پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیحکمت معاصر2383-06896220150721Hermeneutics, Substantial Motion, and Translation Processهرمنوتیک، حرکت جوهری و فرایند ترجمه1131518FAمحمدجواد جاویددانشیار دانشکدة حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهرانعصمت شاهمرادیدکتری مترجمی زبان انگلیسی، دانشکدة ادبیات و زبانهای خارجه، دانشگاه علامه طباطباییJournal Article20150309This study proposes the theory of substantial motion mainly to explore the concept of polysemy and pluralism in the semantics of source text and translation. There exists a relation between Mulla Sadra’s theory of substantial motion, which speaks of ontology, and translation, which is about epistemology and semantics. When it comes to the ‘authorial intent’, which is of course something behind or even beyond the words of the text <em>per se</em>, we can speak of substantial motion in translation and the existence of an essence and some ontological levels called substances in the text. To move from one ontological level to another can be linked to the concepts of time and motion. Translation as a process can be also linked to a gradual state of development which discloses such ontological levels in the target language and is by itself a motion as a process.سخنگفتن از نسبت بین نظریة حرکت جوهری ملاصدرا که بحثی هستیشناختی است و منطق ترجمه که از معناشناسی بحث میکند درظاهر قیاسی معالفارق است. اما اگر مراد از ترجمه بیان مراد ماتن (مؤلف) باشد که عملاً درکی فراتر از متن صرف است، در این صورت میتوان برای نظریة ملاصدرا در این خصوص وجهی قائل شد. این مقاله، با تمسک به نظریة حرکت جوهری ملاصدرا، کشش معنا در امتداد زمان و مکان را با مفهوم حرکت بررسی میکند. برداشت مترجم، به مثابة یک مفسر و یا خواننده، از متن که با قوه و فعلیت درآمیخته است، در امتداد زمان سیر میکند و در لایههای وجودی متن جریان مییابد. درواقع، این برداشتها در فرآیند ترجمه و بازترجمه از یک متن واحد به فعلیت بیشتر میرسند و کاملتر میشوند. گزارة اخیر فرضیة اصلی ما را تشکیل میدهد که در آن حرکت در مؤلفههای موجود در فرآیند ترجمه مورد بررسی قرار میگیرد.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیحکمت معاصر2383-06896220150721MullaSadra and Ibn-e Arabi on Proving Pantheism;Evaluation and Comparing their Methods and Principlesبررسی و مقایسۀ مبانی اثبات وحدت وجود در اندیشۀ ملاصدرا و ابنعربی15411519FAعزیز جشاننژاددانشجوی دکتری حکمت متعالیه، دانشگاه فردوسی مشهد، واحد بینالمللعباس جوارشکیاناستادیار فلسفة اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20150214In Mulla Sadra’s and Ibn-e Arabi’s thought, the unity of existence could be proved in ontological, epistemological and anthropological aspects and we can say that the three aspects are integrated, and are the faces of one thing. The gist of Ibn-e Arabi’s thought is nothing but pantheism; a kind of pantheism that is based on realism or the priority and originality of discovery, intuition, and experience.
Mulla Sadra also through priority of existence pave the way for the unity of creatures and considers creatures, except God, as the rays and the beams of true light or the reality of existence (eternal nature of God). Only the existence or the nature of God is original and unique. Sadra unlike Ibn-e Arabi, who thinks that the rational method in theology is neither sufficient nor necessary, has done efforts to rationalize what is beyond the mind, for public understanding. In this article, it is tried to review and compare the principles and styles of these two divine sages in the formation of the theory of pantheism, from three mentioned aspects, i.e. epistemology, ontology and anthropology.در تفکر ملاصدرا و ابنعربی، از سه جنبة هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی، میتوان به اثبات وحدت وجود پرداخت، و میتوان گفت این سه به نوعی در هم آمیختهاند. روح افکار ابنعربی، چیزی جز وحدت وجود نیست. وحدت وجودی که، مبنای آن، واقعگرایی، یا همان اصالت وجود مبتنی بر کشف، شهود و تجربه است.
ملاصدرا نیز، با طرح اصالت وجود، راه را، برای وحدت موجودات عالم، باز کرد، و ما سوی الله را، چیزی جز شعاعها و پرتوهای نور حقیقی، و حقیقت وجود (ذات لایزال الهی) نمیداند. آنچه اصیل و یگانه است، همان هستی و ذات خداوند است. او، در عین پیروی و دفاع از دیدگاه ابنعربی در وحدت وجود، بر خلاف وی، که روش عقلی را در الهیات، نه کافی میداند و نه لازم، تلاشهایی برای عقلانیکردن آنچه ورای طور عقل است را، برای فهم عموم، انجام داده است. در این نوشتار، تلاش بر این است تا مبانی و سبک این دو حکیم و عارف الهی از سه جنبة مذکور، یعنی معرفتشناسی، هستیشناسی، و انسانشناسی، در شکلگیری نظریة وحدت وجود، بررسی و مقایسه شود.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیحکمت معاصر2383-06896220150721The Relation between Rational Perfection
(Unification with Active Intellect)
and Moral Perfection, in the Mulla Sadra’s Viewنسبت کمال عقلانی (اتحاد با عقل فعال) با کمالات اخلاقی از نظر ملاصدرا43571520FAسید مرتضی حسینی شاهرودیاستاد گروه فلسفه و حکمت، دانشگاه فردوسی مشهد0000-0003-2451-9088عظیمه پورافغاندانشجوی دکتری حکمت متعالیه، دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20150121The role of science and action in achieving perfection and beatitude is very notable and has very special and important place in Mulla Sadra’s view. Sadra’s phrases show that achieving rational perfection which involves unionization with active intellect is the purpose of creation, and practical reason acts as an assistant to achieve that goal. But through more reflection on Mulla Sadra’s system of thought, it seems that the rational perfection and moral perfection are the aspects of one reality, such that we can talk about the unification of knowledge and moral virtue. As a result, the reciprocal relation between rational and moral perfection are undeniable; so none of them without the other can leads human to beatitude.نقش علم و عمل در رسیدن انسان به کمال و سعادت حقیقی، ازجمله مباحث قابل تأمل است که در نظام فکری ملاصدرا جایگاه ویژهای دارد. عبارات صدرالمتألهین، نشان میدهد که غایت آفرینش، وصول انسان به مرحلة کمال عقلانی و مرتبة عقل مستفاد است که اتحاد با عقل فعال را دربر دارد و عقل عملی ممد و زمینهساز آن است. در حالی که با تعمق در مجموعة نظام تفکر صدرایی و با نگرش به مبانی ایشان، بهنظر میرسد این دو یک هویت واحده هستند که نفس انسان در حرکت جوهری، به طی مراحل آنها، متناظر با یکدیگر میپردازد به گونهای که به تلازم و اتحاد معرفت و فضیلت میتوان اذعان کرد. درمجموع، اهمیت و ارتباط دو سویة هر کدام از دو جنبه غیر قابل انکار است و هیچیک بهتنهایی قادر به ایصال انسان به سعادت حقیقی نیستندپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیحکمت معاصر2383-06896220150721Fakr-e-Razi and Mulla Sadra on the Essence of God; Review and Criticismبررسی و نقد دیدگاه فخر رازی و ملاصدرا در خصوص ماهیت خدا59731521FAفاطمه دژبانی مقدمکارشناس ارشد فلسفه و کلام، دانشگاه خوارزمیJournal Article20150214To identify and to recognize the necessary being (God) is among the basic issues of Islamic theology in ‘specific meaning’; such that it has been among most important philosophy objectives and has been regarded as great felicity. Allah as a necessary being is absolute realization and individuality (individuality means being and realization); i.e. his essence is not analyzable even in the mind, because he is the realization of absolute being (existence). There are two major approaches on this issue; in the first one, Fakhr -e- Razi believes that the necessary being has essence and the occurrence of his being on his essence is an external occurrence. In the second one, Mulla Sadra believes that the necessary being doesn’t have any essence in ‘specific meaning’. Though the advocators of both viewpoints have referred to some arguments, the reasons of Razi to affirm the essence of the necessary being and the most reasons of the philosophers to affirm the opposite side are incomplete; hence it is necessary to express the details of these two interpretations of specific meaning of essence.شناخت واجبالوجود، جزو مسائل اساسی در الهیات باالمعنی الاخص است، به طوری که در زمرة مهمترین اهداف فلسفه است و سعادت بزرگ فلسفه بهشمار آمده است. این مطلب تحت عنوان «الحق ماهیته انیته» بیان میکند که حقتعالی، واجبالوجود، انیت محض و محقق محض است (انیت یعنی وجود و تحقق). یعنی ذات او حتی در ذهن هم قابل تحلیل به تحقیق موجودِ وجود نیست بلکه او تحقق وجود محض است. دربارة این مسئله دو دیدگاه عمده وجود دارد: دیدگاه اول، فخر رازی که معتقد است واجبالوجود ماهیت دارد و عروض وجودش بر ماهیت او، عروض خارجی است؛ دیدگاه دوم، پاسخ ملاصدرا که معتقد است واجبالوجود ماهیت بالمعنی الاخص ندارد. طرفداران هر کدام از این دو دیدگاه، به دلایلی تمسک جستهاند با این حال دلایل فخر رازی برای اثبات ماهیتداری واجبالوجود و نیز غالب دلایل فلاسفه برای اثبات ماهیتنداشتن واجبالوجود تمام نیست؛ از این رو لازم است دو تفسیر ماهیت بالمعنی الاخص تفصیل داده شوند؛ به این صورت که ماهیت باالمعنی الاخص با تفسیر حد وجود، برای واجبالوجود ثابت نیست، لکن با تفسیر حکایت وجود، برای واجبالوجود ثابت است. آنچه در این نوشتار میآید تبیین و تحلیل این مسئله از دیدگاه فخر رازی و نیز دیدگاه ملاصدرا و فلاسفه، همراه بررسی دلایل هر کدام است.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیحکمت معاصر2383-06896220150622Avicenna on the Objectives and the Methods of Training;
Based on Perception Processاهداف و روشهای تربیت سینوی مبتنی بر فرایند ادراک751001522FAکمال نصرتی هشیدانشجوی دکتری فلسفة تعلیم و تربیت، دانشکدة علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهانرضا علی نوروزیاستادیار فلسفة تعلیم و تربیت، دانشکدة علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهانزهره متقیدانشجوی دکتری فلسفة تعلیم و تربیت، دانشکدة علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهانمهرنوش امینیکارشناس ارشد تاریخ و فلسفة آموزش و پرورش، دانشکدة علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهانJournal Article20150220The main purpose of this study is to identify, according to Avicenna's views, the elements of perception and its different types, and also its training results of which we can use in upbringing. We’ll first, based on our findings, indicate that in Avicinna’s views, ‘ego’ (Nafs) plays very important role such that we can say that it is the cornerstone of perception. Then, after having some words on perception, its definition, and its types and levels, we’ll consider its educational implications, specifically targets and procedure centered on perception basis. Finally, ‘achieving bliss’ is recognized as an ultimate aim of Avicenna education system. However, achieving such aim is associated with achieving some secondary objectives, such as development of sensory, imagination, intellect, and intuitive understanding abilities. Therefore, the training methods resulted from this study will be: active usage of the senses, remembering, to orient imagination and creativity, intellectual development, research-based training, thought strengthening, intuition or verbal and esoteric observation (guess), and syncretic methods.هدف اصلی این پژوهش، که با رویکرد کیفی و با روش توصیفی ـ استنتاجی صورت گرفته است، این است که مبانی ادراک و اقسام آن از منظر ابنسینا و پیامدهای تربیتی آن را بازشناسی کند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که در فلسفة ابنسینا نفس جایگاه والایی دارد و مبنای ادراک شناخته میشود. همچنین، بعد از بحث در باب ادراک و تعریف و معرفی انواع و مراتب آن، به دلالتهای تربیتی بهویژه در بعد اهداف و روش با توجه به مبانی ادراک میپردازیم و خواهیم دیدکه طبق پژوهش حاضر، هدف نهایی در نظام تعلیم و تربیت سینوی رسیدن به سعادت «نزدیکی به خداوند» است ولی دستیافتن به چنین هدفی، نیازمند رسیدن به اهداف فرعیای چون رشد و تکامل قوای حسی، تخیلی، عقلی و درنهایت ادراکات شهودی است؛ لذا پژوهش حاضر بهکارگیری فعال حواس، حفظ و بهخاطرسپردن، جهتدهی تخیل و خلاقیت، سیر عقلانی، آموزشهای جستوجوگرایانه و تقویت فکر و اندیشه، شهود یا مشاهدة حضوری و باطنی (حدس) و روشهای تلفیقی را به عنوان روش تربیت معرفی میکند.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیحکمت معاصر2383-06896220150721Shiite Thinkers and Ibn al-Arabiاندیشوران شیعی و ابنعربی1011211523FAحسین شکرابیدانش آموخته دکتری گروه عرفان اسلامی، دانشکده حقوق، الهیات وعلوم سیاسی ، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، ، تهران،ایران.علی شیخ الاسلامیاستاد گروه عرفان اسلامی،دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی،واحد علوم تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی،تهران،ایرانهادی وکیلیدانشیار گروه مطالعات تطبیقی عرفان ،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،تهران،ایران.0000-0002-6969-689XJournal Article20150114Ibn al-Arabi, and views and positions which have been taken about him as an influential thinker, are among most remarkable consideration in the history of Shiite thought. Despite that some Shiite philosophers and mystics have agreed with him, there were thinkers who have criticized him and have rejected his thoughts. The spiritual relation between Shiite and Islamic mysticism on the one hand, and the Ibn al-Arabi’s interests to and admirations of Shiite Imams and authorities (peace be upon them) on the other hand, can be considered as a ground for the tendency of Shiite philosophers and mystics to study and comment his works. However he also has always been sarcastically criticized because of his pantheistic positions and some other phrases that show he is a Sunni Muslim. This article deals with some of these censures on the one hand and those infatuations on the other hand. Thus, the main question in this article is that: what is the Shiite thinkers’ view toward Ibn al-Arabi?نظرات و مواضعی که در مورد ابنعربی به عنوان متفکری تأثیرگذار ابراز شده است، از امور شایان توجه در تاریخ فکر شیعی است. علیرغم جایگاه خاص وی نزد برخی حکما و عرفای شیعه، دیگرانی نیز بودهاند که با وی به مخالفت برخاسته و عقایدش را نقد و نفی کردهاند. نسبت معنوی میان تشیع و جنبههای حکمی عرفان اسلامی، همچنین اظهار محبت و علاقهای که در تألیفات ابنعربی به ائمه و اولیای شیعی (ع) دیده میشود، میتواند به منزلة زمینهای برای تمایل حکما و عرفای شیعه به مطالعه و شرح آثار وی تلقی شود. همچنین وی به علت اظهار عقاید وحدت وجودی و برخی عباراتی که دلالت بر تأکید وی بر اعتقاداتش به عنوان یک مسلمان سنیمذهب دارد، همواره مورد طعن و انتقاد قرار داشته است. نوشتار حاضر به گزارش برخی از این شیفتگیها از سویی و انکارها از سوی دیگر میپردازد. بدینترتیب پرسش اصلی که در این مقاله بدان پرداخته خواهد شد عبارت از این است که موضع اندیشوران شیعی در قبال ابنعربی چیست؟