سعید انواری؛ زین العابدین حسینی
چکیده
در این الفیه (هزار بیتی) که در قرن دوازدهم هجری سروده شده است، رسالۀ هیاکل النور سهروردی به نظم درآمده است. الفیة حاضر در بحر رجز و به صورت قصیده سروده شده است و بدین جهت میتوان آن را «اُرجوزه» نیز نامید. این رساله دارای شرحی جداگانه است و توسط شخصی به نام «حسن الکردی» سروده و شرح شده است. مطالب شرح وی بیشتر برگرفته از شرح ...
بیشتر
در این الفیه (هزار بیتی) که در قرن دوازدهم هجری سروده شده است، رسالۀ هیاکل النور سهروردی به نظم درآمده است. الفیة حاضر در بحر رجز و به صورت قصیده سروده شده است و بدین جهت میتوان آن را «اُرجوزه» نیز نامید. این رساله دارای شرحی جداگانه است و توسط شخصی به نام «حسن الکردی» سروده و شرح شده است. مطالب شرح وی بیشتر برگرفته از شرح جلال الدین دوانی بر رسالة هیاکل النور است و در کنار آن از آثار فلسفی دیگری نیز استفاده شده است. وی در دمشق اقامت داشته است و پس از تالیف الفیه، شرح آن را در سال1170 قمری (بر اساس حروف ابجد، معادل واژة «غسقی») به پایان رسانده است. چنان که در مقاله نشان داده شده است، برخلاف نظر هلموت ریتر که مؤلف این رساله را حسن بن محمد زیباری کردی دانسته است، مؤلف این رساله را نمیتوان هیچ یک از کسانی دانست که در کتابهای تراجم با عنوان حسن الکردی معرفی شدهاند. بدین جهت در مورد مؤلف این الفیه و شرح آن اطلاعاتی در دست نداریم. نسخۀ منحصر به فرد الفیه به شمارۀ 2486 در کتابخانۀ سلیمانیّه ترکیه نگهداری میشود. در این مقاله رسالة الفیه تصحیح و منتشر شده است. به دلیل منحصر به فرد بودن این نسخه، از شیوة تصحیح بر مبنای نسخة اساس استفاده شده است و اشعاری که در شرح الفیه، به صورت مزجی تکرار شدهاند، به عنوان نسخة دوم در تصحیح مورد استفاده قرار گرفتهاند.
مهدی عظیمی
چکیده
آیا نقدهای سهروردی بر نظریۀ مشائیِ تعریف، و تأسیس نظریۀ اشراقیِ تعریف به دست او، یک واگرایی تند و تیز از منطق تعریف ابنسیناست؟ پاسخ ضیائی و والبریج مثبت است؛ پاسخ این جستار، اما، منفیست. سهروردی در حکمة الإشراق سه نقد اساسی بر نظریۀ حدّ تامّ دارد، که برخی از آنها به حد ناقص و رسم نیز قابل تعمیم است: (1) مغایرت با کاربرد متعارف زبان؛ ...
بیشتر
آیا نقدهای سهروردی بر نظریۀ مشائیِ تعریف، و تأسیس نظریۀ اشراقیِ تعریف به دست او، یک واگرایی تند و تیز از منطق تعریف ابنسیناست؟ پاسخ ضیائی و والبریج مثبت است؛ پاسخ این جستار، اما، منفیست. سهروردی در حکمة الإشراق سه نقد اساسی بر نظریۀ حدّ تامّ دارد، که برخی از آنها به حد ناقص و رسم نیز قابل تعمیم است: (1) مغایرت با کاربرد متعارف زبان؛ (2) شناختناپذیری فصول حقیقی؛ (3) احتمالِ همیشگیِ غفلت از یک یا چند ذاتی. رگههای پررنگی از این هر سه نقد را میتوان در رسالة الحدود و التعلیقاتِ ابنسینا، همراه با دو نقد دیگر، پیجُست: (4) احتمال همیشگی اخذ لازم به جای ذاتی؛ و (5) احتمال همیشگی اخذ جنس بعید به جای جنس قریب. سهروردی تنها تعریفِ ممکن را تعریف ماهیت از راه ترکیب اعراض عامّی میداند که جملگی با هم به آن ماهیت اختصاص دارند؛ مشروط بر اینکه تعریف در داد و ستدی معرفتشناختی میان تعریفگر و تعریفجو، و بر پایۀ علم حضوری و تواتر پیش رود. این نظریه نیز امتداد خطّی است که ابنسینا در التعلیقات و الإشارات رسم کرده است. بنابراین، منطق تعریف سهروردی مکمّل منطق تعریف ابنسینا است.