لیلا کیانخواه
چکیده
یکی از مهمترین مسائل فلسفة فارابی، بحث از خدا و صفات او و بررسی رابطة او با سایر موجودات است. فارابی خدا را مبدأ وجود همة موجودات میداند و او را «اوّل»، «موجود اوّل» و «سبب اوّل» میخواند. موجود اوّل در اندیشة فارابی نه تنها موجودی است که سایر موجودات در وجود به او وابستهاند؛ بلکه موجودات تنها به جهت ارتباطی که ...
بیشتر
یکی از مهمترین مسائل فلسفة فارابی، بحث از خدا و صفات او و بررسی رابطة او با سایر موجودات است. فارابی خدا را مبدأ وجود همة موجودات میداند و او را «اوّل»، «موجود اوّل» و «سبب اوّل» میخواند. موجود اوّل در اندیشة فارابی نه تنها موجودی است که سایر موجودات در وجود به او وابستهاند؛ بلکه موجودات تنها به جهت ارتباطی که با او دارند صلاحیت بررسی در مابعدالطبیعه را اخذ میکنند. لذا شناخت دقیق موجود اول و ویژیگیهای او و ارتباط او با سایر موجودات، از جمله مهمترین و محوریترین مسائل پژوهشی در حوزة فارابیشناسی است. از آنجایی که برخی از آثار منسوب به فارابی قطعی الانتساب نیستند و چارچوب فکری متمایزی از آثار قطعی فارابی دارند، در این مقاله کوشش می شود تا با توجه به این امر، آراء اصیل فارابی استخراج شده و گزارش و تحلیل دقیقی از آنها ارائه شود. بر اساس آثار قطعی الانتساب، فارابی خدا را واجب الوجود نمیخواند و نظریة فیض را که برای تبیین رابطة موجود اوّل با سایر موجودات طرح کرده، بر اساس وجوب و امکان داتی بنا نمیکند. همچنین با توجه به اینکه فارابی در آثار قطعیاش برهان مشخصی در اثبات موجود اوّل ندارد، در این مقاله کوشش میشود تا موضع فارابی نسبت به اثبات موجود اوّل در خلال عبارات و بیاناتش بررسی شود. تعمق در آثار او نشان میدهد که نوعی برهان علیت از بیانات او قابل استخراج است.
حسین احمدی
چکیده
مهمترین بحث فلسفه اخلاق، هستیشناسی اخلاق و مهمترین بحث هستیشناسی اخلاق، واقعگرایی و غیرواقعگرایی اخلاقی است. واقعگرایی اخلاقی به نظریهای اطلاق میشود که برای مفاهیم و جملههای اخلاقی صرف نظر از دستور و توصیه، احساس و سلیقه و توافق و قرارداد واقعیتِ قائل باشد یا آن مفاهیم و جملهها را بر واقعیت خارجی مبتنی کند ...
بیشتر
مهمترین بحث فلسفه اخلاق، هستیشناسی اخلاق و مهمترین بحث هستیشناسی اخلاق، واقعگرایی و غیرواقعگرایی اخلاقی است. واقعگرایی اخلاقی به نظریهای اطلاق میشود که برای مفاهیم و جملههای اخلاقی صرف نظر از دستور و توصیه، احساس و سلیقه و توافق و قرارداد واقعیتِ قائل باشد یا آن مفاهیم و جملهها را بر واقعیت خارجی مبتنی کند بهطوریکه مفاهیم و جملههای اخلاقی تنها بر نظر شخص یا گروهی مبتنی نباشد؛ اما غیرواقعگرایی، برای مفاهیم و جملههای اخلاقی واقعیتی غیر از دستور و توصیه یا احساس و سلیقه یا توافق و قرارداد قائل نیست. حداقل چهار استدلال برای اثبات واقعگرایی اخلاقی از کلام فارابی میتوان استنتاج کرد. وی گاهی از علم زیباشناسی برای اثبات واقعگرایی مدد میجوید؛ گاهی نیز از طریق واقعنمایی مفاهیم اخلاقی و سعادت، گاهی به وسیله وصول واقعی به کمال نهایی و گاهی از طریق تعیین نوع راه شناخت واقعیت اخلاقی، واقعگرایی را اثبات کرده است. به نظر میرسد تبیین عقلانی از کمال متناسب انسانی و تبیین رابطه منطقی میان فهم نیاز به کمال مطلق و کمال واقعی انسان برای تکمیل دیدگاه فارابی ضروری است. همچنین توجه فارابی به تفکیک اخلاق از آداب، باعث رفع اتهام نسبیگرایی از وی خواهد شد.
فلسفه
علی سیاح؛ شمس الملوک مصطفوی؛ رضا داوری اردکانی
چکیده
فارابی سعادت را برترین خیری میداند که انسان به سوی آن در حرکت است. انسان که موجودی بالطبع مدنی است تنها از طریق حضور در مدینهی فاضله است که میتواند به کمال و سعادت دست یابد. راه رسیدن به سعادت عبارت است از تعقل نظری، اندیشیدن به معقولات و فلسفهورزی که البته در اختیار و انحصار خواص است. فارابی در اینجا از نیروی خیال بهره میگیرد ...
بیشتر
فارابی سعادت را برترین خیری میداند که انسان به سوی آن در حرکت است. انسان که موجودی بالطبع مدنی است تنها از طریق حضور در مدینهی فاضله است که میتواند به کمال و سعادت دست یابد. راه رسیدن به سعادت عبارت است از تعقل نظری، اندیشیدن به معقولات و فلسفهورزی که البته در اختیار و انحصار خواص است. فارابی در اینجا از نیروی خیال بهره میگیرد تا راه تمامی انسانها را به تحصیل سعادت هموار کند. تخیل قوهای از نفس است که به حفظ صورت محسوسات، دخلوتصرف در آنها و محاکات امور محسوس و معقول میپردازد. این کارکرد آخر ابداع فارابی است و در فلاسفهی پیش از او بهویژه افلاطون و ارسطو دیده نمیشود، چرا که افلاطون پستترین جایگاه را به خیال نسبت میدهد و ارسطو محاکات امور معقول را جزو وظایف آن نمیشمارد. نشان خواهیم داد تخیل نقش پررنگ دیگری نیز در فلسفهی فارابی بر عهده دارد. این قوه در مرکز نظریهی نبوت فارابی قرار گرفته است. متخیلهی نبی در کمال توانایی است و معقولات از عقل فعال به آن افاضه میشود؛ یعنی محمل وحی است. همچنین نیل به سعادت انسانها نیز مستلزم تخیل است. خواص و در زمرهی آنان هنرمندان میتوانند معقولات به متخیلهی جمهور مردم بیافکنند و از آنجا که این قوه توان محاکات معقولات را دارد، واسطهای است در مسیر دستیابی به سعادت. نهایتاً مشخص خواهد شد، هنرمندان که در انجام این مهم از شیوههای اقناعی بهره میبرند، در مدینهی فاضله از جایگاهی والا برخوردارند.
امیرحسین پورنامدار سرچشمه؛ مهدی عظیمی
دوره 7، شماره 3 ، آذر 1395، ، صفحه 61-80
چکیده
تقریباً قاطبة فلاسفة اسلامی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به مسئلة «تشخّص» پرداخته و پاسخهایی را ارائه داشتهاند و ازین رو، سرگذشت این بحث به طور کلّی در سنّت فلسفی اسلام قابل مطالعة جدّی و تدقیقات همهجانبه است، امّا در اینجا قصد ما پرداختن به جنبهای از نقش فارابی در تطوّر و تکامل این سیر تاریخی است، تا از این طریق پرتوهایی ...
بیشتر
تقریباً قاطبة فلاسفة اسلامی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به مسئلة «تشخّص» پرداخته و پاسخهایی را ارائه داشتهاند و ازین رو، سرگذشت این بحث به طور کلّی در سنّت فلسفی اسلام قابل مطالعة جدّی و تدقیقات همهجانبه است، امّا در اینجا قصد ما پرداختن به جنبهای از نقش فارابی در تطوّر و تکامل این سیر تاریخی است، تا از این طریق پرتوهایی بر زوایای مغفول و ناشناختهتر سنّت عقلانی مسلمانان افکنده شود. یکی از کسانی که این بحث را بسی بیش از پیش محلّ توجّه متفکّران قرار داد، ملّاصدراست که به تبع فلسفة اصالت وجود خویش، مطالب بدیعی را در باب تشخّص ابراز نمود. یکی از نکات اصلی ملّاصدرا این است که مساوقت «تشخّص» و «وجود» را به فارابی نسبت میدهد. در نزد اندیشمندان دورة قدیم یا حتّی دوره معاصر، هیچگاه تردیدی یا مطالعهای در باب صحّت این انتساب صورت نگرفته است. این مقاله بر آن است تا انتساب تقریباً به رسمیّت شناخته شده به فارابی را که از سوی ملّاصدرا صورت گرفته است مطمحنظر قرار داده و از رهگذر برخی مستندات متنی و تاریخی نشان دهد که این انتساب میتواند تا حدّ زیادی محلّ مناقشه باشد، و حتّی اساساً این مطلب که فارابی بحثی ذیل عنوان «تشخّص» داشته است خود بسیار متزلزل به نظر میرسد.
زینب برخورداری؛ سمیه خوشدونی فراهاین
دوره 7، شماره 2 ، شهریور 1395، ، صفحه 93-117
چکیده
چکیده در آرای اندیشمندان و نیز فارابی، درباره زنان، عباراتی دال بر نسبت ضعف ونقص عقل به آنان وجود دارد که سوءبرداشتها و ابهاماتی را درپی داشتهاست. جستجو در آرای انسانشناسی فارابی و تطبیق نظرات وی در مورد زن، راهی است برای تشخیص و برخورد منطقی با تمایزات زن و مرد. انسانشناسی فارابی نشان میدهد، زن و مرد ازلحاظ برخورداری ...
بیشتر
چکیده در آرای اندیشمندان و نیز فارابی، درباره زنان، عباراتی دال بر نسبت ضعف ونقص عقل به آنان وجود دارد که سوءبرداشتها و ابهاماتی را درپی داشتهاست. جستجو در آرای انسانشناسی فارابی و تطبیق نظرات وی در مورد زن، راهی است برای تشخیص و برخورد منطقی با تمایزات زن و مرد. انسانشناسی فارابی نشان میدهد، زن و مرد ازلحاظ برخورداری از موهبت عقل و قوای حاسه و متخیله، با یکدیگر تفاوتی ندارند.وی درکسب سعادت، هم خود فرد و هم جامعه را دخیل دانسته و جنسیت را وارد نمیکندبا تفکیک ساحت خردمندی و خردورزی قابل تبیین است. زنان و مردان در ساحت خردمندی (برخورداری اولیه از قوای عقلانی) یکسان هستند اما در خردورزی (بهفعلیت رساندن قوای عقلانی) موانع متفاوت دارند و این موانع تاکنون برای زنان بیش از مردان تحقق یافتهاست. اولین مانع،برمبنای نظام مزاج شناسی، غلبه بیشتر طبع سردی در زنان و تأثیر آن بر قوای عاقله است.دوم، محدودیت زنان از کسب تجربه است که برخاسته از نظامها و فرهنگهای حاکم بر جوامع بوده و منجر به نقصان عقل تجربی میشود که در صورت بروز برای مران نیز به ضعف خردورزی منجر میشود. به عبارتی مانع ذاتی برای تعقل زنان نیست بلکه هردو عرضی و قابلرفع است.