نجیبالله شفق؛ محمد فنایی اشکوری
دوره 4، شماره 2 ، شهریور 1392، ، صفحه 101-123
چکیده
این مقاله به بررسی امکان فلسفة اسلامی، و توصیف ویژگیها و گرایشهای آن میپردازد. دیدگاه نویسندگان این است که مسئلة امکان و تحقق فلسفة اسلامی اساساً ماهیتی تاریخی دارد؛ به این معنا که در پاسخ این پرسش که آیا فلسفة اسلامی امکان دارد، و اگر آری، آیا تحققیافته است یا نه، باید فلسفه را دانشی سیال درنظر گرفت که از زمان ورود به ...
بیشتر
این مقاله به بررسی امکان فلسفة اسلامی، و توصیف ویژگیها و گرایشهای آن میپردازد. دیدگاه نویسندگان این است که مسئلة امکان و تحقق فلسفة اسلامی اساساً ماهیتی تاریخی دارد؛ به این معنا که در پاسخ این پرسش که آیا فلسفة اسلامی امکان دارد، و اگر آری، آیا تحققیافته است یا نه، باید فلسفه را دانشی سیال درنظر گرفت که از زمان ورود به جهان اسلام تحولاتی را به خود دیده، و در این روند تاریخی قبض و بسطی در مصادیق آن پدیدار گشته است؛ گرایشها، نظریهها، و مسائل متفاوتی در آن ظهور کردهاند، برخی از آنها اهمیت بیشتری پیدا کردهاند و برخی دیگر در انزوا قرار گرفتهاند. این تحولات سبب شده است که برای فلسفة اسلامی هویت متمایزی شکل بگیرد. جامعنگری، یقینمداری، و خدامحوری سه ویژگی عام و اساسی فلسفة اسلامی است. در این مقاله، مشخصههای کلی مکتب مشا، اشراق، و حکمت متعالیه توصیف میشوند و تحلیل گفتمانی به عنوان بهترین راهکار برای بیان مشخصههای گرایشهای فلسفی ارائه میشود. هدف اصلی این مقاله نشاندادن این نکته است که مفهوم فلسفة اسلامی منافی با سیر آزاد عقلانی نیست.