این مقاله به بررسی ارتباط و نسبت بحران زیست محیطی جهان معاصر با مبانی فلسفی آن میپردازد تا از این طریق راهی به سوی طرح دیدگاههای دینی در مسئله بگشاید. بحران جهانی موجود را جدای از ریشههای زیستشناسی و تجربی آن و آنچه در حوزة علوم طبیعی و زیستی و تکنولوژی مطرح میشود میتوان با ریشهها و علل عمیقتری نیز پیوند ...
بیشتر
این مقاله به بررسی ارتباط و نسبت بحران زیست محیطی جهان معاصر با مبانی فلسفی آن میپردازد تا از این طریق راهی به سوی طرح دیدگاههای دینی در مسئله بگشاید. بحران جهانی موجود را جدای از ریشههای زیستشناسی و تجربی آن و آنچه در حوزة علوم طبیعی و زیستی و تکنولوژی مطرح میشود میتوان با ریشهها و علل عمیقتری نیز پیوند زد و آن، تحلیل مسئله از زاویة مبانی و رویکردهای فلسفی است. مقالة حاضر از این منظر به تحلیل موضوع پرداخته تا درنهایت نتیجه گیرد که یکی از راههای برونرفت از بحران، تحول مبنایی در ساختار علوم معاصر است.
بدینسان پس از ارائة مقدمهای کوتاه در طرح مسئله، از حکومت نگاه اومانیستی در عصر جدید و ارتباط این مبنای فلسفی با نقش علوم و تکنولوژی جهان غرب سخن گفته و نتیجه میگیرد که تغییر و تحول در حوزة «فلسفه»، «علم»، و «فنّاوری» بیارتباط با یکدیگر نیستند و سپس در پایان به چند راهحل علمی و کاربردی نیز اشاره دارد.
هدف نهایی مقاله، طرح راهحل برای چارهجویی بحران زیست محیطی جهان معاصر با ضرورت تحول در حوزة علوم و ضرورت تولید علم دینی است تا راه برای فرار از بحرانهای ساخته و پرداختة مبانی فلسفی مادیگرایانه فراهم شود
رویکرد نصر به مسالۀ رابطۀ علم و دین، از زاویۀ کلامی سنتگرایانه، نوین است. وی با استفاده از یک رویکرد دروندینی، با روش تاویل آموزههای ادیان و گزارههای فلسفی و عرفانی سنتهای مختلف، در پی آشکارسازی دیدگاه حقیقی دین و سنت، و گرایشهای معرفتی درون آن در باب خدا، انسان، و جهان بر میآید و از این رهگذر، نه تنها درصدد نشان ...
بیشتر
رویکرد نصر به مسالۀ رابطۀ علم و دین، از زاویۀ کلامی سنتگرایانه، نوین است. وی با استفاده از یک رویکرد دروندینی، با روش تاویل آموزههای ادیان و گزارههای فلسفی و عرفانی سنتهای مختلف، در پی آشکارسازی دیدگاه حقیقی دین و سنت، و گرایشهای معرفتی درون آن در باب خدا، انسان، و جهان بر میآید و از این رهگذر، نه تنها درصدد نشان دادن سازگاری دین با نظریات علمی نیست، بلکه تقابل دیدگاه علمی رایج را با دیدگاه دینی نشان میدهد. از نظر وی علم واقعی و حقیقی در سازگاری با معرفت حقیقی دینی است. پیونددهندۀ معرفت حقیقی و یقینی علمی و دینی و زمینهساز گفتگو میان آن دو، متافیزیک یا معرفت قدسی است که ابزار آن شهود عقلی میباشد. گفتگوی عناصر مثبت و یقینی علم جدید با دین در چارچوب متافیزیک میسر است و بدین ترتیب میتوان از علم مقدس سخن گفت. با نگاهی نقادانه باید گفت از نظر وی وظیفۀ علم آن است که اطلاعات و شناختی از همۀ ابعاد و مراتب موجودات در اختیار انسان قرار دهد و الهیات باید پرتو وحی را بر مشاهدات این جهان بشر بیفکند؛ یعنی بین شناختهای بشری و وحی الهی ارتباط و اتصال برقرار گرداند. اما عبارات نصر در برخی مواضع موهم این معنا است که علم و دین واجد کارکرد یکسانی هستند. انتقاد دیگر این است که با در نظر گرفتن رویکرد کلگرایانۀ نصر به علوم جدید در نامقدس دانستن ماهیت آن، به دلیل جوهری بودن یافتههای مشاهداتی و عرضی بودن یافتههای شهودی در آن، و نیز لحاظ اینکه وی نتایج و یافتههای مثبت و حقیقی علوم جدید را در چهارچوبی متافیزیکی مشروع میداند، این نتیجه استنباط میشود که حتی در صورت برقراری چهارچوب متافیزیکی بر نتایج مثبت و حقیقی علوم جدید، باز هم علوم جدید نامقدساند، هرچند یافتههایی حقیقی باشند. در اینجا به نظر میرسد ملاک نصر در مقدس شمردن عناصر علمی با اشکال جدی مواجه است، و نمادگرایی قرون وسطایی را، که مانع جدی در راه پیشرفت علمی بوده است، القاء میکند.