عبدالرسول کشفی؛ متین طایفه رستمی
دوره 6، شماره 3 ، مهر 1394، ، صفحه 75-100
چکیده
در برابر «تقدیرگرایان کلامی»، که معتقدند علم پیشین الاهی با ارادة آزاد انسان در تعارض است، «سازگارگرایان» بر این باورند که علم پیشین خداوند با ارادة آزاد انسان سازگار است. «علامه طباطبایی» و «ویلیام کریگ» به گروه اخیر تعلق دارند و برای حل این مسئله راهحل ارائه میدهند. در این مقاله به بررسی تطبیقی «نظریة ...
بیشتر
در برابر «تقدیرگرایان کلامی»، که معتقدند علم پیشین الاهی با ارادة آزاد انسان در تعارض است، «سازگارگرایان» بر این باورند که علم پیشین خداوند با ارادة آزاد انسان سازگار است. «علامه طباطبایی» و «ویلیام کریگ» به گروه اخیر تعلق دارند و برای حل این مسئله راهحل ارائه میدهند. در این مقاله به بررسی تطبیقی «نظریة علم میانه»، بهمنزلة راهحل نهایی کریگ و دیدگاه علامه طباطبایی در باب این مسئله، میپردازیم. نتیجة نهایی آن است که با وجود تفاوت دیدگاه دو متفکر در برخی موارد، هر دو اندیشمند ضمن پذیرش سازگاری علم پیشین الهی با اختیار انسان معتقدند معرفت خداوند به افعال اختیاری انسان ناشی از معرفت او به این نوع افعال با تمام شرایط و خصوصیات آنهاست.
محسن حبیبی؛ عاطفه نصیری نصر
دوره 6، شماره 4 ، اسفند 1394، ، صفحه 75-98
چکیده
چکیده شیخ شهابالدین سهروردی ملقب به شیخ اشراق از سویی مدعی است که برای نیل به حقیقت فقط استفاده از استدلال عقلی کافی نیست و لازم است طالب حکمت اهل سیر و سلوک باطنی نیز باشد. از سوی دیگر معتقد است که محتوای فلسفهاش با آموزههای دینی هماهنگی تام دارد. او در سیر باطنی جایگاه ویژهای برای عبادت، دعا، و نیایش قائل است و گاهی متناسب ...
بیشتر
چکیده شیخ شهابالدین سهروردی ملقب به شیخ اشراق از سویی مدعی است که برای نیل به حقیقت فقط استفاده از استدلال عقلی کافی نیست و لازم است طالب حکمت اهل سیر و سلوک باطنی نیز باشد. از سوی دیگر معتقد است که محتوای فلسفهاش با آموزههای دینی هماهنگی تام دارد. او در سیر باطنی جایگاه ویژهای برای عبادت، دعا، و نیایش قائل است و گاهی متناسب با حال نجواهایی با خداوند و ملکوتیان دارد. البته محتوای آنها در قواعد حکمی همچون نظریة ابصار، هستیشناسی نوری، و امکان اشرف ریشه دارد. بهنظر میرسد وی به توقیفیبودن اسمای الهی قائل نیست؛ زیرا متناسب حال خود از اصطلاحات فلسفی وِیژة خود استفاده میکند و حق تعالی را مورد خطاب قرار میدهد. برخی مناجاتهایش ابداعی و البته برخی دیگر نیز گرفتهشده از ادعیه مأثورهاست. مناجاتهای شیخ همیشه ملازم با عرض حاجت از خداوند نیست و گاهی فقط خداوند را تمجید و ستایش میکند و یابندگان برجستهای چون حضرت رسول و خاندانش یا موجودات علوی دیگری همچون نفس، طباع تام، بهمن، عقل ثانی، ملائکه، و افلاک را مورد خطاب قرار داده است.
محمد فنائی اشکوری
دوره 2، شماره 2 ، دی 1390، ، صفحه 79-96
چکیده
یکی از مباحث کلیدی و سرنوشتساز دربارة عرفان و دین تعیین نسبت میان آنهاست. برخی عرفان را غیر از دین و حتی ناسازگار با آن میدانند. بر همین اساس، گروهی به عرفان دلبسته و از دین گسستهاند، و جمعی به دین پیوسته با عرفان به نزاع برخاستهاند. کسانی هم که عرفان را با دین سازگار میدانند در تعیین نسبت میان آن دو اختلاف نظر ...
بیشتر
یکی از مباحث کلیدی و سرنوشتساز دربارة عرفان و دین تعیین نسبت میان آنهاست. برخی عرفان را غیر از دین و حتی ناسازگار با آن میدانند. بر همین اساس، گروهی به عرفان دلبسته و از دین گسستهاند، و جمعی به دین پیوسته با عرفان به نزاع برخاستهاند. کسانی هم که عرفان را با دین سازگار میدانند در تعیین نسبت میان آن دو اختلاف نظر دارند. برخی عرفان را عین دین یا گوهر آن تلقی میکنند و دستهای آن را جزئی از اجزای دین بهشمار میآورند. تعیین نسبت میان دین و عرفان جز با کاوش در ماهیت دین و عرفان ممکن نیست. نظریهای که در این مقاله تبیین و اثبات میشود این است که عرفان نه ضد دین، نه بیگانه از دین، نه عین دین، و نه جزئی از اجزای دین است، بلکه عرفان باطن دین است. در پرتو این نظریه بسیاری از پرسشها و شبهاتی که دربارة عرفان و رابطة آن با دین وجود دارد نیز پاسخ داده میشود. با حل این مسئله ضمن روشنشدن نسبت دین و عرفان، چیستی آنها نیز بهتر دانسته میشود. علاوهبر این، معیاری روشن برای تشخیص عرفان اصیل از عرفانهای ناقص، التقاطی، و شبهعرفانها بهدست میآید.
فاطمه رجایی؛ مصطفی مومنی
چکیده
منطقدانان در مبحث قضایا و نیز در کتاب جدل وقتی سخن از مشهورات به میان میآید گزارههای اخلاقی(«ظلم بد است» و «عدل نیکوست») را به عنوان مثال ذکر نمودهاند. آنها این قضایا را از سنخ مشهورات دانسته که ملاک تصدیق آنها مشهور بودن است. از طرفی متکلمان اسلامی(عدلیه) نیز در مبحث حسن و قبح عقلی همان گزارههای فوق را بیان میکنند. ...
بیشتر
منطقدانان در مبحث قضایا و نیز در کتاب جدل وقتی سخن از مشهورات به میان میآید گزارههای اخلاقی(«ظلم بد است» و «عدل نیکوست») را به عنوان مثال ذکر نمودهاند. آنها این قضایا را از سنخ مشهورات دانسته که ملاک تصدیق آنها مشهور بودن است. از طرفی متکلمان اسلامی(عدلیه) نیز در مبحث حسن و قبح عقلی همان گزارههای فوق را بیان میکنند. این سوال مطرح میشود که به لحاظ منطقی، گزارههای حسن و قبح ذاتی در کدام سنخ از گزارههای منطقی است و آیا ذاتی بودن حسن و قبح با مشهوری دانستن آنها سازگار است یا خیر؟ در صورت اول، مشهوریت و منافع عام مطرح است در حالیکه در ذاتی بودن جدای از منفعت جامعه و مشهوریت، فعل بدون واسطه متصف به حسن و قبح میشود و لذا با آنچه در مباحث منطق گفتهاند، هماهنگ نمیشود. مسأله تحقیق، نشان دادن تعارض بین ذاتی و عقلی بودن و مشهوری بودن این قضایا در تعابیر منطقدانان بخصوص ابنسیناست و ضمن بیان تعارض مذکور، نشان میدهد که هر چند مشهوری دانستن این گزارهها با ذاتی و عقلی بودن حسن و قبح، به معنای کلامی، سازگار نیست ولی با دقت و تنقیح مناط در معنای ذاتی و عقلی به بیان مظفر، تعارضی بوجود نمیآید.
محسن رضوانی
دوره 3، شماره 2 ، بهمن 1391، ، صفحه 83-97
چکیده
مقالة حاضر نخستین نوشتاری است که به بررسی تفسیر چارلز باترورث دربارة فلسفة سیاسی اسلامی میپردازد. دغدغة اصلی باترورث فهم و تفسیر فلسفة سیاسی اسلامی بر اساس رهیافت تفسیری است، رهیافتی که به اصالت فلسفة سیاسی اسلامی اعتقاد دارد. با این حال، تفسیر دوگانة باترورث از فلسفة سیاسی اسلامی و بهویژه درک ناقص از فلسفة سیاسی اسلامی ...
بیشتر
مقالة حاضر نخستین نوشتاری است که به بررسی تفسیر چارلز باترورث دربارة فلسفة سیاسی اسلامی میپردازد. دغدغة اصلی باترورث فهم و تفسیر فلسفة سیاسی اسلامی بر اساس رهیافت تفسیری است، رهیافتی که به اصالت فلسفة سیاسی اسلامی اعتقاد دارد. با این حال، تفسیر دوگانة باترورث از فلسفة سیاسی اسلامی و بهویژه درک ناقص از فلسفة سیاسی اسلامی معاصر باعث شده است که وی نتواند خود را از رهیافت تاریخی، که اعتقادی به اصالت فلسفة سیاسی اسلامی ندارد، خارج سازد.
امیرحسین پاشایی؛ هادی صادقی؛ حمیدرضا شریعتمداری
چکیده
در این پژوهش برای فراهم ساختن زمینههای فلسفه اخلاق اسلامی، نظریه سودگروی اخلاقی با آموزههای اسلامی و آیات قرآنی تطبیق داده شده و با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی، در دو بخش تنظیم شده است: نخست، ملاک وضع قواعد الهی با توجه به ابتنای نظام اخلاقی قرآن بر قواعدی عام بررسی شده و حاصل اینکه احکام الهی نهایتاً در دنیا یا آخرت، به نحو فردی ...
بیشتر
در این پژوهش برای فراهم ساختن زمینههای فلسفه اخلاق اسلامی، نظریه سودگروی اخلاقی با آموزههای اسلامی و آیات قرآنی تطبیق داده شده و با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی، در دو بخش تنظیم شده است: نخست، ملاک وضع قواعد الهی با توجه به ابتنای نظام اخلاقی قرآن بر قواعدی عام بررسی شده و حاصل اینکه احکام الهی نهایتاً در دنیا یا آخرت، به نحو فردی یا اجتماعی، به مصلحت و نفع بندگان بوده و به افزایش سود در کل مجموعه منجر میشود و دوم، ملاک فعل اخلاقی در مقام عمل بندگان است که برای پاسخ به چگونگی ملاک و معیار عملی قرآن برای افعال و منشها و هماهنگی یا عدم هماهنگی آن با اصول سودگروی مطرح شده است. به رغم اینکه مفاد بسیاری از آیات قرآن از نظر نتایج عملی، با اصول سودگروی سازگار است، نمیتوان «اصل سود» را مبنای اعمال یا منشهای اخلاقی دانست. با این حال، آیاتی که با سودگروی ناسازگار به نظر میرسند نیز ذکر و بررسی شده است.
سپیده رضی
چکیده
یکى از مهمترین مسائل انسانشناسى، چگونگی ارتباط ساحتهاى وجود انسان، یعنى نفس و بدن اوست. فیلسوفان بسیاری از حکمای یونان باستان تا فلاسفهی عصر حاضر به این مساله پرداختهاند. محور اصلی این پژوهش، چگونگی تکوین انسان از بدو حضور در عالم ماده است. این مساله از دیدگاه فلسفی ابن سینا و صدرالمتالهین و مقایسه آن با نظریات جنین شناسی ...
بیشتر
یکى از مهمترین مسائل انسانشناسى، چگونگی ارتباط ساحتهاى وجود انسان، یعنى نفس و بدن اوست. فیلسوفان بسیاری از حکمای یونان باستان تا فلاسفهی عصر حاضر به این مساله پرداختهاند. محور اصلی این پژوهش، چگونگی تکوین انسان از بدو حضور در عالم ماده است. این مساله از دیدگاه فلسفی ابن سینا و صدرالمتالهین و مقایسه آن با نظریات جنین شناسی تی. وی. سدلر، به عنوان یکی از مهمترین نظریهپردازان این رشته، مورد واکاوی قرارگرفتهاست. تشکیل و ترتیب شکلگیری اعضای بدن، میزان تأثیرپذیرفتن و ارتباط جنین با والدین، زمان برخوردار شدن از نفس و مسالهی حافظ و جامع مواردی است که برای ارزیابی بهتر مساله در این پژوهش مورد بررسی قرارگرفتهاست. یکی از مهمترین دستاوردهای این تطبیق آن است که جنین با وجود آنکه مادهی اولی وجود بدن خود را از پدر و مادر دریافت میکند، با تبدیل قوای موجود در خود، به سمت ایجاد نفسی هرچند حیوانی پیش میرود؛ بررسیهای جدید علم جنینشناسی نیز مؤید این مساله است. این پژوهش بر آن است تا علاوه بر دستیابی به نتایج جدید، از طریق ایجاد دیالوگهای علمی و دقیق، گامی در جهت برطرف شدن گسل ایجاد شده میان فلسفهی اسلامی و علوم طبیعی بردارد و دریچههای جدیدی به روی مطالعات این حوزه بگشاید.
فهیمه شریعتی؛ محمدرضا اکبرزاده توتونچی
چکیده
هوشمندی طیفی وسیع دارد که می توان درجات هوشمندی را بر اساس هوشمندی های اولیه و ثانویه تقسیم کرد. بررسی واژه هوش با الفاظ متنوع تقریبا مترادف در حکمت متعالیه از جمله عقل، علم، حکمت و ....نشان می دهد هوشمندی انسان نیز وابسته به هوشمندی بالاتری است بطوریکه کسب علم و فهم معانی و علوم بواسطه فیض رسانی عقل فعال است و در نتیجه ثانوی می باشد. ...
بیشتر
هوشمندی طیفی وسیع دارد که می توان درجات هوشمندی را بر اساس هوشمندی های اولیه و ثانویه تقسیم کرد. بررسی واژه هوش با الفاظ متنوع تقریبا مترادف در حکمت متعالیه از جمله عقل، علم، حکمت و ....نشان می دهد هوشمندی انسان نیز وابسته به هوشمندی بالاتری است بطوریکه کسب علم و فهم معانی و علوم بواسطه فیض رسانی عقل فعال است و در نتیجه ثانوی می باشد. هوش مصنوعی که دستاورد هوشمندی انسان است عملکردهای بسیار دقیقی همچون یادگیری، بهینه سازی، تعمیم پذیری دارد. در هوشمندی ثانوی امکان دارد عملکردهای بسیار قوی به منصه ظهور برسد اما به دلیل واسطه های بیشتر و ضعف در علوم می توان آگاهی یا علم ثانوی را تنها شبحی از علم دانست چنان که مشاهده می شود در هوش مصنوعی نرم افزار و سخت افزار کاملا مغایر یکدیگر هستند. با توصیف و تحلیل و قیاس ماشین هوشمند با انسان می توان فاصله آگاهی انسان با آگاهی علل اولی و ورود کثرت و مغایرت در عالم مادی را با عوالم بالاتر بهتر فهمید. اگرچه به نظر می رسد مراتبی از هوشمندی انسان به نحوه عملکرد در زمینه اخلاق و افعال اختیاری باز می گردد اما نظر به درصد قابل اعتنای تاثیرات شرایط بیرونی و یا قبلی بر اعمال اختیاری انسان، تفاوتها میان این دو نوع هوشمندی ثانوی( هوش انسان و هوش مصنوعی) به حد پایین تری نازل می شود. بدون توجه به عواطف، حالات درونی یا علوم حضوری حتی در خصوص اراده نیز تمایز اصیلی در هوشمندی انسان و هوش مصنوعی نمی توان یافت.
زینب زرگوشی؛ رضا رضازاده؛ مجید ضیایی
چکیده
Contrary to classical theory of metaphor that According to which metaphor only creats on basis objective similarity between two domain of experience, contemporary theory of metaphor consider that only objective similarity is not basis of framing metaphor but also non-objective similarity and experiential cooccurrence are basis of framing metaphor, In contemporary theory, theoretical concepts formulated through metaphorical extending of physical experiences.metaphor is mapping structure of source domain to target domain.causality is one of the major concepts in philosophy that conceptualized with ...
بیشتر
Contrary to classical theory of metaphor that According to which metaphor only creats on basis objective similarity between two domain of experience, contemporary theory of metaphor consider that only objective similarity is not basis of framing metaphor but also non-objective similarity and experiential cooccurrence are basis of framing metaphor, In contemporary theory, theoretical concepts formulated through metaphorical extending of physical experiences.metaphor is mapping structure of source domain to target domain.causality is one of the major concepts in philosophy that conceptualized with various metaphors.causality has special status in Suhrawardi's philosophical system and various metaphors have been used to describe causality. In Shaykh al-Ishrag's philosophical system causality is conceptualized through physical experiences such as Illumination,motion,give,generating and build.accordingly causes are embodied such as sun,beginner,giver,parents, builder and effects such as ray and shadow,moving ,receiver,child,built. Some causal metaphors indicate the similarity of cause and effect and others indicate the dissimilarity of cause and effect.Since the discussion of metaphor is also related to the discussion of symbol,, it is pointed out that some metaphors of causality in Suhrawardi's philosophy are symbolic metaphors.
فلسفه
ندا سالور؛ مهین سهرابی نصیرآباد؛ نرگس نظرنژاد
چکیده
طراحیسنتی با ارزشهای بصری، نمادگرایانه و رمزپردازانه ترکیبی از مجموعهای از نقشمایهها است، که با ترکیبی متناسب با کاربرد و قواعد و اصول حاکم بر چگونگی ترسیم آنها، بر مبنای تناسبات هندسی به تصویر درمیآیند. اصول و ویژگیهای خاص طراحیسنتی نظریه صرفاَ خیالی بودن نقوش را به بوته تردید و آزمون کشانیده؛ تا علاوه بر نقش موثر ...
بیشتر
طراحیسنتی با ارزشهای بصری، نمادگرایانه و رمزپردازانه ترکیبی از مجموعهای از نقشمایهها است، که با ترکیبی متناسب با کاربرد و قواعد و اصول حاکم بر چگونگی ترسیم آنها، بر مبنای تناسبات هندسی به تصویر درمیآیند. اصول و ویژگیهای خاص طراحیسنتی نظریه صرفاَ خیالی بودن نقوش را به بوته تردید و آزمون کشانیده؛ تا علاوه بر نقش موثر مولفۀ خیال، عامل دیگری چون «خرد» در لایههای پنهانتری از اصول و مبانى جستجو شود؛ با هدف اینکه به مدد جایگاه خرد، طراحی سنتی از تکرار رها گشته و منجر به گفتمانی متفاوت و نوآورانه در این عرصه گردد. لذا در این پژوهش به منظور تحقق این هدف و ارائه نظریهای نو، با طرح این پرسش که «مولفۀ خردگرایی در روند طراحی سنتی ایرانی بر مبنای دیدگاه زیباییشناسی ابنسینا چگونه تبیین میگردد؟» به بررسی اصول موجود در طراحیسنتی، با تمرکز بر نقوش گیاهی به عنوان بنیادیترین نقوش و تطابق با اصول زیباییشناسی ابنسینا پرداخته شده و نتایج حاصل حاکی از آن استکه: اصول و قواعد مستتر در طراحیسنتی مطابق با اصول زیباییشناسی بوعلی، تابع حُسن نظم، حسُن تالیف، حسُن اعتدال میباشد. پس میتوان گفت گه این قواعد برآمده از خیال معطوف به عقل یا به بیان ابن سینا، «شهود عقلانی» است و حاکی از راهبری خرد در روند طراحیسنتی است.
فرح رامین
چکیده
مرگ بهعنوان واقعیتی اجتنابناپذیر موضوع مطالعه مکاتب مختلف فلسفی است. پیوند عمیق فلسفهورزی و مرگاندیشی سبب شده است که فیلسوفانی مانند شوپنهاور و صدرا به این امر بهتفصیل بپردازند. این مقاله در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا میتوان در تفکر شوپنهاور و ملاصدرا نوعی دیالوگ در باب چیستی و ماهیت مرگ انسان برقرار کرد؟ از نظر ...
بیشتر
مرگ بهعنوان واقعیتی اجتنابناپذیر موضوع مطالعه مکاتب مختلف فلسفی است. پیوند عمیق فلسفهورزی و مرگاندیشی سبب شده است که فیلسوفانی مانند شوپنهاور و صدرا به این امر بهتفصیل بپردازند. این مقاله در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا میتوان در تفکر شوپنهاور و ملاصدرا نوعی دیالوگ در باب چیستی و ماهیت مرگ انسان برقرار کرد؟ از نظر شوپنهاور، مرگ از بین رفتن هویت فردی و وجود پدیداری انسان است؛ اما وجود فینفسه و راستین وی جاودانه خواهد بود. ملاصدرا معتقد است، مرگ اشتداد وجودی و تقویت جنبهی تجرد نفس است که باعث تضعیف تعلق نفس به بدن و ترک بدن میشود. یافتههای پژوهش نشان میدهد که بهرغم تفاوت در مبانی، تفکر بدبینانه، انکار حیات و تجویز خودکشی و عرفان برهمنی شوپنهاور، میتوان در روش هستیشناسانه، رویکرد عرفانی، اشتراک در برخی مؤلفهها و نتایج مرگاندیشی، میان دو فیلسوف، مشابهتها و همزبانیهایی را نیز یافت. هر دو فیلسوف سرشت و ذات فناناپذیر انسان و تقسیم دوگانه در باب جهان را میپذیرند و به وجود رنج در جهان، زهدمحوری و وجود عشق در هستی باور داشته و در جستجوی عوامل مرگهراسی و راهکاری برای برونرفت از آن بودهاند.
امیرحسین پورنامدار سرچشمه؛ مهدی عظیمی
دوره 7، شماره 3 ، آذر 1395، ، صفحه 61-80
چکیده
تقریباً قاطبة فلاسفة اسلامی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به مسئلة «تشخّص» پرداخته و پاسخهایی را ارائه داشتهاند و ازین رو، سرگذشت این بحث به طور کلّی در سنّت فلسفی اسلام قابل مطالعة جدّی و تدقیقات همهجانبه است، امّا در اینجا قصد ما پرداختن به جنبهای از نقش فارابی در تطوّر و تکامل این سیر تاریخی است، تا از این طریق پرتوهایی ...
بیشتر
تقریباً قاطبة فلاسفة اسلامی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به مسئلة «تشخّص» پرداخته و پاسخهایی را ارائه داشتهاند و ازین رو، سرگذشت این بحث به طور کلّی در سنّت فلسفی اسلام قابل مطالعة جدّی و تدقیقات همهجانبه است، امّا در اینجا قصد ما پرداختن به جنبهای از نقش فارابی در تطوّر و تکامل این سیر تاریخی است، تا از این طریق پرتوهایی بر زوایای مغفول و ناشناختهتر سنّت عقلانی مسلمانان افکنده شود. یکی از کسانی که این بحث را بسی بیش از پیش محلّ توجّه متفکّران قرار داد، ملّاصدراست که به تبع فلسفة اصالت وجود خویش، مطالب بدیعی را در باب تشخّص ابراز نمود. یکی از نکات اصلی ملّاصدرا این است که مساوقت «تشخّص» و «وجود» را به فارابی نسبت میدهد. در نزد اندیشمندان دورة قدیم یا حتّی دوره معاصر، هیچگاه تردیدی یا مطالعهای در باب صحّت این انتساب صورت نگرفته است. این مقاله بر آن است تا انتساب تقریباً به رسمیّت شناخته شده به فارابی را که از سوی ملّاصدرا صورت گرفته است مطمحنظر قرار داده و از رهگذر برخی مستندات متنی و تاریخی نشان دهد که این انتساب میتواند تا حدّ زیادی محلّ مناقشه باشد، و حتّی اساساً این مطلب که فارابی بحثی ذیل عنوان «تشخّص» داشته است خود بسیار متزلزل به نظر میرسد.
مهدی عظیمی
چکیده
آیا نقدهای سهروردی بر نظریۀ مشائیِ تعریف، و تأسیس نظریۀ اشراقیِ تعریف به دست او، یک واگرایی تند و تیز از منطق تعریف ابنسیناست؟ پاسخ ضیائی و والبریج مثبت است؛ پاسخ این جستار، اما، منفیست. سهروردی در حکمة الإشراق سه نقد اساسی بر نظریۀ حدّ تامّ دارد، که برخی از آنها به حد ناقص و رسم نیز قابل تعمیم است: (1) مغایرت با کاربرد متعارف زبان؛ ...
بیشتر
آیا نقدهای سهروردی بر نظریۀ مشائیِ تعریف، و تأسیس نظریۀ اشراقیِ تعریف به دست او، یک واگرایی تند و تیز از منطق تعریف ابنسیناست؟ پاسخ ضیائی و والبریج مثبت است؛ پاسخ این جستار، اما، منفیست. سهروردی در حکمة الإشراق سه نقد اساسی بر نظریۀ حدّ تامّ دارد، که برخی از آنها به حد ناقص و رسم نیز قابل تعمیم است: (1) مغایرت با کاربرد متعارف زبان؛ (2) شناختناپذیری فصول حقیقی؛ (3) احتمالِ همیشگیِ غفلت از یک یا چند ذاتی. رگههای پررنگی از این هر سه نقد را میتوان در رسالة الحدود و التعلیقاتِ ابنسینا، همراه با دو نقد دیگر، پیجُست: (4) احتمال همیشگی اخذ لازم به جای ذاتی؛ و (5) احتمال همیشگی اخذ جنس بعید به جای جنس قریب. سهروردی تنها تعریفِ ممکن را تعریف ماهیت از راه ترکیب اعراض عامّی میداند که جملگی با هم به آن ماهیت اختصاص دارند؛ مشروط بر اینکه تعریف در داد و ستدی معرفتشناختی میان تعریفگر و تعریفجو، و بر پایۀ علم حضوری و تواتر پیش رود. این نظریه نیز امتداد خطّی است که ابنسینا در التعلیقات و الإشارات رسم کرده است. بنابراین، منطق تعریف سهروردی مکمّل منطق تعریف ابنسینا است.
کمال نصرتی هشی؛ رضا علی نوروزی؛ زهره متقی؛ مهرنوش امینی
دوره 6، شماره 2 ، تیر 1394، ، صفحه 75-100
چکیده
هدف اصلی این پژوهش، که با رویکرد کیفی و با روش توصیفی ـ استنتاجی صورت گرفته است، این است که مبانی ادراک و اقسام آن از منظر ابنسینا و پیامدهای تربیتی آن را بازشناسی کند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که در فلسفة ابنسینا نفس جایگاه والایی دارد و مبنای ادراک شناخته میشود. همچنین، بعد از بحث در باب ادراک و تعریف و معرفی انواع و مراتب ...
بیشتر
هدف اصلی این پژوهش، که با رویکرد کیفی و با روش توصیفی ـ استنتاجی صورت گرفته است، این است که مبانی ادراک و اقسام آن از منظر ابنسینا و پیامدهای تربیتی آن را بازشناسی کند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که در فلسفة ابنسینا نفس جایگاه والایی دارد و مبنای ادراک شناخته میشود. همچنین، بعد از بحث در باب ادراک و تعریف و معرفی انواع و مراتب آن، به دلالتهای تربیتی بهویژه در بعد اهداف و روش با توجه به مبانی ادراک میپردازیم و خواهیم دیدکه طبق پژوهش حاضر، هدف نهایی در نظام تعلیم و تربیت سینوی رسیدن به سعادت «نزدیکی به خداوند» است ولی دستیافتن به چنین هدفی، نیازمند رسیدن به اهداف فرعیای چون رشد و تکامل قوای حسی، تخیلی، عقلی و درنهایت ادراکات شهودی است؛ لذا پژوهش حاضر بهکارگیری فعال حواس، حفظ و بهخاطرسپردن، جهتدهی تخیل و خلاقیت، سیر عقلانی، آموزشهای جستوجوگرایانه و تقویت فکر و اندیشه، شهود یا مشاهدة حضوری و باطنی (حدس) و روشهای تلفیقی را به عنوان روش تربیت معرفی میکند.
اعظم قاسمی
دوره 1، شماره 1 ، شهریور 1389، ، صفحه 77-100
چکیده
نسبت بین سنت و تجدد و پاسخ به چالشهایی که تجدد برانگیخته است، از دغدغههای فکری دکتر نصر است. به اعتقاد وی، بدون فهم صحیح مبانی تجدد نمیتوان در خصوص نسبت آن با سنت سخنی گفت و درک و فهم از انسان، یکی از مبانی مهم تجدد و در تعارض اساسی با سنت است. در مقاله حاضر، رویکرد وی به انسانشناسی مابعدالطبیعی با گرایش سنتگرایی پرداخته میشود. ...
بیشتر
نسبت بین سنت و تجدد و پاسخ به چالشهایی که تجدد برانگیخته است، از دغدغههای فکری دکتر نصر است. به اعتقاد وی، بدون فهم صحیح مبانی تجدد نمیتوان در خصوص نسبت آن با سنت سخنی گفت و درک و فهم از انسان، یکی از مبانی مهم تجدد و در تعارض اساسی با سنت است. در مقاله حاضر، رویکرد وی به انسانشناسی مابعدالطبیعی با گرایش سنتگرایی پرداخته میشود. اهمیت این مبحث بدان جهت است که انسانشناسی مدرن و حتی پسا مدرن عواقب سوئی به همراه داشته است که برخی از پیامدهای آن همچون بحران محیط زیست، کل نوع بشر را تحتالشعاع قرار داده است. دکتر نصر با نقد و بررسی انسانگرایی و نه انسانشناسی مسیحی به تحلیل تغییر گرایش از خدامحوری به انسان محوری در تاریخ تفکر غربی میپردازد. وی با ذکر ویژگیهای اساسی انسان متجدد و انسان سنتی بر آن است که بین این دو گونه انسانشناسی تقابل برقرار است. او در نهایت پیامدهای سوء انسانشناسی متجددانه را تحلیل میکند و راه غلبه بر چالشهای این حوزه را منوط به بازگشت به انسانشناسی سنتی میداند.
عباس جوارشکیان؛ علی غفارپور؛ علیرضا کهنسال
چکیده
صدرالمتألهین از دو منظر هستیشناختی و معرفتشناختی به تفسیر و تبیین فلسفی مفهوم قرآنی تبدل زمین و آسمان پرداخته است. در تفسیر او از آیه 48 سوره مبارکه ابراهیم (ع) به مساله تبدل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر از زوایای گوناگونی نگریسته شده است. در برخی از عبارات او حرکت جوهری علت و منشاء تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر معرفی ...
بیشتر
صدرالمتألهین از دو منظر هستیشناختی و معرفتشناختی به تفسیر و تبیین فلسفی مفهوم قرآنی تبدل زمین و آسمان پرداخته است. در تفسیر او از آیه 48 سوره مبارکه ابراهیم (ع) به مساله تبدل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر از زوایای گوناگونی نگریسته شده است. در برخی از عبارات او حرکت جوهری علت و منشاء تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر معرفی شده است و در برخی دیگر تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر بر مبنای رجوع و بازگشت همه موجودات به اصل خود بعد از زوال و نابودی صورت طبیعی و وجود عنصری آنها تفسیر و تبیین شده است. اضافه بر این دو، در تبیین و تفسیری متفاوت، تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر به معنی تبدیل آنها در چشم انسان کامل از طریق ظهور ملکوت و مثال زمین و آسمان در عالم وسیع خیال معرفی شده است.
سیدحمید طالبزاده
دوره 1، شماره 2 ، اسفند 1389، ، صفحه 79-95
چکیده
فلسفه در دورۀ جدید با عقلیمذهبان آغازشد، نظریۀ ایدههای فطری، که بنیاد معرفتشناسی آنان است، توسط دکارت مطرح گشت، و دیگر فلاسفۀ عقلیمذهب، مثل اسپینوزا و لایبنتیس، آن را بسط دادند. این نظریه بعدتر تحت عنوان «فطریگرایی» به شکل دیگری به کانت نسبت داده شد و در نوشتههای برخی از شارحان فلسفۀ غرب، کانت نیز به حلقه فطریگرایان ...
بیشتر
فلسفه در دورۀ جدید با عقلیمذهبان آغازشد، نظریۀ ایدههای فطری، که بنیاد معرفتشناسی آنان است، توسط دکارت مطرح گشت، و دیگر فلاسفۀ عقلیمذهب، مثل اسپینوزا و لایبنتیس، آن را بسط دادند. این نظریه بعدتر تحت عنوان «فطریگرایی» به شکل دیگری به کانت نسبت داده شد و در نوشتههای برخی از شارحان فلسفۀ غرب، کانت نیز به حلقه فطریگرایان منسوب گشت. این نوشته میکوشد نشان دهد اندیشۀ کانت، برخلاف پندار یاد شده، نه تنها فطریگرا نیست، بلکه او راهی جدا از فطریگرایان پیموده است و قرار دادن کانت در این دستهبندی کمکی به فهم فلسفۀ او نمیکند. فطریگرایی یا نظریۀ ایدههای فطری فقط مقدمهای است برای کانت تا افق تازهای در اندیشۀ غرب بگشاید.
پریسا گودرزی
دوره 4، شماره 4 ، اسفند 1392، ، صفحه 79-98
چکیده
قونوی در تفسیر سورة فاتحه، هلیت مطلق حق، را عبارت از اطلاق انبساطی وجود که عاری از هرگونه قید و ترکیب و کثرت است میداند. وجود حق از دیدگاه وی عبارت است از صرف وجود به طوری که نه کثرتی در آن اعتبار میشود و نه ترکیبی، نه صفتی و نه نعتی، نه اسمی و نه رسمی، نه نسبتی و نه حکمی، بلکه وجودش وجودی بحت است. فناری، شارح مفتاح، وجود بحت را به معنای ...
بیشتر
قونوی در تفسیر سورة فاتحه، هلیت مطلق حق، را عبارت از اطلاق انبساطی وجود که عاری از هرگونه قید و ترکیب و کثرت است میداند. وجود حق از دیدگاه وی عبارت است از صرف وجود به طوری که نه کثرتی در آن اعتبار میشود و نه ترکیبی، نه صفتی و نه نعتی، نه اسمی و نه رسمی، نه نسبتی و نه حکمی، بلکه وجودش وجودی بحت است. فناری، شارح مفتاح، وجود بحت را به معنای وجود مطلق درنظر میگیرد یعنى وجودی که هیچگونه قیدی در آن اعتبار نمیشود هرچند میتوان آن را با قیود و بدون آنها اخذ کرد. این وجود بحت همان وجود مأخوذ بلاشرط است نه وجودی که مقید به قید اطلاق شده باشد. قونوی برای اثبات اینکه واجبالوجود، همان وجود مطلق است، پنج برهان اقامه کرده و سپس به طرح شبهات و انتقاداتی دست زده که بر این براهین وارد ساختهاند. امام خمینی نیز در تعلیقات خود بر مصباح الانس، درصدد پاسخ به شبهات برآمده، جز براهین اول تا سوم با براهین دیگر مخالفت دارد و آنها را اثباتکنندة مدعا نمیداند و خطای آنها را ناشی از خلط مفهوم با مصداق و حمل اولی با حمل شایع صناعی یا خلط مفهوم ذهنی با حقیقت خارجی یا خلط وجود مطلق با مطلق وجود میداند.
فهیمه شریعتی
چکیده
علیرغم نگاه فیزیکالیستی فلسفه به ذهن در قرن حاضر، وجود حالات متفاوت ذهنی از بدنی باعث شده معیارهای متفاوتی درباره امر ذهنی داده شود که مهمترین آن ها آگاهی، اول شخص بودن و حیث التفاتی است. هر یک از این مولفه ها در بازنمایی امر ذهنی دچار اشکالاتی هستند. از این میان، حیث التفاتی مولفه کم اشکال تری است. بررسی حکمت متعالیه اهمیت ...
بیشتر
علیرغم نگاه فیزیکالیستی فلسفه به ذهن در قرن حاضر، وجود حالات متفاوت ذهنی از بدنی باعث شده معیارهای متفاوتی درباره امر ذهنی داده شود که مهمترین آن ها آگاهی، اول شخص بودن و حیث التفاتی است. هر یک از این مولفه ها در بازنمایی امر ذهنی دچار اشکالاتی هستند. از این میان، حیث التفاتی مولفه کم اشکال تری است. بررسی حکمت متعالیه اهمیت توجه نفس یا التفات را نشان می دهد. اگرچه التفات یا توجه به امری ، بطور مشترک میان انسان و سایر موجودات بکار رفته اما به طور واضح موارد کاربرد آن به دو بخش «توجه غیر ذاتی » و «توجه ذاتی » نفس تفکیک می شود و انواع التفات در حیوانات را از بحث خارج می کند. در میان افعال انسان نیز مولفه امر غیر بدنی یا نفسانی بر مبنای حکمت متعالیه، «توجه غیر ذاتی نفس» است. «توجه غیر ذاتی نفس» شرط کافی و لازم در تشخیص امور نفسانی است. مولفه «التفات غیر ذاتی»، ویژگی آگاهی داشتن را اجمالا به همراه دارد، چراکه همه انواع آگاهی شرط امر ذهنی نیست. این مولفه، بقیه ممیزه ها را نیز پوشش می دهد، جامع و مانع امر ذهنی بوده و هماهنگی کامل با سایر مبانی نفس شناسی ملاصدرا دارد .
سیدعباس ذهبی
دوره 4، شماره 2 ، شهریور 1392، ، صفحه 81-100
چکیده
پرسش از تشخص در فلسفة اسلامی بر خلاف فلسفة مسیحی، در بستری کاملاً فلسفی جوانه زد و آهسته آهسته رشد کرد. شکل سادة آن در آثار فارابی و ابن سینا دیده میشود و شکل کاملشدة آن در نوشتة بهمنیار. در ادامه، سهروردی با رویکردی کاملاً متفاوت به آن نگریست و در مبنا و دلیل، از مشائیان فاصله گرفت. پس از سهروردی، مسئلة تشخص، بیش از همه، در ذهن ...
بیشتر
پرسش از تشخص در فلسفة اسلامی بر خلاف فلسفة مسیحی، در بستری کاملاً فلسفی جوانه زد و آهسته آهسته رشد کرد. شکل سادة آن در آثار فارابی و ابن سینا دیده میشود و شکل کاملشدة آن در نوشتة بهمنیار. در ادامه، سهروردی با رویکردی کاملاً متفاوت به آن نگریست و در مبنا و دلیل، از مشائیان فاصله گرفت. پس از سهروردی، مسئلة تشخص، بیش از همه، در ذهن و زبان خواجة طوسی و ملاصدرای شیرازی بروز و نمود پیدا کرد. در بحث تشخص، اختلافات ملاصدرا و خواجة طوسی، بیش از مشترکات آنهاست. مجموعة مباحث تشخص را در چهار بحث زیر میتوان جای داد: مبادی تصوری تشخص، مبادی تصدیقی تشخص، ملاک تشخص، و توجیه این ملاک. هرچند خواجه نصیر و صدرالمتألهین در مبادی تصدیقی، تقریباً دیدگاهی مشترک دارند، در یکی از مبادی تصوری بحث تشخص، یعنی معقولات ثانوی، اختلافشان جدی است. در ملاک تشخص، خواجه به سه ملاک اشاره میکند و ملاصدرا آن سه را به پنج مورد افزایش میدهد؛ در میان سه ملاک مشترک بین خواجه و صدرالدین شیرازی، یک ملاک محل نزاع این دو حکیم را مبرهن میکند و آن ملاک، «ماهیت» است. بر مبنای نظر خواجه، ماهیت شایستگی آن را دارد که ملاک تشخص باشد، ولی به نظر ملاصدرا، این شأنیت از آن وجود است نه ماهیت.
علی شریفی
دوره 4، شماره 3 ، آذر 1392، ، صفحه 81-101
چکیده
پروفسور توشیهیکو ایزوتسو، زبانشناس، فیلسوف، اسلامشناس و قرآنپژوه ژاپنی (1914-1993)، علاوه بر اینکه قرآن کریم را به ژاپنی ترجمه کرده است دارای دو اثر قرآنی به نامهای خدا و انسان در قرآن و نیز مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن است که در آنها با رویکردی معناشناسانه به تبیین ساختار اساسی آموزههای قرآن پرداخته است. وی متأثر ...
بیشتر
پروفسور توشیهیکو ایزوتسو، زبانشناس، فیلسوف، اسلامشناس و قرآنپژوه ژاپنی (1914-1993)، علاوه بر اینکه قرآن کریم را به ژاپنی ترجمه کرده است دارای دو اثر قرآنی به نامهای خدا و انسان در قرآن و نیز مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن است که در آنها با رویکردی معناشناسانه به تبیین ساختار اساسی آموزههای قرآن پرداخته است. وی متأثر از مکتب قوم ـ زبانشناسی یا مکتب بن است، که طبق آن هر زبانی جهانبینی ویژة خود را دارد، و با برخورداری از پیشینهای علمی در زبانشناسی و فلسفه، به بررسی معناشناسانۀ واژههای کلیدی قرآن میپردازد و سعی میکند با کشف ارتباط معنایی واژگان در یک شبکۀ معنایی گسترده، به نظام هماهنگ قرآنی دست یابد.
وی در روش خود از معناشناسی همزمانی و درزمانی استفاده میکند که در معناشناسی همزمانی نیز از اصول هفتگانهای پیروی میکند که در پژوهش حاضر از جهات متفاوت مورد بررسی و نقد قرار گرفته است.
بیتوجهی به معناشناسی جملهای و سیاقمندی معنا، ناآشنایی با مکاتب مختلف معناشناسی و تکبعدیبودن، بیتوجهی به تفاوت فهم افراد در دوران پس از نزول قرآن کریم، عدم وجود معیار در تعیین کلمات محوری، دید فلسفی منبعث از منابع غیر اسلامی و آشنایی ضعیف با علوم بلاغی، از جمله محورهای نقد روششناسی ایزوتسو در این مقاله است.
محمد میری
دوره 5، شماره 3 ، آذر 1393، ، صفحه 81-99
چکیده
بخار برآمده از قسمتهای لطیف اخلاط موجود در بدن را روح بخاری میگویند. روح بخاری، لطیفترین جزء بدن جسمانی بهشمار میآید و نقش واسطهگری میان نفس مجرد و بدن مادی را به عهده دارد.
ابنسینا در تبیین روح بخاری و مباحث مربوط به آن، توضیحات مبسوطی دارد که پس از وی این توضیحات در کلمات شیخ اشراق و ملاصدرا نیز قابل پیگیری است.
روح بخاری ...
بیشتر
بخار برآمده از قسمتهای لطیف اخلاط موجود در بدن را روح بخاری میگویند. روح بخاری، لطیفترین جزء بدن جسمانی بهشمار میآید و نقش واسطهگری میان نفس مجرد و بدن مادی را به عهده دارد.
ابنسینا در تبیین روح بخاری و مباحث مربوط به آن، توضیحات مبسوطی دارد که پس از وی این توضیحات در کلمات شیخ اشراق و ملاصدرا نیز قابل پیگیری است.
روح بخاری از آن جهت که به سلامت و یا مرض بدن انسانی مربوط میشود مورد توجه اطبای متقدم بوده و در طب قدیم از آن سخن به میان آمده است و در عین حال، از آن جهت که بر فرض قبول وجود آن، میتواند نقش واسطهگری میان نفس و بدن را به عهده گیرد، مورد توجه فیلسوف قرار گرفته و در علم النفس، از آن بحث شده است.
ابطال روح بخاری در پزشکی مدرن، خللی به علم النفس فلسفی وارد نمیسازد چون فیلسوف، روح بخاری را به عنوان اصل موضوعی از طب قدیم اخذ کرده است
حبیب الله دانش شهرکی؛ مصطفی ملکشاهی صفت
چکیده
موقعیت آیتالله جوادیآملی در ایران بعد از انقلاب بسیار شبیه به جایگاه فیلون یهودی در اسکندریه قرن اول میلادی میباشد؛ بهنحوی که میتوان و باید ریشهی بسیاری از عقاید کلان هر دو فیلسوف را در شرایط اجتماعیشان جستوجو نمود؛ چراکه نوعِ اندیشهورزی یک شخص نمیتواند بیارتباط با شرایط اجتماعیاش بوده باشد. ...
بیشتر
موقعیت آیتالله جوادیآملی در ایران بعد از انقلاب بسیار شبیه به جایگاه فیلون یهودی در اسکندریه قرن اول میلادی میباشد؛ بهنحوی که میتوان و باید ریشهی بسیاری از عقاید کلان هر دو فیلسوف را در شرایط اجتماعیشان جستوجو نمود؛ چراکه نوعِ اندیشهورزی یک شخص نمیتواند بیارتباط با شرایط اجتماعیاش بوده باشد. اما در این میان، اسکندریه به دلیل سبقت زمانی و چیدمان متنوع فرهنگیاش، خاستگاه نخستین بارقههای تاریخی در پرسش از نسبت دین و فلسفه بوده است؛ و باز در این بین، جایگاه فیلون اسکندرانی بسیار شاخص و مهم بوده است. علاقهی توأمان فیلون به فرهنگ و فلسفهی یونانی از سویی، و انتساب او به سنّت عبرانی و دین یهودی از سوی دیگر، او را بر آن داشت تا درصدد ارائهی طرحی برای تأسیس فلسفهای دینی نماید؛ مؤلفههای طرح فیلونی، هنوز هم مدنظر فلاسفهی دینی است؛ به نحوی که شخصیتی همچون جوادیآملی که فاصلهای دوهزار ساله با فیلون دارد نیز آنها را در طرح تجمیعی خویش به کار گرفته است؛ خلاصهی هر دو طرح این است: همه معارف در گستردهترین معنای کلمه - که به ویژه شامل آموزههای فلسفی میشود - یا مستقیماً برآمده از وحی و تعالیم انبیاء(ع) هستند یا به آن ارجاع مییابند؛ بهنحوی که باید گفت فلاسفهای همچون سقراط، افلاطون و ارسطو، جیرهخواران پیامبران بزرگی مانند ابراهیم(ع) و موسی(ع) میباشند.
اعظم قاسمی
دوره 2، شماره 1 ، شهریور 1390، ، صفحه 85-101
چکیده
بحران محیط زیست یکی از مهمترین چالشهای دنیای کنونی است. سیدحسین نصر بر این باور است که این بحران، ریشه و منشأ در ابعاد معنوی، فلسفی، و دینی دارد و برای حل آن تغییر بنیادین در فهم ما از وضعیت طبیعت و انسان لازم است. او همچنین معتقد است این بحران با تمهیدات مهندسی، برنامهریزی اقتصادی و یا حتی تغییر در مفهوم توسعه حلشدنی ...
بیشتر
بحران محیط زیست یکی از مهمترین چالشهای دنیای کنونی است. سیدحسین نصر بر این باور است که این بحران، ریشه و منشأ در ابعاد معنوی، فلسفی، و دینی دارد و برای حل آن تغییر بنیادین در فهم ما از وضعیت طبیعت و انسان لازم است. او همچنین معتقد است این بحران با تمهیدات مهندسی، برنامهریزی اقتصادی و یا حتی تغییر در مفهوم توسعه حلشدنی نیست. اگرچه میتوان با استفاده از فناوری، حجم آلودگیها را به مقدار زیادی کاهش داد، ولی استفاده از این روشها بهتنهایی قادر به حل این معضل جهانی نیست. او بر این باور است که نیاز اساسی به تغییر معرفت انسانها درخصوص طبیعت ـ که پیشینیان ما نیز از آن برخوردار بودهاند ـ وجود دارد. هدف از ارائۀ این مقاله، توصیف و ارزیابی دیدگاههای دکتر سیدحسین نصر درخصوص بحران محیط زیست و راهحلهای آن است.
داود حسینی
دوره 7، شماره 1 ، خرداد 1395، ، صفحه 85-106
چکیده
یکی از استدلالهای صدرا (که تنها یک مقدمه دارد) برای نظریهای که امروزه تحت عنوان «اصالت وجود» نامیده میشود چنین است: چون حقیقت هر چیز همان وجودش است که بواسطهی آن وجود احکام و آثار آن چیز بر آن حمل میشود، پس وجود نسبت به آن چیز اولی به تحقق است. این نوشتار قصد دارد تنها مقدمه این استدلال را در بستری تاریخی واکاوی کند. شواهدی ...
بیشتر
یکی از استدلالهای صدرا (که تنها یک مقدمه دارد) برای نظریهای که امروزه تحت عنوان «اصالت وجود» نامیده میشود چنین است: چون حقیقت هر چیز همان وجودش است که بواسطهی آن وجود احکام و آثار آن چیز بر آن حمل میشود، پس وجود نسبت به آن چیز اولی به تحقق است. این نوشتار قصد دارد تنها مقدمه این استدلال را در بستری تاریخی واکاوی کند. شواهدی ارائه خواهد شد که چگونه این مقدمه در تقابل با نظر میرداماد در باب وجود مطرح شده است. بنا بر نظر میرداماد وجود موخر از تقرر ماهیت است. در مقابل برای صدرا وجود مقدم بر ماهیت است.