عرفان بیشک جوهر تجربۀ دینی به شمار میرود و این تجربه، هم برای کسانی که دارای اعتقادات مذهبی هستند، و هم برای کسانی که چنین اعتقاداتی ندارند، نوعاً باعث تغییر در زندگی میشود. صرفنظر از دشواری توصیف حالات عرفانی که از چارچوب مفهومیِ تجارب عادی بسیار دور به نظر میرسند، به نظر میرسد میتوان شباهتهای متعددی ...
بیشتر
عرفان بیشک جوهر تجربۀ دینی به شمار میرود و این تجربه، هم برای کسانی که دارای اعتقادات مذهبی هستند، و هم برای کسانی که چنین اعتقاداتی ندارند، نوعاً باعث تغییر در زندگی میشود. صرفنظر از دشواری توصیف حالات عرفانی که از چارچوب مفهومیِ تجارب عادی بسیار دور به نظر میرسند، به نظر میرسد میتوان شباهتهای متعددی میان این حالات در سنتهای دینی ـ عرفانی مختلف یافت. این شباهتها عبارتند از: تجربۀ وحدت، احساسِ قرار داشتن در ورای زمان و مکان، احساس تقدّس، احساس لذت و شادکامی، وحدتی که توام با خلاء و ملأ است، و آگاهی از یک واقعیت غایی ابدی. حالات عرفانی را در قیاس با مراقبۀ معنوی (meditation) میتوانیم به دو دسته مقولات متمایز تقسیم کنیم: تنزیهی(متعالی) و تشبیهی (حلولی). عرفانهای تنزیهی و تشبیهی هر چند شباهتهای قابل توجهی با یکدیگر دارند، اما بهطور قطع با یکدیگر متفاوت هستند. این دو نوع گرایش عرفانی در ادیان و آیینهای مذهبی شرق و غرب جهان به تفاوت دیده میشود. تفاوتهای موجود بر سر تفسیر تجارب عرفانی ممکن است ناشی از تفاوتها و تمایزات فرهنگی و زبانی باشد. تفاسیر روانشناختی، عصب-روانشناختی، و علومشناختی از تجارب عرفانی، از مهمترین رویکردها در پژوهشهای نوین در سطح جهان محسوب میشود.