علی ترابی میبدی؛ زینب صادقی؛ مهران نحفی؛ زهرا لطفی
چکیده
در سالهای اخیر، پژوهش های متعددی با رویکرد مروری در حوزههای علوم انسانی به زبان فارسی به نگارش درآمده ، اما در حوزهی فلسفه اسلامی به این امر کمتر پرداختهاند. نوشتار حاضر به منظور مرور تولیدات علمی در زمینهی پایاننامهها و مقالات موجود سالهای 1380تا 1399، در دو محور علم و عقل از دیدگاه ملاصدرا نگارش یافته است. پرسش پایهای ...
بیشتر
در سالهای اخیر، پژوهش های متعددی با رویکرد مروری در حوزههای علوم انسانی به زبان فارسی به نگارش درآمده ، اما در حوزهی فلسفه اسلامی به این امر کمتر پرداختهاند. نوشتار حاضر به منظور مرور تولیدات علمی در زمینهی پایاننامهها و مقالات موجود سالهای 1380تا 1399، در دو محور علم و عقل از دیدگاه ملاصدرا نگارش یافته است. پرسش پایهای جستار حاضر آن است که دغدغهمندی پژوهشگران فلسفه، معطوف به کدام زمینه است؟ دستاورد نوشتار حاضر آن است که میزان فراوانی پژوهشها در مسأله علم است و بیشترین موضوع مورد علاقه پژوهشگران در زمینهی عقل از دیدگاه معرفتشناسی است که عمدتا به تطبیق نظر ملاصدرا با دیگر فلاسفه پرداختهاند و مسأله مهم معنا و کارکرد عقل که مغالطه در کارکردهای مختلف را در پی دارد مورد غفلت قرار گرفته یا کمتر مورد توجه بوده است و عقلانیت که بر اساس معانی مختلف مشترک لفظی است مشترک معنوی تلقی شده و چالشها و مغالطه هایی را منجر شده است که در پژوهش و پژوهشهای مستقل آینده قابل بررسی است. درحوزه علم و عقل به پژوهشهای انجام شده در سایر کشورهای اسلامی و غیر آن توجه نشده ورویکرد پژوهشگران سایر کشورها به حوزه مسائل فلسفه اسلامی مورد بی توجهی قرار گرفته است.
حمیده اخباراتی؛ شهرام پازوکی
دوره 7، شماره 3 ، آذر 1395، ، صفحه 107-130
چکیده
اشاعره یکی از مذاهب کلامی اهل سنت هستند. تشابه ظاهری بین بعضی اعتقادات اصولی اشاعره و تعالیم عرفانی، باعث شده که عارفان بزرگ مسلمان از جمله مولانا جلال الدین محمد بلخی را در جرگه مذهب اشعری تصور کنند. در حالیکه اصولاً مبانی و مبادی علم عرفان و علم کلام کاملاً مستقل و متفاوت هستند. در این مقاله سعی شده برخی از تشابهات ظاهری آرای عرفانی ...
بیشتر
اشاعره یکی از مذاهب کلامی اهل سنت هستند. تشابه ظاهری بین بعضی اعتقادات اصولی اشاعره و تعالیم عرفانی، باعث شده که عارفان بزرگ مسلمان از جمله مولانا جلال الدین محمد بلخی را در جرگه مذهب اشعری تصور کنند. در حالیکه اصولاً مبانی و مبادی علم عرفان و علم کلام کاملاً مستقل و متفاوت هستند. در این مقاله سعی شده برخی از تشابهات ظاهری آرای عرفانی مولانا در قیاس با اصول اعتقادی اشاعره که ظاهراً مشترک می نمایند، بیان گردد و تفاوت عمیق بین آن دو به طور مختصر شرح داده شود. بدین منظور اقوال آنان خصوصاً در باب «حسن وقبح»، «جبر و اختیار»، «توحید افعالی و انکار علیّت»، «عینیت ذات با صفات» و «رؤیت حق تعالی» مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت به این مسئله پاسخ داده می شود: «آیا مولانا از نظر اعتقادات اشعری است؟» یا اینکه عرفان و علم کلام آنچنان فاصله ای دارند که قیاس آنها حاکی از ناآگاهی از هر دو جریان فکری است."
زینب برخورداری؛ سمیه خوشدونی فراهاین
دوره 7، شماره 2 ، شهریور 1395، ، صفحه 93-117
چکیده
چکیده در آرای اندیشمندان و نیز فارابی، درباره زنان، عباراتی دال بر نسبت ضعف ونقص عقل به آنان وجود دارد که سوءبرداشتها و ابهاماتی را درپی داشتهاست. جستجو در آرای انسانشناسی فارابی و تطبیق نظرات وی در مورد زن، راهی است برای تشخیص و برخورد منطقی با تمایزات زن و مرد. انسانشناسی فارابی نشان میدهد، زن و مرد ازلحاظ برخورداری ...
بیشتر
چکیده در آرای اندیشمندان و نیز فارابی، درباره زنان، عباراتی دال بر نسبت ضعف ونقص عقل به آنان وجود دارد که سوءبرداشتها و ابهاماتی را درپی داشتهاست. جستجو در آرای انسانشناسی فارابی و تطبیق نظرات وی در مورد زن، راهی است برای تشخیص و برخورد منطقی با تمایزات زن و مرد. انسانشناسی فارابی نشان میدهد، زن و مرد ازلحاظ برخورداری از موهبت عقل و قوای حاسه و متخیله، با یکدیگر تفاوتی ندارند.وی درکسب سعادت، هم خود فرد و هم جامعه را دخیل دانسته و جنسیت را وارد نمیکندبا تفکیک ساحت خردمندی و خردورزی قابل تبیین است. زنان و مردان در ساحت خردمندی (برخورداری اولیه از قوای عقلانی) یکسان هستند اما در خردورزی (بهفعلیت رساندن قوای عقلانی) موانع متفاوت دارند و این موانع تاکنون برای زنان بیش از مردان تحقق یافتهاست. اولین مانع،برمبنای نظام مزاج شناسی، غلبه بیشتر طبع سردی در زنان و تأثیر آن بر قوای عاقله است.دوم، محدودیت زنان از کسب تجربه است که برخاسته از نظامها و فرهنگهای حاکم بر جوامع بوده و منجر به نقصان عقل تجربی میشود که در صورت بروز برای مران نیز به ضعف خردورزی منجر میشود. به عبارتی مانع ذاتی برای تعقل زنان نیست بلکه هردو عرضی و قابلرفع است.
غلامحسین خدری؛ مستانه کاکایی
دوره 3، شماره 1 ، شهریور 1391، ، صفحه 75-96
چکیده
عقل فعال بعد از ارسطو جایگاه متفاوتی در اندیشۀ فیلسوفان داشته است. هریک بنابر نیاز و خلأیی در فلسفة خود جایگاه عقل فعال را تعیین میکردند. افلاطون کلیات را قائم به ذات، مجرد، و ثابت میدانست که در عالم محسوس نبودند. او نیازی به وجود عقل فعال حس نمیکرد، اما ارسطو، در مخالفت با استاد خود، کلیات را در امور محسوس قرار داد، از آنجا ...
بیشتر
عقل فعال بعد از ارسطو جایگاه متفاوتی در اندیشۀ فیلسوفان داشته است. هریک بنابر نیاز و خلأیی در فلسفة خود جایگاه عقل فعال را تعیین میکردند. افلاطون کلیات را قائم به ذات، مجرد، و ثابت میدانست که در عالم محسوس نبودند. او نیازی به وجود عقل فعال حس نمیکرد، اما ارسطو، در مخالفت با استاد خود، کلیات را در امور محسوس قرار داد، از آنجا که ارسطو از عقل به صورت مبهم و در مقایسه با حس سخن گفت، برای تبیین مفهوم کلی به وجود عقل نیاز داشت. بعد از او، شارحان و مفسران آثارش عقل فعال را از فلسفۀ او بیرون کشیدند، یا مانند اسکندر افرودیسی آن را موجود متعالی و خدا خواندند یا آن را به مانند فیلسوفان مسلمان، فارابی و ابن سینا، بیرون از نفس انسان قرار دادند که از طریق آن هم مسئلة رابطۀ کثرت با وحدت را حل کنند و هم مسئلة معرفت را بیپاسخ نگذارند. درمقابل، فیلسوفانی مانند توماس آکوئینی، در قرون وسطی، علیرغم تأثیرپذیری بسیار از این اندیشمندان، در زمینۀ عقل فعال موضعی متفاوت گرفتند و تبیین دیگری از ارسطو ارائه کردند؛ اینان عقل فعال را بخشی از نفس قرار دادند. عقل فعال در ابن سینا جایگاهی مشابه عقل در دیدگاه افلوطین دارد؛ به این ترتیب که در حوزۀ وجودشناسی، حلقۀ ارتباط بین عقول مفارق (دهگانه) و امور محسوس و مبدأ صدور کثرت جهان مادی است و در حوزۀ معرفتشناسی، افاضۀ صوَر کلی و معقولات بر نفس ناطقه و خروج آن از قوه به فعلیت از کارکردهای آن است. عقل فعال برای توماس، بهزعم خود او، بیشتر ارسطویی است و صرفاً جایگاه معرفتشناسانه دارد. برای او عقل فعال انتزاعکننده است، صور معقول را از محسوسات انتزاع میکند و به فعلیت میرساند. در حوزۀ وجودشناسی، عقل فعال در نفس انسان قرار دارد و کارکردی وجودی و علّی ندارد.
مهری چنگی آشتیانی
دوره 2، شماره 2 ، دی 1390، ، صفحه 17-34
چکیده
نقش عقل و کارکرد آن در مدعیات دینی بسیار حائز اهمیت است. رویکرد عقلگرایی در جهان اسلام بسیار متفاوت است. مشربهای مختلف فلسفی و کلامی و نزاعهای نظری در جهان همه ناشی از نقش عقل و فرایند عقلانیتاند. کندی، فارابی، بوعلیسینا، سهروردی، و ملاصدرا از بزرگترین فلاسفة مشرقزمیناند که رویکردهای مختلفی در ارتباط عقل ...
بیشتر
نقش عقل و کارکرد آن در مدعیات دینی بسیار حائز اهمیت است. رویکرد عقلگرایی در جهان اسلام بسیار متفاوت است. مشربهای مختلف فلسفی و کلامی و نزاعهای نظری در جهان همه ناشی از نقش عقل و فرایند عقلانیتاند. کندی، فارابی، بوعلیسینا، سهروردی، و ملاصدرا از بزرگترین فلاسفة مشرقزمیناند که رویکردهای مختلفی در ارتباط عقل و دین دارند. یکی از فیلسوفان مشهوری که در این زمینه درخشید فارابی است. فارابی در زمانی نظریات خود را عرضه کرد که دنیای اسلام درگیر نزاعها و مجادلات عقیدتی، فرقهای، کلامی، اختلافات سیاسی، و آشوبهای اجتماعی، بهخصوص جنگ بر سر قدرت و بهدستگرفتن قدرت، بود. جهان اسلام در آن موقع بهعلت فقدان اصالتهای دینی پریشان مانده بود و نیازمند این بود که برای رفع چالشهای موجود توجیهاتی علمی بیابد. در آن موقع بازار فلسفة یونانی گرم بود و دخالتدادن و التقاط اصول آن در تفکرات دینی میتوانست راهی برای دفع ابهامات و دودلیها و بنبستها باشد. لذا، میبینیم فارابی با استفاده از فلسفة یونانی و از طریق استدلال عقلی سعی دارد تا فهم بهتری از دین عرضه کند. او قوانین و اصول کلی اسلامی را، که متکی به وحیاند، متضمن سعادت در هر دو جهان میدانست و برای عقل انسان این توان را قائل بود که میتواند این قوانین و اصول کلی را بفهمد و تبیین عقلانی کند. به نظر او عقل ماهیتی جهانشمول دارد و قبول براهین آن، خصیصة مشترک و لایتغیر همة انسانهاست. فارابی بر آن است که آموزهها و تعلیمات دینی و فلسفی یکی است. هر دو از منشأ وحی و مفیض عقل فعالاند و به کمال و سعادت منتهی میشوند. لذا، فارابی بین تدین و تعقل تعارضی نمیبیند و برای عقل جایگاه ویژهای قائل است. بگذریم از مواردی که افراط در برخی نظریاتش مشهود است، ازجمله اینکه او فیلسوف را از نبی بالاتر میداند. او معتقد است فیلسوف با خواص سخن میگوید؛ روش او عقل است، ولی نبی از طریق تصرف در قوة متخیله و با خطابه مردم را اقناع و مجاب میکند.
محمد فنائی اشکوری
دوره 2، شماره 2 ، دی 1390، ، صفحه 79-96
چکیده
یکی از مباحث کلیدی و سرنوشتساز دربارة عرفان و دین تعیین نسبت میان آنهاست. برخی عرفان را غیر از دین و حتی ناسازگار با آن میدانند. بر همین اساس، گروهی به عرفان دلبسته و از دین گسستهاند، و جمعی به دین پیوسته با عرفان به نزاع برخاستهاند. کسانی هم که عرفان را با دین سازگار میدانند در تعیین نسبت میان آن دو اختلاف نظر ...
بیشتر
یکی از مباحث کلیدی و سرنوشتساز دربارة عرفان و دین تعیین نسبت میان آنهاست. برخی عرفان را غیر از دین و حتی ناسازگار با آن میدانند. بر همین اساس، گروهی به عرفان دلبسته و از دین گسستهاند، و جمعی به دین پیوسته با عرفان به نزاع برخاستهاند. کسانی هم که عرفان را با دین سازگار میدانند در تعیین نسبت میان آن دو اختلاف نظر دارند. برخی عرفان را عین دین یا گوهر آن تلقی میکنند و دستهای آن را جزئی از اجزای دین بهشمار میآورند. تعیین نسبت میان دین و عرفان جز با کاوش در ماهیت دین و عرفان ممکن نیست. نظریهای که در این مقاله تبیین و اثبات میشود این است که عرفان نه ضد دین، نه بیگانه از دین، نه عین دین، و نه جزئی از اجزای دین است، بلکه عرفان باطن دین است. در پرتو این نظریه بسیاری از پرسشها و شبهاتی که دربارة عرفان و رابطة آن با دین وجود دارد نیز پاسخ داده میشود. با حل این مسئله ضمن روشنشدن نسبت دین و عرفان، چیستی آنها نیز بهتر دانسته میشود. علاوهبر این، معیاری روشن برای تشخیص عرفان اصیل از عرفانهای ناقص، التقاطی، و شبهعرفانها بهدست میآید.
عبدالله جوادی آملی
دوره 1، شماره 1 ، شهریور 1389، ، صفحه 19-28
چکیده
انسان دوستی و مفاهیم مرتبط با آن، از جمله مباحثی است که در طول تاریخ بشر، مورد توجه بوده و از اهمیت ویژهای در روابط انسانی برخوردار است. مفهوم انسان دوستی و مسائل مرتبط با آن، بارها از سوی صاحبنظران و اندیشمندان نقد و بررسی شده است. البته این مفهوم، از گسترة معنایی وسیعی برخوردار است و بحث و بررسی تمامی مسائل مربوط به آن، از عهدة ...
بیشتر
انسان دوستی و مفاهیم مرتبط با آن، از جمله مباحثی است که در طول تاریخ بشر، مورد توجه بوده و از اهمیت ویژهای در روابط انسانی برخوردار است. مفهوم انسان دوستی و مسائل مرتبط با آن، بارها از سوی صاحبنظران و اندیشمندان نقد و بررسی شده است. البته این مفهوم، از گسترة معنایی وسیعی برخوردار است و بحث و بررسی تمامی مسائل مربوط به آن، از عهدة یک مقاله یا کتاب خارج است و به کنکاش و تتبع زیاد و زمان کافی نیاز دارد. اما از جمله مباحثی که مستقیماً به مفهوم انساندوستی مربوط است و در حقیقت زیر مجموعة آن قرار میگیرد. مسئلة نحوة تعامل حکومت با مردم و حفظ کرامت و جایگاه انسانی شهروندان جامعه توسّط دولتمردان است. مقالة حاضر به بررسی این امر مهم در سیرة علوم و با تأکید بر نامة حضرت به مالک اشتر، پرداخته، تلاش میکند برخی اصول انسان دوستی را که دولتمردان، ملزم به رعایت آن در قبال مردم هستند، از دیدگاه امام علی (ع) مورد بررسی قرار دهد. مفاهیمی چون رعایت عدالت در برخورد با مردم، مشورت با مردم در امور جامعه، نقدپذیری دولتمردان مخالفت با حاکمیّت روابط ، پاسخگو بودن مسئولان به مردم، ایجاد امنیت در جامعه و ... از جمله اصول انسان دوستی است که حضرت در کلام گهربار خود به آن اشاره فرموده و ما نیز در این مقاله به بررسی آن خواهیم پرداخت.