فلسفه
کرامت ورزدار؛ فاطمه سادات کتابچی
چکیده
مسئلهی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفتگانهی ابنسینا در ردّ اینهمانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابنسینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کردهاست. ...
بیشتر
مسئلهی اساسیِ این پژوهش، بررسی و تحلیلِ انتقادیِ براهینِ هفتگانهی ابنسینا در ردّ اینهمانیِ «نفس» و «مِزاج» و هدف از آن، نشان دادنِ ناتوانیِ این براهین در ردّ اینهمانی مزاج و نفسِ گیاهی و همچنین ناتمامیّتِ چهار برهان از این براهین است. ابنسینا در آثارِ خود، هفت برهان در اثباتِ ناایهنمانیِ مزاج و نفس اقامه کردهاست. بر اساسِ این براهین مزاج به ترتیب با 1) جامع و حافظِ آن؛ 2) علّتِ فاعلی و غاییِ آن؛ 3) مبدأ حرکاتِ جانداران در جهاتِ متفاوت؛ 4) مقوّمِ جوهریِ انواعِ جاندارن؛ 5) مُدرِک ادراکاتِ حسّی؛ 6) مُدرِک ادراکاتِ عقلی و 7) مُدرِک خودآگاهیِ انسانی، نااینهمان است و از آنجا که نامزدی برای این امورِ هفتگانه جز نفس وجود ندارد؛ مزاج نااینهمانِ با نفس به مثابه تنها مصداقِ این امور است. بر اساسِ یافتههای این پژوهش سه برهان اوّل بر اساسِ ابتنا بر مبانیِ فیزیکیِ باطلشده، در اثباتِ مدّعا تامّ نیست و برهانِ چهارم نیز دچار مغالطهی مصادره به مطلوب است. برهان پنجم، ششم، هفتم تامّ و قابلِ دفاع هستند؛ امّا این براهین به دلیلِ تکیه بر تغایر «مزاج» با «مبدأ ادراکات»، صرفاً تواناییِ نشان دادنِ تغایر «مزاج» و نفسِ حیوانی و انسانی را دارند؛ در نتیجه مجموعهی براهینِ هفتگانهی بوعلی، تواناییِ اثباتِ تغایرِ «مزاج» و «نفسِ گیاهی» را ندارد.
فلسفه
علی اصغر جعفری ولنی
چکیده
مسأله: «انسان معلق در فضا» از نگاه ابنسینا برای اثبات وجود نفس، تجرد آن و مغایرت نفس با بدن طراحی شده است و حیث وجودی دارد؛ هر چند بسیاری پس از ابنسینا، این طرح را در حیث معرفتی بهکار برده و آن را چنین تفسیر کردهاند: انسان معلق در فضای ابنسینا «علاوه بر اینکه هست، میداند که هست». بهنظر میرسد چنین برداشتی با مبانی ...
بیشتر
مسأله: «انسان معلق در فضا» از نگاه ابنسینا برای اثبات وجود نفس، تجرد آن و مغایرت نفس با بدن طراحی شده است و حیث وجودی دارد؛ هر چند بسیاری پس از ابنسینا، این طرح را در حیث معرفتی بهکار برده و آن را چنین تفسیر کردهاند: انسان معلق در فضای ابنسینا «علاوه بر اینکه هست، میداند که هست». بهنظر میرسد چنین برداشتی با مبانی ابنسینا، عبارات وی در آثار گوناگون و آنچه که خود او با انسان معلق در پی اثبات آن است، ناسازگار است. روش: این پژوهش مبتنی بر رویکرد توصیفی و تحلیلی است. یافته ها: ابنسینا که ادراک را از حس آغاز میکند و اولین مرحله عقل انسان را عقل هیولانی و قوه محض میداند، میان «شعور» که از همان آغاز برای انسان بالفعل است با «شعور به شعور» تفاوت قائل است؛ او «شعور به شعور» را بالقوه میخواند که نیاز به اکتساب دارد، درحالیکه «شعور» اولیه ما به نفس، همان وجود نفس ماست. ازاینرو «انسان معلق در فضا» صرفاً هستی و حضور و وجود نفس پیش از هر آگاهی بالفعل است.نتایج: با توجه بهاینکه انسان معلق در فضا در ابتدای خلقت خود بوده و ابنسینا نفس انسانی را حادث به حدوث بدن و در مرتبه عقل هیولانی و قوه محض میداند که فاقد هرگونه ادراکی است و با ادراک حسی بالفعل میشود، باید گفت: انسان معلق در فضای ابنسینا میتواند صبغه وجودی داشته باشد و درواقع ناظر به مقام حضور و وجود و هستی صرف است. علاوهبراین، ابنسینا با تأکید بر دو مقام شعور و شعور به شعور، بر این باور است که شعور در انسان معلق بالفعل و دائمی بوده، اما شعور به شعور در آن بالقوه است. ازاینرو بهنظر میرسد نفس در ابتدای خلقت گرچه حضور و ثبوت دارد، اما نمیتوان گفت که علم به خویش دارد؛ یعنی نفس در ابتدا فاقد توجه به خویش است و همین عدم توجه، مانع هرگونه ادراک نفس به خود است. نوآوری: درواقع درباب «انسان معلق در فضای ابنسینا» صرفاً میتوان گفت «انسان آگاهمند (بدون هرگونه آگاهی بالفعل) هست»، اما نمیتوان گفت: «علاوه براینکه این انسان آگاهمند هست، میداند که اینگونه هست».
سپیده رضی
چکیده
یکى از مهمترین مسائل انسانشناسى، چگونگی ارتباط ساحتهاى وجود انسان، یعنى نفس و بدن اوست. فیلسوفان بسیاری از حکمای یونان باستان تا فلاسفهی عصر حاضر به این مساله پرداختهاند. محور اصلی این پژوهش، چگونگی تکوین انسان از بدو حضور در عالم ماده است. این مساله از دیدگاه فلسفی ابن سینا و صدرالمتالهین و مقایسه آن با نظریات جنین شناسی ...
بیشتر
یکى از مهمترین مسائل انسانشناسى، چگونگی ارتباط ساحتهاى وجود انسان، یعنى نفس و بدن اوست. فیلسوفان بسیاری از حکمای یونان باستان تا فلاسفهی عصر حاضر به این مساله پرداختهاند. محور اصلی این پژوهش، چگونگی تکوین انسان از بدو حضور در عالم ماده است. این مساله از دیدگاه فلسفی ابن سینا و صدرالمتالهین و مقایسه آن با نظریات جنین شناسی تی. وی. سدلر، به عنوان یکی از مهمترین نظریهپردازان این رشته، مورد واکاوی قرارگرفتهاست. تشکیل و ترتیب شکلگیری اعضای بدن، میزان تأثیرپذیرفتن و ارتباط جنین با والدین، زمان برخوردار شدن از نفس و مسالهی حافظ و جامع مواردی است که برای ارزیابی بهتر مساله در این پژوهش مورد بررسی قرارگرفتهاست. یکی از مهمترین دستاوردهای این تطبیق آن است که جنین با وجود آنکه مادهی اولی وجود بدن خود را از پدر و مادر دریافت میکند، با تبدیل قوای موجود در خود، به سمت ایجاد نفسی هرچند حیوانی پیش میرود؛ بررسیهای جدید علم جنینشناسی نیز مؤید این مساله است. این پژوهش بر آن است تا علاوه بر دستیابی به نتایج جدید، از طریق ایجاد دیالوگهای علمی و دقیق، گامی در جهت برطرف شدن گسل ایجاد شده میان فلسفهی اسلامی و علوم طبیعی بردارد و دریچههای جدیدی به روی مطالعات این حوزه بگشاید.
فاطمه سلیمانی دره باغی
چکیده
خداوند متعال که خالق و ربّ انسانهاست، تأمین نیازهای اولیه و اساسی آنها را عهدهدار گردیده و در قرآن کریم، تضمین روزیها را وعده داده است. این وعده الهی سبب شده تا برخی آن را حقّ واجبی از جانب خود به عهده خداوند دانسته و توقّع اعطاء آن را به نحو احسن و کامل داشته باشند. از این رو با مشاهده تفاوت رزقها، عدل الهی را زیر سؤال می برند؛ ...
بیشتر
خداوند متعال که خالق و ربّ انسانهاست، تأمین نیازهای اولیه و اساسی آنها را عهدهدار گردیده و در قرآن کریم، تضمین روزیها را وعده داده است. این وعده الهی سبب شده تا برخی آن را حقّ واجبی از جانب خود به عهده خداوند دانسته و توقّع اعطاء آن را به نحو احسن و کامل داشته باشند. از این رو با مشاهده تفاوت رزقها، عدل الهی را زیر سؤال می برند؛ همچنین تأکید قرآن بر انتساب بسط و تقدیر رزق انسانها به خداوند را با لزوم تلاش انسانها برای کسب روزی، غیر قابل جمع میدانند. مسألهای که در این مقاله مطرح میشود آن است که چرا خداوند روزی انسانها را متفاوت قرار داده ؟ در خصوص این موضوع مقالات متعددی در حوزه علوم قرآنی نوشته شده است؛ اما نوآوری نوشتار حاضر بررسی فلسفی این موضوع با روش توصیفی تحلیلی در حکمت سینوی آن هم با محوریت «رساله الارزاق» ابن سینا است. ابنسینا در این رساله درصدد آن است که با تکیه بر حکمت و عنایت الهی این تصوّرات غلط را اصلاح نماید. او با بیان تناقضات پیش آمده در شقوق مختلف مسأله، نشان میدهد تصوّر تساوی روزیها منجر به وقوع امر محال و یا نابودی انسانها میشود.
هادی ربیعی؛ میترا غفاری
چکیده
مفهوم «محاکات» مفهومی محوری در تصور ابنسینا در باب هنر دانسته میشود. حال این پرسش مطرح میشود که اگر ابنسینا نقّاشی را نیز نوعی محاکات میداند، چه ویژگیهایی برای این محاکات قائل است؟ در مقاله حاضر سعیشده تا با بررسی سخنان پراکنده ابنسینا دربارة نقّاشی به این پرسش پاسخ داده شود. در این مطالعه دیدگاههای زیباییشناختی ...
بیشتر
مفهوم «محاکات» مفهومی محوری در تصور ابنسینا در باب هنر دانسته میشود. حال این پرسش مطرح میشود که اگر ابنسینا نقّاشی را نیز نوعی محاکات میداند، چه ویژگیهایی برای این محاکات قائل است؟ در مقاله حاضر سعیشده تا با بررسی سخنان پراکنده ابنسینا دربارة نقّاشی به این پرسش پاسخ داده شود. در این مطالعه دیدگاههای زیباییشناختی ابنسینا درباره محاکات در نقّاشی ذیل سه موضوع کلّی دستهبندی میشود: چیستی محاکات در نقّاشی، لذّت از محاکات در نقّاشی و نقش معرفتیِ این محاکات. او ضمن تأکید بر محاکات در نقّاشی و شباهتش با شعر، آن را تقلیدِ بیکموکاستی از الگو، وابسته به الگویِ بالفعل موجود و صرفاً برگرفته از صورتِ ظاهری الگو نمیداند. او لذّت از محاکات را ویژگیای مختصّ انسان قلمداد میکند و آن را برتر از بسیاری لذّتهای حسّی دیگر میداند. ابنسینا معتقد است محاکات در نقّاشی میتواند وسیلهای برای بیان معانی معقول به زبان محسوس به شکل رمزی باشد. تأثیرگذاریِ نقّاشی بر نفس مخاطب نه به واسطه انتقالِ گزارهای صادق از لحاظ منطقی، بلکه با به شگفتآوردن و چهبسا حتی از طریق تأثیری سحرگونه رخ میدهد.
قدسیه حبیبی؛ سعید انواری؛ سیدصدرالدین طاهری
چکیده
نظریات مختلفی درباره نحوه ارتباط صورتهای ذهنی با اشیای خارجی ارائه شده است که از این میان میتوان به دو نظریه عینیت ماهوی و قول به شبح اشاره کرد. اکثر محققان، ابنسینا را قائل به عینیت ماهوی و تفتازانی را ملتزم به دیدگاه شبح دانستهاند. در مقاله حاضر نخست نظرات ابنسینا و تفتازانی با یکدیگر مقایسه شده است و نشان داده ...
بیشتر
نظریات مختلفی درباره نحوه ارتباط صورتهای ذهنی با اشیای خارجی ارائه شده است که از این میان میتوان به دو نظریه عینیت ماهوی و قول به شبح اشاره کرد. اکثر محققان، ابنسینا را قائل به عینیت ماهوی و تفتازانی را ملتزم به دیدگاه شبح دانستهاند. در مقاله حاضر نخست نظرات ابنسینا و تفتازانی با یکدیگر مقایسه شده است و نشان داده شده است که ایشان نه تنها پیرو دو رویکرد متفاوت نیستند، بلکه سخنان تفتازانی را میتوان تأیید نظر ابنسینا و مشابه نظرات وی به شمار آورد. همچنین با اشاره به تفسیرهای مختلفی که از نظریه شبح مطرح شده است، در مورد انتساب این نظریه به تفتازانی داوری شده است.
مهدی عظیمی
چکیده
آیا نقدهای سهروردی بر نظریۀ مشائیِ تعریف، و تأسیس نظریۀ اشراقیِ تعریف به دست او، یک واگرایی تند و تیز از منطق تعریف ابنسیناست؟ پاسخ ضیائی و والبریج مثبت است؛ پاسخ این جستار، اما، منفیست. سهروردی در حکمة الإشراق سه نقد اساسی بر نظریۀ حدّ تامّ دارد، که برخی از آنها به حد ناقص و رسم نیز قابل تعمیم است: (1) مغایرت با کاربرد متعارف زبان؛ ...
بیشتر
آیا نقدهای سهروردی بر نظریۀ مشائیِ تعریف، و تأسیس نظریۀ اشراقیِ تعریف به دست او، یک واگرایی تند و تیز از منطق تعریف ابنسیناست؟ پاسخ ضیائی و والبریج مثبت است؛ پاسخ این جستار، اما، منفیست. سهروردی در حکمة الإشراق سه نقد اساسی بر نظریۀ حدّ تامّ دارد، که برخی از آنها به حد ناقص و رسم نیز قابل تعمیم است: (1) مغایرت با کاربرد متعارف زبان؛ (2) شناختناپذیری فصول حقیقی؛ (3) احتمالِ همیشگیِ غفلت از یک یا چند ذاتی. رگههای پررنگی از این هر سه نقد را میتوان در رسالة الحدود و التعلیقاتِ ابنسینا، همراه با دو نقد دیگر، پیجُست: (4) احتمال همیشگی اخذ لازم به جای ذاتی؛ و (5) احتمال همیشگی اخذ جنس بعید به جای جنس قریب. سهروردی تنها تعریفِ ممکن را تعریف ماهیت از راه ترکیب اعراض عامّی میداند که جملگی با هم به آن ماهیت اختصاص دارند؛ مشروط بر اینکه تعریف در داد و ستدی معرفتشناختی میان تعریفگر و تعریفجو، و بر پایۀ علم حضوری و تواتر پیش رود. این نظریه نیز امتداد خطّی است که ابنسینا در التعلیقات و الإشارات رسم کرده است. بنابراین، منطق تعریف سهروردی مکمّل منطق تعریف ابنسینا است.
محمّد قمی؛ محمدجواد اسماعیلی
چکیده
ابنسینا نفس را «روحانیة الحدوث و البقاء» و ملاصدرا آن را «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» میداند.ملامحمدصادق اردستانی در الحکمة الصادقیة معتقد است که حدوث نفس نه با تجرد آن سازگار است و نه با بقایآن. وی به قدم و وحدت نفس قائل شده است. ازدیدگاه ابنسینا و حکمای دیگر، قول به «قدم و وحدت نفس» با دو محذور اساسی مواجه ...
بیشتر
ابنسینا نفس را «روحانیة الحدوث و البقاء» و ملاصدرا آن را «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» میداند.ملامحمدصادق اردستانی در الحکمة الصادقیة معتقد است که حدوث نفس نه با تجرد آن سازگار است و نه با بقایآن. وی به قدم و وحدت نفس قائل شده است. ازدیدگاه ابنسینا و حکمای دیگر، قول به «قدم و وحدت نفس» با دو محذور اساسی مواجه است: 1. اگر نفس بعدازتعلق به بدن متکثر نشده باشد، بایدهمۀ انسانها در همۀ صفات یکسان میبودند؛ 2. اگر نفس بعدازتعلق به بدن متکثر شده باشد، امر مجرد بهنحو بالقوه و بالفعل انقسام میپذیرد. حکیم اردستانی در الحکمة الصادقیة مدعای خود را بهگونهای تبیین کرده است که با دو محذور یادشده مواجه نشود. در این نوشتار، با بهرهگیری از آثار فلسفی اردستانی، دیدگاه وی درباب نفس تبیین شده است.
امیرحسین پورنامدار سرچشمه؛ مهدی عظیمی
دوره 7، شماره 3 ، آذر 1395، ، صفحه 61-80
چکیده
تقریباً قاطبة فلاسفة اسلامی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به مسئلة «تشخّص» پرداخته و پاسخهایی را ارائه داشتهاند و ازین رو، سرگذشت این بحث به طور کلّی در سنّت فلسفی اسلام قابل مطالعة جدّی و تدقیقات همهجانبه است، امّا در اینجا قصد ما پرداختن به جنبهای از نقش فارابی در تطوّر و تکامل این سیر تاریخی است، تا از این طریق پرتوهایی ...
بیشتر
تقریباً قاطبة فلاسفة اسلامی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به مسئلة «تشخّص» پرداخته و پاسخهایی را ارائه داشتهاند و ازین رو، سرگذشت این بحث به طور کلّی در سنّت فلسفی اسلام قابل مطالعة جدّی و تدقیقات همهجانبه است، امّا در اینجا قصد ما پرداختن به جنبهای از نقش فارابی در تطوّر و تکامل این سیر تاریخی است، تا از این طریق پرتوهایی بر زوایای مغفول و ناشناختهتر سنّت عقلانی مسلمانان افکنده شود. یکی از کسانی که این بحث را بسی بیش از پیش محلّ توجّه متفکّران قرار داد، ملّاصدراست که به تبع فلسفة اصالت وجود خویش، مطالب بدیعی را در باب تشخّص ابراز نمود. یکی از نکات اصلی ملّاصدرا این است که مساوقت «تشخّص» و «وجود» را به فارابی نسبت میدهد. در نزد اندیشمندان دورة قدیم یا حتّی دوره معاصر، هیچگاه تردیدی یا مطالعهای در باب صحّت این انتساب صورت نگرفته است. این مقاله بر آن است تا انتساب تقریباً به رسمیّت شناخته شده به فارابی را که از سوی ملّاصدرا صورت گرفته است مطمحنظر قرار داده و از رهگذر برخی مستندات متنی و تاریخی نشان دهد که این انتساب میتواند تا حدّ زیادی محلّ مناقشه باشد، و حتّی اساساً این مطلب که فارابی بحثی ذیل عنوان «تشخّص» داشته است خود بسیار متزلزل به نظر میرسد.
سعید انواری؛ فاطمه اسمعیلی اردکانی
دوره 7، شماره 1 ، خرداد 1395، ، صفحه 1-17
چکیده
چکیده ابنسینا و پس از وی شیخ اشراق به رابطة میان تاویل و تعبیر اشاره کردهاند و معتقدند که گاهی نفس در بیان حقیقتی معنوی که در خواب یا کشف و شهود مشاهده کرده است، آن را به مشابه یا ضد آن تغییر میدهد که در این صورت نیازمند تفسیر باطنی هستیم. این تفسیر باطنی در صورتی که در مورد کشف و شهود و الهاماتی باشد که در بیداری دریافت شدهاند، ...
بیشتر
چکیده ابنسینا و پس از وی شیخ اشراق به رابطة میان تاویل و تعبیر اشاره کردهاند و معتقدند که گاهی نفس در بیان حقیقتی معنوی که در خواب یا کشف و شهود مشاهده کرده است، آن را به مشابه یا ضد آن تغییر میدهد که در این صورت نیازمند تفسیر باطنی هستیم. این تفسیر باطنی در صورتی که در مورد کشف و شهود و الهاماتی باشد که در بیداری دریافت شدهاند، تاویل نامیده میشود و در صورتی که در مورد مطالب دریافت شده در خواب باشد، تعبیر نامیده میشود. بدین ترتیب تاویل وحی و تعبیر خواب دارای فرایندی واحد هستند. بر این اساس این فرضیه مطرح میشود که قاعدتا باید میان تاویلات عرفانی و تعبیرات خوابگزاران در مورد مصادیق واحد، تشابه و تناظر وجود داشته باشد. این مقاله با تبیین نظریة ابنسینا و شیخ اشراق و بررسی موارد مشابه میان تاویلات عرفا و تعبیرات خوابگزاران به بررسی این موضوع پرداخته است.
کمال نصرتی هشی؛ رضا علی نوروزی؛ زهره متقی؛ مهرنوش امینی
دوره 6، شماره 2 ، تیر 1394، ، صفحه 75-100
چکیده
هدف اصلی این پژوهش، که با رویکرد کیفی و با روش توصیفی ـ استنتاجی صورت گرفته است، این است که مبانی ادراک و اقسام آن از منظر ابنسینا و پیامدهای تربیتی آن را بازشناسی کند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که در فلسفة ابنسینا نفس جایگاه والایی دارد و مبنای ادراک شناخته میشود. همچنین، بعد از بحث در باب ادراک و تعریف و معرفی انواع و مراتب ...
بیشتر
هدف اصلی این پژوهش، که با رویکرد کیفی و با روش توصیفی ـ استنتاجی صورت گرفته است، این است که مبانی ادراک و اقسام آن از منظر ابنسینا و پیامدهای تربیتی آن را بازشناسی کند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که در فلسفة ابنسینا نفس جایگاه والایی دارد و مبنای ادراک شناخته میشود. همچنین، بعد از بحث در باب ادراک و تعریف و معرفی انواع و مراتب آن، به دلالتهای تربیتی بهویژه در بعد اهداف و روش با توجه به مبانی ادراک میپردازیم و خواهیم دیدکه طبق پژوهش حاضر، هدف نهایی در نظام تعلیم و تربیت سینوی رسیدن به سعادت «نزدیکی به خداوند» است ولی دستیافتن به چنین هدفی، نیازمند رسیدن به اهداف فرعیای چون رشد و تکامل قوای حسی، تخیلی، عقلی و درنهایت ادراکات شهودی است؛ لذا پژوهش حاضر بهکارگیری فعال حواس، حفظ و بهخاطرسپردن، جهتدهی تخیل و خلاقیت، سیر عقلانی، آموزشهای جستوجوگرایانه و تقویت فکر و اندیشه، شهود یا مشاهدة حضوری و باطنی (حدس) و روشهای تلفیقی را به عنوان روش تربیت معرفی میکند.
فروغ رحیمپور
دوره 5، شماره 3 ، آذر 1393، ، صفحه 25-41
چکیده
تناسخ که در اصطلاح رایج فلسفی به معنی انتقال نفس از بدن خود به بدن مادی دیگر در همین دنیا و پس از مرگ افراد است قاطعانه از سوی ابنسینا و ملاصدرا با برهان عقلی رد شده است؛ هر یک از این دو فیلسوف بزرگ با تکیه بر مبانی خود، رابطة ویژة نفس انسان با بدن وی را نشان میدهند و با استناد به آن، تعلق نفس به بدن/ بدنهای دیگر را نفی میکنند.
استدلالهای ...
بیشتر
تناسخ که در اصطلاح رایج فلسفی به معنی انتقال نفس از بدن خود به بدن مادی دیگر در همین دنیا و پس از مرگ افراد است قاطعانه از سوی ابنسینا و ملاصدرا با برهان عقلی رد شده است؛ هر یک از این دو فیلسوف بزرگ با تکیه بر مبانی خود، رابطة ویژة نفس انسان با بدن وی را نشان میدهند و با استناد به آن، تعلق نفس به بدن/ بدنهای دیگر را نفی میکنند.
استدلالهای شیخالرئیس در نفی تناسخ بر این مبنا استوار است که نفس از حیث ذات، مجرد و از حیث فعل، مادی است لذا گرچه علت فاعلی و مفیض نفس، عقل مفارق است اما مزاج مستعد و مادة بدنی، زمینهساز و معد این افاضه است. به علاوه، شیخ معتقد است که رابطة هر نفس با مادة بدنی خود، رابطة لزومیة ذاتیه است و به همین سبب، این نفس برای این بدن، امری بیبدیل است. اما صدرالمتألهین به مبانی نوینی نظیر تشکیک و اشتداد در وجود و حرکت استکمالی جوهری در همة موجودات (ازجمله در نفس و بدن به موازات یکدیگر) قائل است و نفس را در بدو حدوث، جسمانی میداند و معتقد است که ترکیب نفس و بدن ترکیبی اتحادی است. او علاوه بر اینکه به نقل و تأیید راهحلهای شیخالرئیس میپردازد، از مبانی متعالیه نیز بهره میبرد و بدین وسیله، هم تبیین نوینی از بعضی از برهانهای رد تناسخ بهدست میدهد و هم خود، راهحل و برهان جدیدی برای ابطال تناسخ ارائه میکند که فقط با مبنای متعالیه قابل توضیح است.
این مقاله درنظر دارد ضمن توضیح و مقایسة راهحلهای منتخب این دو فیلسوف برای نفی تناسخ و روشنکردن نقاط مشترک ایشان، کارکرد مبانی خاص هر یک در این حوزه را روشن کند و نشان دهد که چگونه در مواردی مبانی متفاوت برای برآوردن مقصود واحد، بهکار گرفته میشوند
محمد میری
دوره 5، شماره 3 ، آذر 1393، ، صفحه 81-99
چکیده
بخار برآمده از قسمتهای لطیف اخلاط موجود در بدن را روح بخاری میگویند. روح بخاری، لطیفترین جزء بدن جسمانی بهشمار میآید و نقش واسطهگری میان نفس مجرد و بدن مادی را به عهده دارد.
ابنسینا در تبیین روح بخاری و مباحث مربوط به آن، توضیحات مبسوطی دارد که پس از وی این توضیحات در کلمات شیخ اشراق و ملاصدرا نیز قابل پیگیری است.
روح بخاری ...
بیشتر
بخار برآمده از قسمتهای لطیف اخلاط موجود در بدن را روح بخاری میگویند. روح بخاری، لطیفترین جزء بدن جسمانی بهشمار میآید و نقش واسطهگری میان نفس مجرد و بدن مادی را به عهده دارد.
ابنسینا در تبیین روح بخاری و مباحث مربوط به آن، توضیحات مبسوطی دارد که پس از وی این توضیحات در کلمات شیخ اشراق و ملاصدرا نیز قابل پیگیری است.
روح بخاری از آن جهت که به سلامت و یا مرض بدن انسانی مربوط میشود مورد توجه اطبای متقدم بوده و در طب قدیم از آن سخن به میان آمده است و در عین حال، از آن جهت که بر فرض قبول وجود آن، میتواند نقش واسطهگری میان نفس و بدن را به عهده گیرد، مورد توجه فیلسوف قرار گرفته و در علم النفس، از آن بحث شده است.
ابطال روح بخاری در پزشکی مدرن، خللی به علم النفس فلسفی وارد نمیسازد چون فیلسوف، روح بخاری را به عنوان اصل موضوعی از طب قدیم اخذ کرده است