تقابل ضرورت علّی با ارادة آزاد از مباحث مهمی است که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. خلط بین اراده و اختیار و تقریر نادرست اشکال ارادة آزاد، باعث شده تا این مسئله با ابهامات فراوانی همراه باشد. برخلاف تصور رایج محور اصلی اشکال ارادة آزاد، تسلسل ارادهها نیست، بلکه از یک طرف پذیرفتن ضرورت علّی، و از طرف دیگر حدوث اراده و منتهیشدن ...
بیشتر
تقابل ضرورت علّی با ارادة آزاد از مباحث مهمی است که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. خلط بین اراده و اختیار و تقریر نادرست اشکال ارادة آزاد، باعث شده تا این مسئله با ابهامات فراوانی همراه باشد. برخلاف تصور رایج محور اصلی اشکال ارادة آزاد، تسلسل ارادهها نیست، بلکه از یک طرف پذیرفتن ضرورت علّی، و از طرف دیگر حدوث اراده و منتهیشدن آن به علتی خارج از نفس انسان است که مستقیماً اراده را در نفس انسان ایجاد میکند. صدرالمتألهین به اشکال اصلی جبر در اراده توجه داشته و حتی جبریبودن اراده و نیز جبریبودن افعال ارادی انسان را پذیرفته است، اما چنین چیزی به این معنا نیست که ملاصدرا اختیار انسان را انکار کرده است. او سعی دارد تا از طریق فاعل بالتسخیر و نیز توحید افعالی این مطلب را تبیین کند که جبر با اختیار سازگار است و افعال انسان از همان جهت که جبری هستند اختیاری نیز هستند. در این مقاله علاوه بر بازسازی اشکال ارادة آزاد، در مجموع، پنج پاسخ از صدرالمتألهین آورده و نقد شده است. در پایان این نتیجه گرفته شده که ضرورت علّی با ارادة آزاد و اختیار انسان منافات دارد از این رو برای پذیرش اختیار انسان باید ضرورت علّی را انکار کرد
دیدگاه ملاصدرا دربارة نحوة وجود معقولات ثانی فلسفی به صورتهای مختلفی بیان و تفسیر شده است. از ظاهر عبارات ملاصدرا چنین برمیآید که معقولات ثانی فلسفی در خارج، مغایر با موصوف خود هستند. در تفسیرهایی که فیلسوفان نوصدرایی از دیدگاه ملاصدرا ارائه کردهاند، این تغایر به نحو صحیحی بیان نشده است. به اعتقاد نگارنده بیشتر اشتباهاتی که ...
بیشتر
دیدگاه ملاصدرا دربارة نحوة وجود معقولات ثانی فلسفی به صورتهای مختلفی بیان و تفسیر شده است. از ظاهر عبارات ملاصدرا چنین برمیآید که معقولات ثانی فلسفی در خارج، مغایر با موصوف خود هستند. در تفسیرهایی که فیلسوفان نوصدرایی از دیدگاه ملاصدرا ارائه کردهاند، این تغایر به نحو صحیحی بیان نشده است. به اعتقاد نگارنده بیشتر اشتباهاتی که در تفسیر کلام ملاصدرا صورت گرفته از آنجا شروع شده که سعی شده است از عبارات او، قاعدهای کلی برای تمام معقولات ثانی فلسفی استخراج شود، در حالی که شواهد و قرائن متعدد گویای این مطلب هستند که او درصدد بیان چنین قاعدهای نبوده است.
در این مقاله ابتدا به فضایی که دیدگاه ملاصدرا در آن شکل گرفته اشاره میشود و سپس تفسیر شهید مطهری، استاد جوادی، آملی، و استاد یزدانپناه از دیدگاه ملاصدرا بیان و نقد خواهد شد. در پایان با استفاده از عبارتهای خود ملاصدرا، دیدگاه وی را دربارة چگونگی تغایر معقولات ثانی فلسفی بیان خواهیم کرد