فلسفه
کرامت ورزدار؛ فاطمه سادات کتابچی
چکیده
مسئلهی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفتگانهی ابنسینا در ردّ اینهمانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابنسینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کردهاست. ...
بیشتر
مسئلهی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفتگانهی ابنسینا در ردّ اینهمانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابنسینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کردهاست. بر اساسِ این براهین مزاج به ترتیب با 1) جامع و حافظِ آن؛ 2) علّتِ فاعلی و غاییِ آن؛ 3) مبدأ حرکاتِ جانداران در جهاتِ متفاوت؛ 4) مقوّمِ جوهریِ انواعِ جاندارن؛ 5) مُدرِک ادراکاتِ حسّی؛ 6) مُدرِک ادراکاتِ عقلی و 7) مُدرِک خودآگاهیِ انسانی، نااینهمان است و از آنجا که نامزدی برای این امورِ هفتگانه جز نفس وجود ندارد؛ مزاج نااینهمانِ با نفس به مثابه تنها مصداقِ این امور است. بر اساسِ یافتههای این پژوهش سه برهان اوّل بر اساسِ ابتنا بر مبانیِ فیزیکیِ باطلشده، در اثباتِ مدّعا تامّ نیست و برهانِ چهارم نیز دچار مغالطهی مصادره به مطلوب است. برهان پنجم، ششم، هفتم تامّ و قابلِ دفاع هستند؛ امّا این براهین به دلیلِ تکیه بر تغایر «مزاج» با «مبدأ ادراکات»، صرفاً تواناییِ نشان دادنِ تغایر «مزاج» و نفسِ حیوانی و انسانی را دارند؛ در نتیجه مجموعهی براهینِ هفتگانهی بوعلی، تواناییِ اثباتِ تغایرِ «مزاج» و «نفسِ گیاهی» را ندارد.
ملیحه خدابنده بایگی؛ سید مرتضی حسینی شاهرودی؛ جعفر مروارید
چکیده
نگاه وجودی ملاصدرا به بحث مزاج، تئوری خاص وی در مسئله حدوث جسمانی نفس، نگرش ویژه او در رابطه نفس و بدن و همچنین مقوله طلایی حکمت متعالیه که حرکت جوهری میباشد، همگی در کنار یکدیگر، اضلاع و ابعاد هندسهای منظم را تبیین و تنقیح مینمایند که به راوی حکمت عملی، اجازه گام برداشتن در عرصه اخلاق را آنهم در صحنه جسم و جسمانیت ...
بیشتر
نگاه وجودی ملاصدرا به بحث مزاج، تئوری خاص وی در مسئله حدوث جسمانی نفس، نگرش ویژه او در رابطه نفس و بدن و همچنین مقوله طلایی حکمت متعالیه که حرکت جوهری میباشد، همگی در کنار یکدیگر، اضلاع و ابعاد هندسهای منظم را تبیین و تنقیح مینمایند که به راوی حکمت عملی، اجازه گام برداشتن در عرصه اخلاق را آنهم در صحنه جسم و جسمانیت میدهد تا بتواند حکم به حضور گزارههای اخلاقی را در نحوه تغذیه، تنمیه، تولید مثل و تفکر انسان، صادر کند. لذا نگارنده در این نوشتار، کوشیده است که نظریهای را در خصوص ترابط مزاج و اخلاق، ترسیم و تصویر نماید که مطابق با فحوای آن، اگر هویّت ابتدایی انسان در قالب نطفه و مزاج جسمانی با اعتدال و در شرایط مطلوب و معتدل، منعقد گردد، آنگاه است که اثرات، نتایج و لوازم آن را به وضوح و عیان در حالات روحی و اوصاف اخلاقی او دیده و شاهد و ناظر بر انسانی خواهیم بود که صدر تا ذیل شئونات او را؛ عدالت، نزاکت، نزاهت ، قداست، عقلانیت و معنویت تشکیل میدهد.
زینب برخورداری؛ سمیه خوشدونی فراهاین
دوره 7، شماره 2 ، شهریور 1395، ، صفحه 93-117
چکیده
چکیده در آرای اندیشمندان و نیز فارابی، درباره زنان، عباراتی دال بر نسبت ضعف ونقص عقل به آنان وجود دارد که سوءبرداشتها و ابهاماتی را درپی داشتهاست. جستجو در آرای انسانشناسی فارابی و تطبیق نظرات وی در مورد زن، راهی است برای تشخیص و برخورد منطقی با تمایزات زن و مرد. انسانشناسی فارابی نشان میدهد، زن و مرد ازلحاظ برخورداری ...
بیشتر
چکیده در آرای اندیشمندان و نیز فارابی، درباره زنان، عباراتی دال بر نسبت ضعف ونقص عقل به آنان وجود دارد که سوءبرداشتها و ابهاماتی را درپی داشتهاست. جستجو در آرای انسانشناسی فارابی و تطبیق نظرات وی در مورد زن، راهی است برای تشخیص و برخورد منطقی با تمایزات زن و مرد. انسانشناسی فارابی نشان میدهد، زن و مرد ازلحاظ برخورداری از موهبت عقل و قوای حاسه و متخیله، با یکدیگر تفاوتی ندارند.وی درکسب سعادت، هم خود فرد و هم جامعه را دخیل دانسته و جنسیت را وارد نمیکندبا تفکیک ساحت خردمندی و خردورزی قابل تبیین است. زنان و مردان در ساحت خردمندی (برخورداری اولیه از قوای عقلانی) یکسان هستند اما در خردورزی (بهفعلیت رساندن قوای عقلانی) موانع متفاوت دارند و این موانع تاکنون برای زنان بیش از مردان تحقق یافتهاست. اولین مانع،برمبنای نظام مزاج شناسی، غلبه بیشتر طبع سردی در زنان و تأثیر آن بر قوای عاقله است.دوم، محدودیت زنان از کسب تجربه است که برخاسته از نظامها و فرهنگهای حاکم بر جوامع بوده و منجر به نقصان عقل تجربی میشود که در صورت بروز برای مران نیز به ضعف خردورزی منجر میشود. به عبارتی مانع ذاتی برای تعقل زنان نیست بلکه هردو عرضی و قابلرفع است.