فلسفه
وحید خادم زاده؛ فاطمه کنعانی
چکیده
در چارچوب نظریهی استعاره های مفهومی، استعاره ها بخش جدایی ناپذیری از نظریات و تئوری های علمی محسوب می گردند. بسیاری از مفاهیم انتزاعی و تئوری های حامل این مفاهیم بواسطه استعاره های مفهومی قابل فهم و تبیین شده اند. استعاره «دانستن به مثابهی دیدن» ریشه در تجارب مشترک انسانی دارد. این استعاره علاوه بر حضور در زبان روزمره و ...
بیشتر
در چارچوب نظریهی استعاره های مفهومی، استعاره ها بخش جدایی ناپذیری از نظریات و تئوری های علمی محسوب می گردند. بسیاری از مفاهیم انتزاعی و تئوری های حامل این مفاهیم بواسطه استعاره های مفهومی قابل فهم و تبیین شده اند. استعاره «دانستن به مثابهی دیدن» ریشه در تجارب مشترک انسانی دارد. این استعاره علاوه بر حضور در زبان روزمره و عرفی، به متون فلسفی و عرفانی نیز راه یافته است. ملاصدرا از این استعاره جهت توصیف و تبیین معرفت حضوری بهره برده است. در فرایند دیدن، سه عنصر قابل تفکیک است؛ بیننده، شی دیده شده و نسبت میان بیننده و شی دیده شده. هر کدام از این عناصر بواسطه استعاره های فرعی دیگری جهت تبیین معرفت حضوری بکار گرفته شده اند. استعاره های «عالم به مثابه بیننده»، «معلوم به مثابه شی دیده شده» و «کیفیت علم به مثابه نسبت میان بیننده و شی دیده شده» در ذیل استعاره «دانستن به مثابه دیدن» قابل تعریف است. این استعاره ها تنها جنبه آموزشی و یا زیبایی شناختی ندارند بلکه بخش جدایی ناپذیری از تبیین نظریه معرفت در دستگاه فلسفی ملاصدرا محسوب می شوند.
وحید خادم زاده
چکیده
زبان شناسان شناختی از دو ابزار «طرح واره تصویری» و «استعاره مفهومی» جهت تبیین فرایند شناخت در انسان بهره می برند. طرح واره تصویری ساختاری ذهنی است که حاصل مواجهه انسان با پدیده های تکرارشونده حسی است. استعاره مفهومی نیز این طرح واره تصویری را به صورت نظام مند به مفاهیم انتزاعی و غیر محسوس تعمیم می دهد. مواجهه روزمره انسان ...
بیشتر
زبان شناسان شناختی از دو ابزار «طرح واره تصویری» و «استعاره مفهومی» جهت تبیین فرایند شناخت در انسان بهره می برند. طرح واره تصویری ساختاری ذهنی است که حاصل مواجهه انسان با پدیده های تکرارشونده حسی است. استعاره مفهومی نیز این طرح واره تصویری را به صورت نظام مند به مفاهیم انتزاعی و غیر محسوس تعمیم می دهد. مواجهه روزمره انسان با ظرف های فیزیکی همانند بدن انسانی، خانه و وسایل نقلیه، طرح واره جهتی داخل – خارج (ظرف) را در ذهن انسان ایجاد می کند و انسان با توسل به استعاره های مفهومی از این طرح واره جهت فهم مفاهیم انتزاعی به مثابه ظرف بهره می برد. ملاصدرا جهت توصیف مفاهیم متافیزیکی وجود، ماهیت و عدم از الفاظی همانند «ظرف»، «وعاء»، «دار»، «بقعه» بهره می برد. او همچنین از ورود و خروج به ظرف وجود یا عدم سخن به میان می آورد. از وجود خارجی در تقابل با وجود ذهنی استفاده می کند. این شواهد در چارچوب طرح واره تصویری ظرف و استعاره های مفهومی مبتنی بر این طرح واره قابل فهم است.
وحید خادمزاده
چکیده
براساس نظریۀ شناختی استعاره، فهم مفاهیم انتزاعیازطریق استعارههای مفهومی میسر میشود، بهگونهایکهایناستعارههابخشیازفرایندشناختمحسوب میشوندوباحذفآنها بخشی از معنای مفاهیمنیزازدست میرود. استعارۀ موجود حقیقیبهمثابۀ امر ثابت رافلاسفۀیونانی و مسلمان همانند پارمینیدس، افلاطون، ارسطو، ابنسینا، و ملاصدرا بهطورگستردهبهکاربردهاند. ...
بیشتر
براساس نظریۀ شناختی استعاره، فهم مفاهیم انتزاعیازطریق استعارههای مفهومی میسر میشود، بهگونهایکهایناستعارههابخشیازفرایندشناختمحسوب میشوندوباحذفآنها بخشی از معنای مفاهیمنیزازدست میرود. استعارۀ موجود حقیقیبهمثابۀ امر ثابت رافلاسفۀیونانی و مسلمان همانند پارمینیدس، افلاطون، ارسطو، ابنسینا، و ملاصدرا بهطورگستردهبهکاربردهاند. هرکدام از این فلاسفه از موجود حقیقیتعبیر خاص خود را آوردهاند، اما در تمام این موارد یکی از مهمترین صفاتی که برایتوصیفموجودحقیقی بهکار رفتهاست ثبات و عدم تغییر است. در آثار فلاسفۀ مسلمان، واژگان حقیقت، تقرر، و قوام ازحیثلغویبهمعنایثبوتاند. این واژگان در چهارچوب استعاره برایمفهومسازی موجود حقیقی بهکار رفتهاند. در فلسفۀ سینوی، هرکدام از وجود و ماهیتبهصورت مستقل به ثبوت، حقیقت، تقرر، و قوام متصف شدهاند،درحالیکه در فلسفۀصدرایی تنها وجود استحقاق اتصاف به این صفات را دارد.