشد. با مراجعه به آثار فلاسفهای همچون خواجه نصیرالدین طوسی و علامه طباطبایی روشن میشود که هر دو فیلسوف معتقدند ادراک حسی حاصل تأثیر امر محسوس در اندام قوة حسی است. به گفتة خواجه و همچنین علامه، خطای در احساس امکانپذیر نیست بلکه منشأ وقوع خطا در ادراکات حسی را باید در تطبیقدادن محسوس با واقعیت خارجی جستوجو کرد که این امر در اصل از شئون عقل بهشمار میرود، منتهی ادراک حسی از شرایط حصول حکم عقلی است. از نظر علامه، ادراکات حسی به علم حضوری برمیگردد و این، میتواند تأکیدی بر خطاناپذیری ادراک حسی باشد، ولی تصریحی در این مورد در آثار خواجه دیده نمیشود.
عبدالرزاق حسامیفر
دوره 2، شماره 1 ، شهریور 1390، ، صفحه 43-59
چکیده
از قرن هفدهم در فلسفة غرب تحولی بنیادی در پژوهش فلسفی روی داد و بحث دربارة نحوة شکلگیری شناخت و میزان اعتبار آن محور مسائل فلسفی شد. این تحول در قلمرو فلسفة اسلامی بهعلت نبود ارتباط میان دو عالم فلسفة اسلامی و غرب با سه قرن تأخیر بازتاب یافت. استاد مطهری بهعنوان استاد مبرز فلسفة اسلامی کوشید تا ابتدا با آرای فیلسوفان جدید ...
بیشتر
از قرن هفدهم در فلسفة غرب تحولی بنیادی در پژوهش فلسفی روی داد و بحث دربارة نحوة شکلگیری شناخت و میزان اعتبار آن محور مسائل فلسفی شد. این تحول در قلمرو فلسفة اسلامی بهعلت نبود ارتباط میان دو عالم فلسفة اسلامی و غرب با سه قرن تأخیر بازتاب یافت. استاد مطهری بهعنوان استاد مبرز فلسفة اسلامی کوشید تا ابتدا با آرای فیلسوفان جدید و معاصر آشنا شود، سپس به نقد و بررسی آنها بپردازد. یکی از مسائل مورد توجه استاد مسئلة شناخت بود که در آن دو دیدگاه اصلی در برابر هم قرار دارند: یکی رئالیسم که وجود مابازای ادراکات حسی را در خارج میپذیرد و شناخت حسی را کاشف از خارج میداند؛ و دیگری ایدهآلیسم ذهنی که منکر این امر است. علامه طباطبایی و استاد مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم با دفاع از مبانی رئالیستی فلسفة اسلامی به نقد ایدئالیسم ذهنی یا اصالت تصور ازیکسو و نقد مبانی ماتریالیسم دیالکتیک ازسویدیگر میپردازند. دیدگاه استاد مطهری در این کتاب، که در دهة سی نوشته شده است، با آنچه در درسهای شرح مبسوط منظومه در دهۀ پنجاه القا کردهاند قدری تفاوت دارد. ایشان در کتاب نخست ایدئالیسم بهمعنای اصالت تصور را از حیث انکار واقعیت همتراز سفسطه میگیرد و فیلسوفان ایدئالیستی چون بارکلی و شوپنهاور را به لحاظ انکار جهان خارج از ظرف ذهن، در کنار سوفسطائیانی چون پروتاگوراس و گرگیاس نام میبرد، درحالیکه در کتاب دوم تحلیل عمیقتری از مسئلة شناخت و اثبات جهان خارج بهدست میدهد. در این مقاله میکوشیم با ارائة تحلیلی جامع از دیدگاه استاد مطهری در باب شناخت و نقد ایشان بر ایدئالیسم، به نقد و بررسی آرای ایشان بپردازیم.
محمد حسینزاده
دوره 5، شماره 1 ، خرداد 1393، ، صفحه 43-63
چکیده
تقابل ضرورت علّی با ارادة آزاد از مباحث مهمی است که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. خلط بین اراده و اختیار و تقریر نادرست اشکال ارادة آزاد، باعث شده تا این مسئله با ابهامات فراوانی همراه باشد. برخلاف تصور رایج محور اصلی اشکال ارادة آزاد، تسلسل ارادهها نیست، بلکه از یک طرف پذیرفتن ضرورت علّی، و از طرف دیگر حدوث اراده و منتهیشدن ...
بیشتر
تقابل ضرورت علّی با ارادة آزاد از مباحث مهمی است که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. خلط بین اراده و اختیار و تقریر نادرست اشکال ارادة آزاد، باعث شده تا این مسئله با ابهامات فراوانی همراه باشد. برخلاف تصور رایج محور اصلی اشکال ارادة آزاد، تسلسل ارادهها نیست، بلکه از یک طرف پذیرفتن ضرورت علّی، و از طرف دیگر حدوث اراده و منتهیشدن آن به علتی خارج از نفس انسان است که مستقیماً اراده را در نفس انسان ایجاد میکند. صدرالمتألهین به اشکال اصلی جبر در اراده توجه داشته و حتی جبریبودن اراده و نیز جبریبودن افعال ارادی انسان را پذیرفته است، اما چنین چیزی به این معنا نیست که ملاصدرا اختیار انسان را انکار کرده است. او سعی دارد تا از طریق فاعل بالتسخیر و نیز توحید افعالی این مطلب را تبیین کند که جبر با اختیار سازگار است و افعال انسان از همان جهت که جبری هستند اختیاری نیز هستند. در این مقاله علاوه بر بازسازی اشکال ارادة آزاد، در مجموع، پنج پاسخ از صدرالمتألهین آورده و نقد شده است. در پایان این نتیجه گرفته شده که ضرورت علّی با ارادة آزاد و اختیار انسان منافات دارد از این رو برای پذیرش اختیار انسان باید ضرورت علّی را انکار کرد
مریم صانعپور
دوره 5، شماره 3 ، آذر 1393، ، صفحه 43-63
چکیده
نگارندۀ مقالة حاضر با بررسی آثار شیعهشناسان غربی درصدد است تا از میزان و نحوۀ شناخت آنها در مورد آموزههای عقلانی ـ اعتقادی شیعة امامیه (عدل و امامت) مطلع شود. شیعهشناسان مورد مطالعه در این مقاله عبارتاند از: ویلفرد مادلونگ، مایر بارآشر، اتان کوهلبرگ، ونزبرو، رون بوکلی، هانری کربن، مونتگمری وات، هاینس هالم، و آندرو نیومن. ...
بیشتر
نگارندۀ مقالة حاضر با بررسی آثار شیعهشناسان غربی درصدد است تا از میزان و نحوۀ شناخت آنها در مورد آموزههای عقلانی ـ اعتقادی شیعة امامیه (عدل و امامت) مطلع شود. شیعهشناسان مورد مطالعه در این مقاله عبارتاند از: ویلفرد مادلونگ، مایر بارآشر، اتان کوهلبرگ، ونزبرو، رون بوکلی، هانری کربن، مونتگمری وات، هاینس هالم، و آندرو نیومن. نویسنده در پایان مقاله با توجه به وجوه مثبت و منفی آثار شیعهشناسان غربی پیشنهادهایی جهت بازنگری دروندینی در جنبههای نظری و عملی به صاحبنظران شیعة دوازدهامامی ارائه میکند
سید مرتضی حسینی شاهرودی؛ عظیمه پورافغان
دوره 6، شماره 2 ، تیر 1394، ، صفحه 43-57
چکیده
نقش علم و عمل در رسیدن انسان به کمال و سعادت حقیقی، ازجمله مباحث قابل تأمل است که در نظام فکری ملاصدرا جایگاه ویژهای دارد. عبارات صدرالمتألهین، نشان میدهد که غایت آفرینش، وصول انسان به مرحلة کمال عقلانی و مرتبة عقل مستفاد است که اتحاد با عقل فعال را دربر دارد و عقل عملی ممد و زمینهساز آن است. در حالی که با تعمق در مجموعة نظام تفکر ...
بیشتر
نقش علم و عمل در رسیدن انسان به کمال و سعادت حقیقی، ازجمله مباحث قابل تأمل است که در نظام فکری ملاصدرا جایگاه ویژهای دارد. عبارات صدرالمتألهین، نشان میدهد که غایت آفرینش، وصول انسان به مرحلة کمال عقلانی و مرتبة عقل مستفاد است که اتحاد با عقل فعال را دربر دارد و عقل عملی ممد و زمینهساز آن است. در حالی که با تعمق در مجموعة نظام تفکر صدرایی و با نگرش به مبانی ایشان، بهنظر میرسد این دو یک هویت واحده هستند که نفس انسان در حرکت جوهری، به طی مراحل آنها، متناظر با یکدیگر میپردازد به گونهای که به تلازم و اتحاد معرفت و فضیلت میتوان اذعان کرد. درمجموع، اهمیت و ارتباط دو سویة هر کدام از دو جنبه غیر قابل انکار است و هیچیک بهتنهایی قادر به ایصال انسان به سعادت حقیقی نیستند
منوچهر خادمی
دوره 3، شماره 2 ، بهمن 1391، ، صفحه 45-82
چکیده
حکما برای اثبات اشتراک معنوی وجود و ابطال مشترک لفظی بودن آن به گونهای استدلال کردهاند که میتوان سه دلیل ذیل را اهم و اخص آن دلایل دانست. این سه دلیل عبارتاند از:
1. مقسم واقعشدن و قابل قسمتبودن وجود به واجب و ممکن و جوهر و عرض؛
2. تردید ذهن و تردد گمان، در خصوصیات ماهیات اشیا، با بقای جزم و یقین به مطلق وجود؛
3. ...
بیشتر
حکما برای اثبات اشتراک معنوی وجود و ابطال مشترک لفظی بودن آن به گونهای استدلال کردهاند که میتوان سه دلیل ذیل را اهم و اخص آن دلایل دانست. این سه دلیل عبارتاند از:
1. مقسم واقعشدن و قابل قسمتبودن وجود به واجب و ممکن و جوهر و عرض؛
2. تردید ذهن و تردد گمان، در خصوصیات ماهیات اشیا، با بقای جزم و یقین به مطلق وجود؛
3. واحدبودن نقیض وجود، یعنی عدم.
این در حالی است که، از میان حکمای معاصر، منوچهر بزرگمهر در مقالهای که از ایشان، با نام «اشتراک لفظی وجود»، چاپ شده است، دلایل مزبور را ارزیابی و نقد میکند و آنگاه مدعی مشترک لفظیبودن وجود و نفی اشتراک معنوی آن شده است. نگارنده در این نوشتار کوشیده است همة نقدهای بزرگمهر را عیناً نقل و سپس آنها را جزء به جزء بررسی و نقد کند و همچنین، با ابتنای بر اصول و مبانی صدرایی به ایضاح نقاط ضعف نقدهای وی بپردازد و یک به یک آنها را باطل و طرد کند و جوانب صحت و دقت منطوی در بطن دلایل سهگانة مورد نظر را ظاهر سازد و برخلاف رأی و نظر وی، اشتراک معنوی وجود را نتیجه بگیرد.
رضاعلی نوروزی؛ شهناز شهریاری نیسیانی
دوره 7، شماره 2 ، شهریور 1395، ، صفحه 45-68
چکیده
چکیده
در پژوهش حاضر با تحلیل محتوایی که از آثار موجود در رابطه با فلسفه چارلز ساندرس پیرس انجام شد، روششناسی این فیلسوف آمریکایی و بررسی سهم آن بر رویکردها و روشهای پژوهش مورد توجه قرار گرفت. این بررسی ضمن اینکه بیانگر ارتباط بیانات پیرس در حوزه روش، با فن خطابه نظری در منطق، مقولات سهگانه و انواع استدلال است، نشان میدهد که ...
بیشتر
چکیده
در پژوهش حاضر با تحلیل محتوایی که از آثار موجود در رابطه با فلسفه چارلز ساندرس پیرس انجام شد، روششناسی این فیلسوف آمریکایی و بررسی سهم آن بر رویکردها و روشهای پژوهش مورد توجه قرار گرفت. این بررسی ضمن اینکه بیانگر ارتباط بیانات پیرس در حوزه روش، با فن خطابه نظری در منطق، مقولات سهگانه و انواع استدلال است، نشان میدهد که پیرس در فلسفه خود از سه روش پراگماتیک، دستیابی به مقولات فلسفی و روشهای تثبیت عقیده سخن میگوید. همچنین یافتهها علاوه بر بیان مبانی روشهای مذکور، حاکی از تأثیر روش پراگماتیک بر پوزیتیویسم منطقی و سهم روش دستیابی به مقولات در حوزه پدیدارشناسی است. در رابطه با تثبیت عقیده، پیرس چهار روش دلبستگی جزمآلود، سلطهگرا، پیشینی و علمی را مطرح میسازد و از آن میان تنها از روش علمی جانبداری میکند. این روش که متشکل از سه روش حدسی، قیاسی و استقرائی است، به دلیل نقش پژوهش در دستیابی به حقیقت، به همراه روش پراگماتیک در بسط رویکرد پوزیتیویسم منطقی سهیم بوده است. این روش ضمن دربرداشتن مشخصات تحقیق کیفی، به دلیل رویکرد تجربیاش به پژوهش به همراه روشهای پراگماتیک و دستیابی به مقولات، پراگماتیسم پیرس را به عنوان بنیادی برای روش تحقیق ترکیبی معرفی میکند.
منوچهر خادمی؛ سید مرتضی حسینی شاهرودی؛ سید حسین سید موسوی
دوره 5، شماره 2 ، شهریور 1393، ، صفحه 47-74
چکیده
چگونگی علم انسان به مراتب و منازل وجودی خویش و همچنین کیفیت و نحوة علم او به عالم واقع و خارج از حقیقت خود با تمام مواقف و مواطن وجودی آن و سرانجام تطابق و تناظر آنها، از اهم و اخص مسائلی است که اذهان بسیاری از متفکرین معاصر و فلاسفه را به خود مشغول کرده و معرکهای از آرا و اقوال متعدد و متنوعی را به دنبال خود، ایجاد کرده است. نگارنده ...
بیشتر
چگونگی علم انسان به مراتب و منازل وجودی خویش و همچنین کیفیت و نحوة علم او به عالم واقع و خارج از حقیقت خود با تمام مواقف و مواطن وجودی آن و سرانجام تطابق و تناظر آنها، از اهم و اخص مسائلی است که اذهان بسیاری از متفکرین معاصر و فلاسفه را به خود مشغول کرده و معرکهای از آرا و اقوال متعدد و متنوعی را به دنبال خود، ایجاد کرده است. نگارنده در این نوشتار کوشیده است تا با اصول سامی و مبانی عالی حکمت متعالیه، همانند اصالت وجود و وحدت شخصی وجود و لوازم هر یک از آنها، بر خلاف دیدگاه متداول و متعارف مطرح در محافل حکمی و فلسفی که رأی نهایی و عرشی ملاصدرا خوانده شده، آن دیدگاه را رأی میانی و نظر متوسط صدرا دانسته و در مقابل، با استناد و اتخاذ از همان آرا صدرالمتألهین و اجتهاد در آنها، نهایت و غایت انظار صدرا را به برهان و عیان درآورد و آن اینکه حقیقت علم در نظر ملاصدرا، محصول اکتساب صور کمالی در متن حرکت جوهری نیست، بلکه مشهود انکشاف ذات در بطن حرکت سریانی است، یعنی ما در فرایند حرکت جوهری، دیگر با لبس بعد لبس از قوه به فعل، مواجه نیستیم، بلکه شاهد کشف بعد کشف و ظهور بعد ظهور و همچنین تفصیل بعد تفصیل هستیم. لذا حرکت را دیگر به معنای مشهور و معروف، خروج تدریجی شیء از قوه به فعل ندانسته و همچنین اصل انشا در حکمت متعالیه را حاکم بر ایجاد صور کمالی و جعل آنها برای نفس نیز ندانسته بلکه آن را ناظر بر اظهار صور وحدانی و اجمالی به باطن و کامن رفته در صقع ذات غیب مغیب نفس و انکشاف تفصیلی و انتشای تکثیری و ظهور آنها در پردهبرداری از نهان نهاد ذات نفس میدانیم و در آخر نیز، نتایج و لوازم مهم نظریة انکشاف، بیان و مبین شده است
عینالله خادمی؛ عبدالله صلواتی؛ لیلا پوراکبر؛ مروه دولتآبادی
چکیده
مقالۀ حاضر تبیین مواجهۀ فلسفی – عرفانی ملاصدرا با مسئله مرگ است. نگارندگان در نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، به تبیین این مواجهه پرداختهاند. ملاصدرا معتقد است مرگ کمال نفس ناطقه است. نفس در پایان مسیر استکمالی، وارد عالم عقول شده و با عقل فعال، همچنین با عقل اول متحد میشود؛ اما حجابهای دنیایی مانع اتحاد کامل است. ...
بیشتر
مقالۀ حاضر تبیین مواجهۀ فلسفی – عرفانی ملاصدرا با مسئله مرگ است. نگارندگان در نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، به تبیین این مواجهه پرداختهاند. ملاصدرا معتقد است مرگ کمال نفس ناطقه است. نفس در پایان مسیر استکمالی، وارد عالم عقول شده و با عقل فعال، همچنین با عقل اول متحد میشود؛ اما حجابهای دنیایی مانع اتحاد کامل است. مرگ بستر لازم برای اتحاد و نیل به کمالات وجودی را فراهم میکند. به عقیدۀ ملاصدرا نفس، در پایان مسیر استکمالی، به دلیل بساطت و اتحاد با عقول، به بقای خداوند، باقی است. از نظر او حیات انسان، به مرتبه ادراکیاش بازمیگردد. مرگ انتقال به مرتبه عقلانی را ممکن میسازد. برمبنای نظریه عرفانی ملاصدرا، حیات انسان، عینالربط به حیات خداوند است. انسان به حکم اسمهای الظاهر و الآخر، مظهر کمالات حق گردیده، به سوی او باز میگردد. مرگ، انتقال مظهریت اسماء الهی است.
رویا تیزهوش؛ علی اکبر عبدل آبادی
چکیده
ملّاصدرا معتقد است که «وجود» یگانه امر حقیقتساز است. این عقیدۀ ملّاصدرا که «اصالت وجود» نام دارد، مبنای فلسفة او را تشکیل میدهد و حتّی بر مبحث «ماهیّت و احکام آن» تأثیر مینهد. پذیرش تأثیرپذیری مبحث ماهیّت و مباحث مرتبط با آن از اصالت وجود́ لازمههایی، از جمله تأثیرپذیری حدّ تام از اصالت وجود، را در پی میتواند ...
بیشتر
ملّاصدرا معتقد است که «وجود» یگانه امر حقیقتساز است. این عقیدۀ ملّاصدرا که «اصالت وجود» نام دارد، مبنای فلسفة او را تشکیل میدهد و حتّی بر مبحث «ماهیّت و احکام آن» تأثیر مینهد. پذیرش تأثیرپذیری مبحث ماهیّت و مباحث مرتبط با آن از اصالت وجود́ لازمههایی، از جمله تأثیرپذیری حدّ تام از اصالت وجود، را در پی میتواند داشت که ضعفها و اشکالهای حد ّتام منطقی را ندارد. در این مقاله، با روشی توصیفی- تحلیلی، امکان تأثیرپذیری حدّ تام از اصالت وجود، به عنوان امر نشاندهندة حقیقت اشیاء را با تکیه بر این فرضیّهها نشان دادهایم که «حقیقت در فلسفة ملّاصدرا با وجود معنا مییابد و حد نیز که منعکسکنندة حقیقت اشیاء است، قطعاً از وجود تأثیر میپذیرد»، «در فلسفة ملّاصدرا صورت بهتنهایی تمام حقیقت شیء واقع میشود و حدّ تام در فلسفة او به منعکس کردن صورت تغییر خواهد یافت» و «در فلسفة ملّاصدرا پایة حد، یعنی ماهیّت، محفوظ مانده و با اجزای مادّه و صورت ظهور کرده است». تأثیرگذاری اصالت وجود بر حدّ تام́ نتایجی، از جمله تحوّل معنای حدّ تام از وجه منطقیاش و گستردگی فایدة حدّ تامّ فلسفی نسبت به حدّ تامّ منطقی، را در پی دارد
ابراهیم خانی؛ محمدکاظم فرقانی
دوره 4، شماره 1 ، خرداد 1392، ، صفحه 51-64
چکیده
کیفیت رابطة ثابت و سیال از جمله مسائل دشوار فلسفی است که فلاسفه از دیرباز به آن پرداختهاند. ملاصدرا نیز بر اساس اثبات حرکت جوهری و لوازم آن پاسخی متفاوت با گذشتگان به این مسئله داده است. لیکن هنوز در تبیین و نحوة جمعبندی مبانی او در این مسئله ابهاماتی وجود دارد. از جمله اینکه حرکت جوهری چگونه با ثبات طبایع در عالم دهر که ملاصدرا ...
بیشتر
کیفیت رابطة ثابت و سیال از جمله مسائل دشوار فلسفی است که فلاسفه از دیرباز به آن پرداختهاند. ملاصدرا نیز بر اساس اثبات حرکت جوهری و لوازم آن پاسخی متفاوت با گذشتگان به این مسئله داده است. لیکن هنوز در تبیین و نحوة جمعبندی مبانی او در این مسئله ابهاماتی وجود دارد. از جمله اینکه حرکت جوهری چگونه با ثبات طبایع در عالم دهر که ملاصدرا نیز به آن قائل است قابل جمع است. این مقاله تلاش میکند بر اساس مبنایی متفاوت اولاً حرکت جوهری را تبیین و ثانیاً این ابهامات را رفع کند.
این مبنای متفاوت، قائلشدن به نقشآفرینی علم طبایع مادی در تحقق حرکت جوهری است. لیکن از آنجا که حکما به علم در مادیات مناقشات فراوانی وارد کردهاند ابتدا به حل و فصل این مناقشات و اثبات علم در طبایع میپردازیم و آنگاه بر اساس آن، حرکت جوهری را تبیین میکنیم. همچنین با بررسی کیفیت نسبت عالم دهر با عالم ماده و تبیین عینیت این دو عالم با یکدیگر و نفی رابطة علیت میان آنها، تفاوت اعتباری آنها را روشن کرده و بر اساس آن، نحوة جمع میان حرکت جوهری در عالم ماده و ثبات طبایع در عالم دهر را تبیین میکنیم.
روحالله کریمی
دوره 6، شماره 3 ، مهر 1394، ، صفحه 51-74
چکیده
هدف اصلی این پژوهش تحلیل «وجود» نزد کانت با کمکگرفتن از دیدگاه ولف، هیوم، و فلاسفۀ اسلامی دربارۀ وجود است. با توجه به اینکه کانت در نقد عقل محض در دو موضع به تحلیل «وجود» میپردازد، ابتدا در بخش تحلیل استعلایی در مبحث «مقولات محض فاهمه»، بهمنزلۀ یکی از مقولاتِ وجههنظر «جهت»، و دیگربار در بخش دیالکتیک استعلایی ...
بیشتر
هدف اصلی این پژوهش تحلیل «وجود» نزد کانت با کمکگرفتن از دیدگاه ولف، هیوم، و فلاسفۀ اسلامی دربارۀ وجود است. با توجه به اینکه کانت در نقد عقل محض در دو موضع به تحلیل «وجود» میپردازد، ابتدا در بخش تحلیل استعلایی در مبحث «مقولات محض فاهمه»، بهمنزلۀ یکی از مقولاتِ وجههنظر «جهت»، و دیگربار در بخش دیالکتیک استعلایی در نقد برهان وجودی، این مقاله با هدف ارائۀ تبیینی جامع و منسجم از این دو موضع نشان میدهد که کانت در دیالکتیک استعلایی، برای اجتناب از ایدئالیسم جزمی و ایدئالیسم شکاکانه، دادهشدگی وجود را متأثر از هیوم برای نقد برهان وجودی بهکار میگیرد، اما در تحلیل استعلایی که بر فهم ما از وجود متمرکز است، متأثر از ولف که برای او وجود امری فرعی و مجهول است، وجود را از مراتب علم ما به گزارهها میداند. همچنین با برقراری نوعی همارزی ابتدایی میان «اصالت وجود در حکمت متعالیه» و «دادهشدگی وجود نزد هیوم»، و «اصالت ماهیت و اعتباریبودن مفهوم وجود نزد سهروردی» و «متمم بودن آن نزد ولف» از ابزارهای مفهومی برای تحلیل وجود در حکمت متعالیه و حکمت اشراق، همچون «معقولات ثانیۀ فلسفی»، «زیادت وجود بر ماهیت»، و «جهات ثلاث» برای تبیین وجود نزد کانت کمک گرفته میشود.
مسعود کریمی بیرانوند؛ یحیی فوزی
دوره 7، شماره 4 ، دی 1395، ، صفحه 51-68
چکیده
چکیده این مقاله در پاسخ به این مسئله مهم که "پیوستگی میان «معنویت» و «سیاست» چرا و چگونه محقق میشود؟" کوشیده است تا با روش و دادههای مبتنی بر حکمت متعالیه، ابتدا درک درستی از مقولههای «دین»، «معنویت» و «سیاست» به دست دهد و سپس مبانی حکمی ارتباط آنها را بهطور مستدل روشن سازد. نتایج به دست آمده از ...
بیشتر
چکیده این مقاله در پاسخ به این مسئله مهم که "پیوستگی میان «معنویت» و «سیاست» چرا و چگونه محقق میشود؟" کوشیده است تا با روش و دادههای مبتنی بر حکمت متعالیه، ابتدا درک درستی از مقولههای «دین»، «معنویت» و «سیاست» به دست دهد و سپس مبانی حکمی ارتباط آنها را بهطور مستدل روشن سازد. نتایج به دست آمده از رهگذر این کوشش حاکی از آن است که دین با هدف «تکامل معنوی انسان» که یک حرکت جوهری آگاهانه است به دنبال آن است که انسان را تا عالیترین کمالات وجودی رشد دهد و این مهم جز در بستر جامعه و امور سیاسی ممکن نیست. از این منظر هرچند سیاست در حوزه اعتباریات قرار دارد اما با توجه به اینکه کارکرد اصلی اعتباریات این است که واسطهی رساندن انسان از نقص به کمال شوند و سیاست نیز متکفّل دستیابی به مصالح عمومی جامعه است، دین به عنوان مجموعه برنامهها و راهنماییهای الهی سیاست را در رساندن انسانها به کمالات معنویشان هدایت میکند.
حسین شکرابی؛ علی شیخ الاسلامی؛ هادی وکیلی
دوره 4، شماره 4 ، اسفند 1392، ، صفحه 53-68
چکیده
رواج عرفان ابن عربی در سرزمینهای شرقی جهان اسلام، با ممالک عربی و غربی قابل مقایسه نیست. مخصوصاً جوهر فکر او که اندیشة وحدت وجود و مبحث انسان کامل است را فقط اندیشهوران شرق مخصوصاً ایرانیان شیعی بهدرستی توضیح دادهاند. فیض کاشانی، متکلم و محدث شیعی، از بزرگانی است که با وجود نقدهای معدودی که بر محیالدین دارد، با پذیرش اصول عرفان ...
بیشتر
رواج عرفان ابن عربی در سرزمینهای شرقی جهان اسلام، با ممالک عربی و غربی قابل مقایسه نیست. مخصوصاً جوهر فکر او که اندیشة وحدت وجود و مبحث انسان کامل است را فقط اندیشهوران شرق مخصوصاً ایرانیان شیعی بهدرستی توضیح دادهاند. فیض کاشانی، متکلم و محدث شیعی، از بزرگانی است که با وجود نقدهای معدودی که بر محیالدین دارد، با پذیرش اصول عرفان وی، تبیین معارف شیعی را بر اساس آموزههای وی وجهه همت خود قرار داده است، نگرشهای توحیدی و ولایی فیض که بهشدت تحت تأثیر آموزههای نظری عرفان است و در تألیفات کلامی و حکمی او مانند اصول المعارف و کلمات مکنونه تبلور یافته، از مواردی است که در حد امکان، در این نوشتار بدانها پرداخته شده است
جمشید جلالی شیجانی؛ علی دلشاد نداف
دوره 6، شماره 4 ، اسفند 1394، ، صفحه 53-73
چکیده
چکیده حسین بن منصور حلّاج (244- 309 ق) از چهرههای سرشناس تصوّف و عرفان اسلامی است که زندگی، اندیشه، و بهویژه کشتهشدن وی در تاریخ تصوّف پیوسته معرکة آرای متقابل و حتی متناقض بوده است. در گفتار و نوشتار وی بیش از هر موضوع دیگری اندیشههای وحدت وجود با زبان رمز و شطح و بیانِ سرشار از وجد و سُکر نمود دارد تا جایی که میتوان «أنا الحق» ...
بیشتر
چکیده حسین بن منصور حلّاج (244- 309 ق) از چهرههای سرشناس تصوّف و عرفان اسلامی است که زندگی، اندیشه، و بهویژه کشتهشدن وی در تاریخ تصوّف پیوسته معرکة آرای متقابل و حتی متناقض بوده است. در گفتار و نوشتار وی بیش از هر موضوع دیگری اندیشههای وحدت وجود با زبان رمز و شطح و بیانِ سرشار از وجد و سُکر نمود دارد تا جایی که میتوان «أنا الحق» او را آشکارترین تجلی اندیشة وحدت وجودیِ وی برشمرد. حلّاج بهدلیل اعتقادنداشتن به علوم ظاهر و کافیندانستن آن برای وصول به حضرت حق غالباً با علمای قشری موضع انکار و ستیز داشت. اختلاف برخی از این علما با حلّاج امری اعتقادی بوده که عمدهترین آن اشاعۀ تفکر وحدت وجود است که با اصول دین و توحید ذات در تعارض بود. در این مقاله درصددآنیم که با بررسی رویکردهای متفاوت علمای مسلمان دربارة افکار و اندیشههای حلّاج و مقایسه و تحلیل آرا و اندیشههای موافق و مخالف به بررسی و تحلیل توقیع صادره از جانب امام زمان (عج) به حسین بن روح نوبختی بپردازیم.
محسن حبیبی؛ علی صادقی نژاد
چکیده
اخلاق فضیلتگرا یکی از نظریههای اخلاق هنجاری است که،بهجای تأکید بر وظیفهگرایی یا سودگرایی، بر فضیلتمندی فاعل اخلاقی تأکید میکند. ابنمسکویه در فضیلتگرایی متأثر از ارسطو و مایکل اسلوت متأثر از آرای هیوم است. مقایسة این دو نظریه نشاندهندة نقاط اشتراک و افتراق دو قرائت متفاوت از فضیلتگرایی است. نقش سعادتگرایی ...
بیشتر
اخلاق فضیلتگرا یکی از نظریههای اخلاق هنجاری است که،بهجای تأکید بر وظیفهگرایی یا سودگرایی، بر فضیلتمندی فاعل اخلاقی تأکید میکند. ابنمسکویه در فضیلتگرایی متأثر از ارسطو و مایکل اسلوت متأثر از آرای هیوم است. مقایسة این دو نظریه نشاندهندة نقاط اشتراک و افتراق دو قرائت متفاوت از فضیلتگرایی است. نقش سعادتگرایی در اخلاق فضیلت یکی از این نقاط افتراق است.ابنمسکویه فضیلتگرایی را با تأکید بر سعادتگرایی تبیین میکند و اسلوت با نفی سعادتگرایی. عقلگرایی نیز یکی دیگر از نقاط افتراق است؛ درحالیکه عقلگرایی جایگاهی اساسی در نظریة ابنمسکویه دارد، در دیدگاه اسلوت، که عاطفهگراست، فاقد چنین جایگاهی است. درمجموع، نظریة ابنمسکویه،بهدلیلتأکید بر سعادت و عقلانیت، منسجمتر و منطقیتر است. تأکید اسلوت بر عاطفهگرایی از نقاط ضعف نظریةوی است و تالیهای فاسدیدارد.
محمد جواد پاشایی
چکیده
جهان طبیعت که گزیری از پدیده های شرآمیز در آن وجود ندارد، همواره فکر و خاطر بشر را در جستن چاره برای غلبه بر شرور به خود مشغول داشته است. برخی از این بیم ها را باید معطوف به چگونگی کاربست دین و توسل به اولیای الهی در مقابله با شرور و بیماری ها دانست. اینکه از منظر عرفانی چگونه می توان با توسل به انسان کامل بر صدمات روحی و جسمی ناشی از شر ...
بیشتر
جهان طبیعت که گزیری از پدیده های شرآمیز در آن وجود ندارد، همواره فکر و خاطر بشر را در جستن چاره برای غلبه بر شرور به خود مشغول داشته است. برخی از این بیم ها را باید معطوف به چگونگی کاربست دین و توسل به اولیای الهی در مقابله با شرور و بیماری ها دانست. اینکه از منظر عرفانی چگونه می توان با توسل به انسان کامل بر صدمات روحی و جسمی ناشی از شر و بدی ها فائق آمد، پرسشی اساسی است که این نوشتار درصدد پاسخ آن بر آمده است. نگارنده در روی آوردی توصیفی تحلیلی، به این نتیجه دست یافته است که بر پایه آرای ابن عربی، دخالت های انسان کامل در عالم طبیعت محدود بوده و تا زمانی که از جانب الهی ماذون نباشد، نه اعمال تصرفی در طبیعت می نماید و نه باید از او انتظار خارق عادتی داشت. و حتی در فرض تصرف هم، از تصرفات حداقلی اش در مسیر اظهار دین بهره می جوید. از مهمترین کارکردهای معنویت خداسو و توسل را باید آرامش بر آمده از ایمانی دانست که با آن می توان بر صدمات ناشی از شرور و بدی ها غلبه نمود.
سیدمحمدرضا امیری طهرانی
چکیده
این نوشتار بر آن است که نسبت علوم انسانی و اجتماعی کاربردی را با حکمت عملی بررسی و تحلیل کند. برای این هدف و به کمک روش تحلیل مفهومی، در آغاز با اشاره به تعریف کاربرد و هم چنین فعل و عمل، به تحلیل مفهوم علوم انسانی و اجتماعی کاربردی و حکمت عملی می پردازد. سپس مفهوم فرونسیس نزد ارسطو و هم چنین حکمت عملی نزد فیلسوفان مسلمان را مطالعه و تحلیل ...
بیشتر
این نوشتار بر آن است که نسبت علوم انسانی و اجتماعی کاربردی را با حکمت عملی بررسی و تحلیل کند. برای این هدف و به کمک روش تحلیل مفهومی، در آغاز با اشاره به تعریف کاربرد و هم چنین فعل و عمل، به تحلیل مفهوم علوم انسانی و اجتماعی کاربردی و حکمت عملی می پردازد. سپس مفهوم فرونسیس نزد ارسطو و هم چنین حکمت عملی نزد فیلسوفان مسلمان را مطالعه و تحلیل می کند. با بررسی تعاریف متفاوت حکمت عملی نزد حکمای مسلمان، آرای آنان را با فرونسیس ارسطو می سنجد. آنگاه به بررسی نسبت علوم انسانی و اجتماعی کاربردی و حکمت عملی اهتمام می کند و وجوه افتراق و اشتراک آنها را تحلیل می نماید. با توجه به تفاوت سرشت علوم انسانی و اجتماعی کاربردی که تکنولوژی به شمار می رود با حکمت عملی که فضیلت محسوب می شود، سرانجام این پرسش چونان یک مسئله ی باز مطرح می شود که آیا منطقا فرونسیس می تواند از علوم انسانی و اجتماعی محض چونان حکمت نظری، در رهنمون شدن انسان به سوی عمل فضیلت مند بهره مند شود؟ و در صورت امکان آیا این امر، گونه ای از علوم انسانی و اجتماعی کاربردی به شمار می رود؟
فلسفه
وحید خادم زاده؛ فاطمه کنعانی
چکیده
در چارچوب نظریهی استعاره های مفهومی، استعاره ها بخش جدایی ناپذیری از نظریات و تئوری های علمی محسوب می گردند. بسیاری از مفاهیم انتزاعی و تئوری های حامل این مفاهیم بواسطه استعاره های مفهومی قابل فهم و تبیین شده اند. استعاره «دانستن به مثابهی دیدن» ریشه در تجارب مشترک انسانی دارد. این استعاره علاوه بر حضور در زبان روزمره و ...
بیشتر
در چارچوب نظریهی استعاره های مفهومی، استعاره ها بخش جدایی ناپذیری از نظریات و تئوری های علمی محسوب می گردند. بسیاری از مفاهیم انتزاعی و تئوری های حامل این مفاهیم بواسطه استعاره های مفهومی قابل فهم و تبیین شده اند. استعاره «دانستن به مثابهی دیدن» ریشه در تجارب مشترک انسانی دارد. این استعاره علاوه بر حضور در زبان روزمره و عرفی، به متون فلسفی و عرفانی نیز راه یافته است. ملاصدرا از این استعاره جهت توصیف و تبیین معرفت حضوری بهره برده است. در فرایند دیدن، سه عنصر قابل تفکیک است؛ بیننده، شی دیده شده و نسبت میان بیننده و شی دیده شده. هر کدام از این عناصر بواسطه استعاره های فرعی دیگری جهت تبیین معرفت حضوری بکار گرفته شده اند. استعاره های «عالم به مثابه بیننده»، «معلوم به مثابه شی دیده شده» و «کیفیت علم به مثابه نسبت میان بیننده و شی دیده شده» در ذیل استعاره «دانستن به مثابه دیدن» قابل تعریف است. این استعاره ها تنها جنبه آموزشی و یا زیبایی شناختی ندارند بلکه بخش جدایی ناپذیری از تبیین نظریه معرفت در دستگاه فلسفی ملاصدرا محسوب می شوند.
علی ترابی میبدی؛ زینب صادقی؛ مهران نحفی؛ زهرا لطفی
چکیده
در سالهای اخیر، پژوهش های متعددی با رویکرد مروری در حوزههای علوم انسانی به زبان فارسی به نگارش درآمده ، اما در حوزهی فلسفه اسلامی به این امر کمتر پرداختهاند. نوشتار حاضر به منظور مرور تولیدات علمی در زمینهی پایاننامهها و مقالات موجود سالهای 1380تا 1399، در دو محور علم و عقل از دیدگاه ملاصدرا نگارش یافته است. پرسش پایهای ...
بیشتر
در سالهای اخیر، پژوهش های متعددی با رویکرد مروری در حوزههای علوم انسانی به زبان فارسی به نگارش درآمده ، اما در حوزهی فلسفه اسلامی به این امر کمتر پرداختهاند. نوشتار حاضر به منظور مرور تولیدات علمی در زمینهی پایاننامهها و مقالات موجود سالهای 1380تا 1399، در دو محور علم و عقل از دیدگاه ملاصدرا نگارش یافته است. پرسش پایهای جستار حاضر آن است که دغدغهمندی پژوهشگران فلسفه، معطوف به کدام زمینه است؟ دستاورد نوشتار حاضر آن است که میزان فراوانی پژوهشها در مسأله علم است و بیشترین موضوع مورد علاقه پژوهشگران در زمینهی عقل از دیدگاه معرفتشناسی است که عمدتا به تطبیق نظر ملاصدرا با دیگر فلاسفه پرداختهاند و مسأله مهم معنا و کارکرد عقل که مغالطه در کارکردهای مختلف را در پی دارد مورد غفلت قرار گرفته یا کمتر مورد توجه بوده است و عقلانیت که بر اساس معانی مختلف مشترک لفظی است مشترک معنوی تلقی شده و چالشها و مغالطه هایی را منجر شده است که در پژوهش و پژوهشهای مستقل آینده قابل بررسی است. درحوزه علم و عقل به پژوهشهای انجام شده در سایر کشورهای اسلامی و غیر آن توجه نشده ورویکرد پژوهشگران سایر کشورها به حوزه مسائل فلسفه اسلامی مورد بی توجهی قرار گرفته است.
فلسفه
مهدی بنیاسدی باغمیرانی؛ سید بهشید حسینی؛ آزاده شاهچراغی
چکیده
مباحث معرفتی در معماری وامدار حرکت افراد در فضاست. ادراک با عنایت به مفهوم فلسفی حرکت و نظریه حرکت جوهری ملاصدرا، اشاره به دریافت تدریجی افراد از فضاهای معماری دارد. بر همین اساس، ادراک عمیق و جامع از فضاهای مسجد_مدرسه، بدون حرکت امکانپذیر نمیباشد(به دلیل تنوع حرکتی در قالب دو کاربری نیایشی و آموزشی). برای دستیابی به درکی عمیق ...
بیشتر
مباحث معرفتی در معماری وامدار حرکت افراد در فضاست. ادراک با عنایت به مفهوم فلسفی حرکت و نظریه حرکت جوهری ملاصدرا، اشاره به دریافت تدریجی افراد از فضاهای معماری دارد. بر همین اساس، ادراک عمیق و جامع از فضاهای مسجد_مدرسه، بدون حرکت امکانپذیر نمیباشد(به دلیل تنوع حرکتی در قالب دو کاربری نیایشی و آموزشی). برای دستیابی به درکی عمیق از این فضاها، میبایست ناظر در فضا حرکت کند، و پس از تجربه کردن حرکتهای فیزیکی و ذهنی، مرتبه ادراکی خود را ارتقاء دهد. سئوال کلیدی این پژوهش، در قالب مورد پژوهی این است که، با توجه به تنوع دسترسیها در مسجد_مدرسه آقا بزرگ کاشان؛ حرکت چگونه باعث ارتقا ادراک از مرتبه مادی به معنوی میشود؟ روش این پژوهش، توصیفی_تحلیلی و مورد پژوهی است، و نتایج آن نشان میدهد که، با وجود مسیرهای مجزا(برای کاربری نیایشی و آموزشی) در فضاهای مسجد_مدرسه، ناظر با حرکت در هر کدام از این مسیرها، سه نوع حرکتی(بصری، فیزیکی و ذهنی) را تجربه میکند، که در قالب چهار رکن در مسجد و سه رکن در مدرسه، ادراک ناظر را(همراستا با مراتب ادراکی ملاصدرا)، از مرتبه حسی به خیالی، و سپس مرتبه عقلی هدایت میکند.
فلسفه
افرا خاکزاد؛ هادی ربیعی؛ محمد اکوان
چکیده
در مقاله حاضر به بررسی این پرسش پرداخته میشود که قوای ادراکی در حصول لذت از آثار هنری چه نقشی دارند؟ آثار هنری اموری محسوس قلمداد میشوند و بنا به تعریف ابن سینا از لذت حسی به مثابه ادراک امر محسوس ملائم، این آثار نیز همچون دیگر محسوسات ممکن است متعلَّق ادراک حسی قرار بگیرند و به شرط ملائمت موجدِ لذت حسی گردند. با این حال، مدعای ...
بیشتر
در مقاله حاضر به بررسی این پرسش پرداخته میشود که قوای ادراکی در حصول لذت از آثار هنری چه نقشی دارند؟ آثار هنری اموری محسوس قلمداد میشوند و بنا به تعریف ابن سینا از لذت حسی به مثابه ادراک امر محسوس ملائم، این آثار نیز همچون دیگر محسوسات ممکن است متعلَّق ادراک حسی قرار بگیرند و به شرط ملائمت موجدِ لذت حسی گردند. با این حال، مدعای این پژوهش این است که بر اساس دیدگاههای ابن سینا لذتی که از آثار هنری، به عنوان گونهای از امور محسوس، حاصل میشود لذتی صرفاً حسی و وابسته به قوای حسی ظاهری پنجگانه نیست. برای بررسی این مدعا ویژگیهای لذت زیباییشناختی و نیز جایگاه معرفتی این لذت مورد سنجش قرار میگیرد و لذت از هنرهای شعر، نقاشی و موسیقی از دیدگاه ابن سینا تبیین میشود. در نهایت، نشان داده میشود که لذت زیباییشناختی از آثار هنری در درجهی اول لذتی معقول و وابسته به قوهی ناطقه و سپس به ترتیب لذتی مخیل و وابسته به قوهی خیال و لذتی محسوس و وابسته به قوای ادراکی ظاهری است. در میان قوای ادراک ظاهری نیز قوای بینایی و شنوایی به ترتیب از بیشترین توانایی در کسب لذت زیباییشناختی از هنرها برخوردارند.