مریم اسدیان؛ الیاس نورایی؛ خلیل بیگ زاده
چکیده
افضلالدّین کاشانی، فیلسوف و حکیم متألّه قرن ششم و هفتم، از جمله حکمایی است که آثار متعدّدی بهویژه در مبحث معرفت نفس از خود به جای گذاشته است. یکی از مفاهیم فلسفی مهمّی که تقریباً اغلب فلاسفه و حکما به آن پرداختهاند و افضلالدّین نیز دربارۀ آن رأی مستقلی ارائه کرده، مفهوم «زمان» و نسبت آن با دهر و سرمد است. وی همچون سایر حکمای ...
بیشتر
افضلالدّین کاشانی، فیلسوف و حکیم متألّه قرن ششم و هفتم، از جمله حکمایی است که آثار متعدّدی بهویژه در مبحث معرفت نفس از خود به جای گذاشته است. یکی از مفاهیم فلسفی مهمّی که تقریباً اغلب فلاسفه و حکما به آن پرداختهاند و افضلالدّین نیز دربارۀ آن رأی مستقلی ارائه کرده، مفهوم «زمان» و نسبت آن با دهر و سرمد است. وی همچون سایر حکمای متأله اصل برینی برای زمان در نظر دارد که متعلّق به عالم مبدعات یا معقولات است. او زمان را تصویر متحرّک سرمدیّت میداند، ولیکن به جای واژۀ سرمد از واژۀ «دهر» استفاده میکند. دهر از نظر افضل، مقدار وجود است. نکتۀ مهمّ آن است که فلسفۀ افضل مبتنی بر آگاهی (یا به تعبیر افضل آگهی)، شهود و ادراک ذات به ذات است. از این جهت، او به مسلک اشراقیون تعلّق مییابد. همچنین تأکید او بر دهر، به عنوان حقیقیت لم یزل و لایزال، ما را به ریشههای باستانی دیدگاه افضل، بهویژۀ پیوند آن با طریقت زروانی (از طرائق معنوی مزدیسنایی) سوق میدهد. در این مقاله، پس از ذکر پیشینهای دربارۀ مفهوم فلسفی و عرفانی زمان، به بررسی نظرگاه باباافضل در این باره خواهیم پرداخت و رویکرد حکمی/ عرفانی او را تبیین خواهیم نمود.