فلسفه
محمدعلی وطن دوست؛ مهدی چنعانی
چکیده
یکی از مسائل مهمی که در دوران معاصر توسط علامه طباطبایی در مباحث فلسفی راه پیدا کرده است، کاربرد برهان لمّی در دانش فلسفه است. دیدگاه علامه طباطبایی دو رویکرد مختلف از سوی فلسفهپژوهان معاصر را پدید آورده است. برخی دیدگاه ایشان را پذیرفتهاند و در مقام دفاع از آن برآمدهاند و گروهی دیگر دیدگاه ایشان را مورد نقد و ارزیابی قرار دادهاند. ...
بیشتر
یکی از مسائل مهمی که در دوران معاصر توسط علامه طباطبایی در مباحث فلسفی راه پیدا کرده است، کاربرد برهان لمّی در دانش فلسفه است. دیدگاه علامه طباطبایی دو رویکرد مختلف از سوی فلسفهپژوهان معاصر را پدید آورده است. برخی دیدگاه ایشان را پذیرفتهاند و در مقام دفاع از آن برآمدهاند و گروهی دیگر دیدگاه ایشان را مورد نقد و ارزیابی قرار دادهاند. در جستار حاضر، تلاش شده است با روش توصیفی - تحلیلی و با رویکردی انتقادی، دیدگاه دو گروه یادشده، مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد. در پایان این نتیجه بدست آمده است که دیدگاه علامه طباطبایی با وجود نوآوریهایی که دارد، بر مبانی استوار شده است که خالی از اشکال نیست. افزون بر آن، این دیدگاه بر تعریف جدیدی از برهان لمّی و إنّی استوار است که برخلاف دیدگاه رایج در دانش منطق میباشد.
محمدعلی وطن دوست
چکیده
در آیات و روایات اسلامی، دو اصطلاح «قلم» و «لوح» در کنار هم به کار رفته و از مراتب علم فعلی خداوند دانسته شده است. از همینرو، دو اصطلاح یاد شده در فلسفه اسلامی نیز راه یافته و جزو مسائل فلسفه اولی قرار گرفته است. در این میان، فیلسوفانی مانند ملاصدرا، به گونهای اجمالی و علامه طباطبایی، به گونهای تفصیلی، با بهرهگیری از ...
بیشتر
در آیات و روایات اسلامی، دو اصطلاح «قلم» و «لوح» در کنار هم به کار رفته و از مراتب علم فعلی خداوند دانسته شده است. از همینرو، دو اصطلاح یاد شده در فلسفه اسلامی نیز راه یافته و جزو مسائل فلسفه اولی قرار گرفته است. در این میان، فیلسوفانی مانند ملاصدرا، به گونهای اجمالی و علامه طباطبایی، به گونهای تفصیلی، با بهرهگیری از آموزههای دینی کوشیدهاند از «قلم» و «لوح»، تبیین فلسفی ارائه دهند. در جستار حاضر، دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره «قلم» به شیوه توصیفی - تحلیلی و با رویکرد روایی و فلسفی مورد بازخوانی، تحلیل و بررسی قرار گرفته است. در پایان این نتیجه به دست آمده که براساس روایات و مبانی حکمت متعالیه، «قلم» و «اقلام» از حقایق عالم عقل میباشند که در سلسله طولی هستی، نسبت به حقایق پایینتر از خود جنبه فاعلی داشته و واسطه فیض شمرده میشوند. همچنین میتوان قلم را برابر با عالم عقل و لوح را برابر با عالم مثال دانست که نسبت به عالم عقل جنبه قابلی دارد و حقایق را از آن عالم دریافت میکند. شایان ذکر است که میان این دو تفسیر ناسازگاری وجود ندارد و تفاوت تنها به نحوه اعتبار عقلی باز میگردد.
مریم باروتی؛ رضا اکبریان؛ محمد سعیدی مهر
چکیده
دیدگاهِ غالبِ علامه طباطبایی در معناشناسی صفات الهی و از جمله علم الهی، دیدگاه " اصلِ معنا"ست. اما این نظریه به عنوان مبنایِ معناشناختی در فلسفه ی علامه، با مبنای معناشناختی دیگری در فلسفه ی ایشان یعنی قاعده ی سیاق، در تعارض است؛ این مقاله سعی دارد که با تبیین سیاقِ کلام و ارائه ی آن به دیدگاهِ اصل معنا، نواقص این دیدگاه را بیان کند ...
بیشتر
دیدگاهِ غالبِ علامه طباطبایی در معناشناسی صفات الهی و از جمله علم الهی، دیدگاه " اصلِ معنا"ست. اما این نظریه به عنوان مبنایِ معناشناختی در فلسفه ی علامه، با مبنای معناشناختی دیگری در فلسفه ی ایشان یعنی قاعده ی سیاق، در تعارض است؛ این مقاله سعی دارد که با تبیین سیاقِ کلام و ارائه ی آن به دیدگاهِ اصل معنا، نواقص این دیدگاه را بیان کند و دیدگاهی را معرفی نماید که در عین توجه به هسته ی معنایی (معنای اولیه و شرح اللفظی)، به توسعه ی این معنا در سیاق های مختلف بپردازد. این روش در صفت علم الهی از دیدگاه علامه طباطبایی بررسی میشود تا معنایِ این علم از تشبیه مبرا گردد.
عبدالرسول کشفی؛ متین طایفه رستمی
دوره 6، شماره 3 ، مهر 1394، ، صفحه 75-100
چکیده
در برابر «تقدیرگرایان کلامی»، که معتقدند علم پیشین الاهی با ارادة آزاد انسان در تعارض است، «سازگارگرایان» بر این باورند که علم پیشین خداوند با ارادة آزاد انسان سازگار است. «علامه طباطبایی» و «ویلیام کریگ» به گروه اخیر تعلق دارند و برای حل این مسئله راهحل ارائه میدهند. در این مقاله به بررسی تطبیقی «نظریة ...
بیشتر
در برابر «تقدیرگرایان کلامی»، که معتقدند علم پیشین الاهی با ارادة آزاد انسان در تعارض است، «سازگارگرایان» بر این باورند که علم پیشین خداوند با ارادة آزاد انسان سازگار است. «علامه طباطبایی» و «ویلیام کریگ» به گروه اخیر تعلق دارند و برای حل این مسئله راهحل ارائه میدهند. در این مقاله به بررسی تطبیقی «نظریة علم میانه»، بهمنزلة راهحل نهایی کریگ و دیدگاه علامه طباطبایی در باب این مسئله، میپردازیم. نتیجة نهایی آن است که با وجود تفاوت دیدگاه دو متفکر در برخی موارد، هر دو اندیشمند ضمن پذیرش سازگاری علم پیشین الهی با اختیار انسان معتقدند معرفت خداوند به افعال اختیاری انسان ناشی از معرفت او به این نوع افعال با تمام شرایط و خصوصیات آنهاست.
عصمت همتی؛ مهدی دهباشی
دوره 6، شماره 3 ، مهر 1394، ، صفحه 121-141
چکیده
علامه طباطبایی (1281- 1360 ش) اولین متفکر دوران معاصر است که به بحثهای معرفتشناسی پرداخته است. او در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم به شبهات مکاتب سوفسطایی، شکاکیت، و تجربهگرایی افراطی در عدم اعتماد به عقل در دریافت حقیقت پاسخ داده است و فلسفة اسلامی را نظام رئالیستی مبتنی بر عقلگرایی معرفی میکند. وی همچنین به نقش بیبدیل عقل در ...
بیشتر
علامه طباطبایی (1281- 1360 ش) اولین متفکر دوران معاصر است که به بحثهای معرفتشناسی پرداخته است. او در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم به شبهات مکاتب سوفسطایی، شکاکیت، و تجربهگرایی افراطی در عدم اعتماد به عقل در دریافت حقیقت پاسخ داده است و فلسفة اسلامی را نظام رئالیستی مبتنی بر عقلگرایی معرفی میکند. وی همچنین به نقش بیبدیل عقل در فهم حقایق دینی توجه دارد و نکات مهمی را در این باره متذکر میشود. میتوان گفت علامه در دو جبهه از خردورزی دفاع کرده است، اول: در برابر حسگرایی و تجربهگرایی افراطی که در غرب به شکاکیت و نسبیتگرایی در همة حوزههای اعتقادی و اخلاقی منجر شد و دوم: در برابر ظاهرگرایان و اخباریونی که با بیاعتبارکردن حجت عقل وحی را نیز بیاعتبار کردند و به تعطیلی دین و عقل با هم رسیدند. بررسی موضع علامه موضوع این نوشتار است.
فروغ السادات رحیمپور؛ فاطمه زارع
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 41-65
چکیده
وقوع خطا در ادراک حسی، بهکرات برای همگان رخ میدهد و رمزگشایی از کیفیت و منشأ وقوع آن میتواند در بسیاری از مسائل معرفتشناسی مؤثر باشد. با مراجعه به آثار فلاسفهای همچون خواجه نصیرالدین طوسی و علامه طباطبایی روشن میشود که هر دو فیلسوف معتقدند ادراک حسی حاصل تأثیر امر محسوس در اندام قوة حسی است. به گفتة خواجه و همچنین ...
بیشتر
وقوع خطا در ادراک حسی، بهکرات برای همگان رخ میدهد و رمزگشایی از کیفیت و منشأ وقوع آن میتواند در بسیاری از مسائل معرفتشناسی مؤثر باشد. با مراجعه به آثار فلاسفهای همچون خواجه نصیرالدین طوسی و علامه طباطبایی روشن میشود که هر دو فیلسوف معتقدند ادراک حسی حاصل تأثیر امر محسوس در اندام قوة حسی است. به گفتة خواجه و همچنین علامه، خطای در احساس امکانپذیر نیست بلکه منشأ وقوع خطا در ادراکات حسی را باید در تطبیقدادن محسوس با واقعیت خارجی جستوجو کرد که این امر در اصل از شئون عقل بهشمار میرود، منتهی ادراک حسی از شرایط حصول حکم عقلی است. از نظر علامه، ادراکات حسی به علم حضوری برمیگردد و این، میتواند تأکیدی بر خطاناپذیری ادراک حسی باشد، ولی تصریحی در این مورد در آثار خواجه دیده نمیشود.
اعظم اسلامی نشلجی؛ رضا اکبریان
دوره 5، شماره 2 ، شهریور 1393، ، صفحه 1-19
چکیده
در این مقاله سعی بر آن است تا به مسئلة سلوک عرفانی در تفکر فلسفی ملاصدرا و علامه طباطبایی بپردازیم. مهمترین هدف پژوهش حاضر این است که نشان دهد که نوآوریهای علامه طباطبایی در این مسئله، بر اساس مبانی نظری فلسفة او، چه بوده است. ملاصدرا اسفار اربعة خود را بر اساس آموزههای عرفانی ابنعربی، بهخصوص سفرهای چهارگانة انسان برای سلوک ...
بیشتر
در این مقاله سعی بر آن است تا به مسئلة سلوک عرفانی در تفکر فلسفی ملاصدرا و علامه طباطبایی بپردازیم. مهمترین هدف پژوهش حاضر این است که نشان دهد که نوآوریهای علامه طباطبایی در این مسئله، بر اساس مبانی نظری فلسفة او، چه بوده است. ملاصدرا اسفار اربعة خود را بر اساس آموزههای عرفانی ابنعربی، بهخصوص سفرهای چهارگانة انسان برای سلوک در حقایق الهی تنظیم میکند و تلاش دارد تفسیری فلسفی از سلوک عرفانی انسان در مسیر الی الله ارائه کند. او مقصد سلوک عرفانی را رسیدن به ساحت وجود بر محور معرفت و حکمت نظری میداند و از قرب الهی نیز در همین پارادایم صحبت میکند ولی آن را متفرع بر حکمت نظری و مباحث وجودشناسی میداند. علامه طباطبایی با اثبات وحدت شخصی وجود به عنوان اولین مسئلة فلسفی، با ظرافت تمام، طرح ملاصدرا از سلوک عرفانی را با توجه به مبانی خویش تغییر میدهد. در فلسفة او سلوک عرفانی جهت نزدیکشدن به واقعیت مطلق و رسیدن به قرب الهی بدون واسطههایی که ملاصدرا مطرح میکند، محقق میشود
محمدهادی توکلی؛ محمد سعیدیمهر
دوره 4، شماره 2 ، شهریور 1392، ، صفحه 37-52
چکیده
اثبات نظریۀ اتحاد عاقل و معقول و پاسخ به ایرادات ابن سینا بر این مسئله، از جمله ابتکارات و نوآوریهای فلسفی صدرالمتألهین بهشمار میرود. علامه طباطبایی با وجود انتقاداتی که بر یکی از براهین صدرالمتألهین دارد، خود اتحاد عاقل و معقول را میپذیرد و برای اثبات آن روش جدیدی را بهکار میگیرد. در این مقاله علاوهبر بررسی ...
بیشتر
اثبات نظریۀ اتحاد عاقل و معقول و پاسخ به ایرادات ابن سینا بر این مسئله، از جمله ابتکارات و نوآوریهای فلسفی صدرالمتألهین بهشمار میرود. علامه طباطبایی با وجود انتقاداتی که بر یکی از براهین صدرالمتألهین دارد، خود اتحاد عاقل و معقول را میپذیرد و برای اثبات آن روش جدیدی را بهکار میگیرد. در این مقاله علاوهبر بررسی انتقادی برهان علامه طباطبایی، از وجوه افتراق دیدگاه علامه و صدرالمتألهین در این مسئله بحث خواهیم کرد.
رضا اکبریان؛ سیاوش اسدی
دوره 3، شماره 2 ، بهمن 1391، ، صفحه 21-43
چکیده
این مقاله در تلاش است به این مسائل پاسخ گوید که: ملاصدرا و ویلیامسون چه راهکاری را برای پاسخ به مسئلة اخبار از معدوم ارائه میدهند و نقاط اشتراک و افتراق این راهکارها چیست و بهعلاوه هریک از این راهکارها با چه چالشهایی روبروست. ویلیامسون برای حل این مسئله، ضمن تأکید بر مساوقت شیء و موجود، به وجود ضروری اشیا قائل میشود. به ...
بیشتر
این مقاله در تلاش است به این مسائل پاسخ گوید که: ملاصدرا و ویلیامسون چه راهکاری را برای پاسخ به مسئلة اخبار از معدوم ارائه میدهند و نقاط اشتراک و افتراق این راهکارها چیست و بهعلاوه هریک از این راهکارها با چه چالشهایی روبروست. ویلیامسون برای حل این مسئله، ضمن تأکید بر مساوقت شیء و موجود، به وجود ضروری اشیا قائل میشود. به این نحو که «جهت امکان» را مربوط به صفات اشیا، از جمله وجود انضمامی آنها میداند، اما برای وجود منطقی اشیا، «جهت ضرورت» را درنظر میگیرد و اخبار از معدوم را در چهارچوب این نظریه تبیین میکند. ملاصدرا نیز مسئلة اخبار از معدوم را با ارائة نظریة «وجود ذهنی» پاسخ میدهد. در این نظریه، که خود مبتنیبر نظریة وحدت تشکیکی وجود است، وجود ذهنی مرتبهای از حقیقت واحدة وجود درنظر گرفته و بر انحفاظ ماهیت در ذهن و خارج تأکید میشود. پس، برای اخبار از معدوم باید معدوم خارجی به وجود ذهنی، که ماهیت مربوط به آن تجلی یا ظل همین وجود ذهنی است، موجود باشد، اما هریک از این راهکارها با چالشهایی روبروست. از جمله اینکه در ساختار فلسفی ملاصدرا، بحث از چگونگی تصور معدومات مسکوت گذاشته شده است و انحفاظ ماهیت، در ذهن و خارج، بر مبنای وجودشناسی ملاصدرا غیر قابل توجیه است. از سوی دیگر، در دیدگاه ویلیامسون، وجود ضروری اشیا نمیتواند مبیّن واقعیت خارجی آنها باشد؛ اما علامه طباطبایی، به جای آنکه همانند ملاصدرا، پاسخ به مسئلة اخبار از معدوم را در دستگاه وجود و ماهیت مطرح سازد، آن را در دستگاه وجود و عدم سامان میدهد. به این نحو که واقعیت خارجی را همان وجود میداند که یا مطلق یا مقید به اعدام است و عدم، از باب توسع، از واقعیت خارجی انتزاع و موضوع گزارهها قرار میگیرد. بنابراین، موضوع قراردادن اعدام در گزارهها را یک فعالیت عقلی و در ارتباط با واقعیت، که میتواند چالشهای پیش روی دیدگاههای ملاصدرا و ویلیامسون را برطرف سازد، مطرح میکند.
محمد سعیدیمهر؛ سعید مقدس
دوره 3، شماره 2 ، بهمن 1391، ، صفحه 99-123
چکیده
در تبیین نسبت میان اختیار انسان با ضرورت علّی فعل اختیاری، دو دیدگاه کلی وجود دارد: «سازگارگرایی» که به سازگاری این دو باور دارد و «ناسازگارگرایی» که اختیاریبودن فعل را با ضرورت علّی آن ناسازگار میداند. علامه طباطبایی در مقام بسط یکی از نظریات سازگارگرایانه، با توسل به «امکان بالقیاس» فعل اختیاری در مقایسه ...
بیشتر
در تبیین نسبت میان اختیار انسان با ضرورت علّی فعل اختیاری، دو دیدگاه کلی وجود دارد: «سازگارگرایی» که به سازگاری این دو باور دارد و «ناسازگارگرایی» که اختیاریبودن فعل را با ضرورت علّی آن ناسازگار میداند. علامه طباطبایی در مقام بسط یکی از نظریات سازگارگرایانه، با توسل به «امکان بالقیاس» فعل اختیاری در مقایسه با فاعل آن، میکوشد از سازگارگرایی دفاع کند. در این نظریه، فعل انسان نسبت به هریک از جزء العلّهها، از جمله خود انسان، امکان بالقیاس دارد، اما نسبت به مجموع آنها، که همان علت تامه است، دارای وجوب بالقیاس است و حقیقت اختیاریبودن فعل نیز چیزی جز همان امکان بالقیاس نسبت به فاعل نیست. به این ترتیب، «ضرورت فعل به نسبت علت تامهاش»، منافاتی با «امکان آن در قیاس با علت ناقصهاش» و درنتیجه، با اختیاریبودن آن ندارد. این نظریة سازگارگرایانه از سوی برخی ناسازگارگرایان معاصر نقد شده است. در این مقاله پس از تبیین دیدگاه علامه به بررسی نقدهای وارد بر آن خواهیم پرداخت.
رضا برنجکار؛ حسین حجتخواه
دوره 3، شماره 1 ، شهریور 1391، ، صفحه 1-32
چکیده
معناشناسی اسما و صفات الهی از مباحث مهم اعتقادی در حوزة فلسفة دین، فلسفه، کلام، عرفان، و دینپژوهی معاصر است. این بحث در حوزة علوم اسلامی بیشتر با عنوان تشبیه و تنزیه مطرح میشود. ابن عربی تشبیه را در عین تنزیه و تنزیه را در عین تشبیه میداند. از دید وی، شباهت صفاتِ خداوند و ممکنات در این است که صفات خداوند تجلیات او و ...
بیشتر
معناشناسی اسما و صفات الهی از مباحث مهم اعتقادی در حوزة فلسفة دین، فلسفه، کلام، عرفان، و دینپژوهی معاصر است. این بحث در حوزة علوم اسلامی بیشتر با عنوان تشبیه و تنزیه مطرح میشود. ابن عربی تشبیه را در عین تنزیه و تنزیه را در عین تشبیه میداند. از دید وی، شباهت صفاتِ خداوند و ممکنات در این است که صفات خداوند تجلیات او و صفات ممکنات نمودهای صفات اویند. به اعتقاد او تشبیه در اصل وجود و تنزیه در حدودِ تجلیات است، اما ملاصدرا، بر اساس نظریة صدور و سنخیتِ علّی و معلولی، کمالات مخلوق را، به کاملترین نحو، در خداوند موجود میداند. از اینرو، او با درپیشگرفتن رویکرد اثباتی (بر اساس سه اصل بنیادین در این مکتب، یعنی اصالت وجود، اشتراک معنوی در مفهوم وجود، و تشکیک در حقیقت وجود) قائل به اشتراک معنوی و تشکیک در باب وجود و صفات الهی شده است و بدینطریق، میکوشد تا خود را از دو محذور تعطیل و تشبیهِ مطلق رها کند. علامه طباطبایی در برخی مواضع همان نظریة ملاصدرا را بیان میکند، اما در برخی مواضع دیگر، معانی صفات را قابل انطباق بر خدا نمیداند، زیرا بر این باور است که محدودیتها، از جمله عدم عینیت صفات با هم و نیز با ذات، را نمیتوان از آن سلب کرد. با بررسی و نقد این دیدگاهها خواهیم دید که همة این دیدگاهها مبتنیبر مبانی وجودشناختیایاند که هرچند تشبیه مطلق را نفی میکنند، اجازة کنارگذاشتن مطلقِ تشبیه را نمیدهند، البته دیدگاه دوم علامه تشبیه معناشناختی را رد میکند.
قاسم پورحسن
دوره 3، شماره 1 ، شهریور 1391، ، صفحه 33-54
چکیده
نظریة مبناگرایی یکی از دیرینهترین و مهمترین رهیافتها در معرفتشناسی تلقی میشود. از دو قسم اساسی مبناگرایی، مبناگرایی کلاسیک و معتدل، در مقالة حاضر، مبناگرایی کلاسیک را انتخاب کردهایم و از دو شکل مبناگرایی درونگرایانه و برونگرایانه، دومی را بررسی میکنیم. در نوشتار حاضر هر دو دسته از مبناگرایی ساده ...
بیشتر
نظریة مبناگرایی یکی از دیرینهترین و مهمترین رهیافتها در معرفتشناسی تلقی میشود. از دو قسم اساسی مبناگرایی، مبناگرایی کلاسیک و معتدل، در مقالة حاضر، مبناگرایی کلاسیک را انتخاب کردهایم و از دو شکل مبناگرایی درونگرایانه و برونگرایانه، دومی را بررسی میکنیم. در نوشتار حاضر هر دو دسته از مبناگرایی ساده و مضاعف و تمایزات اساسی آنها را کاویدهایم. ادعای اصلی مبناگرایی کلاسیک برونگرایانه این است که باورهای ما به دو دستة پایه و استنتاجی تقسیم میشوند و همة باورهای استنتاجی ما، در فرایند توجیهی، باید به باورهای پایه بازگردند، در غیر این صورت دچار دور یا تسلسل خواهیم شد. در مقالة حاضر کوشش خواهد شد تا علاوه بر آنکه کاستیهای نظریة مبناگرایی نشان داده میشود به این کاستیها، بر اساس نظام معرفتی علامه، پاسخهایی داده شود. علامه طباطبایی در نظام معرفتی خود دستگاهی از روابط میان باورها، بر اساس سه اصل، سامان میدهد که این دستگاه اولاً، تمایز میان بدیهیات اولیه و ثانویه را مشخص میکند؛ ثانیاً، ضمن نقد معرفت خطاپذیر از معرفت خطاناپذیر دفاع میکند؛ ثالثاً، روش دستیابی به معرفت یقینی را تبیین میکند؛ و بالاخره، ضمن نقد بر مبناگرایی ساده، مبناگرایی مضاعف را رویکرد درست برمیشمارد. خطاپذیری و خطاناپذیری و درنتیجه، تصحیح باورهای پایه اساسیترین ضعف و کاستی در مبناگرایی است. با توجه به مبنای علامه طباطبایی، دربارة معرفت یقینی، که باید درنهایت همة معرفتها به بدیهیات ختم و بدیهیات ثانویه نیز با روابط ویژهای به بدیهیات اولی یا سه اصل اولی منتهی شوند؛ میتوان خلل اساسی در مبناگرایی، که همان معرفت تزلزلپذیر غیر یقینی است، را مورد پرسش قرار داد. مهمترین دستاورد علامه، در حوزة معرفتی، دفاع از معرفت یقینی بر اساس اولیات و امکان دستیابی به معرفت خطاناپذیر است.