فرح رامین
چکیده
مرگ بهعنوان واقعیتی اجتنابناپذیر موضوع مطالعه مکاتب مختلف فلسفی است. پیوند عمیق فلسفهورزی و مرگاندیشی سبب شده است که فیلسوفانی مانند شوپنهاور و صدرا به این امر بهتفصیل بپردازند. این مقاله در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا میتوان در تفکر شوپنهاور و ملاصدرا نوعی دیالوگ در باب چیستی و ماهیت مرگ انسان برقرار کرد؟ از نظر ...
بیشتر
مرگ بهعنوان واقعیتی اجتنابناپذیر موضوع مطالعه مکاتب مختلف فلسفی است. پیوند عمیق فلسفهورزی و مرگاندیشی سبب شده است که فیلسوفانی مانند شوپنهاور و صدرا به این امر بهتفصیل بپردازند. این مقاله در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا میتوان در تفکر شوپنهاور و ملاصدرا نوعی دیالوگ در باب چیستی و ماهیت مرگ انسان برقرار کرد؟ از نظر شوپنهاور، مرگ از بین رفتن هویت فردی و وجود پدیداری انسان است؛ اما وجود فینفسه و راستین وی جاودانه خواهد بود. ملاصدرا معتقد است، مرگ اشتداد وجودی و تقویت جنبهی تجرد نفس است که باعث تضعیف تعلق نفس به بدن و ترک بدن میشود. یافتههای پژوهش نشان میدهد که بهرغم تفاوت در مبانی، تفکر بدبینانه، انکار حیات و تجویز خودکشی و عرفان برهمنی شوپنهاور، میتوان در روش هستیشناسانه، رویکرد عرفانی، اشتراک در برخی مؤلفهها و نتایج مرگاندیشی، میان دو فیلسوف، مشابهتها و همزبانیهایی را نیز یافت. هر دو فیلسوف سرشت و ذات فناناپذیر انسان و تقسیم دوگانه در باب جهان را میپذیرند و به وجود رنج در جهان، زهدمحوری و وجود عشق در هستی باور داشته و در جستجوی عوامل مرگهراسی و راهکاری برای برونرفت از آن بودهاند.
جلال درخشه؛ محمد مسرور
چکیده
آنتونی گیدنز تلاش میکند جامعهشناسی را بر محور زمان بازآفرینی کند. این بازآفرینی با نقد تکاملگرایی تاریخی کلاسیکهای جامعهشناسی به مثابه ساختشکنی زمان طولی آغاز میگردد و با پیگیری آن در ساحتها دیگر بروز زمانمندی همچون ازجاکندگی، آیندهگرایی، ساخت جامعه و در نهایت تکنولوژیهای زمان نظیر ساعت و تقویم، معانی و کارکردهای ...
بیشتر
آنتونی گیدنز تلاش میکند جامعهشناسی را بر محور زمان بازآفرینی کند. این بازآفرینی با نقد تکاملگرایی تاریخی کلاسیکهای جامعهشناسی به مثابه ساختشکنی زمان طولی آغاز میگردد و با پیگیری آن در ساحتها دیگر بروز زمانمندی همچون ازجاکندگی، آیندهگرایی، ساخت جامعه و در نهایت تکنولوژیهای زمان نظیر ساعت و تقویم، معانی و کارکردهای جدیدی از زمان را ارائه میدهد. هدف از نگارش این مقاله مقایسه این معانی با فلسفة زمان صدرالمتألهین است. با استفاده از روش مقایسهای ابتدا به بررسی فلسفه زمان ملاصدرا و اندیشههای گیدنز پیرامون زمان پرداخته و سپس شباهتها و تفاوتهای دو اندیشه تبیین گشتهاند. زمان در فلسفه ملاصدرا وجود سیال تلقی شده و از آنجا که افاضه وجود دائما ادامه دارد، زمانمندی بخشی از هستی موجودات تلقی میگردد و بدین دلیل که تقدم و تاخر زمانی ناشی از تقدم و تاخر ذاتی موجودات است لذا موقعیت تاریخی نه امری بیرونی، آنچنان که گیدنز تصور میکند بلکه در ذات هستی انسان و دیگر موجودات نهادینه شده است. ناشی شدن تقدم و تاخر زمانی از تقدم و تاخر وجودی، تعلیق زمان حال به گذشته یا آینده را منتفی ساخته و لحظه حال استقراری تام مییابد. شباهت عمده دو اندیشه در یکی دانستن بقا و زمان در این جهان است.
سیدعلی علمالهدی؛ مهدی محمدزاده
چکیده
در فلسفه ملاصدرا طبق اصالت وجود و حرکت جوهری، معقولات اولی مابازای خارجی و مستقل از ذهن ندارند و ازآنجا که طبق تشکیک وجود؛موجودات صرفا دارای نسبت طولی با هم میتوانند باشند(نه نسبت هم عرض). ماهیت هر موجود مختص به همان موجود خواهد شد و ضمنا امری انتزاعی از مرتبه ی همان موجود. پس دیگر بعنوان حقیقتی خارجی و مشترک میان جزئیات نمی تواند ...
بیشتر
در فلسفه ملاصدرا طبق اصالت وجود و حرکت جوهری، معقولات اولی مابازای خارجی و مستقل از ذهن ندارند و ازآنجا که طبق تشکیک وجود؛موجودات صرفا دارای نسبت طولی با هم میتوانند باشند(نه نسبت هم عرض). ماهیت هر موجود مختص به همان موجود خواهد شد و ضمنا امری انتزاعی از مرتبه ی همان موجود. پس دیگر بعنوان حقیقتی خارجی و مشترک میان جزئیات نمی تواند لحاظ گردد. از همین رو معقول اولی در فلسفه صدرایی غیر قابل طرح می شود و به تبع آن معقول ثانی نیز بعنوان متضایف معقول اولی امکان طرح نخواهد داشت. علاوه بر این نشان داده شده در فلسفه صدرایی اصولا ملاک معقولیت مفاهیم نیز تغییر می کند و "تجرد" نیست بلکه "عومیت" است. ضمنا سنخ جدیدی از معقولات بعنوان کلیات پیشینی ذهن؛ بازشناسی شده اند که در هیچیک از اقسام معقول اولی و ثانی منطقی و ثانی فلسفی قابل گنجانده شدن نیستند. از همین رو ضروری است؛مبتنی بر اصول حکمت متعالیه طرحی نو جهت تقسیم بندی معقولات در انداخته شود. در این مقاله نشان داده شده، می توان معقولات را به سه دسته انتزاعی و پیشینی و قراردادی در فلسفه ملاصدرا تقسیم نمود.
محمدعلی وطن دوست
چکیده
در آیات و روایات اسلامی، دو اصطلاح «قلم» و «لوح» در کنار هم به کار رفته و از مراتب علم فعلی خداوند دانسته شده است. از همینرو، دو اصطلاح یاد شده در فلسفه اسلامی نیز راه یافته و جزو مسائل فلسفه اولی قرار گرفته است. در این میان، فیلسوفانی مانند ملاصدرا، به گونهای اجمالی و علامه طباطبایی، به گونهای تفصیلی، با بهرهگیری از ...
بیشتر
در آیات و روایات اسلامی، دو اصطلاح «قلم» و «لوح» در کنار هم به کار رفته و از مراتب علم فعلی خداوند دانسته شده است. از همینرو، دو اصطلاح یاد شده در فلسفه اسلامی نیز راه یافته و جزو مسائل فلسفه اولی قرار گرفته است. در این میان، فیلسوفانی مانند ملاصدرا، به گونهای اجمالی و علامه طباطبایی، به گونهای تفصیلی، با بهرهگیری از آموزههای دینی کوشیدهاند از «قلم» و «لوح»، تبیین فلسفی ارائه دهند. در جستار حاضر، دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره «قلم» به شیوه توصیفی - تحلیلی و با رویکرد روایی و فلسفی مورد بازخوانی، تحلیل و بررسی قرار گرفته است. در پایان این نتیجه به دست آمده که براساس روایات و مبانی حکمت متعالیه، «قلم» و «اقلام» از حقایق عالم عقل میباشند که در سلسله طولی هستی، نسبت به حقایق پایینتر از خود جنبه فاعلی داشته و واسطه فیض شمرده میشوند. همچنین میتوان قلم را برابر با عالم عقل و لوح را برابر با عالم مثال دانست که نسبت به عالم عقل جنبه قابلی دارد و حقایق را از آن عالم دریافت میکند. شایان ذکر است که میان این دو تفسیر ناسازگاری وجود ندارد و تفاوت تنها به نحوه اعتبار عقلی باز میگردد.
وحید خادم زاده
چکیده
زبان شناسان شناختی از دو ابزار «طرح واره تصویری» و «استعاره مفهومی» جهت تبیین فرایند شناخت در انسان بهره می برند. طرح واره تصویری ساختاری ذهنی است که حاصل مواجهه انسان با پدیده های تکرارشونده حسی است. استعاره مفهومی نیز این طرح واره تصویری را به صورت نظام مند به مفاهیم انتزاعی و غیر محسوس تعمیم می دهد. مواجهه روزمره انسان ...
بیشتر
زبان شناسان شناختی از دو ابزار «طرح واره تصویری» و «استعاره مفهومی» جهت تبیین فرایند شناخت در انسان بهره می برند. طرح واره تصویری ساختاری ذهنی است که حاصل مواجهه انسان با پدیده های تکرارشونده حسی است. استعاره مفهومی نیز این طرح واره تصویری را به صورت نظام مند به مفاهیم انتزاعی و غیر محسوس تعمیم می دهد. مواجهه روزمره انسان با ظرف های فیزیکی همانند بدن انسانی، خانه و وسایل نقلیه، طرح واره جهتی داخل – خارج (ظرف) را در ذهن انسان ایجاد می کند و انسان با توسل به استعاره های مفهومی از این طرح واره جهت فهم مفاهیم انتزاعی به مثابه ظرف بهره می برد. ملاصدرا جهت توصیف مفاهیم متافیزیکی وجود، ماهیت و عدم از الفاظی همانند «ظرف»، «وعاء»، «دار»، «بقعه» بهره می برد. او همچنین از ورود و خروج به ظرف وجود یا عدم سخن به میان می آورد. از وجود خارجی در تقابل با وجود ذهنی استفاده می کند. این شواهد در چارچوب طرح واره تصویری ظرف و استعاره های مفهومی مبتنی بر این طرح واره قابل فهم است.
خدیجه هاشمی عطار؛ سعید انواری
چکیده
ملاصدرا در کتاب الشواهد الربوبیة پس از نفی تشکیک در ماهیت، مینویسد که در کتاب الاسفار از تشکیک در ماهیت جانبداری کرده است. همچنین با وجود تصریح به عدم پذیرش تشکیک در ماهیت در برخی از آثار خود، به نظریاتی مانند نظریة مُثل افلاطونی و اعیان ثابته قائل شده است که عدّهای لازمة پذیرش آنها را تشکیک در ماهیت دانستهاند. این مقاله با مشخص ...
بیشتر
ملاصدرا در کتاب الشواهد الربوبیة پس از نفی تشکیک در ماهیت، مینویسد که در کتاب الاسفار از تشکیک در ماهیت جانبداری کرده است. همچنین با وجود تصریح به عدم پذیرش تشکیک در ماهیت در برخی از آثار خود، به نظریاتی مانند نظریة مُثل افلاطونی و اعیان ثابته قائل شده است که عدّهای لازمة پذیرش آنها را تشکیک در ماهیت دانستهاند. این مقاله با مشخص کردن نظرات مختلف ملاصدرا در مورد تشکیک در ماهیت و بررسی مباحثی که لازمة آنها پذیرش تشکیک در ماهیت است، به تبیین و توجیه این اختلاف نظر پرداخته است. بدین منظور توجیهات مختلفی در مورد این اختلاف نظر ظاهری ملاصدرا مطرح و مورد نقد و بررسی قرار گرفتهاند، این نظرات عبارتند از: تشکیک در ماهیت در مقام دفاع از اشراقیان؛ تغییر دیدگاه در مبحث تشکیک در ماهیت؛تشکیک در ماهیت به معنای ذات؛ تشکیک در مفاهیم مشکک؛ تشکیک در افراد ماهیت؛ تشکیک در ماهیت به تبع وجود.
مرتضی حسینزاده؛ سحر کاوندی؛ محسن جاهد
چکیده
حقیقت معرفت از دیرباز مورد توجه فیلسوفان و معرفتشناسان بوده و تعریف رایج از معرفت «باور صادق موجّه» بوده است. اغلب معرفتشناسان در باب توجیه، مبناگروی یا انسجامگروی را در پیش گرفتند. حکمای مسلمان، در مؤلفه صدق، نظریه مطابقت و در مؤلفه توجیه، مبناگروی را روش خود قرار دادند. ملاصدرا با توجه به وجودی دانستن علم و تأکید ...
بیشتر
حقیقت معرفت از دیرباز مورد توجه فیلسوفان و معرفتشناسان بوده و تعریف رایج از معرفت «باور صادق موجّه» بوده است. اغلب معرفتشناسان در باب توجیه، مبناگروی یا انسجامگروی را در پیش گرفتند. حکمای مسلمان، در مؤلفه صدق، نظریه مطابقت و در مؤلفه توجیه، مبناگروی را روش خود قرار دادند. ملاصدرا با توجه به وجودی دانستن علم و تأکید بر نقش برهان و کشف در رسیدن به معرفت، به یک نظریه ترکیبی در باب توجیه دست یافته است که صرفاً مبناگروی یا انسجامگروی نیست. در این نظریه برهان و کشف (تزکیه نفس) نقش اعدادی در مواجهه وجودی با وجود مجرد و در نتیجه توجیهِ باور دارند. مبناگروی ملاصدرا در حیطه علم حصولی به معنای وجود دو نوع گزاره پایه و غیرپایه است که گزارههای غیرپایه به گزاره پایه متکی است. انسجامگروی او به معنای این است باید معارف حصولی با معارف حضوری و نیز معارف حضوری با معارف حصولی سازگار باشند. در این نظریه، حقیقت برهان و کشف یک چیز است و آن مواجهه حضوری با معلوم است، که یا محصول برهان و یا تزکیه نفس (کشف) است، به گونهای که هر دو وجود عالِم را ارتقا داده و وی را در حضور معلوم مینشاند و اتحاد عالم و معلوم محقق میگردد.
عینالله خادمی؛ عبدالله صلواتی؛ لیلا پوراکبر؛ مروه دولتآبادی
چکیده
مقالۀ حاضر تبیین مواجهۀ فلسفی – عرفانی ملاصدرا با مسئله مرگ است. نگارندگان در نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، به تبیین این مواجهه پرداختهاند. ملاصدرا معتقد است مرگ کمال نفس ناطقه است. نفس در پایان مسیر استکمالی، وارد عالم عقول شده و با عقل فعال، همچنین با عقل اول متحد میشود؛ اما حجابهای دنیایی مانع اتحاد کامل است. ...
بیشتر
مقالۀ حاضر تبیین مواجهۀ فلسفی – عرفانی ملاصدرا با مسئله مرگ است. نگارندگان در نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، به تبیین این مواجهه پرداختهاند. ملاصدرا معتقد است مرگ کمال نفس ناطقه است. نفس در پایان مسیر استکمالی، وارد عالم عقول شده و با عقل فعال، همچنین با عقل اول متحد میشود؛ اما حجابهای دنیایی مانع اتحاد کامل است. مرگ بستر لازم برای اتحاد و نیل به کمالات وجودی را فراهم میکند. به عقیدۀ ملاصدرا نفس، در پایان مسیر استکمالی، به دلیل بساطت و اتحاد با عقول، به بقای خداوند، باقی است. از نظر او حیات انسان، به مرتبه ادراکیاش بازمیگردد. مرگ انتقال به مرتبه عقلانی را ممکن میسازد. برمبنای نظریه عرفانی ملاصدرا، حیات انسان، عینالربط به حیات خداوند است. انسان به حکم اسمهای الظاهر و الآخر، مظهر کمالات حق گردیده، به سوی او باز میگردد. مرگ، انتقال مظهریت اسماء الهی است.
فهیمه شریعتی
چکیده
علیرغم نگاه فیزیکالیستی فلسفه به ذهن در قرن حاضر، وجود حالات متفاوت ذهنی از بدنی باعث شده معیارهای متفاوتی درباره امر ذهنی داده شود که مهمترین آن ها آگاهی، اول شخص بودن و حیث التفاتی است. هر یک از این مولفه ها در بازنمایی امر ذهنی دچار اشکالاتی هستند. از این میان، حیث التفاتی مولفه کم اشکال تری است. بررسی حکمت متعالیه اهمیت ...
بیشتر
علیرغم نگاه فیزیکالیستی فلسفه به ذهن در قرن حاضر، وجود حالات متفاوت ذهنی از بدنی باعث شده معیارهای متفاوتی درباره امر ذهنی داده شود که مهمترین آن ها آگاهی، اول شخص بودن و حیث التفاتی است. هر یک از این مولفه ها در بازنمایی امر ذهنی دچار اشکالاتی هستند. از این میان، حیث التفاتی مولفه کم اشکال تری است. بررسی حکمت متعالیه اهمیت توجه نفس یا التفات را نشان می دهد. اگرچه التفات یا توجه به امری ، بطور مشترک میان انسان و سایر موجودات بکار رفته اما به طور واضح موارد کاربرد آن به دو بخش «توجه غیر ذاتی » و «توجه ذاتی » نفس تفکیک می شود و انواع التفات در حیوانات را از بحث خارج می کند. در میان افعال انسان نیز مولفه امر غیر بدنی یا نفسانی بر مبنای حکمت متعالیه، «توجه غیر ذاتی نفس» است. «توجه غیر ذاتی نفس» شرط کافی و لازم در تشخیص امور نفسانی است. مولفه «التفات غیر ذاتی»، ویژگی آگاهی داشتن را اجمالا به همراه دارد، چراکه همه انواع آگاهی شرط امر ذهنی نیست. این مولفه، بقیه ممیزه ها را نیز پوشش می دهد، جامع و مانع امر ذهنی بوده و هماهنگی کامل با سایر مبانی نفس شناسی ملاصدرا دارد .
عباس جوارشکیان؛ علی غفارپور؛ علیرضا کهنسال
چکیده
صدرالمتألهین از دو منظر هستیشناختی و معرفتشناختی به تفسیر و تبیین فلسفی مفهوم قرآنی تبدل زمین و آسمان پرداخته است. در تفسیر او از آیه 48 سوره مبارکه ابراهیم (ع) به مساله تبدل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر از زوایای گوناگونی نگریسته شده است. در برخی از عبارات او حرکت جوهری علت و منشاء تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر معرفی ...
بیشتر
صدرالمتألهین از دو منظر هستیشناختی و معرفتشناختی به تفسیر و تبیین فلسفی مفهوم قرآنی تبدل زمین و آسمان پرداخته است. در تفسیر او از آیه 48 سوره مبارکه ابراهیم (ع) به مساله تبدل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر از زوایای گوناگونی نگریسته شده است. در برخی از عبارات او حرکت جوهری علت و منشاء تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر معرفی شده است و در برخی دیگر تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر بر مبنای رجوع و بازگشت همه موجودات به اصل خود بعد از زوال و نابودی صورت طبیعی و وجود عنصری آنها تفسیر و تبیین شده است. اضافه بر این دو، در تبیین و تفسیری متفاوت، تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر به معنی تبدیل آنها در چشم انسان کامل از طریق ظهور ملکوت و مثال زمین و آسمان در عالم وسیع خیال معرفی شده است.
حسین زمانیها؛ طاهره یاوری
چکیده
از نظر ملاصدرا انسان گذشته از این بدن طبیعی که به منزله محمل و بستری برای حدوث و تکامل نفس است واجد بدن دیگری است که معلول نفس و متأخر از آن است. وی از این بدن که از لوازم نفس ناطقه انسانی در مرتبه تجرد مثالی آن است به بدن مثالی یا برزخی یاد میکند. بدن مثالی ذاتاً مدرک و حیّ است و برخلاف بدن طبیعیبا مرگ از نفس جدا نمی شود.از نظر ملاصدرا ...
بیشتر
از نظر ملاصدرا انسان گذشته از این بدن طبیعی که به منزله محمل و بستری برای حدوث و تکامل نفس است واجد بدن دیگری است که معلول نفس و متأخر از آن است. وی از این بدن که از لوازم نفس ناطقه انسانی در مرتبه تجرد مثالی آن است به بدن مثالی یا برزخی یاد میکند. بدن مثالی ذاتاً مدرک و حیّ است و برخلاف بدن طبیعیبا مرگ از نفس جدا نمی شود.از نظر ملاصدرا همین بدن مثالی است که اولا و بالذات متعلق تصرف و تدبیر نفس قرار میگیرد و نفس به واسطه این بدن مثالی در بدن طبیعی و عنصری تصرف مینماید. وی برای تبیین رابطه نفس و بدن از دو واسطه استفاده میکند که یکی از آنها روح بخاری و دیگری بدن مثالی است. از این دو روح بخاری نزدیک تر به بدن و بدن مثالی نزدیک تر به نفس است. بدن مثالی برای تصرف در بدن عنصری و طبیعی ابتدا در بخش لطیف تر آن که همان روح بخاری است تصرف نموده و چون روح بخاری به منزله حامل قوای نفس در تمام اندام جسمانی سریان دارد به واسطه آن حرکت خاصی را در بدن عنصری ایحاد مینماید.
عبدالله صلواتی؛ مروه دولتآبادی
چکیده
یکی از مباحث مهم نزد متفکرین اسلامی مسأله ملائکه و تحلیل و واکاوی مرتبت وجودی آن است؛ تحلیل صدرایی ملائکه در راستای طرح کلان ملاصدرا، یعنی هماهنگی عقل و نقل است. او در مواضعی از دریچه فلسفی از ملائکه یاد کرده و آنها را عقل مینامد و گاه نیز با لسان شریعت سخن گفته و با عنوان ملائکه از آنان یاد مینماید. دو پرسش اساسی این جستار عبارتند ...
بیشتر
یکی از مباحث مهم نزد متفکرین اسلامی مسأله ملائکه و تحلیل و واکاوی مرتبت وجودی آن است؛ تحلیل صدرایی ملائکه در راستای طرح کلان ملاصدرا، یعنی هماهنگی عقل و نقل است. او در مواضعی از دریچه فلسفی از ملائکه یاد کرده و آنها را عقل مینامد و گاه نیز با لسان شریعت سخن گفته و با عنوان ملائکه از آنان یاد مینماید. دو پرسش اساسی این جستار عبارتند از: ملاصدرا چه تلقیای از ملائکه دارد؟ او چگونه وجود ملائکه را اثبات میکند؟ بر این اساس برخی از نتایج این پژوهش به این قرار است: از نظر ملاصدرا، ملائکه طیفهای گوناگونی دارند که از آن جملهاند: ملائکه مقرب، ارواح مهیمن، ملائکه مدبر و ملائکه زمین. ویژگی مشترک میان آنها عبارت است از بساطت، تجرد، وجود بالفعل، مجرای فیض و رسالت؛ و همچنین تدبیر امور فلکی و دنیایی برخی از خصیصههای مختص ملائکه است. همچنین، گزارش ادله دوازدهگانه ملاصدرا در اثبات ملائکه و ارائه آنها با چینش برهانی و نقد و بررسی آنها از برجستگیهای این مقاله است که مسبوق به سابقه نیست.
فاطمه معین الدینی؛ علیرضا کهنسال؛ سید مرتضی حسینی شاهرودی
دوره 7، شماره 4 ، دی 1395، ، صفحه 87-109
چکیده
ملاصدرا نظر مشائیان در باب روحانیة الحدوث بودن نفس را نمی پذیرد و با اثبات حرکت جوهری، به جسمانی بودن نفس در ابتدای خلقت و حرکت تکاملی آن باور دارد. به عقیده صدرا،آنچه در سیر تکامل جوهری نفس، موجب استکمال آن می گردد، ادراکات نفس است و هر مُدرَک با اتّحاد با مرتبه ای از مراتب نفس، آن را تکامل می بخشد. علّامه طباطبائی مدّعا و برهان صدرالمتالّهین ...
بیشتر
ملاصدرا نظر مشائیان در باب روحانیة الحدوث بودن نفس را نمی پذیرد و با اثبات حرکت جوهری، به جسمانی بودن نفس در ابتدای خلقت و حرکت تکاملی آن باور دارد. به عقیده صدرا،آنچه در سیر تکامل جوهری نفس، موجب استکمال آن می گردد، ادراکات نفس است و هر مُدرَک با اتّحاد با مرتبه ای از مراتب نفس، آن را تکامل می بخشد. علّامه طباطبائی مدّعا و برهان صدرالمتالّهین در اثبات این مسئله را نمی پذیرد و خود راه جدیدی را در طرح و اثبات این مسئله پیش می گیرد. از نظر علّامه نفس درادراکات کلّی با جوهر عقلی متّحد می گردد که این اتّحاد از سنخ اتّحاد حقیقت و رقیقت است.در این پژوهش مشخّص می گردد که پذیرش نظر علّامه مبنی بر اتّحاد نفس با جوهرِ عقلی با دشواری های فروانی همراه است و حتی در صورت پذیرش این اتّحاد، به رابطه ی نفس با معقولات و مفاهیم کلّی که مسئله اساسی ملاصدراست، پاسخ داده نمی شود. همچنین تقریرِ دقیق برهان تضایف در این پژوهش، روشن می کند که برخی از انتقادات علامه به این برهان وارد است و تلاش محقّقین و معاصرین در حلّ این اشکالات ناموّفق بوده است.
فروغالسادات رحیمپور؛ محمد نصر اصفهانی
دوره 6، شماره 3 ، مهر 1394، ، صفحه 19-50
چکیده
موارد تشابه بسیاری بین دیدگاههای فلسفی افلوطین و ملاصدرا وجود دارد؛ یکی از این موارد مباحث نفس است. هدف ما در این تحقیق بررسی میزان اشتراک دیدگاه این دو فیلسوف بزرگ در خصوص احوال نفس در سه مقطع نفس قبل از بدن، با بدن، و بعد از بدن است که با شیوة توصیفی ـ تحلیلی انجام میشود. در اولین مقطع هر دو فیلسوف با اختلافی اندک به وجود نفسِ ...
بیشتر
موارد تشابه بسیاری بین دیدگاههای فلسفی افلوطین و ملاصدرا وجود دارد؛ یکی از این موارد مباحث نفس است. هدف ما در این تحقیق بررسی میزان اشتراک دیدگاه این دو فیلسوف بزرگ در خصوص احوال نفس در سه مقطع نفس قبل از بدن، با بدن، و بعد از بدن است که با شیوة توصیفی ـ تحلیلی انجام میشود. در اولین مقطع هر دو فیلسوف با اختلافی اندک به وجود نفسِ پیش از بدن قائلاند. در دومین مقطع نظر افلوطین این است که با وجود همکنشی بین نفس و بدن نفس ماهیتاً با بدن بیگانه است، اما ملاصدرا نفس را در مقاطعی با بدن متحد میداند. با این حال از نظر او بهسبب حرکت استکمالی جوهری از بدن فاصله میگیرد و با مرگ آن را کاملاً رها میکند. در سومین مقطع به نظر افلوطین نفس بعد از خروج از بدن به جایگاه اصلی خود بازمیگردد، اما تخیلات و تصورات این دنیایی را در ادامة حیات خود به همراه دارد و به نظر ملاصدرا نفس بدن را رها میکند و بهترتیب در بدنهای مثالی و اخروی خودساخته به حیات خود ادامه میدهد. اختلاف عمدة این دو فیلسوف در این مقطع این است که افلوطین برای انسانهای رشدنیافته معتقد به تناسخ است، اما ملاصدرا بههیچوجه تناسخ را نپذیرفته است.
محمدجواد جاوید؛ عصمت شاهمرادی
دوره 6، شماره 2 ، تیر 1394، ، صفحه 1-13
چکیده
سخنگفتن از نسبت بین نظریة حرکت جوهری ملاصدرا که بحثی هستیشناختی است و منطق ترجمه که از معناشناسی بحث میکند درظاهر قیاسی معالفارق است. اما اگر مراد از ترجمه بیان مراد ماتن (مؤلف) باشد که عملاً درکی فراتر از متن صرف است، در این صورت میتوان برای نظریة ملاصدرا در این خصوص وجهی قائل شد. این مقاله، با تمسک به نظریة حرکت جوهری ملاصدرا، ...
بیشتر
سخنگفتن از نسبت بین نظریة حرکت جوهری ملاصدرا که بحثی هستیشناختی است و منطق ترجمه که از معناشناسی بحث میکند درظاهر قیاسی معالفارق است. اما اگر مراد از ترجمه بیان مراد ماتن (مؤلف) باشد که عملاً درکی فراتر از متن صرف است، در این صورت میتوان برای نظریة ملاصدرا در این خصوص وجهی قائل شد. این مقاله، با تمسک به نظریة حرکت جوهری ملاصدرا، کشش معنا در امتداد زمان و مکان را با مفهوم حرکت بررسی میکند. برداشت مترجم، به مثابة یک مفسر و یا خواننده، از متن که با قوه و فعلیت درآمیخته است، در امتداد زمان سیر میکند و در لایههای وجودی متن جریان مییابد. درواقع، این برداشتها در فرآیند ترجمه و بازترجمه از یک متن واحد به فعلیت بیشتر میرسند و کاملتر میشوند. گزارة اخیر فرضیة اصلی ما را تشکیل میدهد که در آن حرکت در مؤلفههای موجود در فرآیند ترجمه مورد بررسی قرار میگیرد.
عزیز جشاننژاد؛ عباس جوارشکیان
دوره 6، شماره 2 ، تیر 1394، ، صفحه 15-41
چکیده
در تفکر ملاصدرا و ابنعربی، از سه جنبة هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی، میتوان به اثبات وحدت وجود پرداخت، و میتوان گفت این سه به نوعی در هم آمیختهاند. روح افکار ابنعربی، چیزی جز وحدت وجود نیست. وحدت وجودی که، مبنای آن، واقعگرایی، یا همان اصالت وجود مبتنی بر کشف، شهود و تجربه است.
ملاصدرا نیز، با طرح اصالت وجود، راه ...
بیشتر
در تفکر ملاصدرا و ابنعربی، از سه جنبة هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی، میتوان به اثبات وحدت وجود پرداخت، و میتوان گفت این سه به نوعی در هم آمیختهاند. روح افکار ابنعربی، چیزی جز وحدت وجود نیست. وحدت وجودی که، مبنای آن، واقعگرایی، یا همان اصالت وجود مبتنی بر کشف، شهود و تجربه است.
ملاصدرا نیز، با طرح اصالت وجود، راه را، برای وحدت موجودات عالم، باز کرد، و ما سوی الله را، چیزی جز شعاعها و پرتوهای نور حقیقی، و حقیقت وجود (ذات لایزال الهی) نمیداند. آنچه اصیل و یگانه است، همان هستی و ذات خداوند است. او، در عین پیروی و دفاع از دیدگاه ابنعربی در وحدت وجود، بر خلاف وی، که روش عقلی را در الهیات، نه کافی میداند و نه لازم، تلاشهایی برای عقلانیکردن آنچه ورای طور عقل است را، برای فهم عموم، انجام داده است. در این نوشتار، تلاش بر این است تا مبانی و سبک این دو حکیم و عارف الهی از سه جنبة مذکور، یعنی معرفتشناسی، هستیشناسی، و انسانشناسی، در شکلگیری نظریة وحدت وجود، بررسی و مقایسه شود.
محمدکاظم علمی سولا؛ سیده اکرم برکاتی
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 67-94
چکیده
پژوهش حاضر، به بررسی دیدگاههای ریکور و ملاصدرا در مبحث خیال و نقش مؤثر تخیل بهویژه در حوزة معرفت میپردازد. گرچه مبادی دو فیلسوف در این باره متفاوت است، در حوزههای خاصی شباهتهای قابل توجهی در اندیشههای این دو ظاهر میشود. ریکور که یکی از فیلسوفان معاصر حوزة هرمنوتیک است از مباحثی نظیر نشانهشناسی، زبانشناسی، ساختارگرایی، ...
بیشتر
پژوهش حاضر، به بررسی دیدگاههای ریکور و ملاصدرا در مبحث خیال و نقش مؤثر تخیل بهویژه در حوزة معرفت میپردازد. گرچه مبادی دو فیلسوف در این باره متفاوت است، در حوزههای خاصی شباهتهای قابل توجهی در اندیشههای این دو ظاهر میشود. ریکور که یکی از فیلسوفان معاصر حوزة هرمنوتیک است از مباحثی نظیر نشانهشناسی، زبانشناسی، ساختارگرایی، و معرفتشناسی رایج در فلسفة تحلیلی، برای غنیساختن هرمنوتیک استفادة بسیار کرده است. بدینسبب، مسئلة زبان در اندیشة وی نقشی محوری دارد. تفاوت مبنایی اندیشة ریکور با ملاصدرا در مبحث تخیل، به این جهت است که در اندیشة ریکور، «زبان»، مبنای تبیین تخیل است. وی نقش تخیل در شناخت را از طریق زبان توضیح میدهد. اما ملاصدرا عمل تخیل در ایجاد معرفت را عمل قوهای از قوای نفس میداند و مستقیماً به زبان نمیپردازد. اما به رغم این تفاوت مبنایی، هر دو فیلسوف تخیل را واسطهای میان جهان اعیان و دنیای درون ذهن، میدانند و هر دو، این امکان را با مفهوم اجتماع دو امر متباین توضیح میدهند.
سیدعلی علمالهدی
دوره 5، شماره 4 ، بهمن 1393، ، صفحه 105-122
چکیده
در عمدة پژوهشهایی که در خصوص زمان در فلسفة اسلامی و تفکر مشایی و صدرایی صورت پذیرفته است عمدتاً به مقولۀ زمان از دریچة بحث حرکت نگریسته شده و معمولاً این پژوهشها درصدد رمزگشایی از نسبت حرکت و زمان با یکدیگر در تفکرات و فلسفههای یادشده بودهاند. اما در این تحقیق مسئلة رابطة زمان با ذهن و اینکه زمان امری عینی است یا ذهنی دغدغة ...
بیشتر
در عمدة پژوهشهایی که در خصوص زمان در فلسفة اسلامی و تفکر مشایی و صدرایی صورت پذیرفته است عمدتاً به مقولۀ زمان از دریچة بحث حرکت نگریسته شده و معمولاً این پژوهشها درصدد رمزگشایی از نسبت حرکت و زمان با یکدیگر در تفکرات و فلسفههای یادشده بودهاند. اما در این تحقیق مسئلة رابطة زمان با ذهن و اینکه زمان امری عینی است یا ذهنی دغدغة اصلی است. از همین رو، ابتدا به دو مفهوم متفاوتی که از زمان میتوان داشت و معمولاً از آن به سلسلۀ زمانی پویا و سلسلة زمانی ایستا یاد میشود اشاره شده است و سپس نشانه داده شده که مفهوم زمانی در تفکر ارسطویی و مشایی و در تفکر متکلمان یک امتداد متصل و متصرم است و لذا باید پذیرفت نگاه ایشان به زمان به صورت یک سلسلة زمانی ایستا است.
در گام نهایی این تحقیق، نشان داده میشود زمان به معنای سلسلة زمانی ایستا و به صورت یک امتداد متصل در فلسفة ملاصدرا امری ذهنی است و هیچ منشأ انتزاع عینی ندارد. لذا این مقاله انگارة معقول ثانی فلسفی بودن زمان در تفکر ملاصدرا را مردود میداند
فروغ رحیمپور
دوره 5، شماره 3 ، آذر 1393، ، صفحه 25-41
چکیده
تناسخ که در اصطلاح رایج فلسفی به معنی انتقال نفس از بدن خود به بدن مادی دیگر در همین دنیا و پس از مرگ افراد است قاطعانه از سوی ابنسینا و ملاصدرا با برهان عقلی رد شده است؛ هر یک از این دو فیلسوف بزرگ با تکیه بر مبانی خود، رابطة ویژة نفس انسان با بدن وی را نشان میدهند و با استناد به آن، تعلق نفس به بدن/ بدنهای دیگر را نفی میکنند.
استدلالهای ...
بیشتر
تناسخ که در اصطلاح رایج فلسفی به معنی انتقال نفس از بدن خود به بدن مادی دیگر در همین دنیا و پس از مرگ افراد است قاطعانه از سوی ابنسینا و ملاصدرا با برهان عقلی رد شده است؛ هر یک از این دو فیلسوف بزرگ با تکیه بر مبانی خود، رابطة ویژة نفس انسان با بدن وی را نشان میدهند و با استناد به آن، تعلق نفس به بدن/ بدنهای دیگر را نفی میکنند.
استدلالهای شیخالرئیس در نفی تناسخ بر این مبنا استوار است که نفس از حیث ذات، مجرد و از حیث فعل، مادی است لذا گرچه علت فاعلی و مفیض نفس، عقل مفارق است اما مزاج مستعد و مادة بدنی، زمینهساز و معد این افاضه است. به علاوه، شیخ معتقد است که رابطة هر نفس با مادة بدنی خود، رابطة لزومیة ذاتیه است و به همین سبب، این نفس برای این بدن، امری بیبدیل است. اما صدرالمتألهین به مبانی نوینی نظیر تشکیک و اشتداد در وجود و حرکت استکمالی جوهری در همة موجودات (ازجمله در نفس و بدن به موازات یکدیگر) قائل است و نفس را در بدو حدوث، جسمانی میداند و معتقد است که ترکیب نفس و بدن ترکیبی اتحادی است. او علاوه بر اینکه به نقل و تأیید راهحلهای شیخالرئیس میپردازد، از مبانی متعالیه نیز بهره میبرد و بدین وسیله، هم تبیین نوینی از بعضی از برهانهای رد تناسخ بهدست میدهد و هم خود، راهحل و برهان جدیدی برای ابطال تناسخ ارائه میکند که فقط با مبنای متعالیه قابل توضیح است.
این مقاله درنظر دارد ضمن توضیح و مقایسة راهحلهای منتخب این دو فیلسوف برای نفی تناسخ و روشنکردن نقاط مشترک ایشان، کارکرد مبانی خاص هر یک در این حوزه را روشن کند و نشان دهد که چگونه در مواردی مبانی متفاوت برای برآوردن مقصود واحد، بهکار گرفته میشوند
اعظم اسلامی نشلجی؛ رضا اکبریان
دوره 5، شماره 2 ، شهریور 1393، ، صفحه 1-19
چکیده
در این مقاله سعی بر آن است تا به مسئلة سلوک عرفانی در تفکر فلسفی ملاصدرا و علامه طباطبایی بپردازیم. مهمترین هدف پژوهش حاضر این است که نشان دهد که نوآوریهای علامه طباطبایی در این مسئله، بر اساس مبانی نظری فلسفة او، چه بوده است. ملاصدرا اسفار اربعة خود را بر اساس آموزههای عرفانی ابنعربی، بهخصوص سفرهای چهارگانة انسان برای سلوک ...
بیشتر
در این مقاله سعی بر آن است تا به مسئلة سلوک عرفانی در تفکر فلسفی ملاصدرا و علامه طباطبایی بپردازیم. مهمترین هدف پژوهش حاضر این است که نشان دهد که نوآوریهای علامه طباطبایی در این مسئله، بر اساس مبانی نظری فلسفة او، چه بوده است. ملاصدرا اسفار اربعة خود را بر اساس آموزههای عرفانی ابنعربی، بهخصوص سفرهای چهارگانة انسان برای سلوک در حقایق الهی تنظیم میکند و تلاش دارد تفسیری فلسفی از سلوک عرفانی انسان در مسیر الی الله ارائه کند. او مقصد سلوک عرفانی را رسیدن به ساحت وجود بر محور معرفت و حکمت نظری میداند و از قرب الهی نیز در همین پارادایم صحبت میکند ولی آن را متفرع بر حکمت نظری و مباحث وجودشناسی میداند. علامه طباطبایی با اثبات وحدت شخصی وجود به عنوان اولین مسئلة فلسفی، با ظرافت تمام، طرح ملاصدرا از سلوک عرفانی را با توجه به مبانی خویش تغییر میدهد. در فلسفة او سلوک عرفانی جهت نزدیکشدن به واقعیت مطلق و رسیدن به قرب الهی بدون واسطههایی که ملاصدرا مطرح میکند، محقق میشود
مهدی زمانی
دوره 5، شماره 2 ، شهریور 1393، ، صفحه 75-88
چکیده
ازلیت خداوند پرداخته میشود. در فلسفة دین معاصر، دیدگاههای گوناگون دربارة ازلیت خداوند، در سه تفسیر 1. فرازمانی استمراری، 2. فرازمانی غیر استمراری، و 3. زمانیگرایی خلاصه شده است. با بررسی آثار ملاصدرا به سه تفسیر از ازلیت الهی دست مییابیم که از آنها به 1. فرازمانی غیر استمراری، 2. احاطه بر همة زمانها، و 3. فرازمانی استمراری ...
بیشتر
ازلیت خداوند پرداخته میشود. در فلسفة دین معاصر، دیدگاههای گوناگون دربارة ازلیت خداوند، در سه تفسیر 1. فرازمانی استمراری، 2. فرازمانی غیر استمراری، و 3. زمانیگرایی خلاصه شده است. با بررسی آثار ملاصدرا به سه تفسیر از ازلیت الهی دست مییابیم که از آنها به 1. فرازمانی غیر استمراری، 2. احاطه بر همة زمانها، و 3. فرازمانی استمراری تعبیر میکنیم. این سه تفسیر در آثار او بیشتر با تعبیرات ازلیت، اولیت، و سرمدیت بیان میشود که بر اساس شیوة خاص حکمت صدرایی در کنار یکدیگر قرار میگیرند و با هم قابل جمع هستند. بدینسان در ازلیت (تفسیر فرازمانی غیر استمراری) بر تنزیه خداوند از محدودیت تأکید میشود؛ که نمونهای از صفات سلبی یا جلال است. در اولیت به احاطة خداوند بر زمان و موجودات زمانمند تکیه میشود؛ که نمونهای از صفات جمال یا فعل است. سرانجام با سرمدیت (تصور فرازمانی استمراری) تلاش میشود که دو تصور استمرار و گستردگی وجود خداوند با تعالی و برتری ذات او از زمان جمع شود. نتیجه آنکه دیدگاه ملاصدرا دربارة ازلیت الهی در عین توصیفات متفاوت، جامعیت، سازگاری درونی، و نیز قوام و استحکامی را که یک نظریة جامع لازم است داشته باشد دارد
حسین محمدی؛ عبدالرسول کشفی؛ حسن ابراهیمی
دوره 5، شماره 1 ، خرداد 1393، ، صفحه 109-131
چکیده
ارتباط نفس و بدن از مباحث مهم فلسفة ذهن است. دربارة این ارتباط دو دیدگاه وجود دارد: یگانهانگاری و دوگانهانگاری؛ دوگانهانگاری دیدگاهی است که انسان را متشکل از دو جنبة بدن مادی و نفس مجرد میداند. یگانهانگاری که در تقابل با دوگانهانگاری است دو شاخه دارد: یگانهانگاری مادیگرایانه که حقیقت انسان را مادة محض تلقی میکند ...
بیشتر
ارتباط نفس و بدن از مباحث مهم فلسفة ذهن است. دربارة این ارتباط دو دیدگاه وجود دارد: یگانهانگاری و دوگانهانگاری؛ دوگانهانگاری دیدگاهی است که انسان را متشکل از دو جنبة بدن مادی و نفس مجرد میداند. یگانهانگاری که در تقابل با دوگانهانگاری است دو شاخه دارد: یگانهانگاری مادیگرایانه که حقیقت انسان را مادة محض تلقی میکند و یگانهانگاری ایدئالیستی که حقیقت انسان را نفس محض میداند.
ملاصدرا و جان هیک، که متعلق به دو سنت معرفتی متفاوتند، هر دو معتقدند که انسان دارای نفس مجرد و بدن مادی است. مقاله نشان میدهد که دیدگاه ملاصدرا در باب ارتباط نفس و بدن دیدگاهی یگانهانگارانه است، اما نه به معنای مصطلح آن، بلکه دیدگاهی بدیع و منحصر به فرد که مبتنی بر اصول فلسفی و نفسشناسی اوست. جان هیک در باب ارتباط نفس و بدن دیدگاه دوگانهانگاری جوهری را اتخاذ کرده است که با نفی نظریههای اینهمانی و پیامد ثانوی از دیدگاه خود دفاع میکند. در عین حال، صرف نظر از دیدگاه او در باب نفس و بدن، بسیاری از نظریات او شبیه یا نزدیک به دیدگاههای ملاصدرا است. باور به دوساحتیبودن انسان و وجود نفس، کیفیت پیدایش نفس، تجرد، جسمانیهالحدوث بودن، حرکت اشتدادی، ذومراتببودن و تعامل نفس و بدن و تأثیر هر یک در دیگری از جملة آنهاست
سمنبر میرزایی؛ هادی وکیلی
دوره 5، شماره 1 ، خرداد 1393، ، صفحه 133-160
چکیده
ازجمله مسائل مطرحشده در فلسفه و عرفان اسلامی، مقولة خیال و مثال و برزخ است که در تبیین بسیاری از اعتقادات اسلامی ازجمله اصل معاد و حیات پس از مرگ، و اثبات تجرد روح و غیره نقش اساسی دارد. ابن عربی، ملاصدرا، ابن سینا، فارابی، و شیخ اشراق ازجمله اندیشمندانی هستند که به این مباحث پرداختهاند. در اندیشة ابن عربی، خیال، محل جمع اضداد ...
بیشتر
ازجمله مسائل مطرحشده در فلسفه و عرفان اسلامی، مقولة خیال و مثال و برزخ است که در تبیین بسیاری از اعتقادات اسلامی ازجمله اصل معاد و حیات پس از مرگ، و اثبات تجرد روح و غیره نقش اساسی دارد. ابن عربی، ملاصدرا، ابن سینا، فارابی، و شیخ اشراق ازجمله اندیشمندانی هستند که به این مباحث پرداختهاند. در اندیشة ابن عربی، خیال، محل جمع اضداد است و امری است که نه موجود است نه معدوم، نه معلوم است نه مجهول؛ او خیال را مضیّقترین و موسعترین معلومات میداند و معتقد است که انسان با دیدة خیال میتواند صورتهای خیالی و محسوس را با هم ادراک کند. وی نظریاتش دربارة عما را نیز، با نظریة خیال پیوند مىدهد و معتقد است که اگر نیروی خیال نبود عما، پدیدار نمىشد. از نظر وی خیال از بردگان نفس ناطقه است و برده در برابر سرور به سبب ملکیت، دارای گونهای فرمانروایى است، فرمانروایى خیال در این است که نفْس را به هر صورتى که خواهد، شکل مىدهد. از دیدگاه صدرالمتألهین قدرت قوة خیال گاهى فطرى و گاهى کسبى است و ازجمله عوامل کسبى در رؤیت بىواسطة صور نورانى، کمخوردن و کمآشامیدن، کمخوابى، رهاکردن، تنآسایى، و رهاشدن از بند نرمى و لطافت است. صدرا براى نفس، قدرت و قوتى قائل است که به واسطة آن، نفس با نیروى خیال، قادر به انشا و ایجاد صورى است که در هیچیک از عالم عقول، اعیان و حتى عالم مثال وجود ندارند
رضا اکبری
دوره 4، شماره 2 ، شهریور 1392، ، صفحه 21-36
چکیده
مسئلة اصالت وجود و اصالت ماهیت در ابتدا ممکن است به صورت دو مسئلة مقابل هم جلوه نمایند ولی درواقع دو نظام با مجموعهای از اصول در تقابل با یکدیگر قرار گرفتهاند که در صف مقدم آن دو، اصالت وجود و اصالت ماهیت قرار دارند. برای مثال، توجه به دلیل مبتنیبر حرکت اشتدادی نشان میدهد که ملاصدرا نظام مبتنیبر اصول اصالت ماهیت، نفی حرکت ...
بیشتر
مسئلة اصالت وجود و اصالت ماهیت در ابتدا ممکن است به صورت دو مسئلة مقابل هم جلوه نمایند ولی درواقع دو نظام با مجموعهای از اصول در تقابل با یکدیگر قرار گرفتهاند که در صف مقدم آن دو، اصالت وجود و اصالت ماهیت قرار دارند. برای مثال، توجه به دلیل مبتنیبر حرکت اشتدادی نشان میدهد که ملاصدرا نظام مبتنیبر اصول اصالت ماهیت، نفی حرکت اشتدادی در ماهیت، و تلقی خاص مشائیان از حرکت در کیف را مورد نقد قرار داده است. از سوی دیگر اصالت وجود بهتنهایی در مواجهه با حرکت اشتدادی کارایی ندارد و نیازمند قرارگرفتن در نظامی متشکل از نظریات اصالت وجود، وحدت وجود، و اشتداد وجود است. بنابراین ملاصدرا نوع نگاه خود به عالم و تصویر برآمده از آن را در مقابل نوع نگاه طرفداران اصالت ماهیت و تصویر برآمده از آن نگاه قرار داده و به صحت تصویر خود حکم کرده است هرچند که در مقام انتقال تصویر ذهنی خود از واقعیت به دیگران، مجبور به تقطیع بخشهای متفاوت این تصویر از یکدیگر و آوردن آنها در یک ترتیب خطی شده است.
محمدهادی توکلی؛ محمد سعیدیمهر
دوره 4، شماره 2 ، شهریور 1392، ، صفحه 37-52
چکیده
اثبات نظریۀ اتحاد عاقل و معقول و پاسخ به ایرادات ابن سینا بر این مسئله، از جمله ابتکارات و نوآوریهای فلسفی صدرالمتألهین بهشمار میرود. علامه طباطبایی با وجود انتقاداتی که بر یکی از براهین صدرالمتألهین دارد، خود اتحاد عاقل و معقول را میپذیرد و برای اثبات آن روش جدیدی را بهکار میگیرد. در این مقاله علاوهبر بررسی ...
بیشتر
اثبات نظریۀ اتحاد عاقل و معقول و پاسخ به ایرادات ابن سینا بر این مسئله، از جمله ابتکارات و نوآوریهای فلسفی صدرالمتألهین بهشمار میرود. علامه طباطبایی با وجود انتقاداتی که بر یکی از براهین صدرالمتألهین دارد، خود اتحاد عاقل و معقول را میپذیرد و برای اثبات آن روش جدیدی را بهکار میگیرد. در این مقاله علاوهبر بررسی انتقادی برهان علامه طباطبایی، از وجوه افتراق دیدگاه علامه و صدرالمتألهین در این مسئله بحث خواهیم کرد.