از موضوعات پیچیده و بحث ­برانگیز شناخت شناسی چه در فلسفه­ اسلامی و چه در فلسفه­ غرب مسئله کیفیت ارتباط ذهن و عین با یکدیگر است. بحث اصلی در شناخت شناسی بحث مطابقت تصورات با آنچه در واقعیت موجود است، یعنی چگونگی انطباق صور ذهنی با صور عینی می­باشد. رئالیستها به مطابقت ذهن و عین قائلند، ولی گروهی از فلاسفه عقیده­ای مخالف این دارند و مفاهیمذهنی را جدای از حقایق خارجی پنداشته، و یا حتی حقایقخارجی را تصویر مفاهیم ذهنی میدانند. این درحالیست که مطابقت ذهن وعین در حکمت ­متعالیه از اصولی­ترین مباحث می­باشد. ملاصدرا بابحث وحدت ماهوی ذهن و عین دروجود ذهنی و وحدت تشکیکی عینی وجود برتر ماهیت قصد در حل مسأله مطابقت داشت. کانت نظریه انقلاب کپرنیکی خود را طرح­می­نماید که اگر متعلقات با ذهن ما مطابقت­داشته­باشند، این با شناخت پیشینی به اشیاء مطابق­تر است. بر­این­اساس ذهن دارای فعالیتی خاص می­شود و نوع معرفتی را که بدست­می­آورد، خودش مشخص­می­نماید. مقاله حاضر به بررسی کیفیت مطابقت ذهن و عین از دیدگاه ملاصدرا و کانت پرداخته و به­دنبال تشابهات و اختلافات نظرات ملاصدرا و کانت در این زمینه می­باشد