مریم صانعپور
دوره 4، شماره 1 ، خرداد 1392، ، صفحه 87-115
چکیده
مقالۀ حاضر در یک فرایند جریانشناسانه، حکمت متعالیة صدرالمتألهین را مورد مداقه قرار داده و عقل کلی را که همان نور انسان کامل است به عنوان صادر اول و مبدأ فیضان عقول در مراتب تشکیکی معرفی کرده است؛ عقلی که در قوس نزولیاش مرحله به مرحله از وحدتِ وساطت جمعیه به طرف کثرات تا عقل بالقوه پیش میرود و سپس در سیر صعودی از عقل بالقوه ...
بیشتر
مقالۀ حاضر در یک فرایند جریانشناسانه، حکمت متعالیة صدرالمتألهین را مورد مداقه قرار داده و عقل کلی را که همان نور انسان کامل است به عنوان صادر اول و مبدأ فیضان عقول در مراتب تشکیکی معرفی کرده است؛ عقلی که در قوس نزولیاش مرحله به مرحله از وحدتِ وساطت جمعیه به طرف کثرات تا عقل بالقوه پیش میرود و سپس در سیر صعودی از عقل بالقوه به سوی عقل مستفاد و بالفعل رجوع میکند و دیگر بار در وحدت جمعیة الهیه که نور، ابتهاج و عشق است فنا میشود و به این ترتیب قاب قوسین اوادنا محقق میشود. در این نزول و صعود همۀ عقول از عقل ابزاری و جزئی گرفته تا عقل کلی، متناسب با همان مرحله از حرکت جوهریِ نفس آدمی، چراغ راه او هستند و هیچیک دیگری را نفی نمیکنند بلکه هر مرحله زمینهساز مرحلۀ بالاتر است.
زهره متقی؛ رضاعلی نوروزی
دوره 5، شماره 1 ، خرداد 1393، ، صفحه 87-107
چکیده
رویکرد معرفتشناختی هر متفکر در نوع نگرش تربیتی او تأثیرگذار است و روند فعالیت معلم در فرایند یادگیری را تعیین میکند. این مقاله، بر اساس مبانی معرفتشناسی علامه محمدتقی جعفری، با رویکرد کیفی و روش توصیفی ـ استنتاجی به بررسی ضرورتهای استفاده از تجربة زیباییشناختی در آموزش پرداخته است. لذا در آغاز بر اساس اسناد موجود، عناصر ...
بیشتر
رویکرد معرفتشناختی هر متفکر در نوع نگرش تربیتی او تأثیرگذار است و روند فعالیت معلم در فرایند یادگیری را تعیین میکند. این مقاله، بر اساس مبانی معرفتشناسی علامه محمدتقی جعفری، با رویکرد کیفی و روش توصیفی ـ استنتاجی به بررسی ضرورتهای استفاده از تجربة زیباییشناختی در آموزش پرداخته است. لذا در آغاز بر اساس اسناد موجود، عناصر معرفتشناسی علامه به عنوان مبانی نظری مورد بررسی قرارگرفته، سپس با تأکید بر دیدگاه ایشان در تنوع راههای شناخت و تنوع تجارب انسانی، ضرورت استفاده از قابلیتهای زیباییشناسی در آموزش تبیین شده و بر اساس ارتباط این دو بخش، اهمیت کاربرد آن در نظام تعلیم و تربیت استنتاج شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که توجه به کثرتگرایی در شناخت در اندیشة علامه جعفری، پایهگذاری خروج نظام تعلیم و تربیت از باریکاندیشی شناختی شده و توجه را به نوعی خاصی از سواد یعنی سواد زیباییشناختی رهنمون کرده است، همچنین نگرانی امر آموزش در ایجاد رغبت و تسهیل آموزشی اخلاقی در نظام تعلیم و تربیت را برطرف میکند
طاهره صاحبالزمانی
دوره 5، شماره 4 ، بهمن 1393، ، صفحه 87-104
چکیده
در بینش ملاصدرا، وجود حقیقتی منحصر و مختص به ذات الهی است؛ اگرچه ملاصدرا بر وحدت وجود تکیه کرده است، کثرت را نیز قبول و توجیه کرده است. به بیان وی عالم هستی با تمام مظاهر و مراتبش و با این گستردگی چیزی جز تجلی الهی و ظهور جمال و جلال ربانی نیست. حال اگر در عالم هستی تحقق چیز دیگری به جز یک وجود اصالت ندارد، چگونه این عالم هستی با این همه ...
بیشتر
در بینش ملاصدرا، وجود حقیقتی منحصر و مختص به ذات الهی است؛ اگرچه ملاصدرا بر وحدت وجود تکیه کرده است، کثرت را نیز قبول و توجیه کرده است. به بیان وی عالم هستی با تمام مظاهر و مراتبش و با این گستردگی چیزی جز تجلی الهی و ظهور جمال و جلال ربانی نیست. حال اگر در عالم هستی تحقق چیز دیگری به جز یک وجود اصالت ندارد، چگونه این عالم هستی با این همه کثرات را میتوان تبیین کرد؟ ملاصدرا جهت تبیین کثرات عالم، داعیهدار اثبات عقلانی نظریة وحدت شخصی وجود است. تمامی مکاتب فلسفی حوزة اندیشة اسلامی نیز به نوعی مجبور به پذیرش این دیدگاه شدهاند؛ لیکن این پذیرش مستلزم سه لازمة فلسفی و کلامی است: نفی علیت، همهخداانگاری، و پذیرفتن جبر و نفی اختیار. از همین رو به باور نگارنده، نظریة یادشده به لحاظ تفکر دینی مردود است.
برای اثبات، ابتدا مبانی فلسفیای که نظریة وحدت شخصی وجود بر آنها مبتنی است بیان میشود و سپس انتقادات وارده مطرح میشوند تا از این رهگذر اثبات شود که سخن از نظریة وحدت شخصی وجود با باورهای اعتقادی و بدیهیات عقلی سازگار نیست و نظریهای قابل انکار است
فاطمه معین الدینی؛ علیرضا کهنسال؛ سید مرتضی حسینی شاهرودی
دوره 7، شماره 4 ، دی 1395، ، صفحه 87-109
چکیده
ملاصدرا نظر مشائیان در باب روحانیة الحدوث بودن نفس را نمی پذیرد و با اثبات حرکت جوهری، به جسمانی بودن نفس در ابتدای خلقت و حرکت تکاملی آن باور دارد. به عقیده صدرا،آنچه در سیر تکامل جوهری نفس، موجب استکمال آن می گردد، ادراکات نفس است و هر مُدرَک با اتّحاد با مرتبه ای از مراتب نفس، آن را تکامل می بخشد. علّامه طباطبائی مدّعا و برهان صدرالمتالّهین ...
بیشتر
ملاصدرا نظر مشائیان در باب روحانیة الحدوث بودن نفس را نمی پذیرد و با اثبات حرکت جوهری، به جسمانی بودن نفس در ابتدای خلقت و حرکت تکاملی آن باور دارد. به عقیده صدرا،آنچه در سیر تکامل جوهری نفس، موجب استکمال آن می گردد، ادراکات نفس است و هر مُدرَک با اتّحاد با مرتبه ای از مراتب نفس، آن را تکامل می بخشد. علّامه طباطبائی مدّعا و برهان صدرالمتالّهین در اثبات این مسئله را نمی پذیرد و خود راه جدیدی را در طرح و اثبات این مسئله پیش می گیرد. از نظر علّامه نفس درادراکات کلّی با جوهر عقلی متّحد می گردد که این اتّحاد از سنخ اتّحاد حقیقت و رقیقت است.در این پژوهش مشخّص می گردد که پذیرش نظر علّامه مبنی بر اتّحاد نفس با جوهرِ عقلی با دشواری های فروانی همراه است و حتی در صورت پذیرش این اتّحاد، به رابطه ی نفس با معقولات و مفاهیم کلّی که مسئله اساسی ملاصدراست، پاسخ داده نمی شود. همچنین تقریرِ دقیق برهان تضایف در این پژوهش، روشن می کند که برخی از انتقادات علامه به این برهان وارد است و تلاش محقّقین و معاصرین در حلّ این اشکالات ناموّفق بوده است.
سعید مقدّس؛ احمد بهشتی
دوره 5، شماره 2 ، شهریور 1393، ، صفحه 89-112
چکیده
این پرسش به دو دسته تقسیم میشوند؛ گروهی به سازگاری این دو باور دارند و دستهای دیگر مختاربودن خدا را با وجوب اراده و فعل وی ناسازگار میدانند. سازگارگرایان با دو رویکرد کلی به دفاع از موضع خود میپردازند: در رویکرد نخست، پنج توجیه ارائه میدهند تا نشان دهند که واجبالاراده و واجبالفعل بودن خداوند، منافاتی با اختیار وی ندارد؛ ...
بیشتر
این پرسش به دو دسته تقسیم میشوند؛ گروهی به سازگاری این دو باور دارند و دستهای دیگر مختاربودن خدا را با وجوب اراده و فعل وی ناسازگار میدانند. سازگارگرایان با دو رویکرد کلی به دفاع از موضع خود میپردازند: در رویکرد نخست، پنج توجیه ارائه میدهند تا نشان دهند که واجبالاراده و واجبالفعل بودن خداوند، منافاتی با اختیار وی ندارد؛ در رویکرد دوم مدعیاند که قائلشدن به دیدگاه طرف مقابل، نتیجة نادرست راهیابی امکان به ذات واجب تعالی را به بار میآورد و رهایی از این نتیجة نادرست، ممکن نیست؛ مگر اینکه تفسیر سازگارگرایانه از اختیار باری پذیرفته شود. این دو رویکرد سازگارگرایانه از سوی برخی ناسازگارگرایان معاصر نقد شده است. در این مقاله پس از تبیین دیدگاههای سازگارگرایانه، به بررسی نقدهای وارد بر آن پرداختهایم
محمدحسین وفائیان؛ احد فرامرز قراملکی
چکیده
«اندیشیدن به غایت»، «سنجش بین غایات احتمالی» و «گزینش نهایی غایت و هدف مطلوب»، اولین مرحله -مرحله شناخت- از مراحل صدور فعل نزد فیلسوفان مسلمان در تحلیل فلسفه عمل است. تحلیلهای ناظر به شناخت غایت و هدفگزینی در این مرحله، از سنخ مباحث شناختشناسی بوده و از این رو متاثّر از قوای ادراکی انسان و بهخصوص قوّۀ خیال ...
بیشتر
«اندیشیدن به غایت»، «سنجش بین غایات احتمالی» و «گزینش نهایی غایت و هدف مطلوب»، اولین مرحله -مرحله شناخت- از مراحل صدور فعل نزد فیلسوفان مسلمان در تحلیل فلسفه عمل است. تحلیلهای ناظر به شناخت غایت و هدفگزینی در این مرحله، از سنخ مباحث شناختشناسی بوده و از این رو متاثّر از قوای ادراکی انسان و بهخصوص قوّۀ خیال و تاثیر آن بر مبادی علمی صدور فعل است. مسأله اصلی این جستار، شناخت جایگاه، کارکرد و چگونگی تاثیرگزاری خیال در شناخت و انتخاب غایات (اهداف) است. رهیافت به دست آمده بیانگر تاثیرگزاری مؤثر و گستردۀ قوّه خیال بر«شناخت انسان از خود» و «انتخاب اهداف بر پایه آن» است. انگیزه و اراده به سوی رفتار یا عملی خاص نیز، مبتنی بر احساس نیاز و کمالجویی فاعل است که خود، در پرتو تصویرسازیهای خیال از فاعل و اشیای پیرامونی وی شکل میگیرد. به شکلی که اهداف و انگیزههای رفتاری، متعلّق به تصویرهای تخیّلی انسان است و نه حقایق خارجی.
زینب برخورداری؛ سمیه خوشدونی فراهاین
دوره 7، شماره 2 ، شهریور 1395، ، صفحه 93-117
چکیده
چکیده در آرای اندیشمندان و نیز فارابی، درباره زنان، عباراتی دال بر نسبت ضعف ونقص عقل به آنان وجود دارد که سوءبرداشتها و ابهاماتی را درپی داشتهاست. جستجو در آرای انسانشناسی فارابی و تطبیق نظرات وی در مورد زن، راهی است برای تشخیص و برخورد منطقی با تمایزات زن و مرد. انسانشناسی فارابی نشان میدهد، زن و مرد ازلحاظ برخورداری ...
بیشتر
چکیده در آرای اندیشمندان و نیز فارابی، درباره زنان، عباراتی دال بر نسبت ضعف ونقص عقل به آنان وجود دارد که سوءبرداشتها و ابهاماتی را درپی داشتهاست. جستجو در آرای انسانشناسی فارابی و تطبیق نظرات وی در مورد زن، راهی است برای تشخیص و برخورد منطقی با تمایزات زن و مرد. انسانشناسی فارابی نشان میدهد، زن و مرد ازلحاظ برخورداری از موهبت عقل و قوای حاسه و متخیله، با یکدیگر تفاوتی ندارند.وی درکسب سعادت، هم خود فرد و هم جامعه را دخیل دانسته و جنسیت را وارد نمیکندبا تفکیک ساحت خردمندی و خردورزی قابل تبیین است. زنان و مردان در ساحت خردمندی (برخورداری اولیه از قوای عقلانی) یکسان هستند اما در خردورزی (بهفعلیت رساندن قوای عقلانی) موانع متفاوت دارند و این موانع تاکنون برای زنان بیش از مردان تحقق یافتهاست. اولین مانع،برمبنای نظام مزاج شناسی، غلبه بیشتر طبع سردی در زنان و تأثیر آن بر قوای عاقله است.دوم، محدودیت زنان از کسب تجربه است که برخاسته از نظامها و فرهنگهای حاکم بر جوامع بوده و منجر به نقصان عقل تجربی میشود که در صورت بروز برای مران نیز به ضعف خردورزی منجر میشود. به عبارتی مانع ذاتی برای تعقل زنان نیست بلکه هردو عرضی و قابلرفع است.
حبیب الله دانش شهرکی؛ علی صادقی نژاد
چکیده
مسالهی ارزشداوری در فلسفهی اخلاق، فلسفهی حقوق و فلسفهی دین از این جهت حائز اهمیت است که مشخص میکند چه چیزی اساسا قابل ارزشگذاری است و کجا ارزش مثبت یا منفی بدان تعلق می گیرد، فلذا نیازمند بررسیهای فلسفی است. از این منظر حکمت متعالیه به عنوان فلسفهای که باید فلسفههای مضاف از دل آن استخراج شوند میبایست دربارهی این ...
بیشتر
مسالهی ارزشداوری در فلسفهی اخلاق، فلسفهی حقوق و فلسفهی دین از این جهت حائز اهمیت است که مشخص میکند چه چیزی اساسا قابل ارزشگذاری است و کجا ارزش مثبت یا منفی بدان تعلق می گیرد، فلذا نیازمند بررسیهای فلسفی است. از این منظر حکمت متعالیه به عنوان فلسفهای که باید فلسفههای مضاف از دل آن استخراج شوند میبایست دربارهی این ارزشداوریها مبنایی ارائه دهد تا محل ارزشداوری، نحوهی آن و قواعد حاکم بر آن نیز مشخص شود. از آن جایی که حکمت متعالیه نگاهی هستی شناسانه به عالم دارد،انتظار میرود در جایگاه فلسفهی مادر مبانی هستیشناسانه برای مسالهی ارزشداوری ارائه کند. در این میان مسالهی خیر و شر و نیز حسن و قبح مباحثی هستند که به عنوان نمونه در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفتهاند. اصالت وجود، تشکیک وجود، سعهی وجودی و کمالات نفسانی انسان اصولی هستند که از منظر حکمت متعالیه مبنای هستیشناسانه برای ارزشداوریمهیا میکنند. در نهایت چنین به نظر میرسد که با نتایجی که از این اصول به دست میآید یعنی مساوقت وجود با خیر، عدمی پنداشتن شرور و نیز بازگرداندن حسن و قبح به مطابقت با فضائل و رساندن به خیر اعلی، به سختی میتوان از این اصول مبنایارزشداوریمنسجمی استخراج کرد.
سالار منافی اناری؛ عصمت شاهمرادی
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 95-105
چکیده
این پژوهش با تمسک به نظریة حرکت جوهری ملاصدرا، به سیر در لایههای معنایی متن، و بررسی چندمعنایی و ابهام واژگانی، و ساختاری آن میپردازد و با تعریف جوهر و حقیقت متن، در جستوجوی پاسخ به این پرسش است که آیا در فرایند ترجمه، متن مبدأ، حقیقتی متکثر بالذات، در سیلان، نسبی، و دسترسیناپذیر دارد یا علیرغم شخصیبودن فهم، حقیقتی واحد ...
بیشتر
این پژوهش با تمسک به نظریة حرکت جوهری ملاصدرا، به سیر در لایههای معنایی متن، و بررسی چندمعنایی و ابهام واژگانی، و ساختاری آن میپردازد و با تعریف جوهر و حقیقت متن، در جستوجوی پاسخ به این پرسش است که آیا در فرایند ترجمه، متن مبدأ، حقیقتی متکثر بالذات، در سیلان، نسبی، و دسترسیناپذیر دارد یا علیرغم شخصیبودن فهم، حقیقتی واحد و جوهری چندلایه دارد. در این تحقیق با تمرکز بر نظریة حرکت جوهری، تفاوت میان این دو رویکرد، ما را به رویکرد سومی میرساند که امکان توضیح چندمعنایی و ابهام ساختاری و واژگانی متن و درنتیجه تنوع محصول ترجمه از یک متن واحد را فراهم میکند.
حسین هوشنگی
دوره 2، شماره 2 ، دی 1390، ، صفحه 97-106
چکیده
نظریة ادراکات اعتباری نظریهای ابداعی و ابتکاری است که بهواسطة لوازم و استلزاماتش در حوزة ادراکات عملی یا بهتعبیر سنتی حکمت عملی، سرشت و سرنوشت جدیدی مییابد. این نظریه با مطرحساختن تبیینی خاص از نحوة شکلگیری دانشهای عملی انسان در تعامل با واقعِ زیستی و روانی انسان با محیط طبیعی و اجتماعی او، دستمایه و زمینة ...
بیشتر
نظریة ادراکات اعتباری نظریهای ابداعی و ابتکاری است که بهواسطة لوازم و استلزاماتش در حوزة ادراکات عملی یا بهتعبیر سنتی حکمت عملی، سرشت و سرنوشت جدیدی مییابد. این نظریه با مطرحساختن تبیینی خاص از نحوة شکلگیری دانشهای عملی انسان در تعامل با واقعِ زیستی و روانی انسان با محیط طبیعی و اجتماعی او، دستمایه و زمینة فربهی را برای گشایش افقهای نظری جدید در فلسفههای بهاصطلاح مضافی همچون فلسفة اخلاق، فلسفة حقوق، فلسفة سیاسی، فلسفة فعل، و معرفتشناسی فراهم آورده است. از دیدگاهی عامتر و با توجه به ظرفیتهای غنی و بالای این نظریه در تبیین و توجیه گزارهها و قواعد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و هنجارها و آداب و رسوم فرهنگی میتوان این نظریه را مبنا و سرپلی برای نظریهپردازی در حوزة فلسفة علوم انسانی و اجتماعی قرار داد.
در این جهت علاوهبر واکاوی ماهیت ادراکات اعتباری و ساز و کار اعتبارسازی ذهن بشری و ابعاد فردی و اجتماعی و اقسام این اعتبارسازی، باید اصل و چگونگی ارتباط و پیوند این دست از ادراکات را با واقعیت و با ادراکات حقیقی و نیز با مکانیسم تحولپذیری و احیاناً مبنای ثبات آنها و نحوة تأثیر آنها بر واقع و یا اثرپذیری آنها از واقع را بررسی کرد.
محمد سعیدیمهر؛ سعید مقدس
دوره 3، شماره 2 ، بهمن 1391، ، صفحه 99-123
چکیده
در تبیین نسبت میان اختیار انسان با ضرورت علّی فعل اختیاری، دو دیدگاه کلی وجود دارد: «سازگارگرایی» که به سازگاری این دو باور دارد و «ناسازگارگرایی» که اختیاریبودن فعل را با ضرورت علّی آن ناسازگار میداند. علامه طباطبایی در مقام بسط یکی از نظریات سازگارگرایانه، با توسل به «امکان بالقیاس» فعل اختیاری در مقایسه ...
بیشتر
در تبیین نسبت میان اختیار انسان با ضرورت علّی فعل اختیاری، دو دیدگاه کلی وجود دارد: «سازگارگرایی» که به سازگاری این دو باور دارد و «ناسازگارگرایی» که اختیاریبودن فعل را با ضرورت علّی آن ناسازگار میداند. علامه طباطبایی در مقام بسط یکی از نظریات سازگارگرایانه، با توسل به «امکان بالقیاس» فعل اختیاری در مقایسه با فاعل آن، میکوشد از سازگارگرایی دفاع کند. در این نظریه، فعل انسان نسبت به هریک از جزء العلّهها، از جمله خود انسان، امکان بالقیاس دارد، اما نسبت به مجموع آنها، که همان علت تامه است، دارای وجوب بالقیاس است و حقیقت اختیاریبودن فعل نیز چیزی جز همان امکان بالقیاس نسبت به فاعل نیست. به این ترتیب، «ضرورت فعل به نسبت علت تامهاش»، منافاتی با «امکان آن در قیاس با علت ناقصهاش» و درنتیجه، با اختیاریبودن آن ندارد. این نظریة سازگارگرایانه از سوی برخی ناسازگارگرایان معاصر نقد شده است. در این مقاله پس از تبیین دیدگاه علامه به بررسی نقدهای وارد بر آن خواهیم پرداخت.
مریم دشتی زاده؛ اصغر جوانی؛ فرزان سجودی
دوره 6، شماره 4 ، اسفند 1394، ، صفحه 99-115
چکیده
چکیده شناخت هنر اسلامی فارغ از مباحث هستیشناختی و معرفت ذوقی و شهودی متأثر از ورود آثار هنری به موزه (بهمثابة محصول فرهنگی تمدن غرب) و نظام معرفتشناختی متمایز آن است. حرکت هنر اسلامی در امتداد زمان و مکان و حضور در نظام اندیشگانیِ دیگری، بر کیفیت حصول معرفت مخاطب تأثیر میگذارد. پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی و بهرهگیری از ...
بیشتر
چکیده شناخت هنر اسلامی فارغ از مباحث هستیشناختی و معرفت ذوقی و شهودی متأثر از ورود آثار هنری به موزه (بهمثابة محصول فرهنگی تمدن غرب) و نظام معرفتشناختی متمایز آن است. حرکت هنر اسلامی در امتداد زمان و مکان و حضور در نظام اندیشگانیِ دیگری، بر کیفیت حصول معرفت مخاطب تأثیر میگذارد. پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی و بهرهگیری از منابع اسنادی میکوشد تا چگونگی حصول معرفت هنر اسلامی را در سیری تاریخی آشکار کند. جستار حاضر با معرفی سه نظام معرفتی شرقشناسی، زیباییشناسی، و مطالعات بینافرهنگی در موزههای غرب، شناخت از هنر اسلامی بهمثابة «کالای مادی»، «هنر»، و «کالای فرهنگی» و شکلگیری سه ارزش متمایز اقتصادی، زیباییشناختی، و نمادین را در هنر اسلامی آشکار میکند. بنا بر یافتههای پژوهش، معرفت هنر اسلامی در موزهها نه مبتنی بر ملاکهای حسنشناسی و غایتشناسی در فلسفة اسلامی، بلکه کاملاً متأثر از معرفت به هنر در تفکر غرب است.
فرامرز میرزازاده احمدبیگلو
دوره 6، شماره 3 ، مهر 1394، ، صفحه 101-120
چکیده
محمدعابد جابری برای یافتن راهکاری بهمنظور برونرفت از فضای فکری مسدود عربی ـ اسلامی به تحلیل «سنت» و «گذشتة» آن روی آورد و با نگرشی تاریخی و ساختارمند و در چهارچوب عقلانیت انتقادی سه نظام فکری بیانی، عرفانی، و برهانی را در ساختار آن تشخیص داد. روششناسی تاریخگرایانه و ساختارگرایانه به فکر وی سمت و سویی داده است ...
بیشتر
محمدعابد جابری برای یافتن راهکاری بهمنظور برونرفت از فضای فکری مسدود عربی ـ اسلامی به تحلیل «سنت» و «گذشتة» آن روی آورد و با نگرشی تاریخی و ساختارمند و در چهارچوب عقلانیت انتقادی سه نظام فکری بیانی، عرفانی، و برهانی را در ساختار آن تشخیص داد. روششناسی تاریخگرایانه و ساختارگرایانه به فکر وی سمت و سویی داده است که ضمن ساختارشکنی در تحلیل فضای فکری عربی ـ اسلامی، ساختارهایی را نیز بر آن تحمیل میکند. در این مقاله پس از بررسی روش و تفکر جابری، به این نتیجه رسیدهایم که تاریخگرایی و ساختارگرایی تفکر جابری به این منجر شده است که نگرش وی برای رسیدن به مطلوب خود ایدئولوژیک باشد؛ ایدئولوژیای که از علمگرایی مدرن، تاریخگرایی، و ساختارگرایی نگرش وی نشئت میگیرد.
ملیحه خدابنده بایگی؛ سید مرتضی حسینی شاهرودی؛ جعفر مروارید
چکیده
نگاه وجودی ملاصدرا به بحث مزاج، تئوری خاص وی در مسئله حدوث جسمانی نفس، نگرش ویژه او در رابطه نفس و بدن و همچنین مقوله طلایی حکمت متعالیه که حرکت جوهری میباشد، همگی در کنار یکدیگر، اضلاع و ابعاد هندسهای منظم را تبیین و تنقیح مینمایند که به راوی حکمت عملی، اجازه گام برداشتن در عرصه اخلاق را آنهم در صحنه جسم و جسمانیت ...
بیشتر
نگاه وجودی ملاصدرا به بحث مزاج، تئوری خاص وی در مسئله حدوث جسمانی نفس، نگرش ویژه او در رابطه نفس و بدن و همچنین مقوله طلایی حکمت متعالیه که حرکت جوهری میباشد، همگی در کنار یکدیگر، اضلاع و ابعاد هندسهای منظم را تبیین و تنقیح مینمایند که به راوی حکمت عملی، اجازه گام برداشتن در عرصه اخلاق را آنهم در صحنه جسم و جسمانیت میدهد تا بتواند حکم به حضور گزارههای اخلاقی را در نحوه تغذیه، تنمیه، تولید مثل و تفکر انسان، صادر کند. لذا نگارنده در این نوشتار، کوشیده است که نظریهای را در خصوص ترابط مزاج و اخلاق، ترسیم و تصویر نماید که مطابق با فحوای آن، اگر هویّت ابتدایی انسان در قالب نطفه و مزاج جسمانی با اعتدال و در شرایط مطلوب و معتدل، منعقد گردد، آنگاه است که اثرات، نتایج و لوازم آن را به وضوح و عیان در حالات روحی و اوصاف اخلاقی او دیده و شاهد و ناظر بر انسانی خواهیم بود که صدر تا ذیل شئونات او را؛ عدالت، نزاکت، نزاهت ، قداست، عقلانیت و معنویت تشکیل میدهد.
امیرحسین زادیوسفی
چکیده
آیا رابطه تلازمی میان دو شیء رابطهای اصیل است یا اینکه این رابطه به رابطه یا روابط دیگری فروکاسته میشود؟ اگر پاسخ مثبت است، آنگاه، رابطه تلازمی میان دو شیء به چه رابطه (روابط) متافیزیکی دیگری فروکاسته میشود؟ از نظر فیلسوفان مسلمان پاسخ پرسش اول مثبت است. اما آنها در پاسخ به پرسش دوم به دو دسته تقسیم شده و هر دسته نظریهای ...
بیشتر
آیا رابطه تلازمی میان دو شیء رابطهای اصیل است یا اینکه این رابطه به رابطه یا روابط دیگری فروکاسته میشود؟ اگر پاسخ مثبت است، آنگاه، رابطه تلازمی میان دو شیء به چه رابطه (روابط) متافیزیکی دیگری فروکاسته میشود؟ از نظر فیلسوفان مسلمان پاسخ پرسش اول مثبت است. اما آنها در پاسخ به پرسش دوم به دو دسته تقسیم شده و هر دسته نظریهای جداگانه ارائه داده است. این نظریات را «نظریه علّی» و «نظریه علّی – تضایفی» نامیدهام. بر اساس نظریه اول، رابطه تلازمی میان دو شیء فقط به رابطه علّی میان آنها فروکاسته میشود. اما در مقابل، طرفداران نظریه علّی – تضایفی متضایفان را مثال نقضی بر نظریه علّی تلقی نموده و از اینرو، بر این باورند که رابطه تلازمی میان دو شیء یا به رابطه علّی و یا به رابطه تضایفی میان آنها فروکاسته میشود. در این مقاله سعی خواهم کرد به این موارد بپردازم: تصویر این نزاع، ارائه اشکال مخالفان نظریه علّی، بررسی موفقیت پاسخ مدافعان نظریه علّی به این اشکال، معرفی چند مثال نقضی که در ادبیات بحث وجود ندارد، ارائه پیشنهادهایی برای برون رفت طرفداران نظریه علّی از اشکال مثالهای نقض. روش تحقیق در این مقاله به شیوه توصیفی – تحلیلی با تکیه بر تحلیلی منطقی خواهد بود.
فاطمه سلیمانی دره باغی
چکیده
جهان به عنوان فعل خداوند فرآیندی خلاق و پویا ست که هر لحظه در حال بوجود آمدن است.خلاقیت این فرآیند حاصل حاکمیت سنت های ثابت و تخلف ناپذیر، تحت تدبیر خدایی عالم وحکیم است که موجب پیدایش ساختاری منسجم، منظم و پویا در جهان شده است. با وجود دریافت معنای ثبات و تخلف ناپذیری از واژه نظم و تداعی نوعی جبر و عدم انعطاف از آن،مساله مهمی در موضوع ...
بیشتر
جهان به عنوان فعل خداوند فرآیندی خلاق و پویا ست که هر لحظه در حال بوجود آمدن است.خلاقیت این فرآیند حاصل حاکمیت سنت های ثابت و تخلف ناپذیر، تحت تدبیر خدایی عالم وحکیم است که موجب پیدایش ساختاری منسجم، منظم و پویا در جهان شده است. با وجود دریافت معنای ثبات و تخلف ناپذیری از واژه نظم و تداعی نوعی جبر و عدم انعطاف از آن،مساله مهمی در موضوع رابطه انسان با خداوند پیش می آید وآن این که چگونه می توان بین نظم و قانونمندی جهان و اختیار انسان جمع کرد.برای حل این مساله ایده «جهان پویا» پیشنهاد می گردد. براساس این ایده جهان تشکیل شده است از نظامی قانونمند، هوشیار و فعال که در متن آن مدبری عالم و حکیم حضور دارد و هر لحظه در شأنی ظهور مییابد.َ بنابراین با روش توصیفی تحلیلی و بهره بردن ازمنابع حکمت متعالیه به این نتیجه میرسیم که نظام احسن و پویای جهان بستری از شرایط و موقعیت های مختلف را فراهم می سازد به گونه ای که انسان مختارمی تواند با علم ودرایت،ازبهترین وضعیتهای ممکن بهره جسته و خیرونعم الهی را دریافت نماید؛یا با جهل و بی دقتی، خود را در بدترین موقعیت قرار داده و شر نصیب او گردد.
زهره زارعی؛ قدرت الله قربانی
چکیده
یکی از مباحث مهم عقلی، تقسیم مفاهیم کلی به سه قسم مفاهیم ماهوی، منطقی و فلسفی است. لازم به ذکر است که سهروردی و حکیمان پیش از او تنها متوجه تفاوت بین مفاهیم حقیقی و اعتباری شده و آنها را در دو دسته عینی و ذهنی قرار داده بودند و تا زمان ملاصدرا این تقسیم منحصر در معقولات اولی(مفاهیم ماهوی) و معقولات ثانوی(مفاهیم منطقی) بود و جایگاه مفاهیم ...
بیشتر
یکی از مباحث مهم عقلی، تقسیم مفاهیم کلی به سه قسم مفاهیم ماهوی، منطقی و فلسفی است. لازم به ذکر است که سهروردی و حکیمان پیش از او تنها متوجه تفاوت بین مفاهیم حقیقی و اعتباری شده و آنها را در دو دسته عینی و ذهنی قرار داده بودند و تا زمان ملاصدرا این تقسیم منحصر در معقولات اولی(مفاهیم ماهوی) و معقولات ثانوی(مفاهیم منطقی) بود و جایگاه مفاهیم فلسفی روشن نبود. به صورتی که سهروردی مفاهیم وجود، وحدت، کثرت، وجوب، امکان، لونیت و... را بدون تفکیک مفاهیم منطقی از فلسفی ذیل اعتباریات گنجانده بود و عمده ترین دلیل وی بر عدم مغایرت و عدم زیادت این مفاهیم در خارج، تکرر و تسلسل محالی بود که از اجتماع صفات نامتناهی ناشی میشد. برای فهم دقیق این بحث، پژوهش حاضر با تکیه بر تعلیقات ملاصدرا بر شرح حکمه الاشراق سهروردی، عهده دار بحثی تفصیلی از جزئیات اقوال و بیانات سهروردی در مورد مفاهیم اعتباری و نقدهای ملاصدرا بر اوست.
مهدی عظیمی؛ جواد صوفی
چکیده
مشائیان بجز ماده و صورت جسمیه، صورت نوعیه را نیز برای اجسام اثبات می کنند اما سهروردی با رد دلائلشان، وجود آن را نمی پذیرد، ملاصدرا به دفاع از مشاء پرداخته و اشکالات سهروردی را جواب می دهد. این مقاله، با تحلیل و نقد استدلالهای هر سه گروه به این نتیجه رسیده که دلائل مذکور برای اثبات صورت نوعیه کافی نیستند زیرا همه، برهان إنی هستند که ...
بیشتر
مشائیان بجز ماده و صورت جسمیه، صورت نوعیه را نیز برای اجسام اثبات می کنند اما سهروردی با رد دلائلشان، وجود آن را نمی پذیرد، ملاصدرا به دفاع از مشاء پرداخته و اشکالات سهروردی را جواب می دهد. این مقاله، با تحلیل و نقد استدلالهای هر سه گروه به این نتیجه رسیده که دلائل مذکور برای اثبات صورت نوعیه کافی نیستند زیرا همه، برهان إنی هستند که نمی تواند ماهیت شئ را ثابت کند، همچنین دلیل اول و دوم مبتنی بر ترکیب جسم از ماده و صورت است که ترکیبی تحلیلی است نه خارجی و با کشفیات علوم طبیعی امروز نمی سازد و اقسام مذکور در آن، منحصر به اقسام مفروض در دو دلیل نیست. دلیل سوم براساس مشاهدات عرفی است که نمی توان آن را مبنای مسائل فلسفی قرار داد و از پیش وجود صورت را مفروص گرفته است. دلیل چهارم، گرفتار اشکال سهروردی است.
فلسفه
زهره سلحشور سفیدسنگی
چکیده
شنوایی یکی از مفاهیمی است که همواره مورد توجه فیلسوفان اسلامی مانند ملاصدرا و دانشمندان علوم اعصاب بوده است. در فلسفه و علوم اعصاب، شنوایی به عنوان قوهای معرفی میشود که صوت را درک می-کند. درک صوت شامل مراتب حسی، خیالی و عقلی است، که یافتههای علوم اعصاب و فلسفه در این زمینه مکمل یکدیگر هستند. از دیدگاه علوم اعصاب اصوات در مراتب حس ...
بیشتر
شنوایی یکی از مفاهیمی است که همواره مورد توجه فیلسوفان اسلامی مانند ملاصدرا و دانشمندان علوم اعصاب بوده است. در فلسفه و علوم اعصاب، شنوایی به عنوان قوهای معرفی میشود که صوت را درک می-کند. درک صوت شامل مراتب حسی، خیالی و عقلی است، که یافتههای علوم اعصاب و فلسفه در این زمینه مکمل یکدیگر هستند. از دیدگاه علوم اعصاب اصوات در مراتب حس و خیال (حافظه) فرآیند پیچیدهای را در سیستم شنوایی محیطی و مرکزی پشت سر میگذارند که منجر به ادراک شنوایی میشود. اما ملاصدرا تبیین علمای طبیعی از شنوایی را مخدوش میداند و معتقد است که در این تعاریف علل اعدادی با علل فاعلی خلط گردیده است. صدرا معتقد است وقتی نفس از طریق بدن و تعلق به بدن با عالم طبیعت و خارج ارتباط برقرار کرد، صورتی مماثل با شی خارجی را در حیطه خود (نفس) انشاء میکند. در واقع این روح است که حقیقت صوت را خلق میکند. این ماهیت تجردی شنوایی، خود را در مراحل بالاتر آن، یعنی شنود مثالی و عقلی، آشکارتر میسازد.
جلال درخشه؛ محمد مسرور
چکیده
آنتونی گیدنز تلاش میکند جامعهشناسی را بر محور زمان بازآفرینی کند. این بازآفرینی با نقد تکاملگرایی تاریخی کلاسیکهای جامعهشناسی به مثابه ساختشکنی زمان طولی آغاز میگردد و با پیگیری آن در ساحتها دیگر بروز زمانمندی همچون ازجاکندگی، آیندهگرایی، ساخت جامعه و در نهایت تکنولوژیهای زمان نظیر ساعت و تقویم، معانی و کارکردهای ...
بیشتر
آنتونی گیدنز تلاش میکند جامعهشناسی را بر محور زمان بازآفرینی کند. این بازآفرینی با نقد تکاملگرایی تاریخی کلاسیکهای جامعهشناسی به مثابه ساختشکنی زمان طولی آغاز میگردد و با پیگیری آن در ساحتها دیگر بروز زمانمندی همچون ازجاکندگی، آیندهگرایی، ساخت جامعه و در نهایت تکنولوژیهای زمان نظیر ساعت و تقویم، معانی و کارکردهای جدیدی از زمان را ارائه میدهد. هدف از نگارش این مقاله مقایسه این معانی با فلسفة زمان صدرالمتألهین است. با استفاده از روش مقایسهای ابتدا به بررسی فلسفه زمان ملاصدرا و اندیشههای گیدنز پیرامون زمان پرداخته و سپس شباهتها و تفاوتهای دو اندیشه تبیین گشتهاند. زمان در فلسفه ملاصدرا وجود سیال تلقی شده و از آنجا که افاضه وجود دائما ادامه دارد، زمانمندی بخشی از هستی موجودات تلقی میگردد و بدین دلیل که تقدم و تاخر زمانی ناشی از تقدم و تاخر ذاتی موجودات است لذا موقعیت تاریخی نه امری بیرونی، آنچنان که گیدنز تصور میکند بلکه در ذات هستی انسان و دیگر موجودات نهادینه شده است. ناشی شدن تقدم و تاخر زمانی از تقدم و تاخر وجودی، تعلیق زمان حال به گذشته یا آینده را منتفی ساخته و لحظه حال استقراری تام مییابد. شباهت عمده دو اندیشه در یکی دانستن بقا و زمان در این جهان است.
مرتضی جعفریان؛ احد فرامرز قراملکی
دوره 7، شماره 3 ، آذر 1395، ، صفحه 81-105
چکیده
میرداماد برای اولین بار مفاهیم معقول دوم را به نحوی تعریف یا تفسیر می کند که با ویژگیهای مفاهیم فلسفی سازگار بوده و آنها را در بگیرد. در تعریف میرداماد، معقولهای اول مفاهیمی هستند که به امور متمایز و عینی در عالم واقع دلالت دارند و در مقابل معقولهای دوم منطقی و فلسفی مابه ازایی در عالم واقع ندارند و به هیچ امر عینی مستقل و متمایزی ...
بیشتر
میرداماد برای اولین بار مفاهیم معقول دوم را به نحوی تعریف یا تفسیر می کند که با ویژگیهای مفاهیم فلسفی سازگار بوده و آنها را در بگیرد. در تعریف میرداماد، معقولهای اول مفاهیمی هستند که به امور متمایز و عینی در عالم واقع دلالت دارند و در مقابل معقولهای دوم منطقی و فلسفی مابه ازایی در عالم واقع ندارند و به هیچ امر عینی مستقل و متمایزی اشاره نمیکنند. در نظریه میرداماد معقول دوم بودن یک مفهوم معادل اعتباری بودن و مابهازای عینی نداشتن و معقول اول بودن معادل اصیل بودن و عینی بودن مدلول آن است. از دیدگاه او مفاهیم ماهوی و نسبتها و لوازم سلبی و ثبوتی آنها معقول اول و مفهوم وجود هم معقول دوم شمرده میشود. در واقع اعتباری بودن وجود به معنای معقول دوم بودن مفهوم وجود و اصالت ماهیت به معنای معقول اول بودن مفاهیم ماهوی است. تعریف میرداماد از معقول های دوم با تعریفی از معقول دوم که بر اساس تقدم دلالت بر امر عینی و بالذات خارجی صورت گرفته، شباهت بسیاری دارد. نظریه میرداماد با دشواریهایی در زمینه مواجه است که ناشی از عدم توجه به معانی و اعتبارات گوناگون وجود و معقول دوم شمردن همه آنها است. نظریه او در مورد توجیه امکان حمل وجود به واجب الوجود نیز با تعارضاتی مواجه است.
هادی وکیلی؛ مریم داورنیا؛ زینب برخورداری
چکیده
معنویت از مفاهیمی است که در عصر حاضر مورد توجه ویژه قرارگرفته و اکنون در مورد کودکان نیز به کار برده میشود. معنویت از مفاهیم کلیدی دینی است و بر مبانی، ساختار و روشهای معین دینی استوار است. در عرفان اسلامی نیز معنویت نقش کانونی ایفا میکند. با توجه به بحثهای تخصصی معمول در حوزه معنویت، جای آن دارد که نسبت آموزههای طرح شده در جهان ...
بیشتر
معنویت از مفاهیمی است که در عصر حاضر مورد توجه ویژه قرارگرفته و اکنون در مورد کودکان نیز به کار برده میشود. معنویت از مفاهیم کلیدی دینی است و بر مبانی، ساختار و روشهای معین دینی استوار است. در عرفان اسلامی نیز معنویت نقش کانونی ایفا میکند. با توجه به بحثهای تخصصی معمول در حوزه معنویت، جای آن دارد که نسبت آموزههای طرح شده در جهان معاصر در باره معنویت برای کودکان با آموزههای عرفان اسلامی سنجیده شود. این نوشتار با محدود کردن دامنه پژوهش به دو عارف متاله حضرت آیت الله شاه آبادی(س) و امام خمینی(ره)، بررسی تطبیقی مبانی و آموزههای معنویت برای کودکان، که امروزه در جهان مطرح شده و مباحث متناظر این مفهوم در عرفان اسلامی را مورد پژوهش قرارداده است. بدیهی است معنویت برای کودکان به طور مستقل و مجزا در آرای این بزرگواران وجود ندارد، اما پژوهش و مطالعه در آثار ایشان نشان داد که تعریف معنویت، پرداختن به آموزشهای معنوی برای کودکان، مبانی و روشهای آن، از آثار ایشان قابل استخراج است. معنویت برای کودکان در عرفان اسلامی به لحاظ مبانی و اهداف، با آنچه از مبانی غیراسلامی منشعب شده، تفاوت مییابد هرچند در روشها و مصادیق، شباهتهایی دیده میشود.
امیرحسین فرشچیان؛ مرتضی شجاری
چکیده
سنت آن طریقی است که شاکلهبخش امور زندگی میگردد و زمانی که جایگزینی غیرخودی بیابد باید نام غیرخودی نیز برآن نهاد. معماری مهمترین جنبهای است که خودی بودن آن اَهم بر تمامی موضوعات زندگی بشر است. رابطهای که سنت با معماریاسلامی دارد همچون رابطه علت و معلول است که بدون حضور سنت دیگر نام نیز تشخص حضور ندارد. در این نوشتار نگارنده ...
بیشتر
سنت آن طریقی است که شاکلهبخش امور زندگی میگردد و زمانی که جایگزینی غیرخودی بیابد باید نام غیرخودی نیز برآن نهاد. معماری مهمترین جنبهای است که خودی بودن آن اَهم بر تمامی موضوعات زندگی بشر است. رابطهای که سنت با معماریاسلامی دارد همچون رابطه علت و معلول است که بدون حضور سنت دیگر نام نیز تشخص حضور ندارد. در این نوشتار نگارنده با دیدی بیطرفانه براساس نظرات دکتر نصر به عنوان متفکری در عصر حاضر که تمامی نگاه خود را معطوف به این امور نهاده است، تلاش دارد معنای اساسی سنت را در باب ویژگی شناسی و تعریف اساسی معماریاسلامی براساس روشی تحلیلی-استنباطی بهدست آورد. معماری اسلامی امری فراموش شده در بین بناهای موزهای نیست، امری است که در هر زمان انجام شدنی میباشد اما با همراهی ویژگیها و الحاقاتی که اساس آن را به همراه دارند.
حسن معلمی
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1389، ، صفحه 97-106
چکیده
یکی از مباحث مهم فلسفۀ اخلاق رابطۀ بین «باید و هست» است که دیدگاههای مختلفی در باب آن ارائه شده است. یکی از این دیدگاهها، دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی و شارح بزرگ آن شهید مطهری است که عبارت است از آنکه: باید و نبایدهای اخلاقی، جعلها و اعتباراتی هستند که انسان بر اساس رابطۀ واقعی بین افعال اختیاری خود و نتایج مترتب بین آنها، ...
بیشتر
یکی از مباحث مهم فلسفۀ اخلاق رابطۀ بین «باید و هست» است که دیدگاههای مختلفی در باب آن ارائه شده است. یکی از این دیدگاهها، دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی و شارح بزرگ آن شهید مطهری است که عبارت است از آنکه: باید و نبایدهای اخلاقی، جعلها و اعتباراتی هستند که انسان بر اساس رابطۀ واقعی بین افعال اختیاری خود و نتایج مترتب بین آنها، تنظیم کرده است و «بایدها» مبتنی بر واقعیات هستند؛ هرچند از آنها استنتاج نشدهاند.
زهرا محمدی محمدیه؛ عباس جوارشکیان
دوره 4، شماره 4 ، اسفند 1392، ، صفحه 99-119
چکیده
مباحث مربوط به خلقت و ترتیببندی موجودات، اصل خیر را در رأس هرم هستیشناسی خود مینهد و سعی در توجیه ارجاع کثرات به وحدت متعالی دارد. از سوی دیگر ملاصدرا نیز بر مبنای اصول فلسفی و دینی خود با نگاهی وحدتمحور با طرح نظریة بدوی خود یعنی (وحدت تشکیکی وجود) و نظریة نهایی خویش (وحدت شخصی وجود) به نحوی خاص میکوشد تا چگونگی ارجاع این کثرات ...
بیشتر
مباحث مربوط به خلقت و ترتیببندی موجودات، اصل خیر را در رأس هرم هستیشناسی خود مینهد و سعی در توجیه ارجاع کثرات به وحدت متعالی دارد. از سوی دیگر ملاصدرا نیز بر مبنای اصول فلسفی و دینی خود با نگاهی وحدتمحور با طرح نظریة بدوی خود یعنی (وحدت تشکیکی وجود) و نظریة نهایی خویش (وحدت شخصی وجود) به نحوی خاص میکوشد تا چگونگی ارجاع این کثرات به وحدت متعالی را مبین سازد. با وجود تفاوتهایی که در این زمینه در اندیشة این دو فیلسوف، بر اساس مبانی فلسفی متفاوت آنها وجود دارد، هر دو، کثرات را به امری واحد ارجاع میدهند به نحوی که کثرات را بیش از سایهای از وحدت متعالی نمیانگارند و در این رابطه چینش مورد نظر افلاطون از نظام هستی متناظر با نظریة بدوی ملاصدرا از هستی است