هادی ربیعی؛ میترا غفاری
چکیده
مفهوم «محاکات» مفهومی محوری در تصور ابنسینا در باب هنر دانسته میشود. حال این پرسش مطرح میشود که اگر ابنسینا نقّاشی را نیز نوعی محاکات میداند، چه ویژگیهایی برای این محاکات قائل است؟ در مقاله حاضر سعیشده تا با بررسی سخنان پراکنده ابنسینا دربارة نقّاشی به این پرسش پاسخ داده شود. در این مطالعه دیدگاههای زیباییشناختی ...
بیشتر
مفهوم «محاکات» مفهومی محوری در تصور ابنسینا در باب هنر دانسته میشود. حال این پرسش مطرح میشود که اگر ابنسینا نقّاشی را نیز نوعی محاکات میداند، چه ویژگیهایی برای این محاکات قائل است؟ در مقاله حاضر سعیشده تا با بررسی سخنان پراکنده ابنسینا دربارة نقّاشی به این پرسش پاسخ داده شود. در این مطالعه دیدگاههای زیباییشناختی ابنسینا درباره محاکات در نقّاشی ذیل سه موضوع کلّی دستهبندی میشود: چیستی محاکات در نقّاشی، لذّت از محاکات در نقّاشی و نقش معرفتیِ این محاکات. او ضمن تأکید بر محاکات در نقّاشی و شباهتش با شعر، آن را تقلیدِ بیکموکاستی از الگو، وابسته به الگویِ بالفعل موجود و صرفاً برگرفته از صورتِ ظاهری الگو نمیداند. او لذّت از محاکات را ویژگیای مختصّ انسان قلمداد میکند و آن را برتر از بسیاری لذّتهای حسّی دیگر میداند. ابنسینا معتقد است محاکات در نقّاشی میتواند وسیلهای برای بیان معانی معقول به زبان محسوس به شکل رمزی باشد. تأثیرگذاریِ نقّاشی بر نفس مخاطب نه به واسطه انتقالِ گزارهای صادق از لحاظ منطقی، بلکه با به شگفتآوردن و چهبسا حتی از طریق تأثیری سحرگونه رخ میدهد.
حسن عباسی حسینآبادی
چکیده
مفهوم «کمال» در اندیشه ارسطو بهطور کلی با دو واژه «انرگیا» و «انتلخیا» بیان شده است که هر دو در انگلیسی به (Actuality) ترجمه شده است. ارسطو در بحث علمالنفس برای تعریف نفس یکبار نفس را به صورت بدن طبیعی تعریف کرده است و در ادامه آن را به «کمال اول» تعریف کرده است و «کمال نخستین» را در برابر کمال نهایی یا ثانوی ...
بیشتر
مفهوم «کمال» در اندیشه ارسطو بهطور کلی با دو واژه «انرگیا» و «انتلخیا» بیان شده است که هر دو در انگلیسی به (Actuality) ترجمه شده است. ارسطو در بحث علمالنفس برای تعریف نفس یکبار نفس را به صورت بدن طبیعی تعریف کرده است و در ادامه آن را به «کمال اول» تعریف کرده است و «کمال نخستین» را در برابر کمال نهایی یا ثانوی قرار داده است. او در تبیین کمال بودن نفس و چرایی «کمال نخستین» برای نفس از آنالوژی تناسب بهره میگیرد. پرسش این است چرا در تعریف نفس از صورت به کمال گذر کرده است؟ معنی کمال در تعریف نفس چیست؟ مراد از «اولی» بودن در «کمال» در تعریف نفس چیست؟ چرا ارسطو نفس را کمال نخستین معرفی کرده است؟ مؤلفههای کمال نخستین نسبت به کمال نهایی چیست؟ بهره ارسطو از آنالوژیها در تعریف نفس چه بوده است؟ در این نوشتار با بیان آنالوژیها در تعریف نفس در صدد تحلیل این مسئله و پاسخگویی به این پرسشها هستیم.