وحید خادمزاده
چکیده
براساس نظریۀ شناختی استعاره، فهم مفاهیم انتزاعیازطریق استعارههای مفهومی میسر میشود، بهگونهایکهایناستعارههابخشیازفرایندشناختمحسوب میشوندوباحذفآنها بخشی از معنای مفاهیمنیزازدست میرود. استعارۀ موجود حقیقیبهمثابۀ امر ثابت رافلاسفۀیونانی و مسلمان همانند پارمینیدس، افلاطون، ارسطو، ابنسینا، و ملاصدرا بهطورگستردهبهکاربردهاند. ...
بیشتر
براساس نظریۀ شناختی استعاره، فهم مفاهیم انتزاعیازطریق استعارههای مفهومی میسر میشود، بهگونهایکهایناستعارههابخشیازفرایندشناختمحسوب میشوندوباحذفآنها بخشی از معنای مفاهیمنیزازدست میرود. استعارۀ موجود حقیقیبهمثابۀ امر ثابت رافلاسفۀیونانی و مسلمان همانند پارمینیدس، افلاطون، ارسطو، ابنسینا، و ملاصدرا بهطورگستردهبهکاربردهاند. هرکدام از این فلاسفه از موجود حقیقیتعبیر خاص خود را آوردهاند، اما در تمام این موارد یکی از مهمترین صفاتی که برایتوصیفموجودحقیقی بهکار رفتهاست ثبات و عدم تغییر است. در آثار فلاسفۀ مسلمان، واژگان حقیقت، تقرر، و قوام ازحیثلغویبهمعنایثبوتاند. این واژگان در چهارچوب استعاره برایمفهومسازی موجود حقیقی بهکار رفتهاند. در فلسفۀ سینوی، هرکدام از وجود و ماهیتبهصورت مستقل به ثبوت، حقیقت، تقرر، و قوام متصف شدهاند،درحالیکه در فلسفۀصدرایی تنها وجود استحقاق اتصاف به این صفات را دارد.
محمدکاظم علمی سولا؛ سیده اکرم برکاتی
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 67-94
چکیده
پژوهش حاضر، به بررسی دیدگاههای ریکور و ملاصدرا در مبحث خیال و نقش مؤثر تخیل بهویژه در حوزة معرفت میپردازد. گرچه مبادی دو فیلسوف در این باره متفاوت است، در حوزههای خاصی شباهتهای قابل توجهی در اندیشههای این دو ظاهر میشود. ریکور که یکی از فیلسوفان معاصر حوزة هرمنوتیک است از مباحثی نظیر نشانهشناسی، زبانشناسی، ساختارگرایی، ...
بیشتر
پژوهش حاضر، به بررسی دیدگاههای ریکور و ملاصدرا در مبحث خیال و نقش مؤثر تخیل بهویژه در حوزة معرفت میپردازد. گرچه مبادی دو فیلسوف در این باره متفاوت است، در حوزههای خاصی شباهتهای قابل توجهی در اندیشههای این دو ظاهر میشود. ریکور که یکی از فیلسوفان معاصر حوزة هرمنوتیک است از مباحثی نظیر نشانهشناسی، زبانشناسی، ساختارگرایی، و معرفتشناسی رایج در فلسفة تحلیلی، برای غنیساختن هرمنوتیک استفادة بسیار کرده است. بدینسبب، مسئلة زبان در اندیشة وی نقشی محوری دارد. تفاوت مبنایی اندیشة ریکور با ملاصدرا در مبحث تخیل، به این جهت است که در اندیشة ریکور، «زبان»، مبنای تبیین تخیل است. وی نقش تخیل در شناخت را از طریق زبان توضیح میدهد. اما ملاصدرا عمل تخیل در ایجاد معرفت را عمل قوهای از قوای نفس میداند و مستقیماً به زبان نمیپردازد. اما به رغم این تفاوت مبنایی، هر دو فیلسوف تخیل را واسطهای میان جهان اعیان و دنیای درون ذهن، میدانند و هر دو، این امکان را با مفهوم اجتماع دو امر متباین توضیح میدهند.