فلسفه
اسدالله فلاحی
چکیده
مرتضی حاجحسینی بر پایة مبانی فلسفی ویژهای، در دو ویراست کتاب خویش «طرحی نو از اصول و مبانی منطق»، دست به کار تدوین نظامهای منطقی غیر استانداردی شده است که برخی ویژگیهای آن هیچ پیشینهای در آثار منطقدانان گذشته ندارد. برخی از مبانی فلسفی این نظامهای منطقی اینها است: 1. تمایز اصول موضوعه و اصول متعارف؛ 2. انحصار اصول ...
بیشتر
مرتضی حاجحسینی بر پایة مبانی فلسفی ویژهای، در دو ویراست کتاب خویش «طرحی نو از اصول و مبانی منطق»، دست به کار تدوین نظامهای منطقی غیر استانداردی شده است که برخی ویژگیهای آن هیچ پیشینهای در آثار منطقدانان گذشته ندارد. برخی از مبانی فلسفی این نظامهای منطقی اینها است: 1. تمایز اصول موضوعه و اصول متعارف؛ 2. انحصار اصول متعارف در دو اصل؛ 3. معنا و مفهوم شرطی خلافواقع، 4. مفهوم «علیت» به عنوان مبنای تحلیل «استلزام»؛ 5. ملاک معناداری؛ 6. لزوم سازگاری مقدم و تالی شرطی؛ 7. اعتماد به شهود طبیعی؛ 8. اعتماد به زبان طبیعی؛ 9. اعتماد به منطق قدیم؛ 10. معقولیت و مصداقیت. در این مقاله، به ارزیابی مبانیِ فلسفی حاجحسینی برای تأسیس نظامهای غیر کلاسیکاش میپردازیم و نشان میدهیم که بیشتر این مبانی فلسفی قابل دفاع نیستند.
اسدالله فلاحی
چکیده
شمس الدین سمرقندی کتابی دارد در منطق به نام قسطاس الأفکار و شرحی بر آن نگاشته است به نام شرح القسطاس فی المنطق. نسخههای خطی هر کدام از این دو اثر در مبحث قضایای حقیقیه و خارجیه دو تحریر دارند که به نظر میرسد ناشی از تغییر آرای منطقی سمرقندی دربارة قضایای خارجیه، حقیقیه و ذهنیه است. در تحریر اول این دو اثر، نسبت میان این قضایا در همة ...
بیشتر
شمس الدین سمرقندی کتابی دارد در منطق به نام قسطاس الأفکار و شرحی بر آن نگاشته است به نام شرح القسطاس فی المنطق. نسخههای خطی هر کدام از این دو اثر در مبحث قضایای حقیقیه و خارجیه دو تحریر دارند که به نظر میرسد ناشی از تغییر آرای منطقی سمرقندی دربارة قضایای خارجیه، حقیقیه و ذهنیه است. در تحریر اول این دو اثر، نسبت میان این قضایا در همة محصورات «عموم و خصوص مطلق» است؛ اما در تحریر دوم، این نسبت برای برخی محصورهها به «عموم و خصوص من وجه» تغییر میکند. همچنین، در تحریر نخست، یک قاعدة کلی (ضابط) برای نتیجهگیری در اختلاط قضایای خارجیه، حقیقیه و ذهنیه ارائه میشود و در تحریر دوم قاعدة کلی دیگری به جای آن معرفی میگردد. در واقع، تحریر دوم را میتوان تصحیح برخی خطاهای تحریر اول در نظر گرفت. در این مقاله نشان خواهیم داد که این تلاش سمرقندی هرچند برخی مشکلات تحریر اول را بر طرف کرده اما همچنان برخی ایرادهای وارد بر آن را بیپاسخ گذاشته است. افزون بر این، بر تحریر دوم ایرادهای جدیدی وارد است که به تحریر اول وارد نمیشد. بنابراین، هیچ کدام از تحریرهای اول و دوم تحلیل درست و کاملی از اختلاط قضیههای سهگانه را ارائه نمیدهند.