حمیده اخباراتی؛ شهرام پازوکی
دوره 7، شماره 3 ، آذر 1395، ، صفحه 107-130
چکیده
اشاعره یکی از مذاهب کلامی اهل سنت هستند. تشابه ظاهری بین بعضی اعتقادات اصولی اشاعره و تعالیم عرفانی، باعث شده که عارفان بزرگ مسلمان از جمله مولانا جلال الدین محمد بلخی را در جرگه مذهب اشعری تصور کنند. در حالیکه اصولاً مبانی و مبادی علم عرفان و علم کلام کاملاً مستقل و متفاوت هستند. در این مقاله سعی شده برخی از تشابهات ظاهری آرای عرفانی ...
بیشتر
اشاعره یکی از مذاهب کلامی اهل سنت هستند. تشابه ظاهری بین بعضی اعتقادات اصولی اشاعره و تعالیم عرفانی، باعث شده که عارفان بزرگ مسلمان از جمله مولانا جلال الدین محمد بلخی را در جرگه مذهب اشعری تصور کنند. در حالیکه اصولاً مبانی و مبادی علم عرفان و علم کلام کاملاً مستقل و متفاوت هستند. در این مقاله سعی شده برخی از تشابهات ظاهری آرای عرفانی مولانا در قیاس با اصول اعتقادی اشاعره که ظاهراً مشترک می نمایند، بیان گردد و تفاوت عمیق بین آن دو به طور مختصر شرح داده شود. بدین منظور اقوال آنان خصوصاً در باب «حسن وقبح»، «جبر و اختیار»، «توحید افعالی و انکار علیّت»، «عینیت ذات با صفات» و «رؤیت حق تعالی» مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت به این مسئله پاسخ داده می شود: «آیا مولانا از نظر اعتقادات اشعری است؟» یا اینکه عرفان و علم کلام آنچنان فاصله ای دارند که قیاس آنها حاکی از ناآگاهی از هر دو جریان فکری است."
جمشید جلالی شیجانی؛ علی دلشاد نداف
دوره 6، شماره 4 ، اسفند 1394، ، صفحه 53-73
چکیده
چکیده حسین بن منصور حلّاج (244- 309 ق) از چهرههای سرشناس تصوّف و عرفان اسلامی است که زندگی، اندیشه، و بهویژه کشتهشدن وی در تاریخ تصوّف پیوسته معرکة آرای متقابل و حتی متناقض بوده است. در گفتار و نوشتار وی بیش از هر موضوع دیگری اندیشههای وحدت وجود با زبان رمز و شطح و بیانِ سرشار از وجد و سُکر نمود دارد تا جایی که میتوان «أنا الحق» ...
بیشتر
چکیده حسین بن منصور حلّاج (244- 309 ق) از چهرههای سرشناس تصوّف و عرفان اسلامی است که زندگی، اندیشه، و بهویژه کشتهشدن وی در تاریخ تصوّف پیوسته معرکة آرای متقابل و حتی متناقض بوده است. در گفتار و نوشتار وی بیش از هر موضوع دیگری اندیشههای وحدت وجود با زبان رمز و شطح و بیانِ سرشار از وجد و سُکر نمود دارد تا جایی که میتوان «أنا الحق» او را آشکارترین تجلی اندیشة وحدت وجودیِ وی برشمرد. حلّاج بهدلیل اعتقادنداشتن به علوم ظاهر و کافیندانستن آن برای وصول به حضرت حق غالباً با علمای قشری موضع انکار و ستیز داشت. اختلاف برخی از این علما با حلّاج امری اعتقادی بوده که عمدهترین آن اشاعۀ تفکر وحدت وجود است که با اصول دین و توحید ذات در تعارض بود. در این مقاله درصددآنیم که با بررسی رویکردهای متفاوت علمای مسلمان دربارة افکار و اندیشههای حلّاج و مقایسه و تحلیل آرا و اندیشههای موافق و مخالف به بررسی و تحلیل توقیع صادره از جانب امام زمان (عج) به حسین بن روح نوبختی بپردازیم.
حسین شکرابی؛ علی شیخ الاسلامی؛ هادی وکیلی
دوره 6، شماره 2 ، تیر 1394، ، صفحه 101-121
چکیده
نظرات و مواضعی که در مورد ابنعربی به عنوان متفکری تأثیرگذار ابراز شده است، از امور شایان توجه در تاریخ فکر شیعی است. علیرغم جایگاه خاص وی نزد برخی حکما و عرفای شیعه، دیگرانی نیز بودهاند که با وی به مخالفت برخاسته و عقایدش را نقد و نفی کردهاند. نسبت معنوی میان تشیع و جنبههای حکمی عرفان اسلامی، همچنین اظهار محبت و علاقهای که ...
بیشتر
نظرات و مواضعی که در مورد ابنعربی به عنوان متفکری تأثیرگذار ابراز شده است، از امور شایان توجه در تاریخ فکر شیعی است. علیرغم جایگاه خاص وی نزد برخی حکما و عرفای شیعه، دیگرانی نیز بودهاند که با وی به مخالفت برخاسته و عقایدش را نقد و نفی کردهاند. نسبت معنوی میان تشیع و جنبههای حکمی عرفان اسلامی، همچنین اظهار محبت و علاقهای که در تألیفات ابنعربی به ائمه و اولیای شیعی (ع) دیده میشود، میتواند به منزلة زمینهای برای تمایل حکما و عرفای شیعه به مطالعه و شرح آثار وی تلقی شود. همچنین وی به علت اظهار عقاید وحدت وجودی و برخی عباراتی که دلالت بر تأکید وی بر اعتقاداتش به عنوان یک مسلمان سنیمذهب دارد، همواره مورد طعن و انتقاد قرار داشته است. نوشتار حاضر به گزارش برخی از این شیفتگیها از سویی و انکارها از سوی دیگر میپردازد. بدینترتیب پرسش اصلی که در این مقاله بدان پرداخته خواهد شد عبارت از این است که موضع اندیشوران شیعی در قبال ابنعربی چیست؟
باقر حسینلو؛ حامد ناجی
دوره 5، شماره 4 ، بهمن 1393، ، صفحه 37-66
چکیده
وحدت وجود منشأ عرفانی دارد اما شاید اولین تبیین فلسفی از دیدگاه وحدت وجود عرفا از آن محقق دوانی باشد. این تبیین فلسفی، پیامدها و لوازمی دارد که چندان موجه و معقول نیست. صدرا نیز در جهت تبیین فلسفی نظریة وحدت وجود عرفا نهایت تلاش خود را بهکار بسته است. او با گذر از نظریة وحدت تشکیکی وجود با پیشنهاد یک نظام و دستگاه فلسفی نو فلسفه را نه ...
بیشتر
وحدت وجود منشأ عرفانی دارد اما شاید اولین تبیین فلسفی از دیدگاه وحدت وجود عرفا از آن محقق دوانی باشد. این تبیین فلسفی، پیامدها و لوازمی دارد که چندان موجه و معقول نیست. صدرا نیز در جهت تبیین فلسفی نظریة وحدت وجود عرفا نهایت تلاش خود را بهکار بسته است. او با گذر از نظریة وحدت تشکیکی وجود با پیشنهاد یک نظام و دستگاه فلسفی نو فلسفه را نه به پایان بلکه به عرصهای تازه از تفکرات فلسفی بدل کرده است.
در این مقاله با بیان هرچند مختصر از دستگاه فلسفی و وجودشناسی محقق دوانی، نشان داده میشود که دیدگاه او در عین شباهت به تبیین فلسفی صدرا، دچار تناقضات درونسیستمی است. در ادامه با بیان تبیین فلسفی صدرا از وحدت وجود عرفا با مقایسة این دو تبیین فلسفی، نقاط قوت و ضعف آنها و نیز ارتباط این دو تبیین باهم آشکار شد. تبیین فلسفی صدرا در دستگاهی غیر از دستگاه وحدت تشکیکی وجود، بلکه در دستگاه فلسفی نو که صدرا درصدد آن بوده و در برخی موارد در کتب خود به آن اشاره کرده، قابل تأمل و دفاع معقول است
محمد فنائی اشکوری
دوره 2، شماره 2 ، دی 1390، ، صفحه 79-96
چکیده
یکی از مباحث کلیدی و سرنوشتساز دربارة عرفان و دین تعیین نسبت میان آنهاست. برخی عرفان را غیر از دین و حتی ناسازگار با آن میدانند. بر همین اساس، گروهی به عرفان دلبسته و از دین گسستهاند، و جمعی به دین پیوسته با عرفان به نزاع برخاستهاند. کسانی هم که عرفان را با دین سازگار میدانند در تعیین نسبت میان آن دو اختلاف نظر ...
بیشتر
یکی از مباحث کلیدی و سرنوشتساز دربارة عرفان و دین تعیین نسبت میان آنهاست. برخی عرفان را غیر از دین و حتی ناسازگار با آن میدانند. بر همین اساس، گروهی به عرفان دلبسته و از دین گسستهاند، و جمعی به دین پیوسته با عرفان به نزاع برخاستهاند. کسانی هم که عرفان را با دین سازگار میدانند در تعیین نسبت میان آن دو اختلاف نظر دارند. برخی عرفان را عین دین یا گوهر آن تلقی میکنند و دستهای آن را جزئی از اجزای دین بهشمار میآورند. تعیین نسبت میان دین و عرفان جز با کاوش در ماهیت دین و عرفان ممکن نیست. نظریهای که در این مقاله تبیین و اثبات میشود این است که عرفان نه ضد دین، نه بیگانه از دین، نه عین دین، و نه جزئی از اجزای دین است، بلکه عرفان باطن دین است. در پرتو این نظریه بسیاری از پرسشها و شبهاتی که دربارة عرفان و رابطة آن با دین وجود دارد نیز پاسخ داده میشود. با حل این مسئله ضمن روشنشدن نسبت دین و عرفان، چیستی آنها نیز بهتر دانسته میشود. علاوهبر این، معیاری روشن برای تشخیص عرفان اصیل از عرفانهای ناقص، التقاطی، و شبهعرفانها بهدست میآید.
مریم صانعپور
دوره 1، شماره 1 ، شهریور 1389، ، صفحه 55-76
چکیده
اصول عرفان ابن عربی، واضع نظریة خیال، بر حکمت متعالیة ملاصدرا تأثیر فراوانی گذارد، چنانکه میتوان نظریة تجرد خیال و وساطت و طریقیت عالم خیال را مهمترین عوامل شکلگیری حکمت متعالیه قلمداد کرد. به بیانی دیگر، میتوان وجه تمایز مبنایی «حکمت متعالیه» با «حکمت مشاء» و «حکمت اشراق» را در تجرد عالم خیال و صور خیالی در ...
بیشتر
اصول عرفان ابن عربی، واضع نظریة خیال، بر حکمت متعالیة ملاصدرا تأثیر فراوانی گذارد، چنانکه میتوان نظریة تجرد خیال و وساطت و طریقیت عالم خیال را مهمترین عوامل شکلگیری حکمت متعالیه قلمداد کرد. به بیانی دیگر، میتوان وجه تمایز مبنایی «حکمت متعالیه» با «حکمت مشاء» و «حکمت اشراق» را در تجرد عالم خیال و صور خیالی در حکمت متعالیه و عدم تجرد آنها در حکمت مشاء و اشراق دانست. در مقاله حاضر، نظریه خیال به عنوان محوریترین عنصر نظریة عرفانی ابنعربی و حکمت متعالیه ملاصدرا مورد پژوهش و مداقّه قرار گرفته است و چیستی و چگونگی عالم خیال و قوة تخیل بررسی و تحلیل شده است. سپس، وجوه اشتراک و افتراق دو دیدگاه مزبور، با محوریت خیال، تبیین شده است.