غلامحسین خدری؛ علی حیدری فرج
دوره 4، شماره 1 ، خرداد 1392، ، صفحه 65-85
چکیده
جاودانگی نفوس انسانی همواره از مهمترین دغدغههای غالب فیلسوفان خداباور بوده است. نظر به اهمیت این اصل، اگر مدعی شویم همة تلاشها و تأملات نفسشناسانة فیلسوفان حوزة ادیان ابراهیمی، در اثبات این مسئله و برای تبیین و تثبیت آن بهکار گرفته شده است، سخن به گزاف نگفتهایم. ابن سینا و توماس به عنوان دو تن از بزرگترین ...
بیشتر
جاودانگی نفوس انسانی همواره از مهمترین دغدغههای غالب فیلسوفان خداباور بوده است. نظر به اهمیت این اصل، اگر مدعی شویم همة تلاشها و تأملات نفسشناسانة فیلسوفان حوزة ادیان ابراهیمی، در اثبات این مسئله و برای تبیین و تثبیت آن بهکار گرفته شده است، سخن به گزاف نگفتهایم. ابن سینا و توماس به عنوان دو تن از بزرگترین فیلسوفان متأله تلاش گستردهای برای اثبات جاودانگی نفس بهکار بستهاند. در این نوشتار برآنیم تا آرای آن دو را در خصوص این آموزة حیاتی و بنیادین ادیان وحیانی پس از تبیین، ارزیابی کنیم. با این حال برای این کار ناچاریم تا آرای ارسطو را نیز، به عنوان یکی از مهمترین منابع فلسفی آنان، که نقطة آغازین و سپس نقطة تفرق آنان بوده است، به بحث گذاریم. این نوشته مشتمل بر دو بخش است: بخش نخست شامل تعریف نفس، کیفیت ارتباطش با بدن و تبیین مفهوم تجرد به عنوان مقدمة اساسی بر اثبات نامیرایی نفس است؛ بخش دوم نیز به تبیین، بررسی، و تحلیل براهین و استدلالهای نامیرایی نفس از منظر دو حکیم اختصاص داده میشود.